علامه امینی در باره مفهوم سبقت ایمان حضرت علی (ع)چنین می فرماید: معتقدیم علی (ع) به آن معنی که ابن کثیر و قومش پندارند اول کسی نبود که اسلام آورده باشد، زیراکسی که آغاز به اسلام می کند لازمه اش سابقه کفر است، ولی در چه وقت امیرالمومنین (ع) کفر ورزید تا پس از آن اسلام آورده باشد؟ او در چه وقت برای خدا شریک قائل بود تا به او ایمان بیاورد؟ امیر المومنین (ع ) نطفه اش بر دین حنیف و درخشان اسلام منعقد شد و دامان مقام رسالت، از او حضانت و پذیرائی کرد و به دست پیامبر، تغذیه نمود و خوی پیامبر عظیم (ع) تربیتش را عهده گرفت، او پیوسته قبل از اینکه دعوت پیامبر (ص) به دین حنیف علنی گردد و بعد از آن، مانند سایه ای دنبال پیغمبر (ص) بود و جز خواست او چیزی نمی خواست و هیچ انگیزه ای جز انگیزه او در وی دیده نشد. چگونه مدعی می تواند او را قبل از دعوت اسلام به کفر نسبت دهد و حال آنکه او خود می گوید : هر چند صحت گفتارش بر ما مسلم نیست :”او مادرش را از سجده به بت ها وقتی در شکم مادر بود، باز می داشت ” آیا پیشوای امت تا وقتی در شکم مادر است چنین رفتاری دارد و سپس آلودگی کفر در عالم تکلیف او را آلوده می سازد؟ بلکه آن بزرگوار در عالم جنین، دوران شیرخوارگی، وقتی از شیر باز گرفته شد، در کودکی، و جوانی و بزرگی و دوران خلافت،در همه احوال، مومن به خدا بود. و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا وقاما بلکه ما معتقدیم مقصود از اسلام و ایمان آوردن او و اول بودن آنحضرت در ایمان و اسلام و پیشی جستن نزد پیامبر (ص) در قبول اسلام، همان است که در قرآن کریم ازابراهیم خلیل (ع) نقل شده که گفت: و انا اول المسلمین و هم آنچه خداوند از او نقل کرده که فرمود: اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین و در آنجا که خداوند از موسی (ع) نقل فرماید که گفت: و انا اول المومنین و در آنجا که از پیامبر اعظمش (ص) یاد کند: آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و در آنجا که گوید: قل انی امرت ان اکون اول من اسلم و در آنجا که فرماید: و امرت ان اسلملرب العالمین و شخص محقق می تواند دراین زمینه که اشارت رفت نیز از خطبه امیر المومنین (ع) که شریف رضی در نهج البلاغه :ج1،ص392 آورده درسهای مترقیانه ای برگیرد، و خطبه اینست: انا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعه و مضر، و قد علمتم موضعی من رسول الله (ص ) بالقرابه القریبه، و المنزله الحضیضه، وضعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده ویشمنی عرفه و کان یمضغ الشیئی تم یلقمنیه و ما وجد لی کذبه فی قول و لا خطله فی فعل و لقد قرن الله به من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به و لقد کان یجاور فی کل سنه بحراء فاراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجه و انا ثالثهما، اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه، و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه (ع) فقلت: یا رسول الله (ص) ما هذه الرنه؟ و قال: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع و تری ما اری، الا انک لست بنبی و لکنک وزیر، و انک لعلی خیر.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج3 ص 340)