صفى الدین حلى، مولود (677)، متوفاى (752)
آتش براى فضیلت میلاد تو خاموش شد و شکافت از خوشحالى بولادت تو ایوان (مدائن) و فریاد کننده بلرزه درآمد و احساس ترس نمود از هراس خوابی که نوشیروان دیده بود و سطیح (کاهن) «1» خواب را تعبیر کرد و بشارت داد بظهور تو رهبان و جادوگران.
و بر تو ارمیا و شعیاى پیامبر ثنا گفتند و ایشان و حزقیل بفضل تو اعتراف نمودند «1» بفضائل که گواهى میدهد بآنها صحف ابراهیم و توراة موسى و انجیل عیسى و قرآن (محمد صلى الله علیه و آله) پس بدنیا آمدى در حالیکه سجده کننده بودى براى خداى معبود و عوالم هستى بظهور تو ابراز خوشحالى کرد،
بدنیا آمدى در حالیکه کامل بودى، نافى از تو بریده نشد از جهت شرافت و بر تو ختنهاى اطلاق نشد، «2»
پس آمنه دید قصرهاى شام را و تو را نهاد در حالیکه ارکان کعبه از او پنهان نبود، «3»
حلیمه (سعدیه) آمد و او نگاه میکرد در روى فرزند آمنه و چنان خوشحال بود که خاطرهها از وصف آن حیران بود،
صبح کرد، فرزند «ذى یزن» در حالیکه مؤمن برسالت تو بود در پنهانى تا آنکه گواهى دهد جدّ تو.
خداوند سینه تو را در چهار سالگى تشریح کرد پس دیدند برادرانت فرشتگان را در اطراف تو «4»
راه میرفتى در پنجسالگى در سایه ابرى که براى تو شدّت گرما سایه افکنده بود و جرم آن چون سنگ سخت بود،
مرور کردى در هفت سالگى به دیر راهبى پس دیوار دیر خم شد و تعظیم کرد و مطران دیرانى اسلام آورد و همچنین در بیست و پنج سالگى (نسطور) راهب که سوء قصد به تو داشت از تو منصرف شد در حالی که قلبش پر از رعب بود،
تا آنکه چهل سالت کامل شد و تابید خورشید پیامبرى و قرآن ظاهر شد،
پس گلولهها و سنگهاى تابنده افکندند شیطانها را و بیها از ترس تو بزمین افتادند بر روى زمین.
و زمین بزبان آمده بسلام کردن بر تو و درختها و سنگها و تلهاى ریگ درود گفتند بر تو و کلید تمام گنجها را آورده براى تو ولى زهد و معرفت تو، تو را از آن بازداشت،
نگاه کردم پشت تو را مانند پیش روى تو دیدم مهرى آشکار است که شک را برطرف میکند و آن نمایانست و صبح کرد زمین گسترده در حالى که براى تو مسجد بود پس تمام زمین مکان نماز خواند شد و تو یارى شدى برعب سختى بر دشمنانت و فرشتگان در جنگها براى تو یارانى بودند و آمد بسوى نوجوانى چون «عبد الله بن سلام» در حالیکه مسلمان بود از روى رغبت و سلمان هم مسلمان آمد و صبحگاهى شترها و آهو با تو سخن گفتند و نیز سوسمار و اژدها و شیر و گرگ با تو حرف زدند.
و ستون (حنّانه) ناله کرد براى منبر رفتن شما در حالیکه درود گوینده بود و در کف دست تو سنگ ریزه تسبیح گفت:
: و فرود آمد خوشه خرمائى بسوى تو سپس برگردانیدى او را در نخلیکه درخشید بآن و زینت داده بود.
: و دو درختیکه خواندى پس آمدند بطرف تو تا آنکه شاخههایشان بهم خورد.
: و لشگریان از تشنگى بتو شکایت کردند پس از انگشتان تو آب جارى شد.
: و برگردانیدى چشم قتاده را بعد از آنیکه رفته بود بینائى او که انسانى را با آن نمیدید.
: و دست گوسفندى که بآن زهر زده بودند خبر داد مثل آنکه عضوى از آن دست زبانست.
: و بالا رفتن در پشت براق که از هفت آسمان گذشتى چنانکه خداى بخشنده میخواست.
: و ماه شکافت و خورشید تابید بعد از غروب کردن و حال آنکه نبود بآن نقصانى.
