اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۷ آذر ۱۴۰۳

نحوه قرائت نماز پیامبر(ص) و بدعت خلیفه در قرائت نماز

متن فارسی

برداشت خلیفه درباره خواندن حمد و سوره در نماز
ملک العلماء در بدایع الصنایع 1/111 می نویسد: عمر (ض) در نماز شام در یکی از دو رکعت نخستین، حمد و سوره نخواند و آن را در واپسین رکعت بلند خواند.
و عثمان (ض) نیز در نماز خفتن در دو رکعت نخست حمد و سوره نخواند و در دو رکعت واپسین، آن را بلند خواند.
و هم در ص 172 می نویسد: آورده اند که عمر (ض) در نماز شام در یکی از دو رکعت نخستین، حمد و سوره نخواند و آن را در رکعت سوم بلند خواند و آورده اند که عثمان (ض) در دو رکعت نخستین حمد و سوره نخواند و در دو رکعت واپسین، آن را بلند خواند.
امینی گوید: آن چه دو خلیفه انجام دادند از دو روی با آئین نامه پیامبر ناسازگار است 1- برگزار کردن یک یا دو رکعت بی خواندن حمد و سوره 2- دوبار خواندن حمد در یک رکعت یا دو رکعت واپسین، یک بارش برای بازیافت
آن چه از دست رفت و دیگری برای آن چه در خود آن رکعت باید خواند- که آئین نامه روشن شده پیامبر از این هر دو شیوه بر کنار است و نمازی که این دو کاستی را داشته باشد پذیرفته نیست، درباره کاستی نخستین دستورهائی رسیده که نمونه هائی از آن را می بینید:
1- عباده پسر صامت آورده است که پیامبر گفت: هر کس سوره حمد و بیشتر از آن را نخواند نمازش درست نیست.
و به یک گزارش: هر کس- پیشنماز باشد یا پسنماز- سوره حمد را نخواند نمازش درست نیست.
و به گزارش دارمی: هر کس سوره حمد را نخواند نمازش درست نیست برگردید به صحیح بخاری 1/302، صحیح مسلم 1/155، صحیح ابو داود 1/131، سنن ترمذی 1/34 و 41، سنن بیهقی 2/38 و 61 و 164، سنن نسائی 2/137 و 138، سنن دارمی 1/283، سنن ابن ماجه 1/276، مسند احمد 5/314 و 321، کتاب الام 1/93، المحلی از ابن حزم 3/236، المصابیح از بغوی 1/57 که جداگانه نیز درستی آن را گواهی کرده، المدونة الکبری 1/70
2- از زبان بوهریره آورده اند که پیامبر گفت: کسی که سوره حمد را نخواند نمازش درست نیست، کمبود دارد، کمبود دارد، کمبود دارد، نارسا است
و به یک گزارش کسی که نمازی بگزارد و در آن سوره حمد را نخواند کمبود دارد- سه بار- و نارسا است.
و به گزارش شافعی: هر نمازی که سوره حمد در آن خوانده نشود کمبود دارد. گزارش.
و به گزارش احمد: هر نمازی که سوره حمد در آن خوانده نشود کمبود دارد، پس آن کمبود دارد، پس آن کمبود دارد.
برگردید به مسند احمد 2/241 و 285، کتاب الام از شافعی 1/93، موطأ مالک 1/81، المدونة الکبری 1/70، صحیح مسلم 1/155 و 156، سنن ابو داود
1/130، سنن ابن ماجه 1/277، سنن ترمذی 1/42، سنن نسائی 2/135، سنن بیهقی 2/38 و 39 و 40 و 159 و 167 و مصابیح السنة 1/57
3- بوهریره آورده است که پیامبر (ص) مرا بفرمود تا بیرون شوم و آواز دهم: نماز درست نیست مگر با خواندن سوره حمد و بیشتر.
گزارش بالا را احمد در مسند 2/428 آورده است و: ترمذی در صحیح خود 1/42، ابو داود در سنن خود 1/130، بیهقی در سنن خود 2/37 و 59، حاکم در مستدرک 1/239 که می نویسد: گزارشی درست است و گردی بر چهره آن ننشسته است.
