پس از … تو قرشییی هستی که کمتر از هر فرد قرشی دیگر به قریش بدی کردهای. این علاوه بر چهره خوشت و دست و دلبازیت و شیوا گوئیات.
تو در ایمان به اسلام پیشاهنگ بودی و نفر پنجم مژده یافتگان بهشتی، و افتخار و فضیلت شرکت در جنگ «احد» ترا است. بنابر این شتاب کن به کاری که باعث شود ملت حکومتش را به عهدهات گذارد، کاری که از آن کوتاهی نتوانی کرد و نه خدا بدون اینکه به آن اقدام نمائی از تو خشنود خواهد گشت. من این سامان را زیر فرمان تو آوردهام و زیبر، و او بر تو برتری ندارد، و هر کدامتان دیگری را پیش انداخت آن زمامدار خواهد بود و دیگری جانشیش. خدا شما را بر راه درست هدایت یافتگان بدارد و خردمندی توفیق یافتگان را به شما عنایت فرماید. و السلام.
باید از معاویه پرسید: این فضائل و افتخارات که برای زبیر و طلحه بر شمردی و مایه استحقاق تصدی خلافت دانستی علی (ع) از آنها بینصیب بود؟! از فضیلت و افتخار مژده بهشت یافتن یاد میکنی و از این که زبیر یکی از مژده یافتگان است و طلحه پنجمین نفر، آیا علی (ع) نفر دهم هم نبود؟! پس چرا این فضیلت و افتخار را برایش قائل نشدی و از او سلب کردی و او را ملحد و قاتل ناحق و امثال آن شمردی و چرا طلحه و زبیر را اغوا نمودی و به عجله واداشتی مبادا «پسر ابو طالب» زودتر از آنها به خلافت دست یابد؟! مگر آن مژده بهشت ادعائی به تنهائی برای اثبات صلاحیت و استحقاق تصدی خلافت کافی است؟! پس چرا سعد بن ابی وقاص را- که زنده بود و جزو مژده یافتگان به حساب آمده است- برای تصدی خلافت بیحق و نالایق دانستی؟! شاید به این سبب که فکر میکردی از وجود ایندو یا حکومتشان بهتر میتوانی سوء استفاده کنی و نان بقرض کسی دادی که به تو بازگرداند؟!
عجیبتر حرفی است که به طلحه میزند: تو در ایمان به اسلام پیشاهنگ بودی. مگر امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سر آمد پیشاهنگان اسلام و اولین مسلمان و پرافتخارترین مؤمن نبود؟! مگر این حدیث از پیامبر (ص) به صحت و و ثبوت نپیوسته که پیشاهنگان سه تناند: پیشاهنگ همه در ایمان به موسی یوشع است و در ایمان به عیسی صاحب یاسین، و پیشاهنگ همه در ایمان به محمد علی بن ابیطالب؟ «1» مگر امت محمد (ص) این واقعیت را ثابت و راست نشمردهاند که علی اولین کسی است که به خدا ایمان آورد و رسالت پیامبرش را باور نمود و با او نماز خواند و در راهش جهاد کرد؟
اگر طلحه را افتخار و فضیلت شرکت در نبرد «احد» است علی (ع) را افتخار شرکت در همه نبردهای پیامبر (ص) از «بدر» و «احد» گرفته تا خیبر و خندق و حنین و نبرد «حمراء الاسد» «2» بگذار شرک و کفر گوش معاویه را از شنیدن ندای رسا و شیوای جبریل و رضوان کر و ناشنوا کرده باشد آنجا که بانگ برداشتند:
لا فتی الا علی لا سیف الا ذو الفقار
دلیر فقط علی است* و شمشیر فقط ذو الفقار
مگر دیدهاش چون بصیرتش نابینا بود که رزمآوریها و دلیریهای علی (ع) را از آوردگاهها و نبردها نمیدید؟! آری، معاویه برای قهرمانیهای علی (ع) فضیلت و افتخاری قائل نیست و برایش مقام دلیر یگانه و شمشیر زن یکتا را نمیشناسد چون هم او بوده که زنهای خانواده پلید وی را به عزا نشانده و پیکر برادر و پدر بزرگ و دائی و دیگر افراد خانوادهاش را با شمشیر بران و حق آفرینش دوپاره کرده است، و خود معاویه به همین معنا اشاره دارد آنجا که به طلحه گوشزد میکند: تو قرشییی هستی که کمتر از هر فرد قرشی دیگر به قریش بدی کردهای!
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج10، ص: 454