اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مهر ۱۴۰۲

منظور از ثقه و نظر مورد اعتماد چیست؟!

متن فارسی

اینها که گفته شد، مربوط به کسانى است که پیش عامه به آنها و گفتار و حدیثشان اعتمادى نیست. و اما کسى که به نظر آنها مورد اعتماد است تازه خود مشکل بسیار مهم و غیر قابل حل دیگرى است که خواننده محترم را در بهت و حیرت قرار مى ‏دهد و آن اینکه منظور از ثقة و رأى مورد اعتماد چیست؟ از کجا حاصل مى‏ شود؟ و چه خصلتى با آن مناقض است؟ بیا با من تا تاریخ جمعی از کسانی که تصریح به ثقه بودن آنها شده (در صورتی که اثری از اعتماد در آنها دیده نمی شود ) بخوانیم، مانند:

1-  زیاد بن ابیه، کسی که آن همه جرائم و جنایات مهم را در تاریخ مرتکب شده، خلیفه بن خیاط او را از زهاد شمرده و احمد بن صالح، او را متهم به کذب نمی داند!!.

2- عمر بن سعد بن ابی وقاص، قاتل امام حسین علیه السلام که عجلی او را ثقه و مورد اعتماد می داند!!.

3- عمران بن حطان، رئیس خوارج، صاحب شعر معروف، درباره ابن ملجم مرادی:

ای ضربتی که از پرهیز کاری صادر شده و از آن جز رسیدن به رضوان و خشنودی خدا نظری نداشته است،

من هرگاه که آن را یاد می آورم فکری می کنم که او پیش خدا از لحاظ پاداش از همه مردم پر پاداش تر است.

چنین فردی را عجلی توثیق کرده و بخاری از رجال صحیحش قرار داده و از او حدیث نقل کرده است!!!.

4- اسماعیل بن اوسط بجلی، امیر کوفه، متوفی در سال 117 ه که از یاران حجاج بن یوسف ثقفی بوده و سعید بن جبیر را برای قتل پیشش فرستاده بود، ابن معین چنین شخصی را توثیق کرده و ابن حبان او را از ثقات شمرده است!!.

5- اسد بن وداعه شامی تابعی ناصبی که علی را سب می کرده و عابد بوده است، نسائی او را توثیق نموده است!!.

6- ابو بکر محمد بن هارون ناصبی منحرف، و معروف به دشمنی با امیر المومنین که خطیب بغدادی او را توثیق کرده است!!.

7- خالد قسری امیر ناصبی، دشمن ستمکار (ذهبی او را چنین توصیف کرده است) و در تاریخ ابن کثیر جلد 10 صفحه 21 آمده است که: او مرد بدی بوده، به علی جسارت می کرده و مادرش نصرانی بوده و در دینش متهم بوده و در خانه اش برای مادرش کنیسه ای ساخت، با این حال، ابن حبان او را توثیق کرده است!!

8- اسحاق بن سوید عدوی بصری، متوفی در سال 131 ه که نسبت به علی دشمنی می کرد و می گفت: او را دوست ندارم. با این حال، احمد و ابن معین و نسائی او را توثیق کردند، و او از رجال صحاح بخاری و مسلم و ابو داود و نسائی است!!.

9- نعیم بن ابی هند متوفی در سال 211 ه مردی ناصبی و دشمن علی بوده، با این حال، نسائی او را توثیق کرده است!!.

10- حریز بن عثمان کسی که در مسجد نماز می خواند و از آن خارج نمی شد تا روز هفتاد بار علی را لعن کند. اسماعیل بن عیاش می گوید: با حریز از مصر تا مکه رفیق راه شدم، او در بین راه علی را سب و لعن می کرد و به من می گفت: این که مردم از رسول خدا روایت کرده اند که به علی فرموده است: “تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی ” درست است اما شنونده خطا کرده است، گفتم: چطور؟ گفت: بیان رسول خدا چنین بوده: “تو نسبت به من به منزله قارون نسبت به موسی هستی” گفتم: از کی چنین روایت می کنی؟ گفت: از ولید ابن عبد الملک شنیدم که آن را روی منبر چنین روایت می کرد، بخاری و ابو داود و ترمذی و دیگران به حدیث چنین شخصی احتجاج کرده اند و در ریاض النضره جلد 2 صفحه 216 آمده است که او ثقه و مورد اعتماد است و لیکن علی را دشمن داشته خدا دشمنش باد!!.

