سده دوازدهم شیخ ابو محمّد شویکى
1- آنگاه که دندانهاى مروارید گونش نمایان شد، تاریکى شبانگاهى بر طرف شد و با مهر و داد من، روبرو گشت.
– از چهرهاش، چنان نورى پرتو افکن شد، که گوئیا ماه درخشیدن گرفته است تا اینکه به ابیات زیر مىرسد:
– حیدر کرار- صلى اللّه علیه- آن پیشواى مخلوقات، آن والا قدر صاحب همه کمالات،
– آنکه از غیب جهان آگاه است، دامنى پاک دارد، جوانمردى با خصال پسندیده و پاک است،
– بخشش او از خاندان هاشم و نبوت حکایت مىکند، و ابرهاى پر باران را، از ریزش جودش، در شرم مىدارد،
– خلق و خوى پیامبرى دارد، جوانى دلاور و جنگى در میدان نبرد است.
– در روزهاى تابستان، روزهدار، و بهنگام شب، در حال عبادت است.
– میهمانان را، با مال حلال، مىنوازد و بزرگ مىدارد.
– کان دانش، و کسى است که پرسندگان و نیازمندان را، پیش از سؤال به خواستهشان مىرساند.
– از جانب خدا، و از سوى پیامبر برگزیدهاش، به فرمانروایى و رهبرىاش فرمان رسیده است.
– پدر امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است، آن دو سبط بزرگوار مادرشان نیز سیدة النساء و پیشواى بانوان و دختر بهین پیامبران مىباشند.
– آنکه پیغمبر، برغم دشمنان و رهروان راه ضلالت، با او اظهار برادرى کرد
– و مطابق نص قرآن، نفس پیامبر محسوب شده، و بهترین کسى است که مباهله نمود.
– شأن عالى و والا دارد، همچنانکه نامش «على» علیه السّلام است، آن نکوکار احسان بخشى که پناهگاه من است.
– از سوى خداى ذو الجلال، آفریدگار عرش، امیر مؤمنان و برگزیده مىباشد.
– اوست که در رختخواب پیمبر، بجاى وى خوابید، و از دشمنان خونخوارش، بیم به دل راه نداد.
این ابیات را، از مختصر دیوان شاعر، که بخط خودش نوشته و به استادش فرستاده، انتخاب کردیم و اصل این قصیده، قصیدهاى است طولانى، که بسال 1149 در مدح امیر مؤمنان علیه السّلام سروده است.
– 2-قصیده دیگرى دارد، که بسال 1149 سروده، و ما آنرا بخط خودش بدست آوردیم. در آغاز این قصیده، به عقاید دینى خود اشاره مىکند، و مىگوید:
– عقاید نیکو را از گوهر فواید و معانى که حاصل اندیشه است، بشنو خدایت هدایت کند.
– حمد و ستایش بر پروردگارى، که نعمتها به ما ارزانى داشت، که نتوان آنرا به شمار آورد.
و باز گفته است:
– الطاف پروردگار، بر همه آفریدگان، شامل و فراوان است، همچون چشمه گوارایى که همیشه جارى است.
– از نعمتهایى که به ما بخشید، وجود گرامى بهترین رسولان محمّد و عترت بزرگوار او- صلوات اللّه علیهم- است، این پیامبرى که براى هدایت مردم فرستاده شده، این گرامیترین بندگان و پارسایان.
و در این قصیده است که گفته:
– معجزه قرآن، همیشه معجزهاى جاویدان، و شاهد نبوت اوست.
– به رغم متمردان و دشمنان، شریعت غراى او، همه شرایع را باطل کرده است.
– پیامبرى که نماز را بپاداشت، زکوة داد، روزه گرفت، حج بجاى آورد، و مجاهد و پاکمردى والا بود.
– این خدا است که او را پاک کرد و برگزید. و از همین رو است که» صفّى است و در وعدههایش صادق.
– او را دوست و ولیى بنام على- صلوات اللّه علیه- هست، که در برابر همه دشمنان، یاور او بود.
– او بازوى نیرومند پیامبر حساب مىشد. با تیغ خود، سرگردنکشان را درو مىکرد.
– پیامبر، با او برادرى کرد، و او را برادر خویش خواند، و فاطمه علیها السّلام آن مادر اختران هدایت را به همسرى او خواند.
