اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ خرداد ۱۴۰۲

قرینه دوم بر دلالت حدیث غدیر(دعا ونفرین پیامبر بعد ار خطبه غدیر)

متن فارسی

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: “اللهم وال من والاه و عاد من عاداه ” در جمله از طرق حدیث بر فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله این جمله ها نیز افزوده شده: “و انصر من نصره و اخذل من خذله” یا جمله هایی که متضمن همین معانی است، و با ذکر گروه های راویان که قبلا ذکر نمودیم دیگر موجبی برای تطویل به اعاده ذکر آنها نیست، و ضمن کلمات رسیده پیرامون سند حدیث در صفحات 243/214 بر شما (خواننده عزیز) گذشت اینکه صحیح دانستن عده بسیاری از علماء، حدیث (غدیر) را مبتنی بر مبنای مجموع حدیث است با دنباله آن  “اللهم وال من والاه…” و با این کیفیت برای اهل تحقیق و بحث امکان خواهد داشت که ذیل حدیث مزبور را قرینه مدعی بداند به دلایل و وجوهی که جز با معنای اولویت. اولویتی که ملازم با سمت امامت باشد ملتئم نخواهد بود. وجوه و دلائل مزبور:

اول: در آن زمان که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به موهبت خدای سبحانه به وصی او دائر به احراز مقام شامخ ریاست عامه بر تمامی امت اسلامی و امامت مطلقه او بعد از خودش قیام کرد و این امر مهم را اعلام فرمود آن جناب بر حسب اوضاع و احوال بالطبع میدانست که تمامیت این امر نیازمند به هواداران بسیار و یاران با اقتدار است تا به آن وسیله متصدیان امور ولایات و عمال در قبال این امر گردن نهند، از طرفی آن حضرت مطلع بود که در میان آن گروه کسانی هستند که بر علی علیه السلام رشک میبرند چنانکه در قرآن بدان اشعار شده و نیز اشخاصی هستند که با آن جناب کین میورزند و در دسته اهل نفاق افرادی هستند که بر مبنای خونهای جاهلیت دشمنی با او را در دلهای خود نگاه داشته اند و بعد از آن جناب بر مبنای حرص و آز آنها که فکر سروری و ریاست و افزایش بهره های مادی در مغز خود می پرورانند حوادث ناگواری رخ خواهد داد و جنب و جوشهائی به کار خواهد افتاد، و علی علیه السلام هم به حکم حق خواهی و عدالت، آرزوها و اطماع آنها را اجابت نخواهد کرد و آنها را جهت بی تجربگی و بی کفایتی لایق و سزاوار مقامهائی که چشم طمع بدان دوخته اند نخواهد دانست، ناچار آنها هم بر سر مخالفت و رزمجوئی با او رفته و اوضاع را آشفته خواهند نمود، کما اینکه به طور اجمال پیش گوئی و اخبار فرمود با این جمله از فرمایش خود: “ان تومروا علیا و لا اراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا” و در لفظ (روایت) دیگر چنین فرمود: “ان تستخلفوا علیا و ما اراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا” یعنی اگر علی را به فرماندهی -خلافت- بپذیرید در حالتی که نمیبینم که این کار را بکنید، خواهید یافت او را راهنمائی با بصیرت و مطلع. در نتیجه توجه به این کیفیات و امور، آن جناب (بعد از ابلاغ ولایت علی علیه السلام) شروع فرمود به دعا کردن به آنها که پیرو و دوست و یاور اویند و نفرین به آنها که بر سر دشمنی و اعراضی از اویند تا بدین وسیله امر خلافت برای او تمامیت یابد و مردم بدانند که پیروی و دوستی علی علیه السلام موجب بهره مندی از موالات خدای سبحان و دشمنی و اعراض از علی علیه السلام موجب خشم و سخط پروردگار است، تا بدین وسیله به سوی حق و اهل حق بگرایند، و چنین دعائی آن هم به لفظ عمومی نخواهد بود مگر درباره کسی که شان و مقامی چنین دارا باشد و لذا افراد اهل ایمان که خدای متعال دوستی متقابل را بر آنها واجب فرموده، نظیر اینسخن و دعاء درباره آنها نقل نشده چه آنکه منافرت و بی مهری هائی که در آنها یافت میشود جزئیاتی است که به این پایه از اهمیت نمیرسد این چنین دعائی درباره کسی خواهد بود که در امر دین در حکم ستون و پایه باشد و در اسلام شخصیت و مقام او نمایان باشد و بر امت اسلامی امامت و سروری داشته باشد که ضعف و عدم پیشرفت او در آن مقام باعث ناتوانی حق و گسیختن رشته اسلام گردد.

