قرن یازدهم، ملا محمّد طاهر قمى
– سلامت دل، مرا از لغزش نگاهداشت. و شرار دانش، مرا بر کردار شایسته رهبرى کرد.
– طهارت اصل، مرا به بزرگوارى و کرم کشانید. و به آن مقام کرامتى که از ازل، خدا عنایت فرموده، آشنایم ساخت.
– دل من مهر على علیه السّلام آن شخصیت والا را برگزیده، و این مهرى است که از همان آغاز از وجود مادرم و پاکى او سرچشمه گرفته است، و از این رو در پگاه و شامگاه مادرم را دعا میکنم.
– مهر مرتضى على علیه السّلام همچون نورى، دوستارش را از آفات هر خطایى باز میدارد.
– من محبت على علیه السّلام را پیشه خود ساختهام، و هرگز از این مهر، پیوند خود نخواهم گسست، و دوستى او از دل من جدایى پذیر نیست.
– او پیمبر را برادر محسوب میشود، «1» و پیشواى من است. گفتارش سند من، و همه اعمالم، تابع رأى اوست.
– من بر حیدرى گردن نهادهام، که داراى همه کرامتها و پیشواى هر-پرهیزگار است اندک آرزو است.
– همه زندگانى خود را در محبت خاندان پیامبر- صلوات اللّه علیه و علیهم- مصروف داشتهام. و هر کس از این خاندان رو گرداند، من از او روى میگردانم.
– على علیه السّلام باب علم است «1»، درى که سعادت و پناهگاه همه ما است، هیچ دشوارى ما جز با مشکل گشایى او حل نمیشود.
– هرگاه پیامبر على را دوست نمیداشت، با او در صرف بهترین غذا شرکت نمیفرمود «2».
– ولایت على مرتضى علیه السّلام به نص کلام برگزیدهترین مخلوقات صلّى اللّه علیه و آله در در سرزمین «خم» بر همه ثابت شده است.
– این فرمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر بالاى منبر، آن چنان بود که همه اهل دین و دولت، بر آن شهادت دادند.
– و در حدیث «دار»، در آن خانه، پیغمبر در پیش همه نزدیکان، على علیه السّلام را به جانشینى خود نصب فرمود. و این نه چیزى است که شوخى بردار باشد، بلکه امر محققى است «3».
– امامت، منصب و مأموریتى است که هیچکس، جز شخص معصوم و پیراسته از گناه و لغزش، نمیتواند آنرا احراز کند.
– من پیرو آن امامى هستم که در گیتى، عصمت او ثابت شده است، و ازخطاى نادان تبهکار در میگذرد.
– آفتاب بخاطر مولى ما ابو الحسن علیه السّلام برگردانده شده است، و جانم فداى على مرتضى علیه السّلام که برخوردار از چنین معجزه بزرگ است «1».
خوشا بر آن پیشوایى که در خانه خدا زائیده شد، و هیچیک از پیامبران را، این پایگاه نبود، که در این خانه شریف بدنیا بیاید «2».
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 421