– و با برگزیدن على علیه السّلام که بفرمان خدا در غدیر خم انجام داد، بینى حاسدان را به خاک مالید.
– بالاى جهاز شتران رفت، و بر مردم خطبه خواند، و امور مردم را بهکف او سپرد، و چه نیکو پیمانى بست.
– آشکارا، او را به امامت برگزید، و فرزندانش را از پس او، رهبران و امامان مردم خواند. اى امامان و پاک زادگانى، که از بهترین پدر بدنیا آمدید!
– 3-قصیده غدیریه مفصلى دارد که ابیاتى از آن نقل مىشود:
در روز غدیر، دین کمال یافته، و نعمت آفریدگار، بر بندگان تمام گشته است.
– خدا، این روز بزرگ را براى مؤمنان به شریعت پیامبر امین صلّى اللّه علیه و آله عید قرار داده است.
– در این روز، خداوند، اسلام را، براى آنکه دین مردم باشد، پسندیده و آنرا تأیید و تأکید فرموده است.
– روز شریفى که برکاتش، پیش از آفرینش جهان خلقت، بفراوانى آفریده شده.
– روزى که خداى بزرگ على حیدر علیه السّلام را، بیقین به امامت مردم برگزیده است.
– روز غدیر، روزى که شرافتش، همچون آفتاب روشن است، و حاجت به دلیل ندارد.
– و روایت است که اى جوانمرد عالم، تو تشنگان را از گواراترین آب سیراب خواهى کرد.
– این راویان، از پیغمبر- آن بهترین مخلوقات- با مدرک و نص روایت کردهاند.
شاعر در ابیات دیگر این قصیده گوید:
– آنجا که جبرئیل امین، پیام خدا را با سلام و درود ابلاغ کرد.
– و پیام این بود که همین امروز، على حیدر- صلوات اللّه علیه- را جانشین خود گردان، و فرمانبرى از وى را واجب عینى اعلام کن.
– پیش از آنکه این مصاحب و یار همنشین خود را ترک بکنى، برخیز و او را بمردم معرفى کن.
– پیامبر گفت: «به چشم» و فرمان خدا، براى من کافى و بسنده است.
– مردم را در صحراى «خم» فرا خواند،- در آن سرزمین ناهموار- و فرمود که اى مردم، بارها را بیفکنید و توقف کنید.
– از جهاز شتران، منبرى فراهم کرد، و بر فراز آن على- آن پدر حسن و حسین علیهما السّلام- را هم فراخواند.
– او را بلند کرد، تا زیر بغلهایش نمایان شد، نور و سپیدى آن از آفتاب ماه فراتر رفت.
– خطاب به اصحاب فرمود: اى مردم، از من پیام یک شخص ناصح امین را بشنوید:
– اى اصحاب و یاران من! آیا من بر شما، از خودتان بر شما، نزدیکتر و مسلطتر نیستم؟ همه گفتند: بیقین تو چنین هستى!
– فرمود: هر کس که من رهبر و مولاى او هستم، پس از من برادر و وصى من على مولاى اوست، این على که دست در دست من دارد …
(تا آخر قصیده)
– قصیده طولانى دیگرى بنام «غزالة» دارد، که در آن نبى بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله را ستوده و اولش این است:
– این غزاله و آهویى است، که شیران را به کمند مىکشد، نورى فراتراز نور آفتاب (غزالة) دارد.
– جامه عقل را از تن مىرباید، جامهاى دگر مىپوشاند، که به دل، آتش شوق مىنهد.
تا مىرسد به این ابیات:
– ولاى پیامبر، چونان زرهى است که بندگان را، از تیرهاى هلاکت و بدبختى نگاه مىدارد، وسیله پیروزى است.
– و پس از پیامبر، ولى من على است، آنکه پیش از مرگ پیغمبر، به این مقام سفارش شده بود- صلوات اللّه علیهما و آلهما.
– پیامبر، در روز «خم»، او را به امامت برگزید، اوست که ریشه دشمنان را قطع مىکند.
و یاد «غدیر»، در دیگر اشعار او نیز وجود دارد، که از آنهمه به ابیات فوق، اکتفا شد.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 507