اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۱ خرداد ۱۴۰۲

کرامت ابن مسافر اموی-حفظ قرآن در یک لحظه

متن فارسی

 «عمر بن محمّد» می گوید: «شیخ عدی بن مسافر شامی اموی متوفی 557 (یا 558) را هفت سال خدمت کردم و در این مدت خارق عادات از او دیدم. از آن جمله اینکه: من بر دست او آب ریختم. او به من گفت: چه می خواهی؟ گفتم: من می خواهم قرآن تلاوت کنم، لکن جز سوره اخلاص و فاتحه چیزی حفظ نیستم. او با دست خود به سینه من زد و همان وقت من همه قرآن را حفظ شدم. و از حضور او که بیرون آمدم، بطور کامل قرآن تلاوت می کردم» «شذرات الذهب» ابن عماد حنبلی 4: 180.
 «امینی» می گوید: ای کاش این اموی، روزگار «خلیفه دوم» را درک کرده بود و با دست خود در سینه او می زد و دیگر او دوازده سال در حفظ قرآن زحمت نمی ;شید، اما دریغ که درک نکرده است. و کاش می دانستم پردازنده این داستان، هرگاه صاحب داستان یک علوی می بود، این اندازه سماجت بخرج می داد، یا اینکه این عطای او منحصر به خاندان اموی است و بس؟ و همین «ابن عماد» در «شذرات الذهب» خود از «یونینی» که ذکرش خواهد آمد، نقل کرده که گفته است: «یک روز عدی بن مسافر به من گفت: برو به جزیره ششم در دریای محیط، آنجا مسجدی می بینی. وارد شو، شیخی می بینی که در آنجا است، بدو بگو که شیخ عدی بن مسافر سفارش کرده که از اعتراض پرهیز کن. و کاری را بر خود مپسند که در آن اراده نداشته ای. عرض کردم: ای آقای من، چگونه من می توانم به بحر محیط بروم؟ او از میان دوشهایم مرا راند. ناگاه خود را در بحر محیط یافتم و در آنجا مسجدی بود. داخل شدم. شیخ مهیبی را دیدم که به فکر فرو رفته. سلام عرض کردم و پیام را رساندم. او گریه کرد و گفت: خدا به او جزای خیر بدهد. عرض کردم: ای آقای من چه خبر است؟ گفت بدان که یکی از خواص هفتگانه در نزع است و نفس و اراده من از راه بلند پروازی خواسته که من بجای او باشم. و این تفکر من تمام نشده بود که تو رسیدی، عرض کردم ای آقای من چگونه من به کوه هکار می توانم برسم؟ از میان دو شانه ام زد. ناگاه خود را در زاویه شیخ عدی یافتم. او به من گفت: او یکی از خاصان ده گانه است».
 «امینی» گوید: جنون هم انواع و فنونی دارد و باریکترین آنها جنون هواداری و غلو در فضایل است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 219)

متن عربی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 219

68- کرامة لابن مسافر الأموی

قال عمر بن محمد: خدمت الشیخ عدیّ- بن مسافر الشامیّ الأمویّ المتوفّی (557، 558)- سبع سنین شهدت له فیها خارقات، أحدها: أنِّی صببت علی یدیه ماءً فقال لی: ما ترید؟ قلت: أُرید تلاوة القرآن و لا أحفظ منه غیر الفاتحة و سورة الإخلاص، فضرب بیده فی صدری فحفظت القرآن کلّه فی وقتی، و خرجت من عنده و أنا أتلوه بکماله.

شذرات الذهب لابن العماد الحنبلی «2» (4/180).

قال الأمینی: لیت هذا الامویّ أدرک عهد الخلیفة الثانی فیضرب بیده فی صدره فلا یتجشّم- بمقاساة الشدّة- حفظ سورة البقرة فی اثنی عشر عاماً. لکنّه لم یدرک.

و لیت شعری هل کان یرضخ راوی هذه الأُسطورة لها لو کان صاحبها علویّا؟ أو أنَّ رضوخه قصرٌ علی الأمویِّ فحسب؟

و ذکر ابن العماد أیضاً فی شذرات ذهبه «3» نقلًا عن الیونینی- الآتی ذکره- قال: قال لی عدیّ بن مسافر یوماً: اذهب إلی الجزیرة السادسة بالبحر المحیط تجد بها مسجداً فادخله ترَ فیه شیخاً، فقل له: یقول لک الشیخ عدیّ بن مسافر: احذر الاعتراض و لا تختر لنفسک أمراً لیست لک فیه إرادة. فقلت: یا سیّدی و أنّی لی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 220

بالبحر المحیط؟ فدفعنی بین کتفی فإذا أنا بجزیرة و البحر محیطٌ بها وَ ثمَّ مسجدٌ فدخلته، فرأیت شیخاً مهیباً یفکّر، فسلّمت علیه و بلّغته الرسالة، فبکی و قال: جزاه اللَّه خیراً، فقلت: یا سیدی ما الخبر؟ فقال: اعلم أنّه أحد السبعة الخواصّ فی النزع، و طمحت نفسی و إرادتی أن أکون مکانه، و لم تکمل خطرتی حتی أتیتنی، فقلت: یا سیّدی، و أنّی لی بالوصول إلی جبل هکار؟ فدفعنی بین کتفی فإذا أنا بزاویة الشیخ عدیّ، فقال لی: هو من العشرة الخواصّ.

قال الأمینی: الجنون فنون، و أرقّها جنون الحبِّ و المغالاة فی الفضائل.