4- عایشه آورده است که پیامبر گفت: هر کس نمازی بگزارد که سوره حمد را در آن نخواند نمازش کاستی دارد.
گزارش بالا را احمد در مسند خود 6/142 و 275 و ابن ماجه در سنن خود 1/277 آورده است و در کنز العمال نیز (4/95 و 96) آن را از زبان عایشه و پسر عمر و علی و ابو امامه می توان یافت- و به گزارش احمد و ابن ماجه و بیهقی و خطیب و ابن حبان و ابن عساکر و ابن عدی-
5- بو سعید خدری آورده است که پیامبر گفت: هر کس در هر یک از رکعت ها، حمد و سوره را نخواند نمازش درست نیست چه از نمازهای واجب باشد یا نه.
صحیح ترمذی 1/32، سنن ابن ماجه 1/277، کنز العمال 5/95.
6- آورده اند که بو سعید گفت رسولخدا (ص) ما را بفرمود که سوره حمد را با آن چه بتوانیم (از سوره های دیگر) بخوانیم.سنن بیهقی 2/60، سنن بوداود 1/130، تیسیر الوصول 2/223
7- آورده اند که بوقتاده گفت: راستی این که پیامبر (ص) در دو رکعت نخستین از نماز ظهر و عصر، سوره حمد و سوره ای دیگر را می خواند و در دو رکعت دیگر نیز سوره حمد را.و در گزارشی از مسلم و بو داود: با ما نماز می گزارد و در دو رکعت نخستاز نماز ظهر و عصر سوره حمد را می خواند و دو سوره دیگر.
برگردید به صحیح بخاری 2/55، صحیح مسلم 1/177، سنن دارمی 1/296، سنن ابو داود 1/128، سنن نسائی 2/165 و 166، سنن ابن ماجه 1/275، سنن بیهقی 2/59 و 63 و 66 و 193، مصابیح السنة 1/57 که جداگانه نیز درستی آن را گواهی کرده است.
8- آورده اند که سمره پسر جندب گفت: وجوب دوبار درنگ را در یادم نگاهداشته ام و به یک گزارش: از برانگیخته خدا (ص) وجوب دوبار درنگ را در یاد نگاهداشته ام یک بار هنگامی که پیشنماز تکبیر می گوید و سپس خواهد به خواندن نماز پردازد و یک بار هنگامی که سوره حمد و سوره ای دیگر را به پایان برده و خواهد به رکوع رود.
سنن بوداود 1/124، صحیح ترمذی 1/34، سنن دارمی 1/283، سنن ابن ماجه 1/278، سنن بیهقی 2/196، مستدرک حاکم 1/215، مصابیح السنة 1/56، تیسیر الوصول 2/229
9- رفاعه پسر رافع آورده است که مردی بیامد و در مسجد نزدیک برانگیخته خدا (ص) نماز گزارد سپس بیامد و بر پیامبر (ص) درود فرستاد پس پیامبر (ص) او را گفت: نمازت را دوباره بخوان که به راستی تو نماز نخواندی پس او برگشت و همان گونه که نخست نماز خوانده بود نماز گزارد پس پیامبر (ص) گفت: نمازت را دوباره بخوان که به راستی تو نماز نخواندی او گفت ای برانگیخته خدا به من بیاموز که چگونه نماز بگزارم گفت: چون رو به قبله آوردی پس تکبیر بگوی و آنگاه سوره حمد و آن چه را خدا خواهد بخوان، و چون به رکوع رفتی دو کف دستت را بر کنده زانویت بگذار و کشیدن پشت خود و رکوع خود را نیکو بنمای و چون برخاستی، استخوان های پشت- از شانه تا ران ها- را بر پای دار و سرت را بلند کن تا استخوان ها به سربندها برگردد پس چون پیشانی بر زمین نهادی نیکو سجده کن و چون سر برداشتی بر ران راستت بنشین و سپس در هررکعت و هر سجده ای چنین کن تا آرام بگیری و به گزارش احمد: و چون نماز را به این گونه به پایان بردی به راستی که آن را کامل گردانیدی و هر یک از این کارها را که انجام ندادی در نمازت کاستی پدید آوردی
سنن بوداود 1/137، سنن بیهقی 2/345، مسند احمد 4/340، کتاب الام از شافعی 1/88، مستدرک حاکم 1/242 و 241، المحلی از ابن حزم 3/256
مانند گزارش یاد شده را- البته از زبان بوهریره- هم بخاری در صحیح خود 1/314 آورده است و هم مسلم در صحیح خود 1/117، چنان که بیهقی نیز در سنن خود 2/37 و 122 و 62 آن را از زبان بخاری و مسلم بازگو کرده است.
