اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ آبان ۱۴۰۳

قبوری که زیارت می‏ شوند – زیارت قبور از سنت های پیامبر(ص)، صحابه و تابعین است

متن فارسی

قبوری که زیارت می شوند
در جهان اسلام، قبوری وجود داشته و دارد که از دیرباز مورد توجه مسلمین بوده از راه دور و نزدیک به زیارت آنها می رفتند و برای بزرگان مذاهب چهارگانه درباره آنها کلماتی است که بحث کننده از جهات مختلف می تواند از آنها دروس عالیه ای بگیرد و بدان وسیله بر فوائد عظیمی نائل آید و از آن جمله است: شناخت سیره مسلمین و شعارشان در طول اعصار و قرون، پیرامون زیارت قبور و توسل و تبرک به آنها، دعا و نماز نزد آنها و ختم قرآن برای مدفونین آنها. و اینک قسمتی از آنها را ذیلا می آوریم:
1- بلال ابن حمامه حبشی مؤذن رسول خدا متوفی در سال 20 که قبرش در دمشق است و در سر قبر مبارکش تاریخی به اسم او رضی اللّه عنه است و دعا در این موضع مبارک مستجاب است، این حقیقت را بسیاری از اولیاء و اهل خیری که به زیارتش تبرک جسته اند، تجربه کرده اند «1»
2- سلمان فارسی صحابی بزرگوار، متوفی در سال 36 ه.
خطیب بغدادی در تاریخش جلد 1 صفحه 163 گفته است: قبرش اکنون آشکار است و نزدیک ایوان کسری قرار دارد و دارای ساختمان و خادمی است که در حفاظت و تعمیر و مراقبت اثاثیه و لوازم آنجا کوشش می کند و من آنجا را دیده و بارها زیارت نموده ام.
و ابن جوزی در «المنتظم» جلد 5 صفحه 75 گفته است: قلانسی و سمنون گفته اند: قبر سلمان را زیارت کردیم و برگشتیم.
3- طلحه پسر عبید اللّه که در جنگ جمل سال 36 ه کشته شده.
ابن بطوطة در سفرنامه اش جلد 1 صفحه 116 گفته است: محل دفن طلحه پسر عبید اللّه که یکی از «عشره مبشره» بوده در داخل شهر قرار دارد و دارای ساختمان و مسجدی است و زاویه ای دارد که در آن برای واردین و خارجین غذا موجود است و مردم بصره آن را بسیار بزرگ می شمارند.
سپس برای عده ای از صحابه و تابعان مشاهدی را در بصره می شمرد، و در آخر کار می گوید: «و بر هر قبری از آنها قبه و ساختمانی است که در آن اسم صاحب قبر و وفاتش نوشته شده است».
4- زبیر بن عوام متوفی در سال 36 ه.
ابن جوزی در «المنتظم» جلد 7 صفحه 187 گفته است: از جمله حوادثی که در سال 386 ه واقع شده این است که: مردم بصره در ماه محرم، ادعا کردند که قبر کهنه ای را یافته اند که در آن بدن تازه ای با لباس و شمشیر وجود داشته و آن متعلق به زبیر بن عوام بوده است. آنگاه آن را از قبر بیرون آورده کفن کرده در «مربد» میان دو راه دفن نمودند و «اثیر ابو المسک عنبر» روی آن ساختمانی کرد و آنجا را مسجد قرار داد و قندیلها و آلات و حصیرها و لوازم دیگر به آن جا بردند و در آن افرادی به عنوان حفاظت اقامت کرده، موقوفاتی برایش وقف نمودند.
5- ابو ایوب انصاری صحابی، در سال 52 ه در رم فوت کرد.
حاکم در مستدرک جلد 3 صفحه 458 گفته است: مردم به زیارت قبرش می روند و در خشکسالی بدانوسیله طلب باران می نمایند و ابن جوزی نیز آن را در صفة الصفوة جلد 1 صفحه 187 آورده است.
و خطیب بغدادی در تاریخش جلد 1 صفحه 154 گفته است: ولید گفته: شیخی از فلسطین برایم نقل کرد که:
بنای کوچک سفیدی نزدیک دیوار قسطنطنیه دیده که می گفتند: قبر ابی ایوب انصاری مصاحب رسول خدا بوده، پس نزدیک آن رفتم و قبرش را در آن ساختمان کوچک دیدم در حالی که روی آن قندیلی به زنجیر آویخته بود.
و در تاریخ ابن کثیر جلد 8 صفحه 59 گفته است: و روی قبرش مزار و مسجدی است و مردم روم آن را بزرگ می شمارند.
و ذهبی در «الدول الاسلامیة» جلد 1 صفحه 22 گفته است: «مردم روم قبرش را بزرگ می شمارند و تا امروز از آن طلب شفاعت می کنند».
6- رأس الحسین الامام السبط الشهید علیه السلام در مصر:
ابن جبیر، متوفی در سال 614 ه در «رحلة» اش صفحه 12 گفته است:
«سر مبارک در صندوقی نقره ای قرار دارد و زیرزمین مدفون است و روی آن ساختمان عظیمی که زبان از توصیف آن عاجز و ادراک از احاطه آن ناتوان است، بنا گردیده که با انواع پارچه های حریر تزیین شده است و شمع های سفید، به بزرگی ستون و کوچکتر، آن را احاطه کرده که اکثر آنها در داخل ظرف های طلای ناب و نقره قرار دارد، و بر آنها قندیل های نقره ای آویزان است و بالای آن را همانند سیب هائی از طلا در محلی شبیه به باغ احاطه کرده است، و آن چنان منظره زیبائی دارد که چشم را خیره می کند.
در این ساختمان مجلل، انواع قطعات مرمرهای ظریف که به طور اعجاب انگیزی کنار هم چیده شده قرار دارد که تصویر آن، در وهم نیاید و کوچکترین توصیف آن مقدور نخواهد بود.
و در مدخل این روضه مبارکه مسجدی است که از لحاظ ظرافت و زیبائی، همانند خود روضه است، دیوارهایش همه مرمرهائی بسان مرمرهای یاد شده است، و در دو طرف راست و چپ روضه مبارکه بنائی است به همان ظرافتی که گفته شده که از میان آن به روضه راه می یابیم و پرده های عالی از دیبا و حریر روی همه آنها آویخته شده است.
و از شگفت انگیزترین چیزی که در داخل شدن به این مسجد مبارک دیدیم سنگی است که در دیوار رو به روی داخل شونده قرار دارد که آن سنگ چنان سیاه و سائیده شده است که همانند آئینه هندی تازه صیقلی شده عکس آدمی را نشان می دهد.
و ما از نزدیک دیدیم که مردم، آن قبر مبارک را می بوسیدند و گرد آن طواف می کردند، و آن را در بر می گرفتند و پارچه ای که روی آن قرار داشت، مسح می نمودند و در حال ازدحام و طواف دور آن، دعا می خواندند و گریه می نمودند و به برکت آن تربت پاک به خدا متوسل می شدند و چنان گریه و زاری می کردند که دل ها را آب می کرد و جمادات را می شکافت.
و مطلب، بالاتر از اینها است که نمی شود توصیف کرد، خدا به برکت این قبر شریف ما را بهره مند گرداند.
و از اینکه مقداری از صفت این روضه مبارکه را بیان کردیم، به این جهت بوده است که خواننده محترم از این راه بتواند دورنمای این مرکز زیارتی با شکوه را مجسم کند، وگرنه هیچ عاقلی نمی تواند آن را چنانکه هست توصیف کند و به طور خلاصه باید بگویم: فکر نمی کنم که روی کره زمین، ساختمانی مجلل تر و جمع و جورتر و شگفت انگیزتر از آن وجود داشته باشد، خداوند به لطف و کرمش گرامی عضوی را که در آن قرار دارد، مقدس بگرداند.
و در شب همان روز در «جبانة» معروف به «قرافة» بیتوته کردیم که آنهم یکی از عجائب دنیا است به خاطر آنکه مشتمل بر قبور انبیاء و اهل بیت و صحابه و تابعین و علماء و زهاد و اولیاء صاحب کرامت و خبرهای غیبی است.
و ما در این جا، تنها قبوری را که توانستیم ببینیم ذکر می کنیم، آن قبور عبارتند از: قبر پسر صالح پیغمبر، قبر روبیل پسر یعقوب پسر اسحق پسر ابراهیم خلیل الرحمن، درود خدا بر همه آنها باد، قبر آسیه، زن فرعون، و مشاهد چهارده نفر از مردان و پنج نفر از زنان اهل بیت علیهم السلام.
و روی هر کدام آنها، ساختمان مجللی است که بسیار عجیب و محکم و زیبا است و افرادی در آنها به عنوان محافظت و مراقبت سکونت دارند که دارای جیره های ماهیانه هستند آنگاه تفصیل آن مشاهد را آورده است.
شبراوی شیخ عبد اللّه شافعی، متوفی در سال 1172 ه در کتابش «الاتحاف بحبّ الاشراف» صفحه 25- 40 بابی را اختصاص به این مشهد مقدس داده و در آن زیارتش و گوشه ای از کراماتش و اینکه روز سه شنبه را اختصاص به آن دهد آورده و گفته است: «و برکات در این مرقد شریف دیده شده و نسیم های بهشتی ناشی از آن برای زیارت کننده، پنهان نیست و آن مملو از حقیقت است، و اعمال هم با نیت می باشد».
ابی الخطاب ابن دحیة در این باره رساله عالی و مفیدی دارد، و استفتائی که از قاضی زکی الدین عبد العظیم، پیرامون همین مسأله کرده بود پاسخش را چنین دریافت کرد: «این مکان شریفی است و برکت آن برای همه معلوم است و اعتقاد در این باره بسیار نیک است و السلام».
و چقدر سزاوار این مشهد شریف است گفتار زیر: «جانم فدای مشهدی باد که میان اسرار آن و دیگران، پرده نبوت آویخته شده و رواق عزتی که در آن شریفترین بقعه ای قرار دارد که عقل ها درباره آن حیرانند، ناظران چشم هایشان را به خاطر شکوه و عظمتش می بندند و به همین جهت انسان تأمل کننده، دیده از آن برمی دارد.
ستارگان نسبت به مقام رفیعش، حسادت می کنند و ستاره «اعزل» آرزو میکند که در جوارش باشد، و مقامش چنان رفیع است که خاکش را لب ها می بوسند آنگاه مورد بوسه پیشانی ها قرار می گیرد».
شبراوی در زمره کرامات آن بقعه مبارکه آورده است: «مردی که او را شمس الدین القعوینی می گفتند و در نزدیکی آن مشهد مقدس زندگی می کرد و کارش علامتگذاری پرده های شریفه بوده، به چشم هایش آسیبی رسید و نابینا
شد و او هر روز که نماز صبح را در آن مکان مقدس می خواند، کنار در ضریح می ایستاد و می گفت: ای آقایم! من همسایه ات هستم چشم هایم از دستم رفته، از خدا وسیله تو می خواهم که چشم هایم و لو یکی را به من برگرداند.
او در شبی که خوابیده بود، دید جماعتی به کنار قبر شریف آمدند، از شخصیت آنها پرسید به او گفته شد: اینان رسول خدا و همراهانش هستند که برای زیارت حسین علیه السلام آمده اند، در جمع آنان داخل شده آنچه را که در بیداری می گفته تکرار نمود.
امام حسین علیه السلام رو به جدش نمود و ماجرای شمس الدین را به عنوان طلب شفاعت برایش نقل کرد، رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: چشمش را سرمه بکش، علی علیه السلام عرض کرد: اطاعت می شود، آنگاه سرمه دانی درآورد و به او گفت: جلو بیا او هم جلو رفت، میل سرمه دان را چنان در چشم راستش کشید که او احساس سوزش سختی نمود، و از شدت ناراحتی داد کشید و بیدار شد و هنوز حرارت سرمه کشیدن را در چشمش احساس می کرد، ولی ملاحظه نمود که چشم راستش باز شده است و تا زنده بود با آن می دید و این همان نعمتی بود که او در صدد بدست آوردن آن بود.
آنگاه به شکرانه این نعمت، این فرش را که در مشهد مقدس امام حسین علیه السلام گسترده است بافت و وقف این بقعه مبارکه نمود و تا زمان وزیر معظم محمد پاشا که از ناحیه سلطان محمدخان ولایت مصر را به عهده داشت این فرش همچنان در آن جا گسترده بود و او فرش دیگری که هم اکنون در آنجا موجود است به جای آن قرار داد».
آنگاه شبراوی کرامت دیگری را که برای شیخ ابی الفضل نقیب سادات خلوتیه واقع شده، ذکر کرده است و بعد از بیان اختصاص روز سه شنبه به زیارت این مشهد مبارک، گفته است: در این باب قسمتی از قصائدی را که در آن اهل بیت پیامبر اکرم را مدح کرده و به شخصیت عظیمی که در اینجا آرمیده است،
توسل جسته ام می آورم:
«آل طه، کسی که آل طه بگوید و پناه به مقامتان ببرد، هرگز رانده نمی شود.
دوستی شما آئینم و اعتقاد قلبیم، می باشد و غیر از آن مذهب و عقیده ای ندارم.
از شما مدد می گیرم، بلکه هر که در جهان هستی است از فیض فضیلتتان بهره می گیرد.
خانه شما مهبط رسالت و وحی است و نور نبوت از شما آشکار می شود.
ای پسر دختر رسول خدا، چه کسی از لحاظ افتخار همانند شما است و شما برای افتخار گردن بندید.
ای حسین، آیا مثل مادرت و جدت از لحاظ شرافت، مادری و جدی وجود دارد؟.
قومی خواستند از لحاظ بلندی مرتبه به شما برسند، در صورتی که میان شما و آنها فاصله زیادی است.
خداوند ترا در دنیا به سعادت و سپس به شهادت اختصاص داد.
برای تو ای حسین! در قبر مقامی است که برای دشمنانت در آن خواری و ذلت است.
ای کسی که در دو جهان کریمی! و ای کسی که روزگار علی رغم کسی که معاند است بنده اوست!
تو بر دشمنانت شمشیری، ولی در تو حلم است و برای فضل تو حدی نیست.
هر که بخواهد فضائلت را محدود کند، خود را فریفته است، زیرا فضائل آل پیامبر قابل شمارش نیست.
از آن زمانی که جدت در زمین مدینه مدفون گردید، عطر آن همه بقعه ها را فرا گرفت.
و برای مصر نسبت به همه شهرها افتخار است و به خاطر قبرت طالعش سعد است.
بقعه مبارکه ات بسیار مبارک است، چه بسیار افراد کوشا به سوی آن می شتابند؟.
و ضریحی که ترا در بر گرفته و بالایت قرار دارد، کلا معطر و روح افزاست و دارای کششی است که آخر ندارد، سروری است که همانند ندارد، رونقی است که حد ندارد.
برای زائران، رحمت های پی در پی و بخشش نیکوئی است.
خدا از شما آل طه خشنود باد و دعاء ناچیزی چون من رنج بی حاصلی است.
و همواره درود خدا بر شما باد مادامی که نجد و تهامه از شما یاد می کند.
من در پیشگاه خاکی قرار دارم که تو ای حسین در آن قرار داری، و دیگر بعید است که رانده شوم.
من در پیشگاه جد پاکت، قرار دارم که زمان، با شخصیت های پاک دشمنی می کند.
من در پیشگاه کسی قرار دارم که همه پیامبران به او پناه می برند، و از او بی نیاز نیستند.
من در پیشگاه کسی قرار دارم که آهوها به او پناه برده، او هم پناهشان داده است در صورتی که دشمن بسیار سرسخت بود.
من در پیشگاه جدت مصطفی قرار دارم تا هر زمانی که مردم برای زیارتش به آن سوی می روند».
و نیز درباره همین خانواده بزرگوار گفته ام:
«ای اهلبیت پیامبر! برایم غیر از شما پناهگاهی که برای رفع گرفتاری هایم در فردا امیدوار باشم، نیست.
من از گرفتاری زمان نمی ترسم، در صورتی که شما ای آل احمد در همه شئون متکایم باشید.
چه کسی همانند افتخاراتتان ای آل طه افتخاراتی دارد؟ در صورتیکه سرادق عزت بر سر شما سایه افکنده است.
هر فضلی که برای غیر شما است، ای فرزندان پاک! بالاصاله به شما بر می گردد و مربوط به شما است.
از مائده های جودی که هر روز به زائرانتان می بخشید، محروممان مفرمائید.
ای پادشاهان، پرچم افتخار و عظمت مخصوص شما است و تاج سعادت متعلق به شما.
ای آل طه! کدام خانه ای همانند خانه شما است که خدا ساکنانش را پاک و بزرگوار قرار داده است؟
باغستان مجد و مفاخر شمائید، و پرندگان مکارم روی سرتان نغمه سرائی می کنند.
در قرآن از شما به نیکی یاد شده که هر خواننده ای از آن هدایت شده سعادتمند می گردد.
قرآن شما را ستوده آیا بعد از ستایش قرآن، عظمت و بزرگی ای هست؟
ای آل طه! برایتان در افتخار، منزل شامخ و بلند و محکمی است.
ای پسر دختر رسول خدا! رو به سوی تو داریم که خیر از ناحیه شما گرفته می شود.
ای حسین! نه همانند عظمتت عظمتی، و نه همانند جدت جدی است.
ای حسین! به حق جدت نظر لطفی به کسی که چشم داشت محبت از تو دارد بنما.
آنکه هرگاه می خواهد قبری را ببوسد، تو در برابر دیدگانش قرار داری.
ای آقایانم! کمک کنید و به دوستی که پیشتان آمده، در حالی که گریه هایش را در محبت شما مقید کرده است.
یاری کنید مقصری را که غیر از شما یاری ندارد.
پس علاقه ام را منحصر به شما نمودم، و با این حال بعید است که دست رد به سینه ام بزنید.
ای خدایم! برایم غیر از محبت اهل بیت پیامبر اکرم، سرمایه ای نیست.
من بنده مقصری هستم که امید به عملی جز محبت اهل بیت محمد (ص) ندارم.
و درباره مشهد امام حسین علیه السلام نیز گفته است:
ای ندیم! برخیز، و از صهبا، برایم بیاور و بنوشانم، اما در روضه مبارکه آباد و پر جمعیت آنجا که مجرای خلیج و آبش همانند مار سیاه و سپید دو گونه است.
ای ندیم، تنها آن را به من بده و رهایم کن بگذار روی زمین به هوایش افتاده و کشته آب باشم آن را مخلوط با تهنیت ها بگردان نه ممزوج با آب آسمان.
ای ندیم آن را بیاور، ولی مخلوط با چیزی نباشد که خلط دوا، عین مرض است.
هرگاه خواستی ملاقاتم کنی زیر درخت های «اثیلات» ملاقاتم کن که در روی تپه ای از جزیره در لباسهای سبز دلربائی می کنند.
باغستانی که نسیم روحبخش سحر آن را بیاراست و به آن رونق بخشید.
و نسیم لطیف با شاخه های درختانش بازی همی کرد و از سوئی به سوی دیگر همی جنبانید.
ای صدای خلیج! جانم فدایت، پس کی در حمایتت آرزوهایم برآورده خواهد شد؟
ای ندیمم! با یادش خوشیم را تجدید کن و آن محبت شدید را بدین وسیله زنده نما.
بیا و از نیل، سخن بگو و از فرات و دجله وسیع، رهایم کن.
و اعاده کن برایم لذات مصر را، پس حدیث لذات از من دور است.
مصر بهترین زمین پیشم به شمار می رود، و تنها بر نیلش امیدوارم.
شدت علاقه و غایت مقصودم در آنجا است، زیرا آقایانم، فرزندان زهرا را در آنجا می بینم.
و به سوی مشهد حسینی سعی می کنم، در حالی که دعا می کنم و امیدوارم دعایم مقبول واقع شود.
ای پسر دختر رسول خدا! دوستت دارم توجهی کن و قبولیم را پاداشم قرار ده.
ای کریمان مردم! ای آل طه! علاقه به شما مذهب و اعتقادم هست.
برایم پناهگاه و ذخیره ای که در گرفتاریم به آن امیدوار باشم غیر از شما نیست.
و نیز در همین زمینه گفته است:
ای آل طه! کسی که با علاقه به شما و امید به احسانتان پیشتان بیاید محروم نخواهد شد.
به شما پناه آوردم، و آیا کسی که به مردمی کریم و بزرگوار پناهنده شود محروم خواهد شد؟
مردم در اعتاب مقدستان ازدحام می کنند، آری آنجا چشمه آب گوارا است که در اثر کثرت جمعیت مردم در مضیقه اند.
کسی که پیشتان بیاید و خواستار باران فضل شما باشد، از عالیترین بخششتان بهره مند خواهد بود.
ای آقایانم! ای پاره های تن رسول خدا! ای کسانی که دارای عالیترین
مقامات هستید! شما پناهگاههایم هستید و قلبم در گرو شما است.
و حق شما این است که من علاقمند به شما باشم علاقه ای که هرگز گسسته نشود.
در اعتاب مقدستان متحیر ایستاده ام و کسی که در شما متحیر باشد، ملامت ندارد.
ای سبط طه! ای حسین! بر ضریح مطهرت از من سلام باد.
مشهد عالیت برای ما، کعبه ای است که دور آن طواف می کنیم و آن را می بوسیم.
بیت جدیدی که در آن هدایت حلول کرده و همانند بیت عتیق شده است.
جانم فدایت ای ضریحی که حسین، امام همام را در برگرفته ای.
من به آن عزت و عظمت و حشمتی که در اندرونت قرار دارد، توسل می جویم.
ای زیارت کننده فرصت را در اینجا غنیمت شمار، پس چه مقدار برای کسی که سعی به سوی آن کرده غنیمت است؟
هنگامی که زیارتش می کنی دل باز می شود و غم های بزرگ از آن دور می گردد.
چقدر نور و رونق در آن است؟ گویا که روضه مبارکه خیر الانام است.
و حمزاوی عدوی، متوفی در سال 1303 ه در «مشارق الانوار» صفحه 92 بعد از گفتاری طولانی پیرامون مشهد، امام حسین علیه السلام، گفته است: «بدان که زیاد زیارت کردن این مشهد شریف و بدان وسیله به خدا توسل جستن بسیار شایسته است.
و آنچه که از او در زمان حیاتش درخواست می شد، بعد از مرگ نیز درخواست شود، زیرا او وسیله رفع گرفتاری ها است، پس با زیارتش گره ها گشوده می شود و انسان دل مرده با توسل به او و انوارش به خدا واصل می گردد.
و از این قبیل است آنچه که برای آقایم عارف ربانی محمد شلبی مشهور
به «ابن الست» شارح «العزیة» واقع شده است و آن این است که: تمام کتاب هایش از منزل او ربوده شد، متحیر ماند و غمش فراوان گردید، آمد کنار روضه مبارکه ولی نعمت ما، امام حسین علیه السلام در حالی که اشعاری می خواند و در آن از حضرتش درباره کتاب هایش یاری می طلبید.
او بعد از زیارت به خانه اش مراجعت کرد دید کتاب هایش بدون هیچ نقصی در محلش موجود است و ترجمه آن اشعار چنین است:
«آیا به کسی که به شما پناه برد آزاری خواهد رسید؟ و یا از ستم شکایت خواهد کرد، در صورتی که شما سرورانش هستید؟ بعید است کسی که به شما منسوب باشد مردود گردد و یا دشمنانش خوشحال گردند.
برای شما از روز «الست» سیادت بود و برای شما کمربند عزت است که سراپای وجودتان را احاطه کرده است:
آیا در این جا برای پیامبر اکرم دری غیر از شما که ریحانه او هستید وجود دارد؟
نابود باد چشمی که نبیند مشهدی را که حسین را در برگرفته است، پس ملازم روضه مبارکه باش و در برگیر سبط محمد را که امیدواری قصد او نکرد که حاجتش برآورده نشده باشد.
خداوند ما را از فیض امدادش مدد کند و از فیض قربش و بوسیدن اعتابش بهره مند فرماید».
و از دیگران در این باره، چنین آورده است:
«منزلی که خداوند چنان آن را رفیع قرار داده که ماه شب چهارده از دیدنش مخفی می گردد.
مخصوص او کرد خدای ما به آنچه که خواست در زمین، بلند مرتبه است کسی که در آسمان خدا است، مصون و سنگین و مورد حمایت قرار داد او را و بازداشت و با لطف و رضایش او را پوشانید.
اگر مسکن برای عزت اهل بیت گردید، قدر و برتریش از همین جا است.
امام حسین بهترین مولی است، دین سرّش را تأیید کرد و نگاهش داشت.
آیات کتاب او را ستود، و سنت هاشمی صفات نیکویش را بیان نموده است.
در این جا، کلمات زیادی همانند آنچه که درباره مشهد رأس الحسین گفته شده وجود دارد که اگر کسی آنها را جمع کند کتاب جامعی خواهد شد، و از کسانی که کتاب مستقلی در این باره نوشته اند شیخ عبد الفتاح بن ابی بکر مشهور به «رسام» شافعی است که رساله ای بنام «نور العین فی مدفن رأس الحسین» دارد.
7- عمر بن عبد العزیز، خلیفه اموی، متوفی در سال 101 ه قبرش در دیر «سمعان» است و مورد زیارت مردم است «1»
8- ابو حنیفه نعمان بن ثابت، پیشوای حنفی ها، متوفی در سال 150 ه.
قبرش در اعظمیه بغداد مزار معروفی است. خطیب در تاریخش جلد 1 صفحه 123 از علی بن میمون نقل کرده که گفته است: از شافعی شنیدم که می گفت:
من به قبر ابی حنیفه تبرک می جویم و هر روز به عنوان زیارت کنارش می روم و هر گاه حاجتی برایم پیش آید دو رکعت نماز می خوانم و کنار قبرش از خدا می خواهم که حاجتم را روا کند، طولی نمی کشد، مگر آنکه روا می شود. این مطلب را خوارزمی در مناقب ابی حنیفه جلد 2 صفحه 82 و «کردری» در مناقبش جلد 2 صفحه 112 و طاش کبری زاده در مفتاح السعاده جلد 2 صفحه 82 و «خالدی» در صلح اخوان صفحه 83 به نقل از سغیری و «ابن جماعة» نقل کرده اند.
و ابن جوزی در «المنتظم» جلد 8 صفحه 245 گفته است: در این ایام (سنه 459 ه) ابو سعد متوفی ملقب به شرف الملک، مشهد ابی حنیفه را بنا کرد قبه و بارگاه برایش قرار داد و مدرسه ای کنارش ساخت که فقهاء در آنجا توقف می کنند و مدرسی نیز برای آنان تهیه کرد.
وقتی که ابو جعفر بن البیاضی به عنوان زیارت به آن جا آمد بی مقدمه
چنین گفت: «آیا نمی دانی که علم، پراکنده بود، این پنهان شده در خاک آن را جمع کرد؟!
همچنین این زمین مرده بود که بخشش عمید ابی السعد آن را زنده کرد.
آنگاه ابن جوزی اضافه می کند که: مصنف گفته است: به خط ابی الوفاء ابن عقیل خواندم که نوشته بود: بنیان مسجدی با آهک و نوره و غیره جلو ضریح ابی حنیفه نهاده شد، و در سال 436 ه. که من پنج ساله و یا چند ماه کمتر بودم، آن مسجد تمام گردید و مخارج آن را یک حاجی ترک داد.
آنگاه ابو سعد مستوفی که حنفی متعصبی بود، به آنجا آمد، در آن وقت قبر ابی حنیفه زیر سقفی که بعضی از امراء ترکمان آن را ساخته بودند، قرار داشت.
و پیش از آن، که من طفل بودم، روی آن ضریح خرابی بوده و آن در سال های 37 و 38 ه. قبل از وارد شدن لشکر غزنوی ها به بغداد بوده، که در سال 447 ه. صورت گرفته است، ولی هنگامی که شرف الملک در سال 453 ه. به بغداد آمد و تصمیم گرفت: همین قبه ای که بالای قبرش قرار دارد، بسازد، تمام بناهای مسجد و منضماتش را که قبر را احاطه کرده بود، خراب کرد. آنگاه مقاطعه کاران و مهندسان را خواست و جریان را با آنها در میان گذاشت. آنها تخمین زدند که هزارها آجر لازم دارد و باید خانه های اطرافش خریده و جزء آن گردد.