و فضیلتى که همه مردم گواهى بحقّ آن دادهاند که هیچ انسانى توان آنکار آنرا ندارد.
در روى زمین ظلّ اللّه بودى و حال آنکه نبود در آفتاب سایهاى براى تو اگر در مکانى قرار میگرفتى
: نسخ شد بکتاب تو کتابهاى پیشین بعد از آنکه نسخ شد به ملّت و دین تو ادیان گذشته.
و بر پیامبرى تو که قدرش بزرگ داشته شده اقامه دلیل شد و برهان آشکار گردید،
و تمام پیامبران در گرفتاریهایشان بوسیله تو استغاثه بخدا میکردند تا کمکشان نماید،
خداوند براى تو پیمانى از پیامبران گرفت از پیش از آنکه زمانى بتو بگذرد،
و بوسیله تو آدم بخدا التماس نمود وقتیکه باو نسبت خلاف و گناه داده شد،
و بتو پناه برد نوح علیه السلام در حالیکه موج دریا سینه کشتى را شکست بود وقتیکه طوفان طغیان نمود،
و بتو متوسّل شد ایوب علیه السلام و سؤال میکرد پروردگارش را که بلایش را برطرف کند پس غصّههایش زایل شد،
و بوسیله تو خلیل علیه السلام خواند خدا را پس از نمرود نترسید وقتیکه آتش براى او شعلهور شد،
و بتو ملتجى شد یوسف (ع) در زندان در حالیکه درخواست میکرد پروردگارش را و قلبش حیران بود.
و بوسیله تو موسى کلیم علیه السلام صبحگاهى سخن گفت با پروردگارش و خواهان پذیرش شد پس مشمول احسان خدا گشت،
و بشفاعت تو عیسى مسیح علیه السلام دعا کرد بس خدا مرده را زنده کرد و حال آنکه کفنش پوسیده شده بود.
و بوسیله تو حق آشکار شد بعد از نهان شدنش تا آنکه اطاعت کرد تو را آدمیان و پریان،
و اگر من بخواهم ادا کنم حقّ صفات تو را سخن تمام شود و قافیه هابه تنگ آید.
پس بر تو باد از صاحب سلام تحیت و درود و فضل و برکات و رضوان،
و بر خاندان تو که راه حقند هر چند که نسیم وزیده و شاخهها حرکت کنند،
و بر پسر عموى تو وارث علم تو آنکسیکه دلیران براى قدرت و توان شجاعت او خوار بودند،
و برادر تو در روز (غدیر) که ظاهر شد در آنروز نور هدایت و بیچیزى همگنان،
و درود بر یاران تو کسانیکه پیروى کردند راه هدایت را پس خداى بخشنده آنها را رهنمائى کرد،
و خریدند بکوشششان بهشت را و آگاه شدند که براى فروش جانها بها و قیمتهائى است،
اى آخرین پیامبران بزرگوار و گشاینده نعمتهائى بزرگ و کسیکه براى او احسان است،
شکایت میکنم بتو گناهان خود را که لغزش آن را سرشته است بر آن ترکیب کننده انسانى.
پس شفاعت فرما براى بندهایکه کار او گناه است براستیکه بنده را گناه رسوا و بدنام میکند،
پس براى تو است شفاعت درباره دوستانتان وقتیکه صراط را گذارده و ترازو را آویزان کنند،
پس هر آینه حقیقة متعرّض اجازه و قبول شما شد بطمع اینکه پاداش و آمرزش باشد،
و براى او است ابیات زیر:
توال «علیا» و ابنآوه تفز فى المعاد و اهواله
دوست بدار على علیه السلام و فرزندان او را که روز رستاخیز و هراسهاى آن رستگار خواهى شد.
امام له عقد «یوم الغدیر» بنصّ (النّبى) و اقواله
امام و رهبری که براى اوست پیمان روز غدیر خم به تصریح پیامبر ص و گفتار آن حضرت.
له فى التشهد بعد الصلاه مقام یخبر عن حاله «1»
براى او در تشهد بعد از صلوات بر پیامبر مقامى است که خبر از حال او میدهد.
فهل بعد ذکر اله السما و ذکر النبى سوى آله
پس آیا بعد از ذکر خداى آسمان و ذکر پیامبر جز خاندان او دیگرى هست که مذکور شود.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 59