معاویه احساس کرد که تا عمرو بن عاص با او بیعت نکند مقصود او حاصل نمیشود لذا به عمرو گفت: از من پیروى نما، عمرو پرسید: به چه سبب از تو پیروى کنم؟! به خاطر آخرت، که به خدا قسم از آخرت جدائى، یا براى دنیا، که آن هم در اختیار تو نیست تا مرا با خود شریک سازى.
معاویه گفت: من، تو را در بهرههاى دنیوى با خود شریک میسازم.
عمرو جوابش داد: پس، فرمان حکومت مصر و توابع آن را به نام من بنویس. معاویه هم فرمان حکومت و توابع آن را به نام او نوشت و پایان فرمان چنین بود که: عمرو عهدهدار است که گوش به فرمان و مطیع امرم باشد.
عمرو گفت: و این نکته را هم بنویس که فرمانبردارى عمرو هیچگونه نقصى به شرط و قرار عمرو وارد نخواهد ساخت.
معاویه گفت: مردم به این مطلب توجهى ندارند. عمرو گفت: و لو اینطور باشد ولى این نکته را بنویس، معاویه هم نوشت؛ و به خدا سوگند که معاویه چارهاى جز نوشتن آن نداشت.
در آن هنگام که معاویه با عمرو بر سر مصر و حکومت آن سخن میگفتند؛ و عمرو هم با صراحت گفت: باید حکومت مصر را به من بدهى، تا دین خود را به تو بفروشم عتبة بن ابى سفیان وارد شد، و چون سخن عمرو را شنید گفت: این مرد به سبب دینش مورد اعتماد است، زیرا فردى از صحابه، و یاران محمّد (ص) میباشد.
عمرو به معاویه نوشت:
معاوى لا اعطیک دینى و لم انل به منک دنیا فانظرن کیف تصنع
و ما الدّین و الدّنیا سواء و انّنى لآخذ ما تعطى و رأسى مقنّع
فان تعطنى مصرا فاربح صفقه اخذت بها شیخا یضرّ و ینفع
– اى معاویه! من دین خود را بتو نخواهم فروخت مادامیکه در برابر آن از دنیاى تو به بهره نائل نشوم، خودت فکر کن که چه بایدت کرد.
– دین با دنیا برابر نیست ولى من آنچه از دنیا دریافت کنم سرم را در نقاب میکشم.
– اگر مصر را بمن دهى، معامله پر سودى است که در برابر از درایت پیرمردى با تجربه و کاردان بهرهور میشوى.
مصدر این بحث: «العقد الفرید» ج 2 ص 291
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 208