و برای پی ساختمان این قبه، زمین سختی را جستجو کردند، ولی چاره جز این نداشتند که هفده ذرع در شانزده ذرع همان زمین را حفر کنند و در این کار استخوان های زیادی از مردگانی که خواستار مجاورت قبر نعمان بودند (که در حدود 400 زنبیل می شده) بیرون آورده شد و همه آنها را در بقعه مجاور که ملک شخصی دیگران بوده، دفن کردند.
تا اینکه می گوید: «محمد بن ناصر حافظ به ما خبر داد که ابو الحسین مبارک
ابن عبد الجبار صیرفی گفته است که: شنیدم: ابو الحسین بن المهتدی می گفت: درست نیست که قبر ابی حنیفه در این جا که رویش بنا کرده اند، باشد و پیش از این حاجیان وارد می شدند و اطراف مقبره طواف می کردند، پس ابو حنیفه را زیارت می نمودند، ولی موضعی را تعیین نمی کردند».
و ابن خلکان در تاریخش جلد 2 صفحه 297 گفته است: قبر او مشهور و مورد زیارت مردم است و در سال 459 ه روی آن قبه و بارگاهی بنا گردید.
و ابن جبیر در «رحلة» اش صفحه 180 می گوید: و در «رصافة» مشهد مجللی است که دارای قبه سفید عالی است، در آن قبر امام ابی حنیفه رضی اللّه عنه قرار دارد.
ابن بطوطة در «رحله» اش جلد 1 صفحه 142 گفته است: روی قبر امام ابی حنیفه رضی اللّه عنه قبه بزرگی است و در زاویه آن، مکانی برای غذا خوردن واردین وجود دارد، و امروز در بغداد مکانی که در آن واردین بتوانند چنین پذیرائی شوند، وجود ندارد.
آنگاه قبور عده ای از مشایخ بغداد را شمرده پس گفته است: مردم بغداد در هر جمعه ای به زیارت یکی از این مشایخ می روند.
و ذهبی در «الدول» جلد 1 صفحه 79 گفته است: و روی قبرش در بغداد قبه و بارگاه عظیمی است.
و ابن حجر در «الخیرات الحسان» «1» در مناقب امام ابی حنیفه در فصل 25 چنین می گوید: «هنگامی که امام شافعی در بغداد بوده و به امام ابی حنیفه متوسل می شده و کنار قبرش می آمده، زیارتش می کرد، و درود بر او می فرستاد، سپس وسیله او به خدا در برآورده شدن حاجاتش، توسل می جسته است.
او اضافه می کند که: این مطلب ثابت است که امام احمد، چنان به امام شافعی متوسل می شده که پسرش عبد اللّه تعجب کرده و به پدرش اعتراض نمود، احمد به او
گفت: شافعی همانند خورشید برای مردم و عافیت برای بدن است.
و هنگامی که به امام شافعی خبر دادند که اهل مغرب متوسل به امام مالک می شوند، این عمل را مورد انتقاد قرار نداد.
9- مصعب بن زبیر، متوفی در سال 157 ه.
ابن جوزی گفته است: عامه قبرش را در «مسکن» زیارت می کنند چنانکه قبر حسین علیه السلام را زیارت می نمایند «1».
10- لیث بن سعد حنفی، امام مصر که در سال 175 ه وفات کرد و در قرافه کوچک دفن گردید، قبرش مورد زیارت مردم است که من بارها آن را دیده ام «2»
11- مالک بن انس امام مالکی ها، متوفی در سال 179 ه قبرش در بقیع مدینه منوره است.
ابن جبیر در سفرنامه اش صفحه 153 گفته است: روی آن قبه کوچکی است.
و در سابق گذشت که فقها، زیارتش را از آداب کسی که قبر نبی اکرم را زیارت کند شمرده اند.
12- امام طاهر موسی بن جعفر علیهما السلام، مدفون در کاظمین که در سال 183 ه شهید شده است.
خطیب بغدادی در تاریخش جلد 1 صفحه 120 با اسنادش از احمد بن- جعفر بن حمدان قطیفی آورده است که از حسن بن ابراهیم ابی علی خلال (شیخ حسینی ها در عصرش) شنیدم که می گفت: هیچ مشکلی برایم پیش نیامد، مگر آنکه کنار قبر موسی بن جعفر علیه السلام رفته به حضرتش متوسل شدم و مشکلم حل شده حاجتم برآورده شد.
و در شذرات الذهب جلد 2 صفحه 48 آمده است که: شریف ابو جعفر محمد الجواد بن علی بن موسی الرضا الحسینی یکی از دوازده امامی که شیعیان
درباره آنها عصمت قائلند، در بغداد وفات کرد و کنار جدش موسی دفن گردید و قبر آن دو امام را عامه، زیارت می کنند.
13- امام طاهر ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیهما السلام.
ابو بکر محمد بن المؤمل گفته است «با امام اهل حدیث ابی بکر بن خزیمه و همپایه اش ابی علی ثقفی با عده زیادی از مشایخ ما به عزم زیارت قبر علی بن موسی- الرضا واقع در طوس حرکت کردیم. از تعظیم و تواضعی که ابن خزیمه نسبت به این بقعه مبارکه انجام داد و گریه و زاری که در برابرش نمود، همه ما متحیر شدیم» «1»
14- عبد اللّه بن غالب حدانی بصری، که در سال 183 ه روز ترویه کشته شده است، مردم خاک قبرش را همانند مشک بر لباسشان می پاشیدند «2»
15- عبد اللّه بن عون ابو عون الخزار البصری.
محمد بن فضاله، گفته است: پیامبر اکرم را در خواب دیدم که می فرمود:
ابن عون را زیارت کنید که خدا او را دوست دارد «3».
16- علی بن نصر بن علی ازدی ابو الحسن بصری، متوفی در سال 189 ه مشهدش در بصره معروف و مورد زیارت است «4».
17- معروف کرخی، متوفی در سال 200- 201- 204 ه. ابراهیم حربی گفته است: قبر «معروف»، تریاق مجرب است.
و از زهری نقل شده که گفته است: قبر معروف کرخی برای قضای حوائج مجرب است. و گفته شده هر کس نزد آن صد بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ»
بخواند و از خدا حاجتش را بخواهد، خداوند آن را برمی آورد.
و از ابی عبد اللّه محاملی روایت شده که گفته است: از هفتاد سال پیش
تاکنون قبر معروف کرخی را چنین شناخته ام که: هیچ گرفتاری، متوسل به آن نشده، مگر گرفتاریش رفع شده است «1».
و ابن جوزی در صفة الصفوة جلد 2 صفحه 183 از احمد بن الفتح نقل کرده که گفته است: از «بشر» تابعی جلیل درباره معروف کرخی سؤال کردم: در جواب گفت: هیهات میان ما و او حجاب ها حائل شده است تا اینکه می گوید: هر کس حاجتی به خدا دارد، پیش قبر معروف برود و خدا را بخواند. خدا به خاطر او دعایش را اگر بخواهد مستجاب خواهد کرد. قبرش در بغداد آشکار است و مردم بدان تبرک می جویند.
و ابراهیم حربی می گوید: قبر معروف تریاق مجرب است.
و در «المنتظم» جلد 8 صفحه 248 گفته است: در ربیع الاول سال 460 ه ساختمان قبر معروف با گچ و آجر ساخته شد.
ابن خلکان در تاریخش جلد 2 صفحه 224 گفته است: اهل بغداد وسیله قبر او طلب باران می کنند و می گویند: قبر معروف تریاق مجرب است، و مشهور و زیارتگاه است.
و در صفحه 396 از «مرآت الزمان» تألیف ابی المظفر سبط ابن جوزی نقل کرده که او از مشایخش در بغداد شنیده است که حکایت می کردند که: عون الدین گفته است: سبب علاقه عمیقم این است که هر چه در دستم بود از بین رفت، تا جائی که برای قوت شب معطل ماندم، بعضی از اعضای خانواده ام به من توصیه کردند که کنار قبر معروف کرخی رضی اللّه عنه بروم و در آنجا از خدا رفع گرفتاریم را بخواهم، زیرا دعا در آنجا مستجاب خواهد شد، منهم کنار قبر معروف رفتم و در آنجا نماز خواندم و دعا کردم، پس به بغداد مراجعت کردم، تا آخر آنچه که از داستانش نقل کرده است:
و در طبقات شعرانی جلد 1 صفحه 61 آمده است که: وسیله قبرش طلب
باران می شده و قبرش آشکار و روز و شب مورد زیارت است.
18- عبید اللّه بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب.
خطیب بغدادی در تاریخش جلد 1 صفحه 123 گفته است «در باب «بردان» نیز جماعتی از اهل فضل مدفونند و در نمازگاه عید قبری است که معروف به قبر نذرها است و گفته شده کسی که در آنجا مدفون است مردی از فرزندان علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه است که مردم با زیارتش تبرک می جویند و قضاء حوائجشان را وسیله او می خواهند.
قاضی ابو القاسم علی بن محسن تنوخی از پدرش برایم نقل کرد که: پیش عضد الدوله نشسته بودم و خیمه ما نزدیک نمازگاه عید در ناحیه شرقی مدینة السلام بود، تصمیم داشتم که با او در نخستین روز رسیدن لشکر، به سوی همدان حرکت کنیم که چشم او به ساختمان قبر نذرها افتاد، به من گفت: این بناء چیست؟ گفتم: این مشهد نذر است و نگفتم: قبر نذرها است چون فکر می کردم که در این موقعیت، تطیر به شمارد آمد و از تعبیرم خوشش آمد و گفت: می دانم که آن قبر نذرها است، منظورم تفصیل بیشتر بوده است، گفتم: می گویند که آن قبر عبید اللّه بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب است و بعضی دیگر می گویند که: آن قبر عبید اللّه بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب است، که یکی از خلفاء تصمیم گرفت او را مخفیانه بکشد، از این رو چاهی سر راهش کنده او را در حالیکه نمی دانست از روی آن عبور داد و در داخل آن سقوط کرد، و زنده رویش خاک ریخته شد و اکنون مشهور به قبر نذرها است، زیرا هیچ نذری برای آن صورت نمی گیرد، مگر آنکه برآورده می شود. و من یکی از آنها هستم که بارها درباره امور بسیار مهم، برایش نذر کردم و به مقصد رسیده آنگاه وفا به نذر نمودم.
او حرفم را قبول نکرد و گفت: گاهی روی اتفاق نذری برآورده می شود، آنگاه مردم عوام یک کلاغ چهل کلاغ می کنند و در آن باره، سخن ها
می سازند.
و من سکوت کردم و پس از چندی که در لشکرگاهمان بودیم، صبح روزی عضد الدوله مرا احضار کرد و گفت: با من سوار شو به زیارت مشهد نذرها برویم، من و او و جمعی از اطرافیانش، سوار شده به آن جا رفتیم او وارد حرم شد و زیارت کرد و دو رکعت نماز خواند و بعد از آن، سر به سجده گذاشت و مناجات طولانی که کسی از مضمون آن آگاه نمی شد نمود، سپس به خیمه اش آمدیم و مدتی در آنجا ماندیم آنگاه به سوی همدان حرکت نموده و ماه ها در آن جا ماندیم.
بعد از آن روزی مرا فرا خواند و به من گفت: آیا یادت می آید آنچه که درباره مشهد نذرها در بغداد برایم گفته بودی؟ گفتم: آری، گفت: آن روز با شما درباره آن طوری صحبت کردم که اعتماد به گفته ات نداشته فکر می کردم: آنچه که درباره اش می گویند، دروغ است.
اما پس از آن جریانی برایم پیش آمد ترسیدم که تحقق پیدا کند و با تمام مقدوراتم می کوشیدم که آن را از بین ببرم و راهی برای رفع آن نمی یافتم، یکمرتبه آنچه که درباره نذر مشهد نذرها به من گفته بودی یادم آمد، با خود گفتم: چرا این مطلب را تجربه نکنم؟ پس چنین نذر کردم اگر خدا به احترام این قبر مشکلم را حل کند، ده هزار درهم صحیح به صندوق آن هدیه نمایم، در همانروز به من خبر رسید که مشکلم حل شده است، به ابی القاسم عبد العزیز ابن یوسف کاتبم گفتم: به ابی الریان جانشینم در بغداد بنویس آن مبلغ را به صندوق مشهد نذرها تحویل دهد.
آنگاه به عبد العزیز کاتب که در مجلس حاضر بوده توجه کرد، او گفت نامه را نوشته و فرمانت اطاعت گردیده است».
19- أبو عبد اللّه محمد بن ادریس شافعی امام شافعی ها، در سال 204 ه وفات یافت و در قرافه کوچک دفن گردید و قبرش که نزدیک «المقطم» است مورد زیارت مردم است.
جزری در «طبقات القراء» جلد 2 صفحه 97 گفته است: دعاء کنار قبرش مستجاب است و هنگامی که زیارتش کردم، چنین گفتم: «امام شافعی را زیارت کردم، زیرا که آن به من منفعت می رساند، و از او شفاعت می طلبم که شافع خوبی است».
و ذهبی در «دول الاسلام» جلد 2 صفحه 105 گفته است «سلطان کامل قبه ای که روی ضریح شافعی قرار داشته تعمیر کرد»
20- ابو سلیمان دارانی، متوفی در سال 205 (که یکی از پیشوایان است) در قریه «داریا» ناحیه قبله آن دفن گردید و قبرش مشهور است، و روی آن ساختمانی است که در زمان ما تجدید بنا شده است.
21- سیده نفیسه، دختر ابی محمد حسن بن زید بن علی بن ابی طالب در سال 208 ه فوت کرد و در کوچه «سباع» دفن گردید و قبرش معروف است که دعاها کنار قبرش مستجاب می شود و این حقیقت به تجربه ثابت شده است
22- احمد بن حنبل، امام حنبلی ها، متوفی در سال 241 ه قبرش آشکار و مشهور است، مردم آن را زیارت می کنند و به آن تبرک می جویند. این مطلب در مختصر طبقات الحنابلة صفحه 11 آمده است.
و ذهبی در «دول الاسلام» جلد 1 صفحه 114 گفته است: ضریحش در بغداد مورد زیارت مردم است.
و ابن جوزی در «مناقب احمد» صفحه 297 از عبد اللّه بن موسی آورده که گفته است: من و پدرم در شب تاریکی به خاطر زیارت احمد از خانه خارج شدیم، اما شدت تاریکی به قدری بود که پیش پایمان را نمی دیدیم پدرم گفت:
بیا به احترام این بنده صالح از خدا بخواهیم که راه را برایمان روشن فرماید که من در طول سی سال هیچ گاه به او متوسل نشدم، مگر آنکه حاجتم برآورده شد، آنگاه پدرم دعا کرد و من آمین گفتم. آسمان چنان روشن شد، گویا که شبی
است ماه در آسمان می درخشد تا آنکه توانستیم به مقصد برسیم.
و در صفحه 418 از ابی الحسن تمیمی، از پدرش از جدش نقل کرده که او به جنازه احمد بن حنبل حاضر شد و گفت: مدت یک هفته توقف کردم به امید اینکه بتوانم در آن انبوه جمعیت به آن برسم، پس از یک هفته خود را به قبرش رساندم.
در «المنتظم» جلد 10 صفحه 283 گفته است: در اوائل جمادی الاخر سال 574 ه خلیفه اقدام کرد، لوحی برای نصب روی قبر امام احمد بن حنبل تهیه نماید، لوح آماده شد روی قبر را خراب کرد، و با آجر بنای تازه ای بوجود آورد و برای آن دو طرف قرار داد و لوح جدید را نصب کرد و بالای آن چنین نوشته شده بود: «این چیزی است که به دستور سید و مولایمان المستضی ء بامر اللّه امیر المؤمنین ساخته شده است» و در وسط آن چنین نوشته شده بود:
«این قبر تاج سنت، و جدامت، دارای همت عالی، عالم عابد فقیه زاهد امام ابی عبد اللّه احمد بن مجد بن حنبل شیبانی رحمه اللّه است و تاریخ وفاتش چنین نوشته شده بوده «و آیة الکرسی حول ذالک»
و من دعوت شدم که در مسجد منصور جلوس کرده سخنرانی نمایم، روز دوشنبه 16 جمادی الاخر سخنرانی کردم شب را جمع زیادی در مسجد بیتوته کردند و قرآن ها خواندند و صبح همان شب در حدود صد هزار نفر، برای شرکت در آن مجلس جمع شدند و مردم زیادی توبه کردند و از حال رفتند، پس از منبر پائین آمدم و به زیارت قبر احمد رفتم، در حالی که حدود پنجاه هزار نفر با من بودند».
ابن بطوطه در «الرحلة» جلد 1 صفحه 142 می نویسد: قبرش قبه ای ندارد و گفته شده که روی قبرش بارها قبه ساخته شده، ولی، با قدرت خدا خراب گردیده است و قبرش پیش مردم بغداد محترم است.و در مختصر طبقات الحنابلة صفحه 37 آمده است که: در سال 527 ه «1» امیر المؤمنین اقدام به تهیه لوحی برای نصب روی قبر امام احمد نمود و از این کار برای شیخ ابی الفرج بن جوزی و حنبلیان تعظیم زیادی حاصل شد و مردم به شیخ می گفتند: همه اینها به خاطر شما است.
خدا هر سال احمد بن حنبل را زیارت می کند!
ابن جوزی در مناقب احمد صفحه 454 گفته است: ابو بکر بن مکارم بن ابی یعلی حربی که مردی صالح بوده برایم نقل کرده است که: در یکی از سال ها چند روز به ماه رمضان مانده باران سختی آمد و در شبی از رمضان خواب دیدم که بر طبق عادتم به زیارت قبر احمد بن حنبل رفته مشغول زیارتم دیدم که قبرش به مقدار یک آجر یا دو آجر به زمین چسبیده است، با خود گفتم: لا بد این حالت به خاطر زیادی باران است ناگهان از قبر صدائی شنیدم که می گفت: خیر، بلکه به خاطر هیبت خدای عز و جل است که به زیارتم آمده و از او راز زیارتش را از من در هر سال پرسیدم فرمود: ای احمد تو کلامم را یاری کردی در نتیجه انتشار یافت و در محراب ها خوانده شد! آنگاه به سوی قبرش رفته آن را بوسیدم، سپس گفتم: ای آقایم رمز اینکه هیچ قبری جز قبرت بوسیده نمی شود چیست؟
در جوابم گفت: پسرم این کرامت مربوط به من نیست، بلکه مربوط به رسول خدا است زیرا با من چند نخ از موهای رسول خدا است آگاه باش هر کس مرا دوست داشته باشد، در ماه رمضان زیارتم می کند، و این را دوبار تکرار کرد.
هر کس احمد را زیارت کند خدا او را خواهد آمرزید:
حافظ بن عساکر در تاریخش جلد 2 صفحه 46 از ابی بکر بن انزویه آورده که گفته است: رسول خدا را در خواب دیدم در حالی که احمد بن حنبل با او بود، گفتم ای رسول خدا این کیست؟ فرمود: احمد ولی راستین خدا و رسول خدا است و برای ترویج حدیث هزار دینار داده است، سپس فرمود:
هر کس او را زیارت کند خدا او را خواهد آمرزید و هر کس احمد را دشمن داشته باشد مرا دشمن دارد و هر کس مرا دشمن داشته باشد خدا را دشمن دارد.
خطیب بغدادی از عبد العزیز آورده که گفته است: از ابی الفرج هندبائی شنیدم که می گفت: من قبر احمد بن حنبل را زیارت می کردم، مدتی آن را ترک کردم در خوابش دیدم که به من می گفت:
زیارت قبر امام سنت را ترک کردی؟ «1»
ابن جوزی گفته است: و در صفر سال 542 ه. مردی در خواب دید که گوینده ای به او می گفت: هر کس احمد بن حنبل را زیارت کند گناهش آمرزیده خواهد شد، پس از آن هیچ عام و خاصی نماند مگر آنکه زیارتش نمود و من در آن روز آنجا مجلسی بر پا کردم و هزاران نفر در آن شرکت کرده بود «2».
فضیلت زوار قبر احمد:
ابن جوزی در مناقب احمد صفحه 481 از احمد بن حسین از پدرش آورده که شیخ ابو طاهر میمون گفته است «پسرم، مردی را در مسجد «الرصافة» در ماه ربیع الاول سال 460 ه دیدم از او پرسیدم که از کجا آمده ای؟ در جواب گفت:
از ششصد فرسخ راه آمده ام، گفتم: برای چه؟ گفت: در شب جمعه ای که در محلم بودم دیدم گویا که در صحرا و یا در فضای بزرگی قرار دارم و مردم سرپا ایستاده و درهای آسمان گشوده و فرشتگان از آسمان به زیر می آیند و مردمی لباس سبز پوشیده با آنها به آسمان پرواز می کنند، گفتم: اینان کیانند که چنین مقامی پیدا کرده اند؟ به من گفتند: اینان زوار احمد بن حنبل هستند.
از خواب بیدار شدم و توقفی نکردم مگر آنکه کارم را رو به راه نموده و به اینجا آمده به طور مکرر آن را زیارت نمودم و اینک بخواست خدا به وطنم برمی گردم.»برکت قبر احمد و جوار آن
ابن جوزی در مناقب احمد صفحه 482 از ابی یوسف ابن بختان که از مسلمان های خوب بوده نقل کرده که گفته است: هنگامی که احمد بن حنبل مرد، مردی در خواب دید: گویا که روی هر قبری قندیلی قرار دارد، پرسید:
این چیست؟ به او گفته شد: آیا نمی دانی آن نوری است که از ناحیه این مرد که در کنار شما است رسیده و قبور را نورانی کرده است و در میان آنان، افراد معذبی بودند که مورد مرحمت قرار گرفتند.
و با اسنادش از عبید بن شریک آورده که گفته است: مرد مخنثی مرد و در خواب دیده شد که می گفت: آمرزیده شدم زیرا احمد بن حنبل پیش ما مدفون گردید و همه اهل قبور بخشیده شدند.
و در صفحه 483 نیز با اسنادش از ابی علی حسن بن احمد فقیه آورده که گفته است: هنگامی که ام القطیفی مرد و او را کنار احمد بن حنبل دفن کردند، پس از چند شب پسرش او را در خواب دید که می گفت: پسرم خدا از تو راضی باشد، زیرا مرا در کنار مردی دفن کردی که در هر شب (یا هر شب جمعه) بر قبرش رحمتی نازل می شود که شامل حال جمیع مردگان از جمله من می شود.
ابو علی گفته که ابو طاهر هر جمال (مردی صالح بوده) حکایت کرده که شبی در مقبره احمد بن حنبل این آیه مبارکه فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ
را قرائت کردم، سپس خواب بر چشم هایم مستولی شد و شنیدم گوینده ای می گفت: بحمد اللّه به برکت احمد در میان ما شقی و بدبختی وجود ندارد.
و گفته است: از بعضی از گذشتگان به من رسیده که: پیش ما پیرزن مؤمنه ای که در حدود پنجاه سال عبادت کرده بوده زندگی می کرد، روزی در کمال ناراحتی گفت: یکی از جنیان بخوابم آمده گفته است من قرین توام و جنیان استراق سمع کرده اند که فرشتگان یکدیگر را به خاطر مرگ مرد صالحی
که نامش احمد بن حنبل است تسلیت و تعزیت می گفتند و قبرش در فلان موضع است و خداوند کسی را که در جوارش باشد می آمرزد و اگر می توانی هنگام مرگ کنارش باشی، باش که من خیرخواه تو هستم و تو یکشب دیگر می میری، اتفاقا چنین شد و او مرد و دانستیم که آن خواب از رؤیاهای صادقه بوده است.
امینی می گوید:
این بود نمونه هائی از گفتار جنیان درباره زیارت قبر امامشان احمد و برکت جوار آن و سیره مستمره آنها درباره زیارت قبر احمد و قبور دیگر مشایخ آنان چنانکه می آید.
پس چقدر فرق است میان آن و چیزی که ابن تیمیه و پیروانش می پندارند بدیهی است که اینان بکلی از قافله عقب ماندند و مطالب تازه نادرستی را که با روح اسلام مخالف است، به آن نسبت دادند.
23- ذو النون مصری، متوفی در سال 246 ه، در قرافه کوچک دفن گردید و روی قبرش بنائی ساخته شد و در کنار قبرش قبور جماعتی از شایستگان است و من بارها آن را زیارت کرده ام «1».
24- بکار ابن قتیبه بن اسد ثقفی بکراوی بصری حنفی فقیه، که در مصر سال 270 ه فوت کرد و در قرافه دفن شد و قبرش مشهور و مورد زیارت و تبرک جستن مردم است و گفته شده که: دعاء کنار آن مستجاب می شود «2».
25- ابراهیم حربی، متوفی در سال 285 ه در خانه اش دفن گردید و قبرش ظاهر و مورد تبرک جستن مردم است «3».
26- اسماعیل بن یوسف ابو علی دیلمی معافی گفته است: مردم قبرش را بعد از قبر معروف کرخی زیارت می کنند و میان آنها قبرهای مختصری است کهبارها آن را زیارت کردم «1».
27- علی بن محمد بشار ابو الحسن، متوفی در سال 313 ه قبرش هم اکنون در بغداد آشکار است و مردم به آن تبرک می جویند «2».
28- یعقوب بن اسحاق ابو عوانة نیشابوری اسفراینی حافظ شهیر، متوفی در سال 316 ه.
ذهبی در تذکره اش جلد 3 صفحه 3 گفته است: روی قبر ابی عوانة واقع در اسفراین ساختمانی است که مردم آن را زیارت می کنند و بقعه او در وسط شهر قرار دارد.
حافظ ابن عساکر گفته است: قبر ابی عوانه در اسفراین مورد زیارت مردم است و به آن تبرک می جویند و کنار قبرش قبر زیاد روایت کننده از او «ابی نعیم» است و نزدیک مشهدش مشهد امسام ابی اسحاق اسفراینی است و مردم عوام به قبر ابی- اسحاق بیشتر به قبر ابی عوانه تقرب می جویند در صورتی که مردم قدر این امام و محدث بزرگ را به خاطر بعید العهد بودن وفاتش و نزدیک بودن وفات ابی اسحاق نمی دانند و جدم هر گاه که به مشهد استاد ابی اسحاق می رسیده از روی احترام داخل آن نمی شده، بلکه آستانه مشهد را می بوسیده، در صورتی که بسیار بلند بوده و ساعتی با حال تعظیم و احترام می ایستاده، آنگاه با حال وداع از کنارش می گذشته است، ولی وقتی که به مشهد ابی عوانة می رسیده احترام و تعظیم بیشتری می کرده و توقفش در اینجا از قبر ابی اسحاق بیشتر بوده است خدا همه آنها را رحمت کند «3».
29- ابو محمد عبد اللّه بن احمد بن طباطبای مصری که در سال 348 ه وفات یافت و در مصر دفن شد و قبرش معروف به این است که دعاء کنار قبرش مستجابمی شود.
روایت شده که مردی حج کرد، ولی موفق به زیارت قبر رسول خدا نشد و از این جریان بسیار دلتنگ گردید رسول خدا را در خواب دید به او فرمود:
حال که از زیارت قبرم محروم ماندی قبر عبد اللّه بن احمد بن طباطبا را زیارت کن و مردی که این خواب را دیده بوده از اهل مصر بوده است «1».
30- حافظ ابو الفضل صبح بن احمد تمیمی سمسار، که در سال 384 ه فوت کرده دعاء کنار قبرش مستجاب است «2».
31- حافظ ابو الحسن علی بن محمد عامری که در سال 403 ه فوت کرده مردم شب ها دور قبرش جمع می شوند و قرآن می خوانند و برایش دعا می کنند و شعراء از هر طرف می آیند و مرثیه می خوانند و طلب رحمت می کنند «3»
32- ابو سعید عبد الملک بن محمد خرگوشی، متوفی در سال 406 ه قبرش در نیشابور مشهور است مردم آن را زیارت می کنند و به آن تبرک می جویند «4»

