مطلع شدم که برای (خلیعی) قصائد بسیاری است که تمامش در مدح و رثاء خاندان پاک پیامبر (ص) که اگر جمع شود دیوان بزرگی خواهد شد و بر تو است که فهرست آنرا که در مجموعه های مخطوطه نجف اشرف و کاظمین مشرفه یافت میشود مطالعه نمائی.
عدد قصیده / مطلع قصیده / عدد ابیات
(1) لم ابک عافی دمنه و طلول و شموس رکب آذنت برحیل (27)
گریه نکردم بر ویرانه خانه ها و چهره درخشان مسافریکه اعلان کوچیدن نمودند.
(2) اضرمت نار قلبی المحزون صادحات الحمام فوق الغصون (56)
افروخت آتش دل غمگین من را آواز برندهگان که بالای شاخهها بودند.
(3) طلاب العلی بالسمهری المقوم و ضرب الطلی مرمی الی کل مغنم (50)
طلب کردن مقام عالی را بشمشیر راست برنده و زدن گردنها راهیست برای رسیدن بهر غنیمتی.
(4) جعلت النوح فی عاشور دأبی فزاد الیم وجدی و التنائی (30)
قرار دادم ناله و نوحه سرائی کردن را در عاشوراء عادت خودم پس افزود درد حزن و اندوه مرا.
(5) یا عین بالدمع الغزیر جودی علی الطهر المزور (31)
ای چشم با شک فراوان ببار بر آقای پاکی که زیارت میشود
(6) ارقی لابن النبی لا لبرق حاجری (31)
بیخوابی من برای فرزند پیامبر است نه برای برقی که میزند در منزل حاجیان
(7) عرّج علی ارض کربلا و امزج الدمع بالدماء (23)
برو بر زمین کربلا و آمیخته کن اشک دیدهات را بخون دلت.
(8) ذکرت المصارع فی کربلا فزاد بقلبی عظیم البلاء (23)
متذکر شدم گشته گاه در کربلا را پس افزود بقلبم بزرگی مصیبت
(9) ألحاظ ساکنة الخبا فتکتک ام مقل الطفاء (44)
آیا نگاه آنزن خیمه نشین تو را کشت یا چشمان آهوان.
(10) فرط وجدی قد حلالی ما لعذالی و مالی (51)
زیادی خوشحالی من وقتش رسید چه میخواهند سرزنش کنندهگان از من.
(11) لیته زار لماما فاهتدی جفنی المناما (59)
کاش میآمد بدیدن من زمانی پس رهنمونی میکرد مژگان من راه خواب را.
(12) زاد همی و شجونی و جفا نومی جفونی (66)
افزود غم و غصّه را و دوری کرد خواب از مژگان من.
(13) طال حزنی و الکتئابی فجعلت النوح دابی (35)
طولانی شد غصّه و اندوه من پس قرار دادم نوحه سرائی را عادت خودم.
(14) هاج لی نوح الحمام فرط وجدی و غرامی (29)
بهیجان آورد نوحه کبوتر زیادی غصّه و عشق مرا.
(15) ما ذا یرید النوی من قلبی العانی اما تناهت صباباتی و اشجانی (90)
چه میخواهد فراق از دل خسته من آیا تمام نشد ایام عشق و غصّه من.
(16) اکفکف دمعی و هو لا یسام الوکفا و اخفی غرامی و الصبابه لا تخفی (35)
هر چه جلوی اشکم را میگیرم او خسته از ریزش نمیشود و پنهان میکنم عشقم را و عشق مخفی نمیشود.
(17) سلام الله ذی الحجب علی زوار فی رجب (37)
درود خدائی که دارای حجابهاست، بر زائرین در ماه رجب.
(18) قل و لا تخش فی المعاد اثاما لاسقی شانئی علّی غماما (37)
بگو نترس در قیامت از گناهی، ابر نبارد بر عیب جوئی علی علیه السلام. و «میگوید» در آن.
و تناسی العهد المؤکد فی خمّ و لم ترع للوصّی ذماما
و فراموش کردی پیمان مؤکد را در غدیر خم، و رعایت نکردی برای وصی و جانشین پیمان و تعهّد را.
(19) لم اطل فی عرصه الدّمن وقفه الباکی علی السکن (25)
طول نمیدهم در میدان و ساحت مزبله ایستان گریه کننده بر ساکنین آن را.
(20) یا زائرا حرم الوصّی الطاهر العلم الامام
ای زیارت کننده حرم جانشین و وصّی پاک پیامبر و آقای مردم و پیشوا و رهبر آنان.
ینبغی بزورته الرضا و الا من فی یوم الزحام (32)
که طلب میکند بزیارتش خشنودی و امنیت و امان از آتش را در روز قیامت.
(21) لم ابک ربعا للاحبه قد خلا و عفی و غیره الجدید و امحلا (75)
گریه نمیکنم برای خانه بزرگ دوستان که خالی و نابود شده و شبانه روز آنرا تغییر داده و بی حاصل شده.
این قصیده در (بحار الانوار) علّامه مجلسی ج 10 صفحه 258 یافت میشود و ما آگاه شدیم برای (خلیعی) یاد شده قصائدی است در مرثیه و عزاء امام سبط شهید صلوات الله علیه در مجموعه بزرگی است در کاظمیه مشرّفه غیر آنچه جلوتر یاد کردیم.
(22) یا عین لا لمرابع و خیام اودت بساکنها ید الایام (38)
ای دیده گریه نکن برای خانه و خیمههائی که هلاک کرد ساکن آنها را دست روزگار.
