جمع کثیری از معاصرین شریف رضی، او را مرثیه گفتند، و در پیشاپیش آنان برادرش علم الهدی است که گفته :
– ای یاران داد از این فاجعه ناگوار که بازوی مرا شکست، کاش جان مرا هم می گرفت.
– پیوسته بیمناک و بر حذر بودم، تا اینکه در رسید، و شرنگ مصیبت در کام من ریخت.
– چندی التماس کردم و مهلت خواستم، آخر هجوم آورد و به حال زارم ننگریست.
– مگوئید از چه سیلاب اشکش روان نیست؟ اشک را هم چون بخت نامساعد سرباری نیست.
– خدا را، بر این عمر کوتاه و تابناک، و چه عمرها که دراز بود و ناپاک.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج4، ص: 290