33- محمد بن حسن ابو بکر بن فورک اصفهانی، متوفی در سال 406 ه در حیره نیشابور دفن گردید و مقبره اش در آنجا آشکار و مورد زیارت است و بوسیله آن طلب باران می شود و دعاء کنار آن مستجاب است «5».
34- ابو جعفر بن موسی، متوفی در سال 470 ه که در زمانش پیشوای بلا رقیب حنبلی ها بوده است.
قبر احمد بن حنبل نبش گردید و جنازه او در آن نهاده شد و مردم کنار آن جمع می شوند و شب های چهارشنبه کنارش بیتوته می کنند و ختم ها می گیرند
و تا جائی که گفته شده در این ایام کنار آن ده هزار ختم قرآن شده است «1».
و ابن جوزی در المنتظم جلد 8 صفحه 317 گفته است: مردم هر شب چهارشنبه در آنجا بیتوته می کنند و ختم ها می گیرند فروشندگان اجناس خورد- نی را عرضه داشته که گشایش برای مردم است و همواره چنین بوده تا فصل زمستان فرا رسید، پس از آن امتناع کردند و روی قبرش در این مدت بیش از هزار ختم قرآن کردند.
و ابن کثیر گفته است او کنار امام احمد دفن گردید و مردم قبرش را هر شب چهارشنبه بازاری قرار داده به آنجا رفت و آمد می کنند «2»
35- ابو علی حسن بن ابی الهبیش، متوفی در سال 420 ه که ابن جوزی در المنتظم جلد 8 صفحه 46 درباره اش گفته است: قبرش در کوفه آشکار و روی آن مشهدی است که من در طریق مکه آن را زیارت نمودم.
36- المعتمد علی اللّه ابو القاسم محمد بن المعتضد اللخمی اندلسی که در سال 488 ه وفات یافت، جماعتی از شعراء که می خواستند درباره اش مرثیه بگویند گرد قبرش جمع می شدند و در قصیده های طولانی او را ستوده و کنار قبرش قرائت می کردند و برایش گریه می نمودند از جمله آنها «ابو بحر» است که در قصیده ای مرثیه اش گفته و از ابیات آن است: «این خاک را به احترامت می بوسم، و قبرت را موضع خواندن شعرم قرار دادم».
و هنگامی که از قرائت آن فارغ شد خاک را بوسید و خود را به خاک افکند و صورتش را به آن مالید تا آنکه همه حاضران گریستند «3».
37- نصر بن ابراهیم مقدسی شیخ شافعی ها که در سال 490 ه در دمشق فوت کرد و در باب الصغیر دفن گردید و قبرش آشکار و مورد زیارت است.
نووی گفته است: از بزرگان شنیدیم که می گفتند: دعاء کنار قبرش روز شنبه مستجاب است «1».
38- ابو الحسن علی بن الحسن المصری فقیه شافعی ها، متوفی در سال 492 ه.
ابن الانماطی گفته است: قبرش در قرافه معروف است که دعاء کنارش مستجاب است «2».
39- علی بن اسماعیل بن محمد که در سال 559 ه فوت کرد و قبرش در «فاس» از مزارهای متبرک است که دعاء کنارش مستجاب است، «ساحلی» چنین گفته است و در «نیل الابتهاج» صفحه 198 گفته است که: من بارها آن را در فاس زیارت کرده ام.
40- خضر بن نصر اربلی فقیه شافعی ها، متوفی در سال 567 یا 569 ه.
ابن کثیر در تاریخش جلد 14 صفحه 287 به نقل از تاریخ ابن خلکان گفته است:
قبرش مورد زیارت است و من بارها آن را زیارت کردم و مردم بسوی آن می شتابند و بدان تبرک می جویند «3».
41- نور الدین محمود بن زنگی، متوفی در سال 569 ه.
ابن کثیر گفته است: قبرش در دمشق مورد زیارت است و مردم خود را به ضریح او می چسبانند و هر کسی که از آنجا می گذرد بدان تبرک می جوید و می گوید: قبر نور الدین شهید «4».
و در شذرات الذهب جلد 4 صفحه 231 گفته است: روایت شده که دعا کنار قبرش مستجاب است و گفته می شود که: سه تار موی رسول خدا با او دفن شده است، پس سزاوار است برای کسی که زیارتش می کند قصد زیارت چیزی از رسول خدا را نیز داشته باشد.
42- قاسم بن فیره شاطبی، متوفی در سال 590 ه که در قرافه دفن گردید و قبرش مشهور و معروف است و مردم به زیارتش می روند و من بارها آن را زیارت کرده ام، بعضی از یاران شاطبیم کنار قبرش به من گفتند که: برکت استجابت دعا را کنار قبرش دیده اند خدا رحمتش کند و از او خشنود گردد «1»
43- احمد بن جعفر خزرجی ابو العباس سبتی، ساکن مراکش که در سال 601 ه در آنجا وفات یافته است.
قبرش مزار معروفی است که جمعیت زیادی به زیارتش می روند و به تجربه ثابت شده که دعا کنارش مستجاب است و من بارها آن را زیارت کرده ام و برکتش را مکرر آزمودم.
ابن الخطیب سلمانی، در ضمن گفتارش در این باره چنین می گوید: و در آمد این مزار روزهای یکشنبه هشتصد مثقال طلا است و گاهی به هزار دینار می رسد و همه آنها صرف مخارج بی نوایانی که در قرب و جوارش زندگی می کنند می شود.
صاحب «نیل الابتهاج» بعد از مطالب مفصلی که درباره این مزار می گوید می افزاید: و تاکنون همواره مردم در آنجا ازدحام می کنند و حوائجشان را از خدا می گیرند و در حدود پانصد بار من آن را زیارت کرده ام و بیش از سی شب در آنجا بیتوته نمودم و برکتش را در امور مشاهده کردم، آنگاه داستان یهودی ای که به آن متوسل گردید و حاجتش برآورده شد نقل می کند «2».
44- محمد بن احمد حنبلی ابو عمرو مقدسی، متوفی در سال 607 ه.
قبرش مورد زیارت است و هنگامی که او را دفن کردند بعضی از صالحان در همان شب در خواب دیدند که پیامبر اکرم می فرمود: هر کس ابو عمرو را در شب جمعه زیارت کند گویا که کعبه را زیارت کرده است، پیش از آنکه به آنجا برسید کفش هایتان را در آورید «3».
45- سیف الدین ابو حسن قمیری در سال 653 در ناپلس وفات کرد و دعاء پیش قبرش مستجاب است. «1»
46- الحاق بن یحیی ابو ابراهیم اعرج، در سال 683 ه. در فاس وفات یافت و دعاء کنار قبرش مستجاب است «2».
47- شیخ احمد بن علی بدوی، که در سال 675 ه. وفات یافت و در «طندنة» دفن گردید و روی قبرش مقامی برایش قرار دادند و کراماتش مشهور گردید، و نذرهای زیادی برایش نمودند «3».
48- شیخ حسین جاکی، که در سال 730 ه. وفات کرد و قبرش آشکار است و در هر شب و صبح چهارشنبه مورد زیارت مردم است «4».
49- شیخ محمد بن علوان یافعی، در «مرآتش» جلد 4 صفحه 357 گفته است: از کراماتش این است که: فرزندان فقهائی که علیه او به مخالفت برخاسته بودند، در گرفتاری هایشان به او پناه می بردند. و به همین مطلب و دیگر مناقب نیکویش در اشعارم اشاره نمودم. آنگاه پنج بیت از اشعارش را نقل کرده است.
50- ابو علی ابن بنان، که مردم منطقه «دیر عاقول» به آن تبرک می جویند «5».
51- ابو عبد اللّه قرشی اندلسی، که در بیت المقدس وفات یافت و قبرش مورد زیارت است «6».
52- شیخ ابو بکر بن عبد اللّه عیدروس باعلوی، که در سال 914 ه. در عدن وفات یافت و قبرش در آنجا مشهورتر از خورشید فروزان است که مردم آن را زیارت می کنند و از اماکن دور برای تبرک جستن به آن به آنجا می آیند.
هفت نفر در «تریم» مدفونند که مردم «زبید» معتقدند که هر کس آنها را هفت روز متوالی زیارت کند، حاجتش برآورده خواهد شد.
شیخ علی بن ابی بکر در ستایش آنان چنین گفته است: «در باب سهام هفت نفر از مشایخ هستند برای کسی که بسویشان بشتابد و زیارتشان کند اندوخته و گنج است، آنان عبارتند از: یونس، ابراهیم، مرزوق، جبرتی، افلج، میاد، و ابن الرضای ولی.
زیارتشان وسیله رسیدن به حاجت ها است و سکنی گزیدن در بهشت است.
«در میدان بشارتریم» هزاران نفر از این مردان که هر کدام شمس های هدایتند مدفونند. زیارت هر کدامشان در صورتی که خواستی حاجتی برآورده شود و گرفتاری ای برطرف گردد درست است و اگر گفته شده که تریاق مجرب در بغداد است، در محله «بشار» شفاء هر مشکلی است «1».
در کتب تواریخ و رجال و قاموس ها، چند برابر آنچه که از قبور مورد زیارت گفته شده وجود دارد که ما به خاطر رعایت اختصار، از آنها صرفنظر نموده به یاد شده ها اکتفا می نمائیم.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 266