دوم- سیاق این دعاء است “اللهم وال من والاه… ” از حیث افاده، عمومیت افرادی که از کلمه من فهمیده میشود و عمومیت زمانی و حالی که از حذف متعلق معلوم میگردد دلالت بر عصمت امام علیه السلام دارد، زیرا از جمله مزبور استفاده میشود که موالات و یاری او و احتراز از دشمنی و اعراض از او بر هر کس و در هر زمان و در هر حال واجب است، و این معنی مستلزم این است که آن حضرت در تمام احوال و ازمان موصوف به عصمت و مصون از معصیت باشد، و جز حق هیچگاه سخنی نگوید و جز به حق کاری از او سر نزند و جز با حق نباشد زیرا اگر در معرض ارتکاب خلافی و معصیتی قرار گیرد لازم است که بر او اعتراض شود و به خاطر عمل ناروایش مورد عداوت قرار گیرد و از او اعراض شود، پس چون رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به هیچ یک از شؤون و زمانهای او استثنائی در فرمایش خود نیاورده، ما خواهیم دانست که آن جناب (علی علیه السلام) در هیچ زمان و در هیچ حال فاقد عصمت و عدالت و حق خواهی نبوده، و کسی که دارای چنین مقامی باشد واجب است که امام بر خلق باشد، چه امامت کسی که مادون او باشد بر او طبق موازین استدلالی که در محل خود بیان شده قبیح و ناروا خواهد بود، پس چون او امام است ناچار اولی (سزاوارترین) مردم است به آنها از خودشان.

سوم- مناسب ترین مقصود رسول اکرم صلی الله علیه و آله از این دعا که سخنان خود را با آن پایان داده (و ناچار جمله های دعا مرتبط با جمله های قبل از آن است) این است که آن جناب در مقام بیان تکلیف بر حاضرین بوده که عبارت باشد از وجوب طاعت(فرمانبرداری امت در قبال علی علیه السلام) و وجوب موالات که در نتیجه ترغیب مردم است در آن دعا به فرمانبرداری و گردن نهادن در قبال او و تهدید است از تمرد و سرپیچی از اوامر او، و این معنی فقط در صورتی است که مولا نازل منزله اولی باشد به خلاف اینکه بگوئیم مراد پیغمبر صلی الله علیه و آله از (مولی) محب و ناصر بوده که در این صورت از سخنان پیغمبر صلی الله علیه و آله جز این به دست نمی آمد که: علی علیه السلام محب و دوستدار کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست بدارد یا یار و مددکار کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله یار او باشد، و در این صورت مناسب این بود که دعا اختصاص به او (علی علیه السلام) داشته باشد در موقعی که او قیام به محبت یا نصرت پیغمبر صلی الله علیه و آله بنماید، نه اینکه شامل عامه ملت شود اگر قیام و اقدام به موالات او نمایند و نفرین به عامه آنان باشد اگر قیام به دشمنی با او بنمایند، مگر اینکه (فرض نمائیم) غرض آن جناب تاکید موجبات پیوستگی مراسم دوستانه بین او و امت بوده وقتی که دانستند او (علی علیه السلام) دوست میدارد و یاری میکند هر فردی از آنها را در هر حال و در هر زمان کما اینکه آن جناب چنین است و در این صورت و در نتیجه پیغمبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را از خود خلیفه قرار میدهد تا وظیفه محبت و نصرت را انجام دهد و با این تعیین برای امت وسیله نجات از هر مهلکه و خلاص از هر ترس و احتفاظ از هر پستی فراهم گردد چنان که بین سلاطین و رعایا و امراء و ماموران ترتیب بدان جاری است.چون محبت و نصرت در وجود نازنین پیغمبر صلی الله علیه و آله بر این مبنا و صفت است ناچار در آن کسی هم که قدم به جای قدم آن جناب میگذارد باید بر همین منوال و خصوصیت باشد و الا سیاق کلام مختل و ارتباط سخن گسیخته میشود، در نتیجه با این تقریب و توضیح پس از مماشات با آنها که مولی را به معنای محب و ناصر گرفته اند باز معنی مولی با معنای امامت یکی است و همان مفاد اولی را میرساند. و برای حدیث (غدیر) از حفاظ علماء در طرق گوناگون الفاظ و کلماتی است که متصل به حدیث مزبور روایت شده که جز با معنائی که مقصود ما است از کلمه مولی سازش و التیام ندارد.

