سبط ابن جوزى در ص 6 از تذکرهاش مینویسد على (ع) در مرثیه ابوطالب گفت:
«ابوطالب! اى نگهدار پناه خواهندگان
و اى باران خشکسالیها و فروغ تاریکیها.
با از دست رفتن تو مرز نام و ننگ و حریم کسانى که خود را از بدیها دور میگردانیدند در هم شکست.
خداوند نعمت بخش بر تو درود فرستاد
و پروردگارت نگهبان بهشت خود را به دیدار تو فرستاد
که تو براى پیامبر پاک از بهترین عموها بودى.»
سرودههاى بالا را در ص 36 از دیوان ابوطالب توان یافت و چنانچه در ص 24 از کتاب الحجة به خامه سید فخار بن معد درگذشته به سال 630 میبینیم ابو على موضح نیز آن را یاد کرده. و هم ابن ابى الحدید میگوید: سرودههاى زیر در رثاء ابوطالب هم از على است:
«براى پرندهاى بیدار ماندم که در پایان شب با نغمهاش دل را به شور میآورد،
و یاد اندوهى بزرگ و نوشونده را در دل من زنده میساخت
ابوطالب! اى پناهگاه تهیدستان و بخشنده و دهشکارى که
چون دستور به انجام کارى میداد، انجام شده بود.
قریش سر برداشته به مرگ او شادمانى میکنند.
و نمیبینیم که هیچیک از زندگان جاودانه بمانند.
چیزهائى خواستهاند که خردهاشان آن را در دیده ایشان آراسته
و یک روز هم ایشان را در پرتگاهى از گمراهى سرنگون میسازد.
امید دارند که پیامبر را دروغگو شمرند و بکشند.
و بر او دروغ ببندند و سخنش را نپذیرند- و این تصمیم را از پیش داشتند.
سوگند به خانه خدا دروغ گفتید تا ما به شما بچشانیم مزه سر نیزهها و شمشیرهاى تیز را
یا ما شما را از میان ببریم یا شما ما را
یا چنان ببینید که صلح با ما به صلاح دودمان نزدیکتر است.
و گرنه که پس قبیله فداى محمد باد.
و هاشمیان از همه آفریدگان بنیادى برتر دارند»
سرودههاى بالا را در دیوان منسوب به مولانا امیر مؤمنان (ع) نیز با تغییرى اندک و افزونیهائى چند توان یافت به این ترتیب:
«براى نغمهاى بیدار ماندم که در پایان شب دل را به شور میآورد.
و یاد اندوهى بزرگ و نوشونده را در دل من زنده میساخت.
ابوطالب، اى پناهگاه تهیدستان و دهشکار بردبار
که نه زبون و گمنام بود و نه از گروهى که با بد کنشى جاى دیگران را بگیرند.
اى همنشین فرمانروائى! با رفتن تو رخنهاى تهى ماند.
که یا هاشمیان آن را پر میکنند یا دست درازیها روا شناخته شده و آتش آن خاموش میگردد.
اینک قریش با از دست رفتن او شادمانى میکنند.
و نمیبینم که هیچ زندهاى براى هیچ چیز جاودانى بماند.
کارهائى میخواهند که خردهاشان آن را در دیدهشان آراسته
و یک روز هم آنان را در پرتگاهى از گمراهى سرنگون میسازد.
امید دارند که پیامبر را دروغگو شمرند و بکشند
و بر او افترا و دروغ بندند و سخنش را نپذیرند
سوگند به خانه خدا دروغ گفتید
تا ما به شما بچشانیم مزه سر نیزهها و پهنه تیغها را
و از سوى ما نمایش ناگواریها و سختیهاى جنگ داده شود و کى؟
همان هنگام که جامههائى بافته از آهن در بر نمائیم
تا این که یا ما شما را از میان بریم یا شما ما را یا چنان ببینید که صلح براى دودمان به صلاح نزدیکتر است
و گرنه که پس قبیله فداى محمد باد.
و هاشمیان از همه آفریدگان بنیادى برتر دارند
و راستى را که براى او از سوى خدا در میان شما یارانى هست.
و نبینى که دوست خداوند؛ بیکس بماند
پیامبرى است که از هر الهامى بهره خود را آورده
و خداوند من در نامه خویش او را محمد نام نهاده
سپید چهرهاى که رخسار او به فروغ ماه دو هفته میماند
که ابر از روى آن کنار رفته و پرتوش آشکارا میدرخشد.
امانتدار همان سپردههائى است که خدا در دلش نهاده
و اگر سخنى در آن میانها باشد بسى استوار است.»
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج7، ص: 509