متن عربی

القبور المقصودة بالزیارة

التوسّل و التبرّک بها، الدعاء و الصلاة لدیها، ختم القرآن لمدفونیها

هناک قبور تُقصد بالزیارة، و قد قُصدت فی القرون الإسلامیّة منذ یومها الأوّل، و لأعلام المذاهب الأربعة حولها کلمات یأخذ الباحث منها دروساً عالیة من شتّی النواحی، و یقف بها علی فوائد جمّة، منها: عرفان سیرة المسلمین و شعارهم فی القرون الخالیة حول زیارة القبور و التوسّل و التبرّک بها، و الدعاء و الصلاة لدیها، و ختم القرآن لمدفونیها، و إلیک نبذة منها:

1- بلال بن حمامة الحبشی مؤذِّن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم المتوفّی سنة (20)، قبره بدمشق، و فی رأس القبر المبارک تاریخ باسمه رضی الله عنه، و الدعاء فی هذا الموضع المبارک مستجاب، قد جرّب ذلک کثیر من الأولیاء و أهل الخیر المتبرِّکین بزیارتهم. رحلة ابن جبیر «2» (ص 229).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 266

2- سلمان الفارسی الصحابیّ العظیم، المتوفّی (36). قال الخطیب البغدادی فی تاریخه (1/163): قبره الآن ظاهر معروف بقرب إیوان کسری علیه بناء، و هناک خادم مقیم لحفظ الموضع و عمارته و النظر فی أمر مصالحه، و قد رأیتُ الموضع و زرته غیر مرّة. و قال ابن الجوزی فی المنتظم «1» (5/75): قال القلانسی و سمنون: زرنا قبر سلمان و انصرفنا.