10- از زبان وائل پسر حجر آورده اند که گفت: من نزد پیامبر (ص) بودم که ظرفی آوردند- تا آن جا که گفت: پس وی در محراب شد و مردمان در پی او و از چپ و راست او صف بستند، پس دو دست خود را بلند کرد تا در برابر نرمه گوشش نهاد و سپس دست راستش را بر دست چپش و نزدیک سینه اش نهاد و آن گاه آغاز به خواندن کرد و سوره حمد را بلند خواند و چون خواندن حمد را به پایان برد گفت: آمین (چنین باد!) تا کسانی که پشت سرش بودند شنیدند سپس سوره ای دیگر خواند و آن گاه دو دست خود را به تکبیر گفتن بلند کرد تا در برابر نرمه گوشش نهاد و آن گاه پشت خم کرد و دو دست خود را بر کنده زانو نهاد- تا آن جا که گفت: سپس چهار رکعت نماز بگزارد و در همه آن ها همان کرد که در این یکی کرده بود. مجمع الزوائد 2/134.
11- آورده اند که عبد الرحمن پسر ابزی گفت: آیا نماز برانگیخته خدا را به شما ننمایم؟ گفتیم آری بنما. پس برخاست و تکبیر گفت و آنگاه حمد و سوره خواند، سپس پشت خم کرد و هر دو دست را بر کنده های دو زانو نهاد تا هر اندامی جای خود را گرفت، سپس سر برداشت تا هر اندامی جای خود را گرفت سپس سر به زمین نهاد تا هر اندامی جای خود را گرفت سپس سر برداشت تا هر اندامی جای خود را گرفت سپس سر بر زمین نهاد تا هر اندامی جای خود راگرفت سپس سر برداشت و در رکعت دوم نیز همان کرد که در رکعت نخست کرده بود و آن گاه گفت: نماز گزاردن برانگیخته خدا به این گونه بود.گزارش بالا را احمد در مسند 3/407 آورده و هیثمی نیز در مجمع الزوائد 2/130 آن را یاد کرده و گوید: گزارش های بازگو گران آن شایسته پشت گرمی است.
12- آورده اند که عبد الرحمن پسر غنم گفت: ابو ملک اشعری به تبار خویش گفت: برخیزید تا همان گونه که پیامبر (ص) نماز می گزارد با شما نماز بخوانم پس ما پشت سر او صف بستیم و او تکبیر گفت سپس سوره حمد را بخواند تا پشت سری هایش بشنیدند آن گاه خدا را تکبیر گفت و به رکوع رفت سپس سر برداشت و تکبیر گفت و در همه نمازش چنین کرد.
