– مرا در مهرى که به سرور و امام راستینم میورزم، بسیار سرزنش و نکوهش کردید.
سید در این قصیده گوید:
– آن روز را به یاد آرید که پیغمبر در سایه درخت بزرگى ایستاد و مردم روز گرم و سوزانى را گذراندند. دستش (على) را به دست راست خود بلند کرد و از او با آهنگى رسا نام برد و گفت:
– اى مسلمانان! این، دوست و وزیر و وارث و هم پیمان و پسر عمّ من است.
– هان هر کس من مولاى اویم این على مولاى اوست. پس به پیمانهاى من وفادار باشید نسبت على به من همانند هارون پسر عمران با برادر مهربان او است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 313