Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_a64h4a0dmphhibcm1ldr7qcomh, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/ekmalir/domains/ekmal.ir/public_html/wp-content/plugins/jet-search/includes/ajax-handlers.php on line 176 Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/ekmalir/domains/ekmal.ir/public_html/wp-content/plugins/jet-search/includes/ajax-handlers.php on line 176 نامه فریبنده معاویه به طلحه – اکمال
اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ مهر ۱۴۰۳

نامه فریبنده معاویه به طلحه

متن فارسی

پس از … تو قرشی‌یی هستی که کمتر از هر فرد قرشی دیگر به قریش بدی کرده‌ای. این علاوه بر چهره خوشت و دست و دلبازیت و شیوا گوئی‌ات.
تو در ایمان به اسلام پیشاهنگ بودی و نفر پنجم مژده یافتگان بهشتی، و افتخار و فضیلت شرکت در جنگ «احد» ترا است. بنابر این شتاب کن به کاری که باعث شود ملت حکومتش را به عهده‌ات گذارد، کاری که از آن کوتاهی نتوانی کرد و نه خدا بدون اینکه به آن اقدام نمائی از تو خشنود خواهد گشت. من این سامان را زیر فرمان تو آورده‌ام و زیبر، و او بر تو برتری ندارد، و هر کدامتان دیگری را پیش انداخت آن زمامدار خواهد بود و دیگری جانشیش. خدا شما را بر راه درست هدایت یافتگان بدارد و خردمندی توفیق یافتگان را به شما عنایت فرماید. و السلام.

باید از معاویه پرسید: این فضائل و افتخارات که برای زبیر و طلحه بر شمردی و مایه استحقاق تصدی خلافت دانستی علی (ع) از آنها بی‌نصیب بود؟! از فضیلت و افتخار مژده بهشت یافتن یاد می‌کنی و از این که زبیر یکی از مژده یافتگان است و طلحه پنجمین نفر، آیا علی (ع) نفر دهم هم نبود؟! پس چرا این فضیلت و افتخار را برایش قائل نشدی و از او سلب کردی و او را ملحد و قاتل ناحق و امثال آن شمردی و چرا طلحه و زبیر را اغوا نمودی و به عجله واداشتی مبادا «پسر ابو طالب» زودتر از آنها به خلافت دست یابد؟! مگر آن مژده بهشت ادعائی به تنهائی برای اثبات صلاحیت و استحقاق تصدی خلافت کافی است؟! پس چرا سعد بن ابی وقاص را- که زنده بود و جزو مژده یافتگان به حساب آمده است- برای تصدی خلافت بیحق و نالایق دانستی؟! شاید به این سبب که فکر می‌کردی از وجود ایندو یا حکومتشان بهتر می‌توانی سوء استفاده کنی و نان بقرض کسی دادی که به تو بازگرداند؟!

عجیب‏تر حرفی است که به طلحه می‌زند: تو در ایمان به اسلام پیشاهنگ بودی. مگر امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سر آمد پیشاهنگان اسلام و اولین مسلمان و پرافتخارترین مؤمن نبود؟! مگر این حدیث از پیامبر (ص) به صحت و و ثبوت نپیوسته که پیشاهنگان سه تن‏اند: پیشاهنگ همه در ایمان به موسی یوشع است و در ایمان به عیسی صاحب یاسین، و پیشاهنگ همه در ایمان به محمد علی بن ابیطالب؟ «1» مگر امت محمد (ص) این واقعیت را ثابت و راست نشمرده‌اند که علی اولین کسی است که به خدا ایمان آورد و رسالت پیامبرش را باور نمود و با او نماز خواند و در راهش جهاد کرد؟

اگر طلحه را افتخار و فضیلت شرکت در نبرد «احد» است علی (ع) را افتخار شرکت در همه نبردهای پیامبر (ص) از «بدر» و «احد» گرفته تا خیبر و خندق و حنین و نبرد «حمراء الاسد» «2» بگذار شرک و کفر گوش معاویه را از شنیدن ندای رسا و شیوای جبریل و رضوان کر و ناشنوا کرده باشد آنجا که بانگ برداشتند:
لا فتی الا علی لا سیف الا ذو الفقار
دلیر فقط علی است* و شمشیر فقط ذو الفقار