چهره گسترده گزارش از زبان احمد:
راستی این که ابوملک اشعری تبار خویش را فراهم آورد و گفت: ای گروه اشعریان! فراهم آئید و فرزندان و زنانتان را گرد آرید تا نمازی را که پیامبر (ص) در مدینه برای ما خواند به شما بیاموزم پس گرد آمدند و زنان و فرزندانشان را فراهم آوردند پس او وضو گرفت و چگونگی وضو ساختن را به ایشان بنمود و وضو را به جای هایش نگاهداشت تا چون سایه برگشت و درهم شکست برخاست و اذان گفت و مردان هر چه نزدیکتر به یکدیگر صف بستند و پسران در پشت سر ایشان صف بستند و زنان پشت سر پسران صف بستند، پس نماز را آغاز کرده پیش افتاد و هر دو دست را بلند کرده و تکبیر گفت و آن گاه سوره حمد و سوره ای دیگر را- که می توانست- بخواند. آن گاه تکبیر گفته به رکوع رفت و سه بار گفت: سبحان اللّه و بحمده سپس گفت: سمع اللّه لمن حمده (خدا می شنود هر کس او را بستاید) و راست بایستاد و آن گاه تکبیر گفت و به خاک افتاده سر بر زمین نهاد، سپس تکبیر گفته سر برداشت، سپس تکبیر گفته سر بر زمین نهاد سپس تکبیر گفته بر پای خاست پس در رکعت نخست شش بار تکبیر گفت و چون برخاست تا رکعت دوم را آغاز کند تکبیر گفت و چون نماز خویش بگزارد چهره خویش را به سوی تبار خود کرد و گفت: تکبیر گفتن مرا داشته باشید و رکوع و سجود را از من بیاموزید که به راستی نمازی که برانگیخته خدا (ص) در چنین هنگامی از روز برای ما می خواند به همین گونه بوده است.
گزارش بالا را هم احمد در المسند 5/343 آورده است و هم- به گزارش کنز العمال 4/221- عبد الرزاق و عقیلی، چنان که هیثمی نیز در المجمع 2/130 آن را آورده است.
13- ابو حنیفه و ابو معاویه و ابن فضیل و بو سفیان از زبان بو نضره- و او از زبان بو سعید- آورده اند که پیامبر (ص) گفت: هر کس در همه رکعت ها برای خدا حمد و نیز یک سوره دیگر نخواند نمازش درست نیست چه از نمازهای واجب باشد یا نه- احکام القرآن از جصاص 1/23
14- انس پسر مالک گفت: پیامبر (ص) و بوبکر و عمر قرائت را با این فراز آغاز می کردند: الحمد للّه رب العالمین (ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است) کتاب الام از شافعی 1/93
15- آورده اند که علی پسر ابو طالب گفت: از آئین نامه پیامبر است که پیشنماز در دو رکعت نخست از نماز ظهر سوره حمد را با یک سوره دیگر در پیش خود آهسته بخواند و کسانی که پشت سر اویند نیز خاموش باشند و در پیش خود بخوانند و او در دو رکعت دیگر سوره حمد را در هر رکعت بخواند و از خدا آمرزش بخواهد و او را یاد کند و در نماز عصر نیز چنین کند.چنان که در کنز العمال 4/251 می خوانیم، گزارش بالا را سیوطی- با همین پرداخت- از زبان بیهقی بازگو کرده است. و در سنن بیهقی 2/168 به این گونه آمده است که: او دستور می داد یا وامی داشت که پشت سر پیشنماز در دو رکعت نخست از نماز ظهر و عصر سوره حمد و یک سوره دیگر خوانده شود و در دورکعت پس از آن نیز سوره حمد خوانده شود. گزارشی هم که حاکم در المستدرک 1/239 آورده، پرداختش نزدیک به همین است.
16- آورده اند که عایشه گفت: پیامبر (ص) نماز را با تکبیر آغاز می کرد و قرائت را با این فراز: ستایش خدای را، پروردگار جهانیان.برگردید به صحیح مسلم 1/42، سنن ابو داود 2/125، سنن ابن ماجه 1/271، سنن بیهقی 2/113
17- آورده اند که بوهریره گفت در هر نمازی باید حمد و سوره خواند آن چه برانگیخته خدا (ص) به ما شنوانید به شما می شنوانیم و آن چه از ما پوشیده داشت (آهسته خواند) از شما پوشیده می داریم و بر بنیاد گزارشی: هر نمازی حمد و سوره دارد.
مسند احمد 2/348، صحیح مسلم 1/116، سنن ابو داود 1/127، سنن نسائی 2/163، سنن بیهقی 2/40 به گزارش از مسلم و در ص 61 به گزارش از بخاری، تیسیر الوصول 2/228.