11- ازهر بن عبد الله حمصی، علی را سب می کرده با این حال عجلی او را توثیق نموده و او از رجال حدیث ابی داود و ترمذی و نسائی است!!.

12- عبد الرحمن بن ابراهیم مشهور به دحیم شامی، کسی که گفته است: کسی که بگوید “فئه باغیه” اهل شام اند، او زنا زاده است، با این حال بخاری و دیگران از او روایت کرده اند و او به عنوان ثقه و حجت معرفی شده است!!.

13- حافظ عبد المغیث حنبلی، کتابی در فضائل یزید بن معاویه نوشته و در آن مطالب ساختگی زیادی آورده است، در صورتی که از چنین شخصی به پارسائی و ثقه و دین داری و راستی و امانت و شایستگی و اجتهاد یاد شده است!!.

14- حافظ زید بن حباب، که ابن معین گفته است: او ثقه است، ولی حدیث ثوری را دگرگون می کرده است!!.

15- خلف بن هشام، که شرب خمر می کرده، و احمد امام حنبلیان، او را توثیق کرده است. وقتی که به او اعتراض شد: چرا آدم شراب خوار را توثیق می کنی؟ در جواب گفته: این علم از ناحیه او به ما رسیده، و او به خدا قسم پیش ما ثقه و امین است، شراب بنوشد یا ننوشد!!.

16- خالد بن مسلمه بن عاص ابو سلمه قرشی، که امام احمد و یحیی بن معین او را توثیق کرده و گفته اند: حدیثش نوشته شود و ابن عدی گفته است: او در زمره کسانی است که حدیثش قابل گرد آوری است گر چه حدیثش کم است و مانعی از روایت کردن از او نمیبینم، در صورتی که او از سران “مرجئه” و دشمن علی است. آری چنین کسانی را توثیق می کنند و روایات کردن از آنها را جائز می شمرند، اما افراد زیر را از ثقه و مورد اعتماد بودن ساقط می دانند: احمد بن حنبل، وقتی که شنید عبید الله بن موسی عبسی، نسبت به معاویه بدگوئی می کند، روایت کردن از او را ترک کرد و نمایده ای پیش یحیی بن معین فرستاد و به او پیغام داد که: برادرت ابو عبد الله احمد بن حنبل برایت سلام می فرستد و می گوید: از عبید الله، حدیث زیاد نقل می شود، در صورتی که من و شما از او می شنویم که به معاویه بد می گوید، از این رو، من دیگر از او حدیث نقل نمی کنم! یحیی بن معین به قاصد گفت: به ابوعبد الله سلام برسان و به او بگو: من و شما از عبد الرزاق شنیدیم که عثمان را بد می گفت، آیا حدیث کردن از او را ترک کنم، با انکه عثمان از معاویه بالا تر است؟. آری شعبه روایت کردن از منهال بن عمر اسدی کوفی را، هنگامی که از خانه اش آواز خوانی شنید، ترک کرد چنانکه ابن ابی حاتم گفته است. آری یزید بن هارون گفته است: روایت کردن از ابو یوسف بخاطر آنکه اموال یتیمان را به مضاربه می دهد و سودش را برای خودش بر می دارد، جائز نیست. آری آری، بخاری، روایت کردن از امام صادق را ترک کرد و یحیی بن سعید گفته است: در نفسم از او چیزی است. گر چه او دروغ گو نبوده است ولی شافعی و ابن معین و ابن ابی خثیمه و ابو حاتم و ابن عدی و ابن حبان و نسائی و دیگران او را توثیق کرده اند. آری ابو حاتم بن حبان بستی، گفته است: علی بن موسی الرضا (امام پاک) از پدرش مطالب عجیب و غریب نقل می کند گویا که اشتباه و خطا می کند. آری ابن جوزی، امام پاک، حسن بن علی بن محمد عسکری را در ” الموضوعات ” تضعیف کرده است!!. فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون ” پس وای بر آنها، از آنچه را که دستهایشان نوشته و وای بر آنها، از آنچه که کسب می کنند.”