(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 654)

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 654

القرینة الثانیة: ذیل الحدیث، و ه

و قوله صلى الله علیه و آله و سلم: «اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه»

و فی جملة من طرقه بزیادة

قوله: «و انصُر من نصره، و اخذُلْ من خذله»

أو ما یؤدّی مؤدّاه، و قد أسلفنا ذکر الجماهیر الراوین له، فلا موجب إلى التطویل بإعادة ذکرهم، و مرّ علیک فی ذکر الکلمات المأثورة حول سند الحدیث (ص 266- 281) بأنّ تصحیح کثیر من العلماء له مصبُّه الحدیث مع ذیله، و فی وسع الباحث أن یقرّب کونه قرینةً للمدّعى بوجوه لا تلتئم إلّا مع معنى الأولویّة الملازمة للإمامة:

أحدها: أنَّه صلى الله علیه و آله و سلم لمّا صدع بما خوّل اللَّه سبحانه وصیّه من المقام الشامخ بالرئاسة العامّة على الأمّة جمعاء، و الإمامة المطلقة من بعده، کان یعلم بطبع الحال أنَّ تمام هذا الأمر بتوفّر الجنود و الأعوان و طاعة أصحاب الولایات و العمّال مع علمه بأنّ فی الملأ من یحسده، کما ورد فی الکتاب العزیز «1»، و فیهم من یحقد علیه، و فی زُمَر المنافقین من یضمر له العداء لأوتار جاهلیّة، و ستکون من بعده هنات تجلبها النهمة و الشرَه من أرباب المطامع لطلب الولایات و التفضیل فی العطاء، و لا یدع الحقّ علیّا علیه السلام أن یسعفهم بمبتغاهم؛ لعدم الحنکة و الجدارة فیهم فیقلبون علیه ظهر المجنّ،

و قد أخبر صلى الله علیه و آله و سلم مجمل الحال بقوله: «إن تُؤمّروا علیّا- و لا أراکم فاعلین- تجدوه هادیاً مهدیّا»، و فی لفظ: «إن تستخلفوا علیّا- و ما أراکم فاعلین- تجدوه هادیاً مهدیّا»

راجع (ص 12 و 13) من هذا الکتاب.