18- آورده اند که بوهریره گفت: راستی این که پیامبر (ص) قرائت را با این فراز آغاز می کرد: ستایش خدای را پروردگار جهانیان. این گزارش را ابن ماجه در سنن خود 1/271 آورده است.و از زبان انس پسر مالک نیز- همراه با افزونی هائی- به خامه دارمی در سنن وی 1/83 و نسائی در سنن وی 2/133 و شافعی در کتاب الام 1/93 بازگو شده است.
19- عمرو پسر شعیب از پدرش از نیایش عبد اللّه پسر عمرو پسر عاصی گزارش کرده است که پیامبر گفت: هر نمازی که سوره حمد در آن خوانده نشود کمبود دارد، کمبود دارد، کمبود دارد و به گزارش احمد: کمبود دارد.پس آن کمبود دارد پس آن کمبود دارد.گزارش بالا را احمد در المسند 2/204 و 215 و ابن ماجه در سنن خود
1/278 آورده اند.
20- بوداود در سنن خود 1/119 از زبان علی پسر ابو طالب (ض) آورده است که برانگیخته خدا (ص) چون به نماز برمی خاست تکبیر می گفت و هر دو دست خود را تا کنار دو شانه اش بالا می برد و چون خواندن حمد و سوره را هم به پایان می برد و چون می خواست به رکوع رود نیز به همین گونه رفتار می کرد.
21- بو حمید ساعدی در میان ده کس از یاران برانگیخته خدا (ص) بود (و یکی شان بوقتاده) پس بوحمید گفت: من نماز گزاردن برانگیخته خدا (ص) را به شما می آموزم برانگیخته خدا چون به نماز برمی خاست هر دو دستش را بلند می کرد تا در برابر شانه اش می نهاد سپس می خواند تا هر استخوانی به گونه درست سر جایش آرام می گرفت سپس می خواند و سپس تکبیر می گفت و سپس هر دو دست را بلند می کرد تا در برابر شانه هایش می نهاد و آن گاه به رکوع می رفت- سپس چگونگی رکوع و سجود او را یاد کرد- و آن گاه گفت: در رکعت دوم نیز همین گونه رفتار می کرد.سنن بو داود 1/116، سنن دارمی 1/313، سنن ابن ماجه 1/283- که پاره ای از آن را آورده، سنن بیهقی 2/72، مصابیح السنة 1/54
22- آورده اند که جابر پسر عبد اللّه گفت: در دو رکعت نخست، سوره حمد و سوره ای دیگر خوانده می شود و در دو رکعت پس از آن، سوره حمد.و گفت: ما چنان گزارش می کردیم که نماز درست نیست مگر با خواندن سوره حمد و بیش از آن. و به گزارش طبرانی: شیوه قرائت در نماز آن است که در دو رکعت نخست سوره حمد خوانده شود و یک سوره دیگر و در دو رکعت پس از آن نیز سوره حمد.سنن بیهقی 2/63 که می گوید: از زبان علی پسر ابو طالب و عبد اللّه پسر مسعود و عایشه هم گزارش هائی که گواه این زمینه باشد بازگو کرده ایم. و باز به گونه ای که در کنز العمال 4/209 و 250 می خوانیم ابن ابی شیبه نیزآن را بازگو کرده و به گونه ای که در مجمع الزوائد 2/115 می خوانیم طبرانی هم به همان گونه یاد شده آن را گزارش کرده است.
23- جابر پسر عبد اللّه گفت: هر کس یک رکعت نماز بخواند و سوره حمد را در آن نخواند نماز نخوانده است مگر پسنماز باشد
صحیح ترمذی 1/42 که جداگانه نیز درستی آن را گواهی کرده، موطأ مالک 1/80، المدونة الکبری از مالک 1/70، سنن بیهقی 2/160، تیسیر الوصول 2/223
24- از زبان عبد اللّه پسر عمر آورده اند که پیامبر گفت: هر کس در نمازی که بر او نوشته شده- یا برای ستودن خدا می خواند- باید سوره حمد را همراه با (سوره دیگر از) قرآن بخواند و هر نمازی که حمد را در آن نخوانند (این را سه بار گفت:) کمبود داردگزارش بالا را نگارنده کنز العمال در 4/96 از زبان عبد الرزاق بازگو کرده و نیکو شمرده است.
