اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ آبان ۱۴۰۳

قضاوت خلیفه سوم درباره زنی که شش‌ماهه زائید

متن فارسی

پاسداران گزارش‏ها آورده‌اند که بعجه پسر عبد اللّه جهنی گفت مردی از ما، زنی از خاندان جهینه را به همسری گرفت و زن پس از شش ماه فرزندی آورد.
شوهرش به نزد عثمان شد و گزارش رویداد را بازگو کرد او دستور داد زن را سنگسار کنند، علی (ض) که- از چون و چند کار- آگاهی یافت به نزد وی شد و گفت چه می‌کنی چنین دستوری بر او روا نیست زیرا خدای بزرگ و برتر از پندار گوید: بارداری و شیر خوارگی کودک بر روی هم سی ماه می‌شود «1» و هم گوید: مادران، فرزندانشانرا دو سال- بی کم و کاست- شیر می‌دهند «1»، پس روزگار شیر خوارگی بیست و چهار ماه می‌شود و بارداری هم دست کم در شش ماه پایان می‌پذیرد. عثمان گفت به خدا سوگند این را نمی‌دانستم آن گاه عثمان گفت تا آن زن را برگردانند که کار گذشته بود و سنگسارش کرده بودند و پیش از آن نیز به خواهرش گفته بود:
خواهرکم! اندوه مخور که به خداوند سوگند دست هیچ کس به جز او- شوهرم- به دامن من نرسیده. گزارشگر گفت: پس از آن، کودک به روزگار جوانی رسید و مردک نیز بودن او را از پشت خویش گواهی کرد و خود همانندترین مردم بود به او. و باز گفت: مردک را دیدم که پس از آن. پاره پاره اندام‏هایش بر روی بستر می‌ریخت.

گزارش بالا را به گونه‌ای که در ج 6 ص 94 از چاپ دوم دیدیم، مالک و ابن منذر و ابن ابی حاتم و بیهقی و ابو عمر و ابن کثیر و ابن دیبع و عینی و سیوطی آورده‌اند

امینی گوید: اگر به شگفت می‌آئی جا دارد که می‌بینی پیشوای مسلمانان چنان فرازهائی را از نامه گرامی خدا نمی‌شناسد که در جای‌های گوناگون به آن نیازمند می‌باشد و آن گاه این نادانی او کار را به جائی می‌کشاند که زنی پاک دامن از گروندگان به آئین راستین را دستگیر کند، داغ روسبی‌گری بر او بچسباند و آبروی او را پیش چشم همگان و میان همه پیروان کیش وی بریزد.

چرا نکرد که چون دید پاسخ یک پرسش را نمی‌داند با کسی از یاران پیامبر گفتگو کند و از او بپرسد و آن چه را نمی‌داند دریابد و گناه آدمکشی و رسواگری را بر خود نخرد؟ چرا به یاد نیاورد که ماننده‌های این رویداد بارها در روزگار عمر پیش آمد و او خواست زنانی را که شش ماه پس از شوهر کردن زائیده بودند سنگسار کند و- چنان چه در ج 6 ص 93 تا 95 از چاپ دوم گذشت- فرمانروای گروندگان و پسر عباس از این کار جلوگیری کردند.

تازه ما گرفتیم که او آن دو آیه گرامی را هم فراموش کرده و آن چه رانیز در روزگار عمر پیش آمده بود از یاد برده بود با این همه، باز هم با پشتگرمی به کجا بود که دستور داد آن زن بدبخت را سنگسار کنند؟ آیا پشتوانه داوری‌اش نامه خدا بوده؟ در کدام فرازش؟ یا آئین نامه پیامبر؟ کو گزارشگرش؟ یا برداشت‏ها و سنجش‏های پیش خود؟ که چگونه به این برداشت رسیده و چه سان به سنجش پرداخته؟ اگر هم دستوری خودسرانه داده که زنده باد دستور دهنده! و آفرین بر این دستور! و هورا برای این گونه جانشینی پیامبر و این جانشین! آری این است بالاترین وابسته‌ای که خاندان اموی پرورش داده و گواراترین میوه‌ای که از آن درخت چیده شده.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 143

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 143

الغلوّ فی فضائل عثمان

ابن عفان بن أبی العاص بن أمیّة الخلیفة الأموی

قبل الشروع فی سرد الفضائل نوقفک على موادّ تعرّفک مبلغ الخلیفة من العلم، و مقداره من النفسیّات الفاضلة، و موقفه من التقوى، و مبوّأه من الإیمان، حتى یکون نظرک فی فضائله نظر عارف به و بها.

1- قضاؤه فی امرأة ولدت لستّة أشهر

أخرج الحفّاظ عن بعجة بن عبد اللَّه الجهنی قال: تزوج رجل منّا امرأة من جهینة فولدت له تماماً لستّة أشهر، فانطلق زوجها إلى عثمان، فأمر بها أن ترجم، فبلغ ذلک علیّا رضى الله عنه فأتاه فقال: «ما تصنع؟ لیس ذلک علیها، قال اللَّه تبارک و تعالى: (وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً) «1». و قال: (وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ‏) «2» فالرضاعة أربعة و عشرون شهراً. و الحمل ستّة أشهر». فقال عثمان: و اللَّه ما فطنت لهذا. فأمر بها عثمان أن تردّ فوجدت قد رجمت، و کان من قولها لأختها: یا أُخیّة لا تحزنی فو اللَّه ما کشف فَرجی أحد قطّ غیره، قال: فشبّ الغلام بعد فاعترف

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 144

الرجل به و کان أشبه الناس به، و قال: فرأیت الرجل بعد یتساقط عضواً عضواً على فراشه.

أخرجه «1»: مالک، و ابن المنذر، و ابن أبی حاتم، و البیهقی، و أبو عمر، و ابن کثیر، و ابن الدیبع، و العینی، و السیوطی کما مرّ فی الجزء السادس صفحة (94).

قال الأمینی: إن تعجب فعجب أنّ إمام المسلمین لا یفطن لما فی کتاب اللَّه العزیز ممّا تکثر حاجته إلیه فی شتّى الأحوال، ثمّ یکون من جرّاء هذا الجهل أن تودى بریئة مؤمنة، و تتّهم بالفاحشة، و یهتک ناموسها بین الملأ الدینی و على رءوس الأشهاد.

و هلّا کان حین عزب عنه فقه المسألة قد استشار أحداً من الصحابة یعلم ما جهله فلا یبوء بإثم القتل و الفضیحة؟ و هلّا تذکّر لدة هذه القضیّة و قد وقعت غیر مرّة على عهد عمر؟ حین أراد أن یرجم نساء ولدن ستّة أشهر فحال دونها أمیر المؤمنین و ابن عبّاس کما مرّت فی الجزء السادس (ص 93- 95).

ثمّ هب أنّه ذهل عن الآیتین الکریمتین، و نسی ما سبق فی العهد العمری، فما ذا کان مدرک حکمه برجم تلک المسکینة؟ أهو الکتاب؟ فأنّى هو؟ أو السنّة؟ فمن ذا الذی رواها؟ أو الرأی و القیاس؟ فأین مدرک الرأی؟ و ما ترتیب القیاس؟ و إن کانت فتوى مجرّدة؟ فحیّا اللَّه المفتی، و زه بالفتیا، و مرحباً بالخلافة و الخلیفة، نعم؛ لا یُربّی بیت أُمیّة أربى من هذا البشر، و لا یجتنى من تلک الشجرة أشهى من هذا الثمر.