3- طلحة بن عبید اللَّه المقتول یوم الجمل سنة (36). قال ابن بطوطة فی رحلته «2» (1/116): مشهد طلحة بن عبید اللَّه أحد العشرة «3»، و هو بداخل المدینة و علیه قبّة و مسجد، و زاویة فیها الطعام للوارد و الصادر، و أهل البصرة یعظّمونه تعظیماً شدیداً و حقّ له، ثمّ عدَّ مشاهد فی البصرة لجملةٍ من الصحابة و التابعین فقال:

و علی کلّ قبر منها قبّة مکتوب فیها اسم صاحب القبر و وفاته.

4- الزبیر بن العوّام المتوفّی (36)، قال ابن الجوزی فی المنتظم «4» (7/187):

فمن الحوادث فی سنة (386) أنَّ أهل البصرة فی شهر المحرّم ادّعوا أنّهم کشفوا عن قبر عتیق، فوجدوا فیه میّتاً طریّا بثیابه و سیفه و أنّه الزبیر بن العوّام، فأخرجوه و کفّنوه و دفنوه بالمربد بین الدربین، و بنی علیه الأثیر أبو المسک عنبر بناءً، و جعل الموضع مسجداً، و نقلت إلیه القنادیل و الآلات و الحصر و السمادات، و أُقیم فیه قوّام و حفظة و وقف علیه وقوفاً.

5- أبو أیّوب الأنصاری الصحابی المتوفّی (52) بالروم، قال الحاکم فی المستدرک (3/458): یتعاهدون قبره و یزورونه و یستسقون به إذا قحطوا. و ذکره

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 267

ابن الجوزی فی صفة الصفوة «1» (1/187).

و قال الخطیب البغدادی فی تاریخه (1/154): قال الولید: حدّثنی شیخ من أهل فلسطین أنّه رأی بنیّة بیضاء دون حائط القسطنطینیة، فقالوا: هذا قبر أبی أیّوب الأنصاری صاحب النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، فأتیت تلک البنیّة، فرأیت قبره فی تلک البنیّة و علیه قندیل معلّق بسلسلة.

و فی تاریخ ابن کثیر «2» (8/59): و علی قبره مزار و مسجد و هم- أی الروم- یعظِّمونه. و قال الذهبی فی الدول الإسلامیّة «3» (1/22): فالروم تعظّم قبره و یستشفعون إلی الیوم به.

6- رأس الحسین- الإمام السبط الشهید- بمصر: قال ابن جبیر المتوفّی (614) فی رحلته «4» (ص 12): هو فی تابوت فضّة مدفون تحت الأرض، قد بُنی علیه بنیان حفیل یقصر الوصف عنه و لا یحیط الإدراک به، مجلّل بأنواع الدیباج، محفوف بأمثال العمد الکبار شمعاً أبیض، و منه ما هو دون ذلک، قد وضع أکثرها فی أتوار فضّة «5» خالصة و منها مذهّبة، و علّقت علیه قنادیل فضّة، و حفَّ أعلاه کلّه بأمثال التفافیح ذهباً فی مصنع «6» شبیه الروضة، یقیّد الأبصار حسناً و جمالًا، فیه من أنواع الرخام المجزّع الغریب الصنعة، البدیع الترصیع ما لا یتخیّله المتخیّلون، و لا یلحق أدنی وصفه الواصفون، و المدخل إلی هذه الروضة علی مسجد علی مثالها فی التأنّق و الغرابة، حیطانه کلّها رخام علی الصفة المذکورة، و عن یمین الروضة المذکورة و شمالها بنیان من

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 268

کلیهما المدخل إلیها و هما أیضاً علی تلک الصفة بعینها، و الأستار البدیعة الصنعة من الدیباج معلّقة علی الجمیع.

و من أعجب ما شاهدناه فی دخولنا إلی هذا المسجد المبارک حجر موضوع فی الجدار الذی یستقبله الداخل، شدید السواد و البصیص «1»، یصف الأشخاص کلّها کأنّه المرآة الهندیّة الحدیثة الصقل. و شاهدنا من استلام الناس للقبر المبارک، و إحداقهم به و انکبابهم علیه و تمسّحهم بالکسوة التی علیه، و طوافهم حوله مزدحمین داعین باکین متوسِّلین إلی اللَّه سبحانه و تعالی ببرکة التربة المقدّسة، و متضرِّعین بما یُذیب الأکباد، و یصدع الجماد، و الأمر فیه أعظم، و مرأی الحال أهول، نفعنا اللَّه ببرکة ذلک المشهد الکریم. و إنّما وقع الإلماع بنبذةٍ من صفته مستدلّا علی ما وراء ذلک، إذ لا ینبغی لعاقل أن یتصدّی لوصفه، لأنّه یقف موقف التقصیر و العجز، و بالجملة فما أظنُّ فی الوجود کلّه مصنعاً أحفل منه، و لا مرأیً من البناء أعجب و لا أبدع، قدّس اللَّه العضو الکریم الذی فیه بمنِّه و کرمه.

و فی لیلة الیوم المذکور بتنا بالجبّانة المعروفة بالقرافة، و هی أیضاً إحدی عجائب الدنیا لما تحتوی علیه من مشاهد الأنبیاء- صلوات اللَّه علیهم أجمعین-، و أهل البیت و الصحابة- رضوان اللَّه علیهم-، و التابعین و العلماء و الزهّاد و الأولیاء ذوی الکرامات الشهیرة و الأنباء الغریبة، و إنَّما ذکرنا منها ما أمکنتنا مشاهدته، فمنها: قبر ابن النبیّ صالح، و قبر روبیل بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم خلیل الرحمن- صلوات اللَّه علیهم أجمعین-، و قبر آسیة امرأة فرعون، و مشاهد أهل البیت- رضی اللَّه عنهم أجمعین- مشاهد أربعة عشر من الرجال و خمس من النساء، و علی کلّ واحد منها بناء حفیل، فهی بأسرها روضات بدیعة الإتقان عجیبة البنیان، قد وکّل بها قوم یسکنون فیها و یحفظونها، و منظرها منظر عجیب، و الجرایات متّصلة

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 269

لقوامها فی کلّ شهر. ثمّ ذکر تفصیل المشاهد.

عقد الشبراوی الشیخ عبد اللَّه الشافعی، المتوفّی (1172) فی کتابه الإتحاف بحبِّ الأشراف «1» (ص 25- 40) باباً فی ذلک المشهد، و ذکر فیه زیارته و شطراً من الکرامات له و إحیاء یوم الثلاثاء بزیارته، و قال: و البرکات فی هذا المشهد مشاهدة مرئیّة، و النفحات العائدة علی زائریه غیر خفیّة، و هی بصحّة الدعوی ملیّة، و الأعمال بالنیّة، و لأبی الخطّاب بن دحیة فی ذلک جزء لطیف مؤلّف، و استفتی القاضی زکیّ الدین عبد العظیم فی ذلک فقال: هذا مکان شریف و برکته ظاهرة و الاعتقاد فیه خیر، و السلام. و ما أجدر هذا المشهد الشریف و الضریح الأنور المنیف بقول القائل:

          نفسی الفداءُ لمشهدٍ أسرارُه             من دونها سترُ النبوّةِ مُسبَلُ

             و رواقُ عزٍّ فیه أشرفُ بقعةٍ             ظلّت تحارُ لها العقولُ و تذهلُ

             تغضی لبهجتِهِ النواظرُ هیبةً             و یردُّ عنه طرفَهُ المتأمِّلُ

             حسدت مکانتَهُ النجومُ فودَّ لو             أمسی یجاورُهُ السماک الأعزلُ

             و سما علوّا أن تُقبِّل تُربَهُ             شفةٌ فأضحی بالجباه یُقبَّلُ

 

و قال فی ذکر الکرامات: منها: أنّ رجلًا یقال له شمس الدین القعوینی کان ساکناً بالقرب من المشهد، و کان معلّم الکسوة الشریفة حصل له ضرر فی عینیه فکفّ بصره، و کان کلّ یوم إذا صلّی الصبح فی مشهد الإمام الحسین یقف علی باب الضریح الشریف و یقول: یا سیّدی أنا جارک قد کفَّ بصری، و أطلب من اللَّه بواسطتک أن یردّ علیّ و لو عیناً واحدةً، فبینما هو نائم ذات لیلة إذ رأی جماعة أتوا إلی المشهد الشریف فسأل عنهم فقیل له: هذا النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و الصحابة معه جاءوا لزیارة السیّد الحسین رضی الله عنه، فدخل معهم، ثمّ قال ما کان یقوله فی الیقظة، فالتفت الحسین إلی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 270

جدّه صلی الله علیه و آله و سلم، و ذکر له ذلک علی سبیل الشفاعة عنده فی الرجل، فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم للإمام علیّ رضی الله عنه: یا علیّ کحِّله. فقال: سمعاً و طاعةً، و أبرز من یده مکحلةً و مروداً، و قال له: تقدّم حتی أکحّلک، فتقدّم فلوّث المرود و وضعه فی عینه الیمنی، فأحسَّ بحرقانٍ عظیم، فصرخ صرخةً عظیمة فاستیقظ منها و هو یجد حرارة الکحل فی عینه، ففتحت عینه الیمنی فصار ینظر بها إلی أن مات، و هذا الذی کان یطلبه، فاصطنع هذه البسط التی تُفرش فی مشهد الإمام الحسین رضی الله عنه و کتب علیها وقفاً، و لم تزل تُفرش حتی تولّی مصر الوزیر المعظّم محمد باشا الشریف من طرف حضرة مولانا السلطان محمد خان- نصره اللَّه- فجدّد بُسطاً أخری، و هی التی تُفرش إلی الآن.

ثمّ ذکر کرامة أخری وقعت للشیخ أبی الفضل نقیب السادة الخلوتیّة، و قال- بعد بیان اختصاص یوم الثلاثاء بزیارة ذلک المشهد-: و لنذکر فی هذا الباب نبذةً من القصائد التی مدحتُ بها آل البیت الشریف، و توسّلتُ فیها بساکن هذا المشهد المنیف، فممّا قلت فیه:

          آلَ طه و من یقل آلَ طه             مستجیراً بجاهِکمْ لا یُردُّ

             حبُّکمْ مذهبی و عقدُ یقینی             لیس لی مذهبٌ سواه و عقدُ

             منکمُ أستمدُّ بل کلُّ من فی ال             کون من فیضِ فضلِکمْ یستمدُّ

             بیتُکم مهبطُ الرسالةِ و ال             وحیِ و منکم نورُ النبوَّة یبدو

             و لکم فی العلی مقامٌ رفیعٌ             ما لکم فیه آلَ یس ندُّ

             یا ابن بنتِ الرسولِ من ذا یضاهی             کَ افتخاراً و أنت للفخرِ عقدُ

             یا حسیناً هل مثلُ أُمِّک أُمٌّ             لشریفٍ أو مثلُ جدّک جدُّ

             رام قومٌ أن یلحقوک و لکن             بینهم فی العلی و بینک بُعدُ

             خصّکَ اللَّهُ بالسعادة فی دن             یاک ثمّ بالشهادة بَعدُ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 271

         لک فی القبر یا حسیناً مقامٌ             و لأعداک فیه خزیٌ و طردُ

             یا کریمَ الدارینِ یا من له الده            – رُ علی رغمِ من یعاندُ عبدُ

             أنت سیفٌ علی عِداک و لکنْ             فیکَ حلمٌ و ما لفضلِکَ حدُّ

             کلُّ من رامَ حصرَ فضلِکَ غِرٌّ             فضلُ آلِ النبیِّ لیس یُعدُّ

             طیبةٌ فاقتِ البقاعَ جمیعاً             حینَ أضحی فیها لجدِّک لحدُ

             و لمصرٍ فخرٌ علی کلِّ مصرٍ             و لها طالعٌ بقبرک سعدُ

             مشهدٌ أنت فیه مشهدُ مجدٍ             کم سعی نحوه جوادٌ مجدُّ

             و ضریحٌ حوی علاک ضریحٌ             کلّه مندلٌ یفوح و ندُّ «1»

             مددٌ ما له انتهاءٌ و سرٌّ             لا یُضاهی و رونقٌ لا یُحدُّ

             رحماتٌ للزائرین توالت             و جزیلٌ من العطاء و رفدُ

             رضی اللَّهُ عنکمُ آلَ طه             و دعاءُ المقلِّ مثلیَ جهدُ

             و سلامٌ علیکمُ کلَّ وقتٍ             ما تغنّت بکم تهامٌ و نجدُ

             أنا فی عرض تربةٍ أنت فیها             یا حسیناً و بعدُ حاشا أُردُّ

             أنا فی عرض جدِّک الطاهرِ ال             طهر إذا ما الزمانُ بالخطبِ یعدو

             أنا فی عرض من یعول کلّ ال             رسل علیه و ما لهم عنه بدُّ

             أنا فی عرض من أتته غزالٌ             فحماها و الخصم خصمٌ ألدُّ

             أنا فی عرض جدِّک المصطفی من             کلِّ عامٍ له الرحالُ تُشدُّ

 

و قلت فیهم أیضاً- رضی اللَّه تعالی عنهم-:

          آلَ بیتِ النبیِّ مالی سواکمْ             ملجأٌ أرتجیه للکربِ فی غدْ

             لست أخشی ریبَ الزمانِ و أنتمْ             عمدتی فی الخطوبِ یا آلَ أحمدْ

             من یضاهی فخارَکمْ آل طه             و علیکمْ سُرادقُ العزِّ مُمتدْ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 272