25- از زبان بوهریره آورده اند که پیامبر گفت نماز کسی که سوره حمد در آن نخواند پذیرفته نیست.و به گزارش دار قطنی: که جداگانه نیز درستی آن را گواهی کرده: نمازی که مرد سوره حمد را در آن نخواند پذیرفته نیست و به گزارش احمد: نمازی که در آن سوره حمد خوانده نشود پذیرفته نیست.کنز العمال 4/96 به گزارش از گروهی از پاسداران گزارش ها.
26- آورده اند که بودرداء گفت: در دو رکعت نخست از نمازهای: ظهر و عصر و عشاء در هر رکعت سوره حمد و یک سوره دیگر بخوان و در واپسین رکعت از نماز مغرب هم سوره حمد را. کنز العمال 4/207
27- از زبان حسین پسر عرفطه آورده اند که پیامبر گفت چون در نماز به پا خاستی بگو: بسم اللّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه رب العالمین … (به نامخداوند بخشاینده بخشایشگر، ستایش خدای را پروردگار جهانیان …) تا آن را به پایان رسانی (و سپس:) قل هو اللّه احد … (بگو او است خداوند یگانه تا پایان آن. به نوشته کنز العمال 4/96 این گزارش را دارقطنی بازگو کرده است.
28- آورده اند که پسر عباس گفت: هیچ نمازی مگزار مگر آن که سوره حمد و یک سوره در آن بخوانی و خواندن سوره حمد را در هیچ رکعتی فرو مگذار. این گزارش را نیز به گونه ای که در الکنز 4/208 می خوانیم عبد الرزاق بازگو کرده است.
29- آورده اند که ابن سیرین گفت: راستی این که پسر مسعود در نماز ظهر و عصر در هر یک از دو رکعت نخست، سوره حمد و یک سوره دیگر می خواند و در دو رکعت واپسین نیز سوره حمد راگزارش بالا را هیثمی در مجمع الزوائد 2/117 آورده و می نویسد:میانجیان زنجیره آن، شایسته پشتگرمی اند جز این که پسر سیرین خودش چیزی از ابن مسعود نشنیده است.
30- زید پسر ثابت گفت: خواندن حمد و سوره، برنامه پیامبر است و تو با برداشت خود، با مردم ناسازگاری ننمای. این گزارش را نیز چنان چه در مجمع الزوائد 2/115 می خوانیم طبرانی در الکبیر آورده است.این بود آئین نامه پیامبر اسلام در خواندن سوره حمد در هر رکعت- چه در نمازهای واجب باشد و چه به جز آن- و دستورهای پیشوایان کیش ها نیز بر همین بنیاد است و این هم گفته های یک پهلو و روشن ایشان:
برداشت شافعی
پیشوای شافعیان در کتاب الام 1/93 می نویسد: «برانگیخته خدا (ص) این برنامه را نهاده که نمازگزار باید سوره حمد را بخواند و ما را راه نموده که اگر نماز گزار، نیکو بتواند آن را بخواند خواندنش بر وی واجب است.» سپس گزارش هائی چند در این باره یاد کرده و آن گاه می نویسد: «هر کس به تنهائی یا برای امامت بر دیگران به نماز ایستد بایستی در هر رکعت سوره حمد را بخواند و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و اگر به اندازه یک حرف از حمد را رها کند- چه نادانسته باشد و چه از سر فراموشی- آن رکعت، شایسته ارج نهادن نیست هر کس به اندازه یک حرف از آن را رها کند نمی گویند که سوره حمد را تماما خوانده است.