فطفق صلى الله علیه و آله و سلم یدعو لمن والاه و نصره، و على من عاداه و خذله؛ لیتمّ له أمر الخلافة، و لِیعلم الناس أنَّ موالاته مَجلبة لموالاة اللَّه سبحانه، و أنَّ عداءه و خذلانه مدعاة لغضب اللَّه و سخطه، فیزدلف إلى الحقّ و أهله، و مثل هذا الدعاء بلفظ العامّ لا یکون إلّا فی من هذا شأنه، و لذلک إنَّ أفراد المؤمنین الذین أوجب اللَّه محبّة بعضهم

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 655

لبعض لم یؤثّر فیهم هذا القول، فإنّ منافرة بعضهم لبعض جزئیات لا تبلغ هذا المبلغ، و إنَّما یحصل مثله فیما إذا کان المدعوّ له دعامة الدین، و علم الإسلام، و إمام الأمّة، و بالتثبیط عنه یکون فتٌّ فی عضد الحقِّ و انحلالٌ لِعُرى الإسلام.

ثانیها: أنَّ هذا الدعاء- بعمومه الأفرادیِّ بالموصول، و الأزمانیّ و الأحوالیّ بحذف المتعلّق- یدلُّ على عصمة الإمام علیه السلام لإفادته وجوب موالاته و نصرته و الانحیاز عن العداء له و خذلانه على کلّ أحد فی کلِّ حین و على کلّ حال، و ذلک یوجب أن یکون علیه السلام فی کلّ تلک الأحوال على صفة لا تصدر منه معصیة، و لا یقول إلّا الحقّ، و لا یعمل إلّا به، و لا یکون إلّا معه؛ لأنّه لو صدر منه شی‏ء من المعصیة لوجب الإنکار علیه و نصب العداء له؛ لعمله المنکر و التخذیل عنه، فحیث لم یستثنِ صلى الله علیه و آله و سلم من لفظه العام شیئاً من أطواره و أزمانه علمنا أنَّه لم یکن علیه السلام فی کلِّ تلک المدد و الأطوار إلّا على الصفة التی ذکرناها، و صاحب هذه الصفة یجب أن یکون إماماً لقبح أن یؤمّه من هو دونه على ما هو المقرّر فی محلّه، و إذا کان إماماً فهو أولى بالناس منهم بأنفسهم.

ثالثها: أنَّ الأنسب بهذا الدعاء الذی ذیّل صلى الله علیه و آله و سلم به کلامه، و لا بدّ أ نَّه مرتبط بما قبله أن یکون غرضه صلى الله علیه و آله و سلم بیان تکلیف على الحاضرین من فرض الطاعة و وجوب الموالاة، فیکون فی الدعاء ترغیب لهم على الطاعة و الخضوع له، و تحذیر عن التمرّد و الجموح تجاه أمره، و ذلک لا یکون إلّا إذا نزّلنا المولى بمعنى الأولى، بخلاف ما إذا کان المراد به المحبّ أو الناصر؛ فإنّه- حینئذٍ- لم یُعلم إلّا أنَّ علیّا علیه السلام محبّ من یحبّه رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم أو ینصر من ینصره، فیناسب إذن أن یکون الدعاء له إن قام بالمحبّة أو النصرة، لا للناس عامّة إن نهضوا بموالاته، و علیهم إن تظاهروا بنصب العداء له، إلّا أن یکون الغرض بذلک توکید الصلات الودِّیة بینه و بین الأمّة إذا علموا أ نَّه یحبّ و ینصر کلّ فرد منهم فی کلِّ حال و فی کلِّ زمان، کما أنَّ النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم کذلک، فهو یخلفه علیهم، و بذلک یکون لهم منجاة من کلّ هَلَکَة، و مأوىً من کلِّ خوف، و ملجأ من کلِّ

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 656

ضَعة، شأن الملوک و رعایاهم، و الأمراء و السُّوقة، فإنّهما فی النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم على هذه الصفة، فلا بدّ أن یکونا فیمن یحذو حذوه أیضاً کذلک، و إلّا لاختلَّ سیاق الکلام، فالمعنى على ما وصفناه بعد المماشاة مع القوم متّحد مع معنى الإمامة، و مؤدٍّ مفاد الأَولى.

و للحدیث ألفاظ أثبتها حفّاظ الحدیث متّصلة به فی مختلف تخریجاتهم لا تلتئم إلّا مع المعنى الذی حاولنا من المولى.