         کلُّ فضلٍ لغیرِکمْ فإلیکمْ             یا بنی الطهرِ بالأصالة یُسندْ

             لا عدمنا لکم موائدَ جودٍ             کلّ یومٍ لزائریکمْ تُجدَّدْ

             یا ملوکاً لهم لواء المعالی             و علیهم تاج السعادة «1» یُعقدْ

             أیُّ بیت کبیتِکمْ آلَ طه             طهَّر اللَّهُ ساکنیه و مجَّدْ

             روضةُ المجدِ و المفاخرِ أنتم             و علیکم طیرُ المکارم غرَّدْ

             و لکم فی الکتابِ ذکرٌ جمیلٌ             یهتدی منه کلُّ قارٍ و یسعَدْ

             و علیکمْ أثنی الکتابُ و هل بع             دَ ثناءِ الکتابِ مجدٌ و سؤددْ

             و لکمْ فی الفخارِ یا آلَ طه             منزلٌ شامخٌ رفیعٌ مشیَّدْ

             قد قصدناک یا بنَ بنتِ رسولِ ال             لّه و الخیر من جنابِکَ یُقصدْ

             یا حسیناً ما مثلُ مجدِک مجدٌ             لشریفٍ و لا کجدِّکَ من جدْ

             یا حسیناً بحقِّ جدِّک عطفاً             لمحبٍّ بالخیرِ منک تعوَّدْ

             کلّ وقت یودُّ یلثمُ قبراً             أنت فیه بمقلتیه و یشهدْ

             سادتی أنجِدوا محبّا أتاکمْ             مطلِقَ الدمعِ فی هواکمْ مقیّدْ

             و أغیثوا مقصّراً ماله غی            – رُ حماکم إن أعضلَ الأمرُ و اشتدْ

             فعلیکم قصرت حبّی و حاشا             بعد حبّی لکم أُقابل بالردْ

             یا إلهی مالی سوی حبِّ آل ال             بیت آلِ النبیِّ طه الممجّدْ

             أنا عبدٌ مقصِّرٌ لست أرجو             عملًا غیرَ حبِّ آل محمّدْ

 

إلی آخر [الأبیات ]

و قال فی المشهد الحسینی أیضاً:

          یا ندیمی قم بی إلی الصهباءِ             و اسقنیها فی الروضةِ الغنّاءِ

             حیث مجری الخلیجِ و الماءُ فیه             یتثنّی کالحیّة الرقشاءِ

             هاتها یا ندیمُ صرفاً و دعنی             من صریع الهوی قتیلِ الماءِ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 273

         و أدِرْها ممزوجةً بالتهانی             غیرَ ممزَوجةٍ بماءِ السماءِ

             هاتها یا ندیمُ من غیرِ خلطٍ             إنّ خلطَ الدواءِ عینُ الداءِ

             و القنی یا ندیمُ تحت الأُثَیلا             تِ سحیراً إذا أردت لقائی

             فی کثیبٍ من الجزیرة یختا             لُ دلالًا فی حلّةٍ خضراءِ

             روضةٌ راضها النسیمُ سحیراً             باعتلالٍ صحّت به و اعتلاءِ

             و لطیفُ النسیمِ یعبثُ بالغص             ن فیهتزُّ هزَّةَ استهزاءِ

             یا خریرَ الخلیجِ تفدیکَ نفسی             فلَکَمْ نلتُ فی حماک منائی

             یا ندیمی جدِّد بذکراه وجدی             و أحیی ذاک الغرامَ بالإغراءِ

             هاتِ حدِّثْ عن نیلِ مصرَ و دعنی             من فراتٍ و دجلةٍ فیحاءِ

             و أعدْ لی حدیث لذّات مصرٍ             فحدیثُ اللذّاتِ عنّیَ نائی

             إنّ مصراً لأحسنُ الأرضِ عندی             و علی نیلِها قصرتُ رجائی

             و غرامی فیها و غایةُ قصدی             أن أری سادتی بنی الزهراءِ

             و إلی المشهدِ الحسینیِّ أسعی             داعیاً راجیاً قبول دعائی

             یا ابن بنتِ الرسولِ إنّی محبٌّ             فتعطّفْ و اجعل قبولی جزائی

             یا کرامَ الأنامِ یا آلَ طه             حبُّکم مذهبی و عقدُ ولائی

             لیس لی ملجأٌ سواکم و ذخرٌ             أرتجیهِ فی شدَّتی و رخائی

 

إلی آخر [الأبیات ]

و قال فیه أیضاً:

          یا آلَ طه من أتی حبَّکم «1»             مؤمِّلًا إحسانَکمْ لا یُضامْ

             لذنا بکمْ یا آلَ طه و هل             یُضامُ من لاذَ بقومٍ کرامْ

             تزدحمُ الناسُ بأعتابکمْ             و المنهلُ العذبُ کثیرُ الزحامْ

             من جاءکم مستمطراً فضلَکمْ             فازَ من الجودِ بأقصی مرامْ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 274

         یا سادتی یا بضعةَ المصطفی             یا من لهم فی الفضلِ أعلی مقامْ

             أنتم ملاذی و عیاذی و لی             قلبٌ بکم یا سادتی مستهامْ

             و حقّکمْ إنّی محبٌّ لکم             محبَّةً لا یعتریها انصرامْ

             وقفتُ فی أعتابکمْ هائماً             و ما علی من هام فیکم ملامْ

             یا سبطَ طه یا حسیناً علی             ضریحکَ المأنوسِ منّی السلامْ

             مشهدُکَ السامی غدا کعبةً             لنا طوافٌ حولَهُ و استلامْ

             بیتٌ جدیدٌ حلَّ فیه الهدی             فصار کالبیتِ العتیقِ الحرامْ

             تفدیک نفسی یا ضریحاً حوی             حسیناً السبطَ الإمامَ الهمامْ

             إنّی توسَّلتُ بما فیک من             عزٍّ و مجدٍ شامخٍ و احتشامْ

             یا زائراً هذا المقام اغتنم             فکم لمن یسعی إلیه اغتنامْ

             ینشرحُ الصدرُ إذا زرتَهُ             و تنجلی عنه الهمومُ العظامْ

             کم فیه من نورٍ و من رونقٍ             کأنَّه روضةُ خیرِ الأنامْ

 

إلی آخر [الأبیات ]

و قال الحمزاوی العدوی المتوفّی (1303) فی مشارق الأنوار «1» (ص 92) بعد کلام طویل حول مشهد الإمام الحسین الشریف: و اعلم أنّه ینبغی کثرة الزیارة لهذا المشهد العظیم متوسّلًا به إلی اللَّه، و یطلب من هذا الإمام ما کان یطلب منه فی حیاته، فإنّه باب تفریج الکروب، فبزیارته یزول عن الخطب الخطوب، و یصل إلی اللَّه بأنواره و التوسّل به کلّ قلب محجوب، و من ذلک ما وقع لسیّدی العارف باللَّه تعالی سیدی محمد شلبی شارح العزیّة- الشهیر بابن الستّ- و هو أنَّه قد سُرقت کتبه جمیعها من بیته، قال: فتحیّر عقله، و اشتدّ کربه، فأتی إلی مقام ولیّ نعمتنا الحسین منشداً لأبیات استغاث بها، فتوجّه إلی بیته بعد الزیارة و مکثه فی المقام مدّة فوجد

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 275

کتبه فی محلّها قد حضرت من غیر نقص لکتاب منها، و ها هی الأبیات:

          أ یحومُ حول من التجا لکمُ أذیً             أو یشتکی ضیماً و أنتم سادتُه

             حاشا یُردُّ من انتمی لجنابِکمْ             یا آلَ أحمد أو تسرُّ شوامتُه

             لکمُ السیادةُ مِن أ لستُ بربّکم «1»             و لکم نطاقُ العزِّ دارت هالتُه

             هل ثَمَّ بابٌ للنبیِّ سواکمُ             مَن غیرُکم من ذی الوری ریحانتُه

             تبّا لطرفٍ لا یشاهدُ مشهداً             یحوی الحسینَ و تستلمهُ سلامتُه

             فالزم رحاباً ضمَّ سبطَ محمدٍ             ما أمَّه راجٍ و عیقتْ حاجتُه

             ها خادماً للحبّ یرفعُ حاجةً             ممّا یلاقی من بلایا هالتُه

 

أمدَّنا اللَّه من فیض أمداده، و متّعنا من فیض قربه، و تقبیل أعتابه، و ذکر لبعضهم فی ذلک المشهد قوله:

          منزلٌ کمّلَ الإلهُ سناهُ             تتواری البدورُ عند لقاهُ

             خصّهُ ربُّنا بما شاء فی الأر             ضِ تعالی من فی السماءِ إلهُ

             صانه زانه حماه وقاه             و کساه بمنِّه و رضاهُ

             أن غدا مسکناً لعزّة آل ال             بیتِ من ثمّ قدره و علاهُ

             الإمامُ الحسینُ أشرفُ مولیً             أیّد الدین سرّه و وقاهُ

             مدحتْهُ آیُ الکتابِ و جاءت             سنّة الهاشمیِّ طرز حلاهُ

 

و هناک کلمات ضافیة تضمّ ما ذُکر حول مشهد الرأس الشریف لو جمعتها ید التألیف لأتت کتاباً حافلًا، و ممّن أفرده بالتألیف الشیخ عبد الفتّاح بن أبی بکر

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 276

– الشهیر بالرسّام الشافعیّ- له رسالة نور العین فی مدفن رأس الحسین.

7- عمر بن عبد العزیز الخلیفة الأموی المتوفّی (101)، قبره بدیر سمعان یُزار. طبقات الحفّاظ «1» (1/114).

8- أبو حنیفة النعمان بن ثابت إمام الحنفیّة المتوفّی (150)، قبره فی الأعظمیّة ببغداد مزار معروف، روی الخطیب فی تاریخه (1/123) عن علیّ بن میمون قال: سمعت الشافعی یقول: إنّی لأتبرّک بأبی حنیفة و أجی ء إلی قبره فی کلّ یوم- یعنی زائراً- فإذا عرضت لی حاجة صلّیت رکعتین و جئت إلی قبره و سألت اللَّه تعالی الحاجة عنده فما تبعد [عنّی ] «2» حتی تُقضی. و ذکره الخوارزمی فی مناقب أبی حنیفة (2/199)، و الکردری فی مناقبه (2/112)، و طاش کبری زاده فی مفتاح السعادة «3» (2/82)، و الخالدی فی صلح الإخوان (ص 83) نقلًا عن السفیری و ابن جماعة.

و قال ابن الجوزی فی المنتظم «4» (8/245): فی هذه الأیّام- یعنی سنة (459)- بنی أبو سعد المستوفی الملقّب شرف الملک مشهد أبی حنیفة، و عمل لقبره ملبناً، و عقد القبّة و عمل المدرسة بإزائه، و أنزلها الفقهاء و رتّب لهم مدرساً، فدخل أبو جعفر ابن البیاضی إلی الزیارة فقال ارتجالًا:

          أ لم ترَ أنَّ العلمَ کان مضیَّعاً             فجمَّعه هذا المغیّبُ فی اللحدِ

             کذلک کانت هذه الأرضُ میتةً             فأنشرها جودُ العمیدِ أبی سعدِ

 

ثمّ قال: قال المصنّف: قرأت بخطِّ أبی الوفاء بن أبی عقیل قال: وضع أساس

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 277

مسجد بین یدی ضریح أبی حنیفة بالکلس و النورة و غیره، فجمع سنة ستّ و ثلاثین و أربعمائة و أنا ابن خمس سنین أو دونها بأشهر، و کان المنفق علیه ترکیّ قدم حاجّا، ثمّ قدم أبو سعد المستوفی و کان حنفیّا متعصّباً، و کان قبر أبی حنیفة تحت سقف عمله بعض أمراء الترکمان، و کان قبل ذلک- و أنا صبیٌّ- علیه خربشت «1» خاصّ له و ذلک فی سنتی سبع أو ثمان و ثلاثین قبل دخول الغُزّ «2» بغداد سنة سبع و أربعین، فلمّا جاء شرف الملک سنة ثلاث و خمسین عزم علی إحداث القبّة و هی هذه، فهدم جمیع أبنیة المسجد و ما یحیط بالقبر و بنی هذا المشهد، فجاء بالقطّاعین و المهندسین و قدّر لها ما بین أُلوف آجر، و ابتاع دوراً من جوار المشهد، و حفر أساس القبّة، و کانوا یطلبون الأرض الصلبة فلم یبلغوا إلیها إلّا بعد حفر سبعة عشر ذراعاً فی ستّة عشر ذراعاً «3»، فخرج من هذا الحفر عظام الأموات الذین کانوا یطلبون جوار النعمان أربعمائة صنّ «4»، و نقلت جمیعها إلی بقعة کانت ملکاً لقوم، فحفر لها و دُفنت. إلی أن قال:

أخبرنا محمد بن ناصر الحافظ، أنبأنا أبو الحسین المبارک بن عبد الجبّار الصیرفی، قال: سمعت أبا الحسین بن المهتدی یقول: لا یصحُّ أنَّ قبر أبی حنیفة فی هذا الموضع الذی بنوا علیه [القبَة] «5»، و کان الحجیج قبل ذلک یردون و یطوفون حول المقبرة فیزورون أبا حنیفة لا یعیّنون موضعاً.

و قال ابن خلّکان فی تاریخه «6» (2/297): قبره مشهور یزار، بُنی علیه المشهد و القبّة سنة (459)، و قال ابن جُبیر فی رحلته «7» (ص 180): و بالرصافة مشهد حفیل

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 278

البنیان، له قبّة بیضاء سامیة فی الهواء، فیه قبر الإمام أبی حنیفة رضی الله عنه.

و قال ابن بطوطة فی رحلته»

 (1/142): قبر الإمام أبی حنیفة رضی الله عنه علیه قبّة عظیمة، و زاویة فیها الطعام للوارد و الصادر، و لیس بمدینة بغداد الیوم زاویة یطعم الطعام فیها ما عدا هذه الزاویة. ثمّ عدَّ جملة من قبور المشایخ ببغداد فقال: و أهل بغداد لهم فی کلّ جمعة یوم لزیارة شیخ من هؤلاء المشایخ، و یوم لشیخ آخر یلیه، هکذا إلی آخر الأُسبوع.

و قال الذهبی فی الدول «2» (1/79): و قبره علیه مشهد کبیر و قبّة عالیة ببغداد.

و قال ابن حجر فی الخیرات الحسان «3» فی مناقب الإمام أبی حنیفة «4»، فی الفصل الخامس و العشرین: إنَّ الإمام الشافعیّ أیّام کان هو ببغداد کان یتوسّل بالإمام أبی حنیفة، و یجی ء إلی ضریحه یزور فیسلّم علیه، ثمّ یتوسّل إلی اللَّه تعالی به فی قضاء حاجاته، و قال: قد ثبت أنَّ الإمام أحمد توسّل بالإمام الشافعیِّ حتی تعجّب ابنه عبد اللَّه ابن الإمام أحمد، فقال له أبوه: إنَّ الشافعیّ کالشمس للناس و کالعافیة للبدن. و لمّا بلغ الإمام الشافعی أنَّ أهل المغرب یتوسلون بالإمام مالک لم ینکر علیهم.

9- مصعب بن الزبیر المتوفّی (157). قال ابن الجوزی: زارت العامّة قبره بمسکن کما یُزار قبر الحسین علیه السلام. المنتظم «5» (7/206).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 279

10- لیث بن سعد الحنفی إمام مصر، توفّی (175)، و دفن بالقرافة الصغری، و قبره یُزار رأیته غیر مرّة. الجواهر المضیّة «1» (1/417).

11- مالک بن أنس إمام المالکیّة المتوفّی (179)، قبره ببقیع الغرقد فی المدینة المنوّرة. قال ابن جبیر فی رحلته «2» (ص 153): علیه قبّة صغیرة مختصرة البناء. و قد مرَّ (ص 159) أنّ الفقهاء عدّوا زیارته من آداب من زار قبر النبیّ الأقدس صلی الله علیه و آله و سلم.

12- الإمام الطاهر موسی بن جعفر علیهما السلام المدفون بالکاظمیّة الشهید سنة (183)، أخرج الخطیب البغدادی فی تاریخه (1/120) بإسناده عن أحمد بن جعفر بن حمدان القطیعی قال: سمعت الحسن بن إبراهیم أبا علیّ الخلّال شیخ الحنابلة فی عصره یقول: ما همّنی أمر فقصدت قبر موسی بن جعفر فتوسّلت به إلّا سهّل اللَّه تعالی لی ما أُحبّ.

و فی شذرات الذهب «3» (2/48): توفّی ببغداد الشریف أبو جعفر محمد الجواد ابن علیّ بن موسی الرضا الحسینی، أحد الاثنی عشر إماماً الذین تدّعی فیهم الرافضة العصمة، و دُفن عند جدّه موسی، و مشهدهما ینتابه العامّة بالزیارة.