و در ص 89 درباره کسی که نیکو نمی تواند آن را بخواند می نویسد: پس اگر هفت آیه را نیکو نمی تواند خواند و کمتر از آن را می تواند، از وی پذیرفته نیست، مگر همه آن چه را نیکو می تواند خواند بخواند- هفت آیه باشد یا کمتر پس هر رکعتی را که در آن، کمتر از آن چه به نیکوئی می تواند، بخواند بایستی از سر بگیرد. و هر که کمتر از هفت آیه را نیکو بتواند خواند اگر پیشنماز شود یا به تنهائی خواهد نماز بگزارد بایستی پاره ای از آیه ها را چند بار بر زبان آرد تا با این کار، هفت یا هشت آیه خوانده باشد و اگر چنین نکرد بر گردن او نمی بینم که دوباره آن را بخواند؛ و از وی پذیرفته نیست مگر در هر رکعت آن چه را نیکو می تواند، بخواند به همان گونه که هفت یا هشت آیه ای را که نیکو می تواند، بی کم کاست بر زبان راند.
و هم می گوید «1» برای پذیرفته بودن نماز دست کم بایستی نخست تکبیرة الاحرامبگوئی و اگر نیکو می توانی سوره حمد را بخوانی و آن را با «بسم اللّه الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان» آغاز کنی و به رکوع روی تا به همین گونه آرام بگیری و سر برداری تا راست بایستی و بر خاک افتی تا به همین گونه که پیشانی بر زمین می سائی آرام بگیری سپس سر برداری و راست بنشینی و آن گاه به همین گونه که یاد کردم دوباره پیشانی بر زمین نهی سپس برخیزی و در هر رکعت همین برنامه را از سر بگیری و در چهارم رکعت بنشینی و تشهد بخوانی و بر پیامبر (ص) صلوات و درود بفرستی و بگوئی السلام علیکم «درود بر شما باد» پس چون به این گونه کار کردی نمازت پذیرفته است با این همه، بهره خویش را در آن چه رها کرده ای تباه نموده ای و اگر کسی بتواند سوره حمد را نیکو بخواند و آن گاه به جای آن، خدا را بستاید و به بزرگی یاد کند، از وی پذیرفته نیست و اگر آیه هائی به جز حمد را نیکو بتواند خواند- و نه خود آن را- باید برابر با آن، هفت آیه بخواند و کمتر از این اندازه از وی پذیرفته نیست و اگر یک حرف از حمد را رها کند تا هنگامی که رکعت را به پایان نبرده باید برگردد و آن را به انجام رساند و اگر پس از بیرون شدن از نماز، تازه به یادش آید و جای آن گذشته باشد باید نماز را دوباره بخواند.
و هم در کتاب الام 1/217 می نویسد: راستی این که هر کس در یک رکعت از نماز خورشید گرفتگی- در قیام نخست باشد یا قیام دوم- سوره حمد را نخواند آن رکعت پذیرفته نیست و باید یک رکعت دیگر بخواند و دو سجده سهو به جای آرد چنان که اگر حمد را در یک رکعت از نمازی که بر او بایسته است نخواند از وی پذیرفته نیست.
برداشت مالک
به گونه ای که در المدونة الکبری 1/68 می خوانیم پیشوای مالکیان می گوید: یک بار عمر حمد و سوره نخواند و چون وی را گفتند تو حمد و سورهنخواندی پرسید پشت خم کردن و پیشانی بر زمین نهادن چگونه بود گفتند نیکو.گفت پس باکی نیست «1».» این سخن را بنیاد کار نتوان گرفت و من بر آنم که هر کس چنین کند باید نماز را از سر بگیرد هر چند که هنگامش گذشته باشد و هم درباره کسی که در دو رکعت از نماز ظهر و عصر یا عشا، حمد و سوره نخواند می گوید: نمازش پذیرفته نیست و باید آن را از سر بخواند و هر که حمد و سوره را در بیشتر رکعت ها نخواند باید نماز را دوباره بخواند و اگر در پاره ای از آن ها بخواند و در پاره ای نخواند نیز باید نماز را دوباره بخواند و اگر در دو رکعت، آن را بخواند و در دو رکعت آن را نخواند نیز باید نماز را دوباره بخواند، از هر نمازی که خواهد باشد.