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 470 – 475

متن عربی

مشکلة الثقة و الثقات:

هذا شأن من لا یوثق به و بحدیثه عند القوم؛ و أمّا من یوصف بالثقة فهناک

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 471

مشکلة عویصة لا تنحلُّ، و تجعل القارئ فی بهیتة، فلا یعرف أیُّ مثقّف قطُّ ما الثقة و ما معناها، و أیّ ملکة هی، و ما یراد منها، و بما ذا تتأتّى، و أیّ خلّةٍ تضادّها و تناقضها، فهلمّ معی نقرأ تاریخ جمعٍ نُصّ على ثقتهم نظراء:

1- زیاد بن أبیه: صاحب الطامّات و الجرائم الموبقة. قال خلیفة بن خیّاط: کان یعدُّ من الزهّاد، و قال أحمد بن صالح: لم یکن یُتّهم بالکذب. تاریخ ابن عساکر «1» (5/406، 414).

2- عمر بن سعد بن أبی وقّاص: قاتل الإمام السبط الشهید، قال العجلی: ثقة. خلاصة التهذیب «2» (ص 140).

3- عمران بن حطّان: رأس الخوارج صاحب الشعر المعروف فی ابن ملجم المرادی:

          یا ضربة من تقیٍّ ما أراد بها             إلّا لیبلغ من ذی العرش رضوانا

             إنّی لأذکره حیناً فأحسبه             أوفى البریّة عند اللَّه میزانا «3»

 

وثّقه العجلی «4»، و جعله البخاری من رجال صحیحه، و أخرج عنه.

4- إسماعیل بن أوسط البجلی أمیر الکوفة المتوفّى (117): کان من أعوان الحجّاج بن یوسف الثقفی، و قدّم سعید بن جبیر للقتل، وثّقه ابن معین، و عدّه ابن حبّان من الثقات «5». میزان الاعتدال (1/103)، لسان المیزان (1/395).

                        الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 472

5- أسد بن وداعة: شامیّ تابعیّ ناصبیّ، کان یسبُّ علیّا، و کان عابداً، وثّقه النسائی «1». میزان الاعتدال (1/97)، لسان المیزان (1/385).

6- أبو بکر محمد بن هارون: ناصبیّ منحرف، و کان یُعرف بالإغراب عن أمیر المؤمنین، وثّقه الخطیب البغدادی «2». لسان المیزان (5/411).

7- خالد القسری: الأمیر الناصبیّ البغیض الظلوم، هکذا وصفه الذهبی. و فی تاریخ ابن کثیر «3» (10/20، 21): کان رجل سوء یقع فی علیّ بن أبی طالب، و کانت أُمّه نصرانیّة، و کان متّهماً فی دینه، و قد بنى لأمّه کنیسة فی داره. قال ابن حبّان «4»: ثقه.

8- إسحاق بن سوید العدوی البصری المتوفّى (131): کان یحمل على علیّ تحاملًا شدیداً، و قال: لا أُحبّ علیّا. وثّقه أحمد و ابن معین و النسائی، و هو من رجال صحاح البخاری و مسلم و أبی داود و النسائی. تهذیب التهذیب «5» (1/236).

9- نعیم بن أبی هند المتوفّى (211) الناصبیّ: کان یتناول علیّا أمیر المؤمنین، وثّقه النسائی. میزان الاعتدال «6» (3/243).

10- حریز بن عثمان: الذی کان یصلّی فی المسجد و لا یخرج منه حتى یلعن علیّا سبعین لعنة کلّ یوم، قال إسماعیل بن عیّاش: رافقت حریزاً من مصر إلى مکة فجعل یسبُّ علیّا و یلعنه، و قال لی: هذا الذی یرویه الناس

أن النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم قال لعلیّ:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 473

 «أنت منّی بمنزلة هارون من موسى»

حقُّ، و لکن أخطأ السامع. قلت: فما هو؟ قال: إنّما هو: أنت منّی بمکان قارون من موسى، قلت: عمّن ترویه؟ قال: سمعت الولید بن عبد الملک یقوله على المنبر «1»، احتجّ بحدیثه البخاری و أبو داود و الترمذی و غیرهم، و فی الریاض النضرة «2» (2/216): ثقة و لکن یبغض علیّا، أبغضه اللَّه عزَّ و جلَّ.

