10- ابن عدى، از احمد بن محمد ضبیعى، از حسین بن یوسف، از ابو هاشم اصرم بن حوشب، از قرة بن خالد بصرى، از ضحاک از ابن عباس، از قول پیامبر (ص) چنین ثبت کرده است: «من اولم و ابو بکر دوم و عمر سوم و دیگر مردمان بر حسب پیشاهنگى و پیش قدمى در ایمان به اسلام یکى پس از دیگرى قرار دارند»
سیوطى در «لئالى» مى گوید: «این روایت، جعلى است و آفت آن اصرم است» «1» ذهبى مى گوید: «اصرم» گمراه است. یحیى مى گوید: دروغسازى پلید است. بخارى و مسلم و نسائى مى گویند: روایتش دور ریختنى است.
دارقطنى مى گوید: زشت روایت است. سعدى مى گوید: در «همدان» به سال 202 ه. ق از او حدیث نوشته ام و او سست روایت است. ابن حبان مى گوید:
از زبان راویان مورد اعتماد و «ثقه» حدیث جعل مى کرده است. ابن مدینى مى گوید: در «همدان» از او حدیث نوشتم و روایاتش را به دور افکندم. فلاس مى گوید: مطرود است و معتقد به «ارجاء».
ابن حجر مى گوید: عقیلى حدیثى از او که از زیاد بن سعد نقل کرده آورده است و گفته: قابل پیروى نیست و ناشناخته است و اصل و اساسى ندارد.
ابن ابى حاتم مى گوید: از پدرم شنیدم که مى گفت: او روایاتش دور انداختنى است. و یحیى بن معین در باره اش حرف ها دارد. و ابن مدینى مى گوید: او را در «همدان» دیدم و بعد از ما حدیث هاى عجیب و غریب نقل کرده است، و او را «ضعیف» شمرده است. حاکم و نقاش مى گویند: احادیث جعلى روایت مى کند. خلیلى مى گوید: از نهشل از ضحاک از ابن عباس- رضى اللّه عنهما- روایات نادرست نقل کرده است و اساتید و پیشوایان علم حدیث نخست از او نقل کرده اند و سپس چون ضعف وى را دیده اند ترکش گفته اند. «2»
بعلاوه، چنانکه در تاریخ ابن عساکر آمده «ضحاک» حدیث از ابن عباس نیاموخته و نشنیده است. «1» و «شعبه» حدیث از «ضحاک» روایت نمى کند و منکر این است که ابن عباس را دیده و از او حدیث آموخته باشد. و یحیى بن سعید مى گوید: «ضحاک» به نظر ما ضعیف و سست روایت است «2».
( الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 112)