اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ خرداد ۱۴۰۲

نامه عثمان به اهالی شهرها

متن فارسی

نامه عثمان به اهالی شهرها

طبری و دیگر مورخان می نویسند : ” عثمان در نامه هایش به اهالی شهرستانها از آنها استمداد کرد و نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از سپاس و ستایش پروردگار… خدای ‌عز و جل محمد را به راستی و با آیین راستین به مثابه بشارت دهنده و بر حذر دارنده فرستاد تا پیام و اوامر خدا را به خلق رسانید و در حالی درگذشت که رسالتش را به پایان رسانده بود و از خویشتن کتاب خدا را بر جای نهاده که در آن حلال و حرام و اموری که مقدر گشته بیان شده است اموری که بندگان (خدا) خوش می دارند و ناخوش . آنگاه‌ ابوبکر – رضی الله عنه – جانشین گشت و عمر رضی الله عنه. بعد من بدون اینکه اطلاع داشته یا تقاضا کرده باشم به عضویت شورا تعیین گشتم و این در حضور امت و در برابرش بود. سپس به اتفاق آرای اعضای شورا و در حضور همه شان و در برابر مردم بدون این که ‌تقاضا کنم یا دوستی و محبتی در آن تاثیر داشته باشد به خلافت برداشته شدم. مردم را به روشی اداره کردم که مورد قبولشان بود و آن را منکر نمی شمردند . و در حکومت، تابع (قوانین و اصول اسلام یا اصحاب) بودم‌ نه آن که دیگران را به تبعیت خویش درآورم، پیرو احکام اسلامی بودم نه بدعت گذار. راه جوی بودم نه اینکه خود را به زور چنان بنمایم. تا آنگاه که کارها به انجام رسید و بدخواهی و بدکاری در متصفاتش به جنبش درآمد بدون این که جرمی مرتکب شده یا خلافی‌ نموده باشم کینه ها و خواست های ناروا متوجه من گشت البته به استثنای امضای آن نامه که مرا متهم به نوشتنش می کنند. اینها به دنبال مقصودی دیگرند و به ظاهر چیز دیگری را عنوان می سازند وهیچ دلیل و مستمسکی هم ندارند. کارهایی را انتقاد می کنند که خودشان قبلا به آن رضایت داده اند و کارهایی دیگر را که به شهادت مردم مدینه‌ جز به همان گونه که من عمل می کنم مصلحت ‌نیست که عمل شود. من در برابر این انتقادات سالهاست صبر و شکیبایی نموده ام و همینطور تماشا می کنم و می‌شنوم و عکس العملی نشان نمی دهم. بر اثر آن، گستاخیشان زیادتر شده و عصیان آنها در برابر خدا به جایی رسیده که بر من – که در پناه و همسایگی پیامبر خدا (ص) هستم و در حریم و منطقه امان و در سرزمین هجرت – یورش آورده اند. بدینسان آنها قبایل مشرک و جنگجویی را می مانند که در جنگ معروف احزاب به ما یورش آوردند یا آنها را که در احد به ما حمله ور گشتند، و تنها فرقشان با آنها اظهارت زبانی ایشان است. بنابراین هر کس می تواند خودش را به من برساند به سرعت به من بپیوندد.

وقتی نامه به مردم شهرستان ها رسید به هر وسیله و ستوری که در اختیار داشتند برای یاری عثمان به سوی او شتافتند. معاویه، حبیب بن مسلمه فهری را بسیح کرد و عبد الله بن سعد، معاویه بن خدیج را و از اهالی کوفه‌ قعقاع بن عمرو رهسپار گشت… “

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب   ج 9 ص 267 )

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 267

أخرج الطبری و غیره و قالوا: کتب عثمان إلی أهل الأمصار یستمدّهم:

بسم الله الرحمن الرحیم

أمّا بعد؛ فإنّ اللَّه عزّ و جلّ بعث محمداً بالحقّ بشیراً و نذیراً، فبلّغ عن اللَّه ما أمره به ثمّ مضی و قد قضی الذی علیه، و خلّف فینا کتابه فیه حلاله و حرامه، و بیان الأمور التی قدّر، فأمضاها علی ما أحبّ العباد و کرهوا، فکان الخلیفة أبو بکر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه، ثمّ أدخلت فی الشوری عن غیر علم و لا مسألة عن ملأ من الأُمّة، ثمّ أجمع أهل الشوری عن ملًا منهم و من الناس علی غیر طلب منّی و لا محبّة، فعملت فیهم ما یعرفون و لا ینکرون، تابعاً غیر مستتبع، متّبعاً غیر مبتدع، مقتدیاً غیر متکلّف، فلمّا انتهت الأُمور، و انتکث الشرّ بأهله، بدت ضغائن و أهواء علی غیر إجرام و لا ترة فیما مضی إلّا إمضاء الکتاب، فطلبوا أمراً و أعلنوا غیره بغیر حجّة و لا عذر، فعابوا علیّ أشیاء ممّا کانوا یرضون و أشیاء عن ملًا من أهل المدینة لا یصلح غیرها، فصبّرت لهم نفسی و کففتها عنهم منذ سنین، و أنا أری و أسمع، فازدادوا علی اللَّه عزّ و جلّ جرأة، حتی أغاروا علینا فی جوار رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و حرمه و أرض الهجرة، و ثابتْ إلیهم الأعراب، فهم کالأحزاب أیّام الأحزاب أو من غزانا بأُحد إلّا ما یظهرون، فمن قدر علی اللحاق بنا فلیلحق.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 268

فأتی الکتاب أهل الأمصار، فخرجوا علی الصعبة و الذلول، فبعث معاویة حبیب بن مسلمة الفهری، و بعث عبد اللَّه بن سعد معاویة بن خدیج السکونی، و خرج من أهل الکوفة القعقاع بن عمرو. الحدیث.