مگر دیده‌اش چون بصیرتش نابینا بود که رزمآوری‌ها و دلیری‌های علی (ع) را از آوردگاهها و نبردها نمیدید؟! آری، معاویه برای قهرمانی‌های علی (ع) فضیلت و افتخاری قائل نیست و برایش مقام دلیر یگانه و شمشیر زن یکتا را نمی‌شناسد چون هم او بوده که زنهای خانواده پلید وی را به عزا نشانده و پیکر برادر و پدر بزرگ و دائی و دیگر افراد خانواده‌اش را با شمشیر بران و حق آفرینش دوپاره کرده است، و خود معاویه به همین معنا اشاره دارد آنجا که به طلحه گوشزد می‌کند: تو قرشی‌یی هستی که کمتر از هر فرد قرشی دیگر به قریش بدی کرده‌ای!

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏10، ص: 454

متن عربی

و کتب إلى طلحة:

أمّا بعد: فإنّک أقلّ قریش فی قریش وِتراً، مع صباحة وجهک، و سماحة کفّک، و فصاحة لسانک، فأنت بإزاء من تقدّمک فی السابقة، و خامس المبشّرین بالجنّة، و لک یوم أُحد و شرفه و فضله، فسارع- رحمک اللَّه- إلى ما تُقلّدک الرعیّة من أمرها، ممّا لا یسعک التخلّف عنه، و لا یرضى اللَّه منک إلّا بالقیام به، فقد أحکمتُ لک الأمر قِبَلی، و الزبیر فغیر متقدّم علیک بفضل، و أیّکما قدّم صاحبه فالمقدّم الإمام، و الأمر من بعده للمقدّم له، سلک اللَّه بک قصد المهتدین، و وهب لک رشد الموفّقین، و السلام «1».

قال الأمینی: لمسائل هاهنا أن یحفی معاویة السؤال عن أنّ ما تبجّح به للزبیر و طلحة من الفضائل التی استحقّا بها الخلافة هل کان علیّ علیه السلام خلواً منها؟ یذکر لهما البشارة بالجنّة، و أنّ زبیراً أحد أولئک المبشّرین، و أنّ طلحة خامسهم، فهلّا کان علیّ علیه السلام عاشرهم؟ فلما ذا سلخها عنه، و حثّهما على المبادرة إلیها حتى لا یسبقهما إلیها ابن أبی طالب؟! و إن کان تلکم البشارة- المزعومة- بمجرّدها کافیة فی إثبات الجدارة للخلافة فلما ذا أخرج عنها سعد بن أبی وقّاص؟ و هو أحد القوم المبشّرین و کان یومئذ حیّا یُرزق، و لعلّ طمعه فیهما کان آکد، فحلب حلباً له شطره.

و الأعجب قوله لطلحة: فأنت بإزاء من تقدّمک فی السابقة. فهلّا کان أمیر المؤمنین أوّل السابقین و أولاهم بالمآثر کلّها؟ و هلّا

ثبت عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم قوله: «السبّاق ثلاثة: السابق إلى موسى یوشع، و صاحب یاسین إلى عیسى، و السابق إلى

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏10، ص: 454

محمد علیّ بن أبی طالب» «2».

و هلّا صحّ عند أُمّة محمد صلى الله علیه و آله و سلم أنّ علیّا أوّل من آمن باللَّه، و صدّق نبیّه صلى الله علیه و آله و سلم و صلّى معه، و جاهد فی سبیله؟

و إن کان لطلحة یوم أُحد شرفه و فضله فلعلیّ علیه السلام مغازی الرسول صلى الله علیه و آله و سلم کلّها، من بدر و أُحد و خیبر و الأحزاب و حُنین و یوم حمراء الأسد «3»، هب أنّ معاویة کان فی أذنه وقر من شرکه لم یسمع نداء جبریل و رضوان یوم نادیا:

لا فتى إلّا علی             لا سیف إلّا ذو الفقار «4»

فهل کان فی بصره عمىً کبصیرته لا یبصر نضال علیّ و نزاله فی تلکم المعارک الدامیة؟ نعم؛ معاویة لا یرى مواقف علیّ علیه السلام فضلًا و شرفاً، لأنّه هو الذی أثکل أُمّهات بیته، و ضرب أقذلة أخیه و جدّه و خاله و أبناء بیته الساقط بسیفه البتّار، و إلى هذا یومئ قوله لطلحة: فإنّک أقلّ قریش فی قریش وِتراً.