11- أزهر بن عبد اللَّه الحمصی: کان یسبُّ علیّا، وثّقه العجلی «3»، و هو من رجال أبی داود و الترمذی و النسائی. تهذیب التهذیب «4» (1/204).

12- عبد الرحمن بن إبراهیم الشهیر بدُحَیْم الشامیّ: القائل بأنّ من قال: إنّ الفئة الباغیة هم أهل الشام فهو ابن الفاعلة، یروی عنه البخاری و غیره، و عرّف بالثقة و أنّه حجّة «5».

13- الحافظ عبد المغیث الحنبلی: یؤلّف کتاباً فی فضائل یزید بن معاویة، یأتی بالموضوعات، و یترجَم بالزهد و الثقة و الدین و الصدق و الأمانة و الصلاح و الاجتهاد «6».

14- الحافظ زید بن الخباب، قال ابن معین «7»: ثقة یقلّب حدیث الثوری. خلاصة التهذیب «8» (ص 108).

15- خلف بن هشام: کان یشرب الخمر، وثّقه أحمد إمام الحنابلة، فقیل:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 474

یا أبا عبد اللَّه إنّه یشرب؟ فقال: قد انتهى إلینا علم هذا عنه، و لکن هو و اللَّه عندنا الثقة الأمین، شرب أو لم یشرب. تاریخ بغداد (8/326).

16- خالد بن سلمة بن العاص أبو سلمة القرشی: وثّقه الإمام أحمد «1»، و یحیى بن معین، و قال: شیخ یکتب حدیثه، و قال ابن عدی «2»: هو فی عداد من یُجمع حدیثه، حدیثه قلیل و لا أرى بروایاته بأساً، و کان رأساً فی المرجئة، و یبغض علیّا. تاریخ الشام «3» (5/53).

نعم؛ ترک أحمد بن حنبل الحدیث عن عبید اللَّه بن موسى العبسی لمّا سمعه یتناول معاویة بن أبی سفیان، و بعث رسوله إلى یحیى بن معین فقال له: أخوک أبو عبد اللَّه أحمد بن حنبل یقرأ علیک السلام و یقول لک: هو ذا تکثر الحدیث عن عبید اللَّه و أنا و أنت سمعناه یتناول معاویة بن أبی سفیان، و قد ترکت الحدیث عنه. فقال یحیى ابن معین للرسول: إقرأ على أبی عبد اللَّه السلام و قل له: یحیى بن معین یقرأ علیک السلام، قال لک: أنا و أنت سمعنا عبد الرزّاق یتناول عثمان بن عفان، فاترک الحدیث عنه، فإنّ عثمان أفضل من معاویة «4».

نعم؛ ترک شعبة روایة المنهال بن عمرو الأسدی الکوفی لمّا سمع من بیته صوت قراءة بالتطریب، کما قاله ابن أبی حاتم «5». خلاصة التهذیب «6» (ص 332).

نعم؛ قال یزید بن هارون: لا تحلّ الروایة عن أبی یوسف لأنّه کان یعطی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 475

أموال الیتامى مضاربةً و یجعل الربح لنفسه. تاریخ بغداد (14/258).

نعم نعم؛ ترک البخاری الروایة عن الإمام الصادق جعفر بن محمد، و قال یحیى ابن سعید: فی نفسی منه شی‏ء، و قال: ما کان کذوباً. تهذیب التهذیب «1» (2/103)، و وثّقه «2» الشافعی و ابن معین و ابن أبی خیثمة و أبو حاتم و ابن عدی و ابن حبّان و النسائی و آخرون.

نعم؛ قال أبو حاتم بن حبّان البستی «3»: یروی علیُّ بن موسى الرضا- الإمام الطاهر- عن أبیه العجائب کأنّه یهمّ و یُخطئ. أنساب السمعانی فی باب الراء و الضاد، تهذیب التهذیب (7/388) «4».

نعم؛ ضعّف ابن الجوزی الإمام الطاهر الحسن بن علیّ بن محمد العسکری فی الموضوعات، کما فی لسان المیزان «5» (2/240).

 (فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ‏) «6»