اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۷ آذر ۱۴۰۳

فروغ اسلام و چراغ بهشتیان

متن فارسی

کاغذی در جامه مرگ عمر

راستی این که حسن و حسین بر عمر پسر خطاب در آمدند و اوسرش گرم بود و به ایشان ننگریست و چون آنان را یافت برخاست و هر دو را ببسوید و به هر کدام هزار درم داد پسایشان برگشتند و گزارش را برای پدر باز گفتند او گفت شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت: عمر در جهان فروغ اسلام است و در بهشت چراغ بهشتیان. پس آن دو به سوی عمر بازگشتند و گزارش را برای او بازگفتند و او کاغذ و دواتی بخواست و چنین نوشت: دو سرور جوانان بهشتی اززبان پدرشان به من گزارش دادند که برانگیخته خدا (ص) چنین و چنان گفت. آن گاه سفارش کرد که آن نوشته را در جامه مرگ وی نهند و در آینده که چنین کردند بامدادان کاغذ را بر روی گور او دیدند و بر آن نوشته: حسن و حسین راست گفتند و برانگیخته خدا راست گفت.

امینی گوید: یاوه بودن این داستان پنداری به جائی رسیده که- به گزارش سیوطی درتحذیر الخواص ص 53 – ابن جوزی آن را در میان گزارش های ساختگی یاد کرده و گوید: شگفت از کسی که در بی شرمی به آن پایه رسد که همانند این سخنان بنگارد و به این هم بسنده نکرده و آن را به بزرگ ترین آئین دانان نشان دهد تا درست بودن چنین نگارشی را با نوشته خود گواهی کنند. پایان. خداوند، گزافگوئی در برتر خوانی را نابود سازد که به راستی آوازه بزرگ ترین آئین دانان رازشت گردانیده چنان که برگ های نامه تاریخ را سیاه نموده و چهره نگارندگی را نازیبا ساخته است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 135)

متن عربی

8- قرطاس فی کفن عمر

إنّ الحسن و الحسین دخلا علی عمر بن الخطّاب و هو مشغول، ثمّ انتبه لهما فقام فقبّلهما و وهب لکلّ واحد منهما ألفاً، فرجعا فأخبرا أباهما فقال: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: عمر نور الإسلام فی الدنیا و سراج أهل الجنّة فی الجنّة. فرجعا إلی عمر فحدّثاه فاستدعی دواة و قرطاساً و کتب: حدّثنی سیّدا شباب أهل الجنّة عن أبیهما عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أنّه قال کذا و کذا، فأوصی أن یجعل فی کفنه ففعل ذلک، فأصبحوا و إذا القرطاس علی القبر و فیه: صدق الحسن و الحسین و صدق رسول اللَّه!

قال الأمینی: بلغ هذه القصّة الخیالیّة من الخرافة حدّا ذکرها ابن الجوزی فی الموضوعات کما فی تحذیر الخواصّ للسیوطی «1» صفحة (53) فقال: و العجب من هذا الذی بلغت به الوقاحة إلی أن یصنّف مثل هذا و ما کفاه حتی عرضه علی أکابر الفقهاء فکتبوا علیه تصویب هذا التصنیف. انتهی.

قاتل اللَّه الغلوّ فی الفضائل فإنّه شوّه سمعة أکابر الفقهاء، کما سوّد صحیفة التاریخ، و قبّح وجه التألیف.

الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 135