13- الإمام الطاهر أبو الحسن علیّ بن موسی الرضا علیه السلام، قال أبو بکر محمد ابن المؤمّل: خرجنا مع إمام أهل الحدیث أبی بکر بن خزیمة و عدیله أبی علیّ الثقفی، مع جماعة من مشایخنا و هم إذ ذاک متوافرون إلی زیارة علیّ بن موسی الرضا بطوس، قال: فرأیت من تعظیمه- یعنی ابن خزیمة- لتلک البقعة، و تواضعه لها و تضرّعه عندها ما تحیّرنا. تهذیب التهذیب «4» (7/388).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 280

14- عبد اللَّه بن غالب الحدّانی البصری المقتول سنة (183)، قتل یوم الترویة، کان الناس یأخذون من تراب قبره کأنّه مسک یصیّرونه فی ثیابهم. حلیة الأولیاء (2/258)، تهذیب التهذیب «1» (5/354).

15- عبد اللَّه بن عون، أبو عون الخرّاز البصری قال محمد بن فضالة: رأیت النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فی النوم فقال: زوروا ابن عون فإنّ اللَّه یحبّه. حلیة الأولیاء (3/39)، تهذیب التهذیب «2» (5/348).

16- علیّ بن نصر بن علیّ الأزدی أبو الحسن البصری المتوفّی (189)، مشهده بالبصرة معروف یُزار. هامش الخلاصة «3» (ص 235).

17- معروف الکرخی المتوفّی (200)، قال إبراهیم الحربی: قبر معروف التریاق المجرّب. و عن الزهری أنّه قال: قبر معروف الکرخی مجرّب لقضاء الحوائج، و یقال: إنّه من قرأ عنده مائة مرّة قل هو اللَّه أحد و سأل اللَّه ما یرید قضی اللَّه حاجته. و رُوی عن أبی عبد اللَّه المحاملی أنّه قال: أعرف قبر معروف الکرخی منذ سبعین سنة ما قصده مهموم إلّا فرّج اللَّه همّه. تاریخ بغداد (1/122).

و قال ابن الجوزی فی صفة الصفوة «4» (2/183): عن أحمد بن الفتح قال: سألت بشراً- التابعیّ الجلیل «5»- عن معروف الکرخی فقال: هیهات حالت بیننا و بینه الحجب… إلی أن قال: فمن کانت له إلی اللَّه حاجة فلیأت قبره و لیدع، فإنّه

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 281

یُستجاب له إن شاء اللَّه تعالی. و قال: قبره ظاهر یُتبرّک به فی بغداد، و کان إبراهیم الحربی یقول: قبر معروف التریاق المجرّب.

و قال فی المنتظم «1» (8/248): بُنیت تربة قبر معروف فی ربیع الأوّل سنة (460) و عقد مشهده أزاجاً بالجصِّ و الآجر.

و قال ابن خلّکان فی تاریخه «2» (2/224): و أهل بغداد یستسقون بقبره و یقولون: قبر معروف تریاق مجرّب، و قبره مشهور یُزار. و ذکر «3» فی (ص 396) عن مرآة الزمان لأبی المظفر سبط ابن الجوزی: أنّه سمع مشایخه ببغداد یحکون أنّ عون الدین قال: کان سبب ولایتی المخزن أنَّنی ضاق ما بیدی حتی فقدت القوت أیّاماً، فأشار علیّ بعض أهلی أن أمضی إلی قبر معروف الکرخی رضی الله عنه فأسأل اللَّه تعالی عنده، فإنّ الدعاء عنده مستجاب، قال: فأتیت قبر معروف فصلّیت عنده و دعوت، ثمّ خرجت لأقصد البلد- یعنی بغداد- إلی آخر ما ذکر من قصّته.

و فی طبقات الشعرانی «4» (1/61): یستسقی بقبره، و قبره ظاهر یُزار لیلًا و نهاراً.

18- عبید اللَّه بن محمد بن عمر بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب: قال الخطیب البغدادی فی تاریخه (1/123): باب البردان فیها أیضاً جماعة من أهل الفضل، و عند المصلّی المرسوم بصلاة العید قبر کان یُعرف بقبر النذور، و یقال: إنّ المدفون فیه رجل من ولد علیّ بن أبی طالب رضی الله عنه یتبرّک الناس بزیارته، و یقصده ذو الحاجة منهم لقضاء حاجته، حدّثنی القاضی أبو القاسم علیّ بن المحسن التنوخی، قال: حدّثنی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 282

أبی، قال: کنت جالساً بحضرة عضد الدولة و نحن مخیِّمون بالقرب من مصلّی الأعیاد فی الجانب الشرقی من مدینة السلام، نرید الخروج معه إلی همذان فی أوّل یوم نزل المعسکر، فوقع طرفه علی البناء الذی علی قبر النذور، فقال لی: ما هذا البناء؟ فقلت: هذا مشهد النذور، و لم أقل قبر لعلمی بطیرته من دون هذا و استحسن اللفظة، و قال: قد علمت أنّه قبر النذور و إنّما أردت شرح أمره، فقلت: هذا یُقال إنّه قبر عبید اللَّه بن محمد بن عمر بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب، و یقال: إنّه قبر عبید اللَّه بن محمد بن عمر بن علیّ بن أبی طالب، و إنّ بعض الخلفاء أراد قتله خفیّا، فجعلت له هناک زُبْیة و سیّر علیها و هو لا یعلم فوقع فیها، و هیل علیه التراب حیّا، و إنّما شهر بقبر النذور لأنّه ما یکاد یُنذر له نذر إلّا صحّ و بلغ الناذر ما یرید، و لزمه الوفاء بالنذور، و أنا أحد من نذر له مراراً لا أحصیها کثرةً نذوراً علی أُمور متعذّرة، فبلغتها و لزمنی النذر فوفیت به، فلم یتقبّل هذا القول و تکلّم بما دلّ علی أنّ هذا إنّما یقع منه الیسیر اتّفاقاً فیتسوّق العوام بأضعافه و یسیّرون الأحادیث [الباطلة] «1» فیه، فأمسکت.

فلمّا کان بعد أیّام یسیرة و نحن معسکرون فی موضعنا، استدعانی فی غدوة یوم و قال: ارکب معی إلی مشهد النذور، فرکبت و رکب فی نفر من حاشیته إلی أن جئت به إلی الموضع، فدخله و زار القبر و صلّی عنده رکعتین سجد بعدهما سجدة أطال فیها المناجاة بما لم یسمعه أحد، ثمّ رکبنا معه إلی خیمته و أقمنا أیّاماً، ثمّ رحل و رحلنا معه یرید همذان فبلغناها و أقمنا فیها معه شهوراً، فلمّا کان بعد ذلک استدعانی و قال لی: أ لست تذکر ما حدّثتنی به فی أمر مشهد النذور ببغداد؟ فقلت: بلی. فقال: إنّی خاطبتک فی معناه بدون ما کان فی نفسی اعتماداً لإحسان عشرتک، و الذی کان فی نفسی فی الحقیقة أنّ جمیع ما یُقال فیه کذب، فلمّا کان بعد ذلک بمدیدة طرقنی أمر

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 283

خشیت أن یقع و یتمّ، و أعملت فکری فی الاحتیال لزواله و لو بجمیع ما فی بیوت أموالی و سائر عساکری، فلم أجد لذلک فیه مذهباً، فذکرت ما أخبرتنی به فی النذر لمقبرة النذور فقلت: لِمَ لا أُجرّب ذلک؟ فنذرت: إن کفانی اللَّه تعالی ذلک الأمر أن أحمل لصندوق هذا المشهد عشرة آلاف درهم صحاحاً، فلما کان الیوم جاءتنی الأخبار بکفایة ذلک الأمر، فتقدّمت إلی أبی القاسم عبد العزیز بن یوسف- یعنی کاتبه- أن یکتب إلی أبی الریّان- و کان خلیفته فی بغداد- یحملها إلی المشهد. ثمّ التفت إلی عبد العزیز- و کان حاضراً- فقال له عبد العزیز: قد کتبت بذلک و نفذ الکتاب.

19- أبو عبد اللَّه محمد بن إدریس الشافعیّ إمام الشافعیّة المتوفّی (204)، دُفن بالقرافة الصغری، و قبره یُزار بها بالقرب من المقطّم. تاریخ ابن خلّکان «1» (2/30)، و قال الجزری فی طبقات القراء (2/97): و الدعاء عند قبره مستجاب، و لمّا زرته قلتُ:

          زرتُ الإمامَ الشافعی             لأنّ ذلک نافعی

             لأنال منه شفاعةً             أکرمْ به من شافعِ

 

و قال الذهبی فی دول الإسلام «2» (2/105): إنّ الملک الکامل عمّر قبّةً علی ضریح الشافعی- رحمة اللَّه علیه.

20- أبو سلیمان الدارانی المتوفّی (205) أحد الأئمّة، دُفن فی قریة داریا، فی قبلتها و قبره بها مشهور، و علیه بناء و قد جدّد مزاره فی زماننا هذا. البدایة و النهایة «3» (10/259).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 284

21- السیّدة نفیسة بنة أبی محمد الحسن بن زید بن [الحسن بن ] علیّ بن أبی طالب توفّیت سنة (208) و دُفنت بدرب السباع، و قبرها معروف بإجابة الدعاء عنده و هو مجرّب، رضی اللَّه عنها. تاریخ ابن خلّکان «1» (2/302).

22- أحمد بن حنبل إمام الحنابلة المتوفّی (241)، قبره ظاهر مشهور، یُزار و یتبرّک به. کذا فی مختصر طبقات الحنابلة «2» (ص 11)، و قال الذهبی فی دول الإسلام «3» (1/114): ضریحه یُزار ببغداد. و حکی ابن الجوزی فی مناقب أحمد «4» (ص 297) عن عبد اللَّه بن موسی قال: خرجتُ أنا و أبی فی لیلة مظلمة نزور أحمد، فاشتدّت الظلمة فقال أبی: یا بنیّ تعال حتی نتوسّل إلی اللَّه تعالی بهذا العبد الصالح حتی یُضی ء لنا الطریق، فإنِّی منذ ثلاثین سنة ما توسّلت به إلّا قُضیت حاجتی، فدعا أبی و أمّنتُ علی دعائه فأضاءت السماء کأنّها لیلة مقمرة حتی وصلنا إلیه.

و قال فی (ص 418): عن أبی الحسن التمیمی، عن أبیه، عن جدِّه أنّه حضر جنازة أحمد بن حنبل قال: فمکثتُ طول أُسبوع رجاء أن أصل [إلی قبره فلم أصِل ] «5» من ازدحام الناس علیه، فلمّا کان بعد أُسبوع وصلتُ إلی قبره.

قال فی المنتظم «6» (10/283): و فی أوائل جمادی الآخرة سنة (574) تقدّم أمیر المؤمنین بعمل لوح ینصب علی قبر الإمام أحمد بن حنبل فعمل، و نقضت السترة جمیعها و بنیتْ بآجر مقطوع جدیدة و بُنی لها جانبان و وقع اللوح الجدید، و فی رأسه مکتوب:

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 285

هذا ما أمر بعمله سیّدنا و مولانا المستضی ء بأمر اللَّه أمیر المؤمنین. و فی وسطه: هذا قبر تاج السنّة، وحید الأمّة العالی الهمّة، العالم العابد الفقیه، الزاهد الإمام أبی عبد اللَّه أحمد بن محمد بن حنبل الشیبانی رحمه اللَّه. و قد کُتب تاریخ وفاته و آیة الکرسی حول ذلک، و وعدت بالجلوس فی جامع المنصور فتکلّمتُ یوم الإثنین سادس عشر جمادی الأولی، فبات فی الجامع خلق کثیر، و خُتمت ختمات، و اجتمع للمجلس بکرة ما حزر بمائة ألف، و تاب خلق کثیر، و قطعت شعور، ثمّ نزلتُ فمضیتُ إلی زیارة قبر أحمد فتبعنی من حزر بخمسة آلاف.

و قال ابن بطوطة فی الرحلة «1» (1/142): قبره لا قبّة علیه؛ و یذکر أنّها بنیت علی قبره مراراً فتهدّمت بقدرة اللَّه تعالی، و قبره عند أهل بغداد معظّم.

و فی مختصر طبقات الحنابلة «2» (ص 37): تقدم أمیر المؤمنین فی سنة (527) «3» به باراکراف 2 صفحه 284 بعمل لوح ینصب علی قبر الإمام أحمد، و حصل للشیخ أبی الفرج و للحنابلة التعظیم الزائد، و جعل الناس یقولون للشیخ: هذا کلّه بسببک.

اللَّه یزور أحمد بن حنبل کلّ عام لنصرته کلامه:

روی ابن الجوزی فی مناقب أحمد «4» (ص 454) قال: حدّثنی أبو بکر بن مکارم بن أبی یعلی الحربی- و کان شیخاً صالحاً- قال: کان قد جاء فی بعض السنین مطر کثیر جدّا قبل دخول رمضان بأیّام، فنمتُ لیلة فی رمضان فأُریتُ فی منامی کأنِّی قد جئت علی عادتی إلی قبر الإمام أحمد بن حنبل أزوره، فرأیتُ قبره قد

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 286

التصق بالأرض [حتی بقی بینه و بین الأرض ]»

 مقدار ساف «2» أو سافین، فقلتُ: انّما تمّ هذا علی قبر الإمام أحمد من کثرة الغیث فسمعته من القبر و هو یقول: لا بل هذا من هیبة الحقِّ عزَّ و جلَّ؛ لأنّه عزّ و جلّ قد زارنی، فسألته عن سرّ زیارته إیّای فی کلّ عام، فقال عزّ و جلّ: یا أحمد، لأنّک نصرت کلامی فهو یُنشر و یُتلی فی المحاریب، فأقبلت علی لحده أُقبِّله، ثمّ قلت: یا سیّدی، ما السرّ فی أنّه لا یقبّل قبر إلّا قبرک؟ فقال لی: یا بُنیّ لیس هذا کرامة لی و لکن هذا کرامة لرسول اللَّه، لأنّ معی شعرات من شعره صلی الله علیه و آله و سلم؛ ألا و من یحبّنی [لِمَ لا] «3» یزورنی فی شهر رمضان؟ قال ذلک مرّتین.

من یزور أحمد غفر اللَّه له:

أخرج الحافظ ابن عساکر فی تاریخه «4» (2/46) عن أبی بکر بن أنزویه، قال: رأیتُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فی المنام و معه أحمد بن حنبل، فقلتُ: یا رسول اللَّه من هذا؟ فقال: هذا أحمد ولیُّ اللَّه و ولیُّ رسول اللَّه علی الحقیقة، و أنفق علی الحدیث ألف دینار. ثمّ قال: من یزوره غفر اللَّه له؛ و من یبغض أحمد فقد أبغضنی، و من أبغضنی فقد أبغض اللَّه.

و أخرج الخطیب البغدادی عن عبد العزیز قال: سمعتُ أبا الفرج الهندبائی یقول:

کنتُ أزور قبر أحمد بن حنبل فترکته مدّة، فرأیتُ فی المنام قائلًا یقول لی: ترکت زیارة قبر إمام السنّة؟ تاریخ بغداد (4/423)، مناقب أحمد لابن الجوزی «5» (ص 481).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 287

قال ابن الجوزی «1»: و فی صفر سنة (542) رأی رجل فی المنام قائلًا یقول له: من زار أحمد بن حنبل غُفر له. قال: فلم یبق خاصٌّ و لا عامٌّ إلّا زاره، و عقدت یومئذٍ ثَمَّ مجلساً فاجتمع فیه أُلوف من الناس. البدایة و النهایة «2» (12/323).

فضل زوّار قبر أحمد:

أخرج ابن الجوزی فی مناقب أحمد «3» (ص 481): عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، قال: قال الشیخ أبو طاهر میمون: یا بنیّ رأیت رجلًا بجامع الرصافة فی شهر ربیع الأوّل «4» من سنة [ست و] «5» ستین و أربعمائة، فسألته فقال: قد جئت من ستمائة فرسخ، فقلت: فی أیّ حاجة؟ قال: رأیت و أنا ببلدی فی لیلة جمعة کأنّی فی صحراء أو فی فضاء عظیم و الخلق قیام، و أبواب السماء قد فُتحت، و ملائکة تنزل من السماء تلبس أقواماً ثیاباً خضراً و تطیر بهم فی الهواء، فقلت: من هؤلاء الذین قد اختصّوا بهذا؟ فقالوا لی: هؤلاء الذین یزورون أحمد بن حنبل، فانتبهت و لم ألبث أن أصلحت أمری و جئت إلی هذا البلد و زرته دفعات، و أنا عائد إلی بلدی إن شاء اللَّه.