(23) یا عین لا لخلّو الربع و الدمن باکی الرزایا سوی الباکی علی السکن (38)
ای چشم گریه کن نه برای خالی شدن منازل و ویرانه گریه کننده برای مصائب غیر از گریه کننده بر سکنه است.
(24) سل جیرة القاطنین ما فعلوا و هل اقاموا بالحّی ام رحلو (55)
به پرس همسایگان ساکنین را که چه کردند و آیا ماندند در قبیله یا کوچ کردند و رفتند.
(25) ألعین عبری و دمعها مسفوح و القلب من الم الاسی مقروح (32)
دیده گریان و اشک آن ریخته شده و دل از درد غصّه و اندوه مجروح است.
(26) أعاذلی: ذکر کربلا حزنی فسح دمعی کالعارض الهتن (29)
ای سرزنش کننده من: یاد کربلا را اندوه من سیلاب اشکم مثل آمدن باران شدید است.
(27) الا ما لجفنی بالسهاد موکل و قلبی لاعباء الهوی یتحمل (39)
بدان که نیست برای بیدار ماندن من بیدار ماندن موکلی و حال آنکه قلب من تحمّل میکند بار سنگین عشق را.
(28) لم ابک ربعا دارس العرصات اضحت معارفه من النکرات (26)
گریه نکنم منزلی را که حیات و ساحتش ویران شده نشان داد شناخته شدهاش را که از ناشناسانند.
(29) لم ابک من وقفة علی الدمن و لا لخلّ نأی و لا سکن (51)
گریه نکنم از ایستادن بر مزبله ویرانی و نه برای دوستی که دور شده و نه برای منزلی.
(30) هاج حزنی و زاد حرّ لهیبی و شجانی ذکر القتیل الغریب (39)
غصّه من بهیجان آمد و افزود حرارت شعله آتش مرا و اندوهگین کرد مرا یاد شهید غریب.
(31) جفون لا تملّ من الهمول و جسم لا یفک من التّحول (39)
مژگانی که خسته نشود از ریزش اشک و بدنی که جدا نشود از دگرگونی.
(32) ما هاجنی ذکر مربع خصب و لا شجانی وجدی و لا طربی (46)
بهیجان نیاورد مرا یاد شکارگاه سرسبزی و غمگین نساخت مرا اندوه من و نه شادی من.
(33) یا لدمعی لم یطف حرّ غلیلی للقتیل الظامی و ای قتیل (58)
چیست برای اشک من که خاموش نمیکند حرارت جوشش را بر کشته تشنه و چه کشتهای.
(34) هاج حزنی و غلیلی ذکر عطشان قتیل (28)
تحریک کرد غصّه مرا و جوشیدن مرا یاد تشنه کام کشته شده.
(35) هجرت مقلّتی لذیذ کراها لمصائب الشهید من آل طاها (52)
واگذاشت چشم من خواب لذیذش را برای مصیبت شهید از آل پیامبر.
و دیدم نزد شیخ علّامه سماوی قصائدی برای خلیعی در مرثیه امام سبط علیه السلام که اوّلاش اینست.
(36) عذرتک لو تجدی ملامه لوم علی اللّوم للمضنی الکئیب المتیم (55)
بخشیدم تو را اگر یافتی سرزنشی ملامت کن بر نکوهش کردن بر غلام خسته غمگین.
(37) لست ممّن یبکی رسوما محولا و دیارا اعفی البلاد و طلولا (53)
من نیستم از کسانیکه گریه کند بر تصویر دگرگون شده و منازلی را که بلا نابود و ویران کرده است.
(38) جعلت النوح ادمانا لما نال ابن مولانا (30)
قرار دادم گریه و نوحه سرائی را عادت مداوم خود برای آنچه که رسیده بر پسر مولایمان.
(39) هو الحمی و بانه لا نفرت غزلانه (37)
اوست پناه دهنده و نگهداریکه، فرار نکند آهوان آن.
پس مجموع ابیاتی که ما بر آن آگاه شدیم از اشعار (خلیعی) یاد شده (1656) بیت است.
شایان توجه است:
یافت میشود در (اعیان الشیعه) ج 21 ص 249 ترجمهای تحت عنوان: شیخ حسن خلیعی که یاد شده پنج بیت از بائیه شاعر ما خلیعی که در پیش ما همه آنرا یاد کردیم و مطلعش اینست:
ای عذر لمهجه لا تذوب وحشی لا یشب فیها لهیب
چه عذری است برای خون دلی که آب نشود و چه بهانهایست برای دلی که آتش حزن در آن شعله نکشد.
و بیست و شش بیت از قصیده رائیه او در مدح امیر المؤمنین که اولش اینست:
سارت بانوار علمک السیر و حدثت من جلالک السور
تواریخ و سرگذشتها بانوار دانش تو جریان یافته و سورههای قرآنی از بزرگواری تو حدیث نموده.
و گذشت که قاضی شوشتری در مجالس المؤمنین یاد کرده از آن 36 بیت و احتمال داده سید (محسن امین) صاحب اعیان الشیعه که شیخ حسن فرزند ترجمه شده ما یعنی (خلیعی) بوده یا آنکه نسخه تحریف شده و صحیح آنست که شعر نقل شده در اینجا که عنوان یاد شده از ان منتزع شده تمامش برای (خلیعی) است و حسن تحریف شده کنیه او ابو الحسن است.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 28