اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

نتیجه‌گیری از مباحث طرح‌شده در جلد ششم تا یازدهم «الغدیر»

متن فارسی

پایان گفتار و حاصل بررسی قاطع، پس از اینهمه مباحث طولانی که در بخشهای جلد ششم و پس از آن ادامه داشته، و در آن احوال خلفای سه گانه و پس از آنها «معاویه پسر ابی سفیان» و همه کسانی که به نام اولیا و پیشوایان و علمای اسلام بدست غالیان و افراطگران و ستایندگان گرد آوری شده، تعریف کاملی از غلاة -یعنی کسانی که در توصیف و ترسیم چهره‌ها راه افراط ناصواب پیش می‌گیرند- برای ما حاصل می‌شود و آشکار می‌گردد که آیا بکار بردن واژه «غلاة» درباره کسانی که چنگ به دامن دشمنان و مخالفان اهل بیت وحی زده‌اند درست است یا نه؟ خاندانی که در صله فضایل و برتریها فرو رفته و به زبان وحی و منطق قرآن ستوده شده‌اند و از نصوصی که از پیغمبر بازمانده بر قله افتخار قرار گرفته و سرها بر پیشگاهشان فرود می‌آید و در دنیای افتخارات و کمالات هیچ قله شامخی نمانده که اینان بر آن قرار نگرفته باشند و کرامتی نیست که اینان آنرا احراز نکرده باشند شایسته است یا نه؟

یا اینکه بکار بردن «غالی» در باب کسانی شایسته است که احوال قومی را که نصیبی از فضل و کرامت نداشتند، و جز احادیث دروغ و حرکات و اعمال دروغین و تصنعات و کارهای بارد و اساطیر گرد آمده از اینجا و آنجا و صفحه دروغینی از تاریخ را که هر کجایش نشانی از اشتباه و دروغ دارد توصیف کرده و ستوده‌اند؟

و شما روزگار بیمقدار را ببینید که کسانی را که بر این ناکسان اینهمه فضایل و مکارم چسبانده‌اند که نمی‌چسبد، و با حالات درونی‌شان کاملا مباینت دارد نام «غالی» نداده و لکن ستایشگران خاندان وحی و نبوت که در اوج انوار هدایت قرار گرفته و بهیچوجه تیررس ما به قلمرو مکارم ایشان نمی‌رسد، و تقدم و نبوغ و والایی مقامشان از حیطه اندیشه ما بیرون است، غالی نامیده شده‌اند. و حالآنکه خدای سبحان بیش از آنچه زبان راویان و مورخان از مقامات ایشان نقل کرده، بدیشان عطا فرموده است و آثار فضیلت و کرامتشان بیش از آن چیزی است که حافظان اثر در صحاح و مسانید آورده‌اند.

ما این مباحث مفصل را برای آن آوردیم که بصیرتها را روشن و اندیشه‌ها را بیدار کنیم، تا خواننده قالی را از غالی و راستگو را از دروغزن و دوست را از دشمن باز شناسد و برهان صحیح را از تافهات بی‌پایه و آنچه بدست دروغ و افترا بافته‌اند، تمیز دهد. تا مگر آن کسی که از روی بینه و دلیل هلاک شده هلاک گردد و آنکه از روی دلیل زنده شده حیات یابد» «1» و «آیا با من در ناقهایی که شما و پدرانتان آنها را نام نهادید مجادله می‌کنید؟ خدای هیچ حجتی به آن فرو نفرستاده است، پس منتظر باشید و من نیز با شما از منتظرانم» «2».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 251

متن عربی

خاتمة البحث

فذلکة المقام و القول الحاسم بعد هذه الأبحاث المطنبة المفصّلة فی غضون الجزء السادس و هلمَّ جرّا إلى هذه الصحیفة، فی ذکریات الخلفاء الثلاثة، و من بعدهم رابعهم معاویة بن أبی سفیان، و من اقتصَّ أثرهم من الصحابة، و من بعدهم من الذین سمّوهم بالأولیاء و الأئمّة و العلماء، من شتّى نواحیها، أنَّ الغایة الوحیدة هو تعریف الملأ الدینیّ بالغلاة فی الفضائل، و من ذا الذی یحقُّ له هذا الاسم الغالی؟ هل هو فی أُولئک الذین تمسّکوا بحجزة أهل بیت الوحی الرافلین فی حلل الفضائل و الفواضل، الممدوحین بلسان الوحی، و منطق الذکر الحکیم، و نصوص نبیّ الإسلام عند فرق المسلمین جمعاء، و لقد طأطأت لهم المفارق، و خضعت لهم الرقاب، و لم یبقوا فی مستوى المآثر و المفاخر مرتقىً إلّا و تسنّموه، و لا مبوّأ کرامة إلّا و حلّوا فیه؟

أو هل تجد الغالی فی هؤلاء الذین ذکرناهم؟ أم فی المقتصّین أثر قوم لیس لهم نصیبٌ من الفضل إلّا أحادیث مفتعلة، و فخفخات کاذبة، و تمحّلات باردة، و أساطیر مسطّرة، و لهم تاریخ حشوه المخازی تمضی معه الهفوات أینما سلک؟

و من هوان الدهر أنَّ المربی بهؤلاء عن حدودهم، و المثبت لهم ما لا یثبته لهم العقل و المنطق، و ما هو خارجٌ عن طورهم، و مباین لنفسیّاتهم لا یُعدُّ غالیاً، و لکنّما الغلاة هم المتحیّزون إلى فئة الوحی، و أُسرة النبوّة، و منبثق أنوار الهدى، الذین لا یطیش سهمک فی أیِّ مأثرة من مآثرهم، و لا یخفق ظنّک فی أیٍّ من تقدّمهم و رُقیّهم و نبوغهم، و هم المخوّلون من المولى سبحانه بأکثر من ذلک النزر الیسیر الذی ذکرته لهم الرواة، و لهجت به أئمّة الحدیث، و حفّاظ الأثر فی المستفیض و المتواتر من الصحاح و المسانید.

و إنَّما عقدنا هذه الأبحاث الضافیة لتنویر البصائر و تنبیه الأفکار، حتى یمیّز

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 252

القارئ الغالی من القالی، و ما دعمته البرهنة الصحیحة الصادقة، ممّا أثبتته التافهات و نسجته ید الافتعال و الاختلاق (لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ) «1»، (أَ تُجادِلُونَنِی فِی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ‏) «2».