برکة قبر أحمد و جواره:

أخرج ابن الجوزی فی مناقب أحمد «6» (ص 482) عن أبی یوسف بن بختان- و کان من خیار المسلمین- قال: لمّا مات أحمد بن حنبل رأی رجل فی منامه کأنَّ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 288

علی کلّ قبر قندیلًا، فقال: ما هذا؟ فقیل له: أما علمت أنّه نور لأهل القبور، ینوّرهم بنزول هذا الرجل بین أظهرهم، و قد کان فیهم من یُعذّب فرحم.

و بإسناده عن عبید بن شریک قال: مات رجل مخنّت فرُئی فی النوم فقال: قد غُفر لی، دفن عندنا أحمد بن حنبل فغفر لأهل القبور.

و بإسناده فی (ص 483) عن أبی علیّ الحسن بن أحمد الفقیه، قال: لمّا ماتت أُمُّ القطیعی دفنها فی جوار أحمد بن حنبل، فرآها بعد لیال [فقال: ما فعل اللَّه بکِ؟] «1» فقالت: یا بُنیّ رضی اللَّه عنک، فلقد دفنتنی فی جوار رجل ینزل علی قبره فی کلّ لیلة- أو قالت فی کلّ لیلة جمعة- رحمة تعمُّ جمیع أهل المقبرة، و أنا منهم.

قال: قال أبو علیّ: و حکی أبو ظاهر الجمّال- شیخ صالح- قال: قرأت لیلة و أنا فی مقبرة أحمد بن حنبل، قوله تعالی (فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ

) «2»، ثمّ حملتنی عینی فسمعت قائلًا یقول: ما فینا شقیٌّ و الحمد للَّه ببرکة أحمد.

و قال: بلغنی عن بعض السلف القدماء قال: کانت عندنا عجوز من المتعبِّدات قد خلت بالعبادة خمسین سنة، فأصبحت ذات یوم مذعورة، فقالت: جاءنی بعض الجنِّ فی منامی فقال: إنّی قرینک من الجنِّ، و إنَّ الجنَّ استرَقَت السمع بتعزیة الملائکة بعضها بعضاً بموت رجل صالح یقال له: أحمد بن حنبل، و تربته فی موضع کذا، و إنَّ اللَّه یغفر لمن جاوره، فإن استطعت أن تجاوریه فی وقت وفاتک فافعلی، فإنّی لک ناصح، و إنَّک میّتة بعده بلیلة. فماتت کذلک فعلمنا أنّه منام حقّ.

قال الأمینی: هذه نماذج من کلمات الحنابلة فی زیارة قبر إمامهم أحمد و برکة جواره، و هذه سیرتهم المطّردة فیها و فی زیارة قبور مشایخهم کما یأتی، فشتّان بینها

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 289

و بین ما تَرّه ابن تیمیّة و من لفّ لفّه، فإنَّهم شذّوا عن تلکم الآراء، و أتوا بأحداث تافهة، و عزوا إلی الإسلام ما لا یُرصف به.

23- ذو النون المصری المتوفّی (246)، دفن فی القرافة الصغری، و علی قبره مشهد مبنیّ، و فی المشهد قبور جماعة من الصالحین، و زرته غیر مرّة.

قاله ابن خلّکان فی تاریخه «1» (1/109).

24- بکّار بن قتیبة بن أسد الثقفی البکراوی البصری الحنفی الفقیه المتوفّی بمصر سنة (270)، دُفن بالقرافة، قبره مشهور یزار و یتبرّک به، و یُقال: إنّ الدعاء عند قبره مستجاب. الجواهر المضیّة «2» (1/170).

25- إبراهیم الحربی المتوفّی (285)، دُفن فی بیته، و قبره ظاهر یتبرّک الناس به. قاله ابن الجوزی فی مناقب أحمد «3» (ص 509)، و صفة الصفوة (2/232).

26- إسماعیل بن یوسف أبو علیّ الدیلمی، قال المعافی: الناس یزورون قبره وراء قبر معروف الکرخی و بینهما قبور یسیرة، و قد زرته مراراً. صفة الصفوة «4» (2/233).

27- علیّ بن محمد بن بشّار أبو الحسن المتوفّی (313)، قبره ببغداد الیوم ظاهر یُتبرّک به. المنتظم «5» (6/199).

28- یعقوب بن إسحاق أبو عوانة النیسابوری ثمّ الأسفرایینی الحافظ الشهیر،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 290

المتوفّی (316)، قال الذهبی فی تذکرته «1» (3/3): قبر أبی عوانة علیه مشهد مبنیّ بأسفرایین، یُزار و هو بداخل المدینة.

و قال الحافظ ابن عساکر: إنَّ قبر أبی عوانة بأسفرایین مزار العالم و متبرّک الخلق؛ و بجنب قبره قبر الراویة عنه أبی نعیم، و قریب من مشهده مشهد الإمام أبی إسحاق الأسفرایینی، و العوام یتقرّبون إلی مشهد أبی إسحاق أکثر ممّا یتقرّبون إلی أبی عوانة، و هم لا یعرفون قدر هذا الإمام الکبیر المحدِّث أبی عوانة، لبعد العهد بوفاته و قرب العهد بوفاة أبی إسحاق، و کان جدِّی إذا وصل إلی مشهد الأستاذ أبی إسحاق لا یدخله احتراماً، بل کان یُقبِّل عتبة المشهد- و هی مرتفعة بدرجات-، و یقف ساعةً علی هیئة التعظیم و التوقیر، ثمّ یعبر عنه کالمودِّع لعظیم الهیبة و القدر، و إذا وصل إلی مشهد أبی عوانة کان أشدَّ تعظیماً له و إجلالًا و توقیراً، و یقف أکثر من ذلک رحمهم اللَّه أجمعین. وفیات الأعیان «2» (2/469) ملخّصاً.

29- أبو محمد عبد اللَّه بن أحمد بن طباطبا المصری المتوفّی (348)، دُفن بمصر، و قبره معروف و مشهور بإجابة الدعاء، رُوی أنَّ رجلًا حجّ و فاتته زیارة النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فضاق صدره لذلک، فرآه صلی الله علیه و آله و سلم فی نومه فقال له: إذا فاتتک الزیارة فزر قبر عبد اللَّه ابن أحمد بن طباطبا، و کان صاحب الرؤیا من أهل مصر. وفیات الأعیان «3» (1/282).

30- الحافظ أبو الفضل صبح بن أحمد التمیمی السمسار المتوفّی (384)، الدعاء عند قبره مستجاب. شذرات الذهب «4» (3/109).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 291

31- الحافظ أبو الحسن علی بن محمد العامری المتوفّی (403)، عکف الناس علی قبره لیالی یقرؤون القرآن و یدعون له، و جاء الشعراء من کل أوب یرثون و یترحّمون. البدایة و النهایة «1» (11/351).

32- أبو سعید عبد الملک بن محمد الخرکوشی المتوفّی (406)، قبره بنیسابور مشهور یزار و یتبرّک به. شفاء السقام للسبکی «2» (ص 29).

33- محمد بن الحسن أبو بکر بن فورک الأصبهانی المتوفّی (406)، دُفن بالحیرة من نیسابور، و مشهده بها ظاهر، یزار و یُستسقی به، و تجاب الدعوة عنده. وفیات الأعیان «3» (2/57).

34- أبو علی الحسن بن أبی الهبیش المتوفّی (420)، قال ابن الجوزی فی المنتظم «4» (8/46): قبره ظاهر بالکوفة و قد عمل علیه مشهد و قد زرته فی طریق الحجِّ.

35- أبو جعفر بن أبی موسی المتوفّی (470)، کان إمام الحنابلة فی وقته بلا مدافعة، نُبش قبر أحمد بن حنبل و دفن فیه، و لزم الناس قبره فکانوا یبیتون عنده کلّ لیلة أربعاء، و یختمون الختمات فیقال: إنّه قرئ علی قبره تلک الأیّام عشرة آلاف ختمة. شذرات الذهب «5» (3/337)، و قال ابن الجوزی فی المنتظم «6» (8/317): کان الناس یبیتون هناک کلّ لیلة أربعاء و یختمون الختمات، و یخرج المتعیّشون فیبیعون

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 292

المأکولات، و صار ذلک فرجةً للناس، و لم یزالوا کذلک إلی أن جاء الشتاء فامتنعوا، فختم علی قبره فی تلک المدّة أکثر من عشرة آلاف ختمة.

و قال ابن کثیر: دُفن إلی جانب الإمام أحمد فاتّخذت العامّة قبره سوقاً کلّ لیلة أربعاء یتردّدون إلیه. البدایة و النهایة «1» (12/119).

36- المعتمد علی اللَّه أبو القاسم محمد بن المعتضد اللخمی الأندلسی المتوفّی (488)، اجتمع عند قبره جماعة من الشعراء الذین کانوا یقصدونه بالمدائح و یجزل لهم المنائح، فرثوه بقصائد مطوَّلات و أنشدوها عند قبره و بکوا علیه، فمنهم أبو بحر رثاه بقصیدة منها:

          قبَّلتُ «2» فی هذا الثری لک خاضعاً             و جعلتُ قبرَکَ موضعَ الإنشادِ

 

و لمّا فرغ من إنشادها، قبّل الثری و مرّغ جسمه و عفّر خدّه، فأبکی کلّ من حضر. شذرات الذهب «3» (3/390).

37- نصر بن إبراهیم المقدسی المتوفّی (490)، شیخ الشافعیّة، توفّی بدمشق و دفن بباب الصغیر، و قبره ظاهر یزار، قال النووی: سمعنا الشیوخ یقولون: الدعاء عند قبره یوم السبت مستجاب. شذرات الذهب «4» (3/396).

38- أبو الحسن علیّ بن الحسن المصری فقیه الشافعیّة المتوفّی (492)، قال ابن الأنماطی: قبره بالقرافة یُعرف بإجابة الدعاء عنده. شذرات الذهب»

 (3/399).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 293

39- علیّ بن إسماعیل بن محمد المتوفّی (559)، قبره بفاس، من مزاراتها المتبرّک بها المجاب عنده الدعاء، قاله الساحلی. و فی نیل الابتهاج (ص 198): زرت قبره مراراً بفاس.

40- الخضر بن نصر الإربلی الفقیه الشافعی المتوفّی (567، 569)، قال ابن کثیر فی تاریخه «1» (12/287) نقلًا عن تاریخ ابن خلّکان: قبره یُزار و قد زرته غیر مرّة، و رأیت الناس ینتابون قبره و یتبرّکون به «2».

41- نور الدین محمود بن زنکی المتوفّی (569)، قال ابن کثیر: قبره بدمشق یُزار و یحلق بشبّاکه و یطیب و یتبرّک به کلُّ مارّ، فیقول: قبر نور الدین الشهید. البدایة و النهایة «3» (12/284).

و فی شذرات الذهب «4» (4/231): روی أنّ الدعاء عند قبره مستجاب، و یقال: إنَّه دُفن معه ثلاث شعرات من شعر لحیته صلی الله علیه و آله و سلم، فینبغی لمن زاره أن یقصد زیارة شی ء منه صلی الله علیه و آله و سلم.

42- القاسم بن فیرة الشاطبی المتوفّی (590)، دُفن بالقرافة، و قبره مشهور معروف یُقصد للزیارة، و قد زرته مرّات و عرض علیّ بعض أصحابی الشاطبیّة عند قبره، و رأیت برکة الدعاء عند قبره بالإجابة رحمه اللَّه و رضی عنه. طبقات القرّاء «5» (3/23).

43- أحمد بن جعفر الخزرجی أبو العبّاس السبتی نزیل مراکش و المتوفّی بها

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 294

سنة (601)، قبره معروف مزار مزاحم علیه مجرّب الإجابة، زرته مراراً لا تُحصی، و جرّبت برکته غیر مرّة، و قال ابن الخطیب السلمانی فی کلام له: و یبلغ وارد ذلک المزار فی الیوم الواحد ثمانمائة مثقال ذهب عین، و ربّما وصل بعض الأیّام ألف دینار، و تُصرف کلّها فی ذوی الحاجات المحتفّین به من أهالی تلک الدیار.

 

قال صاحب نیل الابتهاج- بعد کلام طویل حول هذا المزار-: قلت: و إلی الآن ما زال الحال علی ما کان علیه فی روضته من ازدحام الخلق علیها، و قضاء حوائجهم، و قد زرته ما یزید علی خمسمائة مرّة، و بتُّ هناک ما ینیف علی ثلاثین لیلة، و شاهدتُ برکته فی الأُمور. ثمّ ذکر قصّة یهودیّ توسّل به و قُضیت حاجته. راجع نیل الابتهاج (ص 62).

44- محمد بن أحمد الحنبلی أبو عمرو «1» المقدّسی المتوفّی (607)، قبره یُزار، و لمّا دُفن رأی بعض الصالحین فی منامه تلک اللیلة النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و هو یقول: من زار أبا عمرو لیلة الجمعة فکأنَّما زار الکعبة، فاخلعوا نعالکم قبل أن تصلوا إلیه. شذرات الذهب «2» (5/30).

45- سیف الدین أبو الحسن القمیری المتوفّی (653)، بنابلس، الدعاء عند قبره مستجاب. شذرات الذهب «3» (5/161).

46- إسحاق بن یحیی أبو إبراهیم الأعرج المتوفّی بفاس (683)، الدعاء عند قبره مستجاب. نیل الابتهاج (ص 100).

47- الشیخ أحمد بن علیّ البدوی المتوفّی (675)، دُفن بطندتا «4»، و جعلوا علی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 295

قبره مقاماً، و اشتهرت کراماته و کثرت النذور إلیه. شذرات الذهب «1» (5/346).

48- الشیخ حسین الجاکی المتوفّی (730)، قبره ظاهر یُزار کلّ لیلة أربعاء و صبیحتها. طبقات الأخبار (2/2).

49- الشیخ أحمد بن علوان: قال الیافعی فی مرآته (4/357): و من کراماته أنَّ ذرّیة الفقهاء الذین کانوا ینکرون علیه صاروا یلوذون عند النوائب بقبره، و یستجیرون من خوف السلطان به، و إلی ذلک و بعض مناقبه الحمیدة أشرت فی قصیدة. ثمّ ذکر خمسة أبیات.

50- أبو علیّ بن بیان: یتبرّک أهل بلد دیر العاقول بزیارة قبره. تاریخ بغداد (14/427).

51- أبو عبد اللَّه القرشی الأندلسی توفِّی ببیت المقدس، قبره مقصود بالزیارة. شذرات الذهب «2» (4/342).

52- الشیخ أبو بکر بن عبد اللَّه العیدروس باعلوی توفّی سنة (914) بعدن، و قبره بها أشهر من الشمس الضاحیة، یُقصد للزیارة و التبرّک من الأماکن البعیدة.

سبعة فی تریم «3» یعتقد أهل زبید أنّ من زارهم سبعة أیّام متوالیة قُضیت حاجته، قال الشیخ علیّ بن أبی بکر فی الثناء علیهم:

          بباب سهامٍ سبعةٌ من مشایخٍ             لقاصدِهمْ ذخرٌ و کنزٌ لمقللِ

             فیونس إبراهیم مرزوق جبرتی             و أفلح میّاد کذا ابن الرضا الولی

             زیارتُهم نجحٌ لکلّ حوائجٍ             و فی الخلد سکنی للذی زار مقبلِ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 296

         تریم بها منهم أُلوفٌ عدیدةٌ             بساحةِ بشّارٍ شموس الهدی قلِ

             زیارةُ کلٍّ منهمُ صحّ أنّها             لما شئتَ من جلبٍ و دفعٍ محصَّلِ

             و إنْ قیل تریاقٌ ببغداد جرِّبا             و فی ربع بشّار شفا کلِّ معضل

 

إلی آخر الأبیات. النور السافر «1» (ص 80، 81)، شذرات الذهب «2» (8/64).

توجد فی المعاجم و کتب التراجم و التاریخ أضعاف ما ذکر من القبور المزورة، اقتصرنا بالمذکور روماً للاختصار.