اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۳ مهر ۱۴۰۲

نارضایتی مردم از عملکرد عثمان

متن فارسی

نخستین باری که مصریان بعلت نارضائی از عثمان به مدینه آمدند علی (ع) همراه سی تن از مهاجران و انصار سواره نزد آنها رفتند و آنها را راضی به بازگشت کردند. وقتی برگشتند، علی (ع) نزد عثمان رفته به او اطلاع داد که مصریان برگشتند. فردای آنروز مروان به عثمان توصیه کرد که نطق کن و به مردم بگو مردم مصر برگشتند و آنچه درباره امام و زمامدارشان باطلاعشان رسیده بود بی اساس بود. پیش از این که مردم از شهرستانها برخاسته بطرف مدینه براه بیفتند و جمعیتی در اینجا علیه تو گرد آید که قادر به دفع آنها نباشی نطق تو در شهرستانها پخش میشود. عثمان زیر بار نرفت. ولی مروان چندان اصرار بخرج داد تا روزی عثمان به منبر رفته پس از حمد و ستایش خدا گفت: این عده از مردم مصردرباره امام و زمامدارشان چیزی بگوششان رسیده بود ولی وقتی فهمیدند که بی اساس بوده به شهر و دیار خویش بازگشتند. عمرو بن عاصی از گوشه مسجد فریاد زد: آی عثمان از خدا بترس تو مرتکب گناهان بزرگی شده ای وما را با خود بان کشانده ای. حالا باید از آنها توبه کنی و دست بشوئی تا ما هم از آن توبه کرده دست بشوئیم.

عثمان از اینطرف بر سر او داد زد که این حرفها به تو رسیده ای پسر نابغه؟ از وقتی ترا از استانداری عزل کرده ام مخالف من شده ای از سوی دیگر فریاد برآمد که به خدا باز گرد و توبه کن تا مردم دست از سرت بردارند. در این هنگام عثمان دستهایش را برآورد و رو به قبله گردانیده گفت: خدایا! من اولین کسی هستم که به درگاهت توبه میکنم و رو به تو میارم. و روانه خانه گشت. عمرو بن عاصی بیرون آمده به فلسطین رفت و به خانه ای که در آنجا داشت، و میگفت: بخدا حتی اگر چوپانی ببینم او را علیه عثمان میشورانم!

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 197)

متن عربی

2- لمّا رکب علیّ و رکب معه ثلاثون رجلًا من المهاجرین و الأنصار إلی أهل مصر فی أوّل مجیئهم المدینة ناقمین علی عثمان و ردّهم عنه فانصرفوا راجعین، رجع علیّ علیه السلام إلی عثمان و أخبره أنّهم قد رجعوا، حتی إذا کان الغد جاء مروان عثمان فقال له: تکلّم و أعلم الناس أنّ أهل مصر قد رجعوا، و أنّ ما بلغهم عن إمامهم کان

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 198

باطلًا، فإنّ خطبتک تسیر فی البلاد قبل أن یتحلّب الناس علیک من أمصارهم فیأتیک من لا تستطیع دفعه. فأبی عثمان أن یخرج، فلم یزل به مروان حتی خرج فجلس علی المنبر فحمد اللَّه و أثنی علیه ثمّ قال: أما بعد: إنّ هؤلاء القوم من أهل مصر کان بلغهم عن إمامهم أمر فلمّا تیقّنوا أنّه باطل ما بلغهم عنه رجعوا إلی بلادهم «1». فناداه عمرو ابن العاصی من ناحیة المسجد: اتّق اللَّه یا عثمان! فإنّک قد رکبت نهابیر «2» و رکبناها معک فتب إلی اللَّه نتب، فناداه عثمان و إنّک هناک یا ابن النابغة! قملت و اللَّه جبّتک منذ ترکتک من العمل، فنودی من ناحیة أخری: تب إلی اللَّه و أظهر التوبة یکفّ الناس عنک. فرفع عثمان یدیه مدّا و استقبل القبلة فقال: اللّهمّ إنّی أوّل تائب تاب إلیک. و رجع إلی منزله، و خرج عمرو بن العاصی حتی نزل منزله بفلسطین فکان یقول: و اللَّه إن کنت لألقی الراعی فأحرّضه علیه. و فی لفظ البلاذری: یا ابن النابغة و إنّک ممّن تؤلّب علیّ الطغام. و فی لفظ: قال عمرو: یا عثمان إنّک قد رکبت بهذه الأُمّة نهایة من الأمر و زغت فزاغوا فاعتدل أو اعتزل. و فی لفظ: رکبت بهذه الأمّة نهابیر من الأُمور فرکبوها منک، و ملت بهم فمالوا بک، اعدل أو اعتزل.

تاریخ الطبری (5/110، 114)، أنساب البلاذری (5/74)، الاستیعاب ترجمة عثمان، شرح ابن أبی الحدید (2/113)، الکامل لابن الأثیر (3/68)، الفائق للزمخشری (2/296)، نهایة ابن الأثیر (4/196)، تاریخ ابن کثیر (7/175)، تاریخ ابن خلدون (2/396)، لسان العرب (7/98)، تاج العروس (3/592) «3».