آنکه بر شعر شاعر مورد بحث ما «عبدی» و خوبی و جزالت و روانی و عذوبت و شیرینی و فخامت و استواری آن واقف است، به نبوغ وی در شعر و مهارت او در فنون آن گواهی خواهد داد. و بر پیشگامی و پیش آهنگی او اعتراف مینماید، و میداند که ستایش سید الشعراء حمیری که او را شاعرترین مردم خواند، از زبان اهلش در آمده بمورد بکار رفته است.
«ابو الفرج» در صفحه 22 جلد 7 اغانی از ابی داود مسترق سلیمان بن سفیان روایت کرده است که گفت: سید و عبدی هر دو در انجمنی گرد آمدند و سید چنین سرود:
من در کشتن آنانی که در خریبه «1» فرود آمدند. با علی وصی هم عقیدهام.»
«نیز به آئین او در روز نهروان همدست و همداستانم»
عبدی گفت: درست نگفتهای اگر همدست باشی همانند او خواهی بود، چنین مگو بلکه بگو:
«دست من بدنبال دست اوست» تا پیرو او باشی نه انباز او. سید پس از این یادآوری میگفت: من از همه مردم شاعرترم مگر از عبدی.
و آنکه در شعر عبدی بیندیشد به پایگاه بلند وی در میان پیشتازان رجال حدیث و بهرهمندان از آن، واقف میشود- و عبدی را در صف اول جمع آورندگان، احادیث پراکنده و به نظم آورندگان احادیث دشوار و روایان نوادر و ناشران طرائف آن میبیند و به بسیاری درایت و روایت وی گواهی میدهد. و اندیشه بلند و آزمندی بسیار او را در گسترش اخبار مأثوره خاندان عصمت درمییابد و همه این مطالب را در نمونههای شعری وی خواهی دید.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 417