و گفت: هر کس خواندن حمد را فراموش کند تا آن جا که سوره را بخواند باید برگردد و حمد را بخواند و پس از پایان آن، سوره را بخواند و گفت: روا نیست بجای حمد و سوره ای که در یک رکعت نخوانده در رکعت دیگر دوبار بخواند. و هم درباره کسی که سوره حمد را در دو رکعت نخوانده و چیزی جز حمد را خواند گوید که: بایستی نمازش را از سر بگیرد و هم درباره مردی که در یک رکعت از نمازهای واجب حمد و سوره را نخوانده گوید: آن رکعت با هر دو سجده اش ندیده گرفته می شود و ارجی به آن نباید نهاد.
برداشت حنبلیان

ابن حزم «2» در المحلی 3/236 می نویسد: در هر رکعت از هر نمازی، خواندن حمد واجب است، چه به تنهائی نماز بگزاریم و چه پسنماز باشیم و چه پیشنماز و در این باره جدائی ای میان نمازهای واجب و مستحب و میان مردان و زنان نیست. سپس پاره ای از پشتوانه های این دستور را یاد می کند.و باز در ص 243 کار عمر و آن چه را مانند آن به علی بسته اند- و او برتر از این ها است- یاد کرده و گوید: در برابر برانگیخته خدا (ص) سخن هیچ کس را دست آویز نتوان گرفت.و در ص 250 می نویسد: هر کس کلمه استعاذه یا چیزی از سوره حمد را فراموش کند و هنگامی که به رکوع رود یادش بیاید- هرگاه باشد- باید برگردد و آن چه را از یادش رفته بود بر زبان آرد و سرانجام نیز سجده سهو به جای آرد خواه پیشنماز باشد خواه به تنهائی نماز بگزارد، اگر هم پسنماز باشد آن چه را تا هنگام به یاد آوردن فراموش کرده ندیده می گیرد و چون پیشنماز نماز را به پایان برد او بر می خیزد و آن چه را فراموش کرده بود به جا می آرد و سپس سجده سهو می گزارد و پشتوانه این برداشت را در هنگام گفتگو از کسی که کار لازمی را در نماز خود فراموش کند یاد کردیم و دیدیم که او باید آن چه را به جا نیاورده به همان گونه که دستور داده شده به جای آرد و آن چه را به جا آورده به همان گونه که دستور داده شده از سر بگیرد. و باز گوید:
هر کس سوره حمد را از برنداشته باشد و هر چه از قرآن که بتواند- اگر بداند- بخواند- که اندازه ای برای آن نیست- از وی پذیرفته است و باید بکوشد که سوره حمد را بیاموزد و اگر پاره ای از آن را بداند و پاره ای را نداند باید آن چه را می داند بخواند و از وی پذیرفته است و باید بکوشد که بازمانده را بیاموزد و اگر چیزی از قرآن از بر ندارد به همان گونه که می ایستد و به همان گونه که به نیکوئی می تواند خدا را با زبان خود یاد کند و رکوع و سجود کند تا نمازش را به پایان برد و از وی پذیرفته است و باید بکوشد تا سوره حمد را بیاموزد.
و شوکانی در نیل الاوطار 2/233 می نویسد: کسانی که می گویند باید در همه رکعت ها سوره حمد را خواند همداستان نیستند که اگر کسی خواندن آن را فراموش کرد آیا نمازش درست است یا نه. شافعیان و احمد پسر حنبل بر آنرفته اند که درست نیست و پسر قاسم از زبان مالک آورده است که اگر کسی آن را در یک رکعت از نماز دو رکعتی فراموش کند نمازش تباه می شود و اگر آن را در یک رکعت از نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی فراموش کند- به گزارشی از او- نمازش پذیرفته نیست و باید آن را از سر گیرد و به گزارشی دیگر تنها باید دو سجده سهو بگذارد و به گزارش سومی از او، باید آن رکعت را از سر گیرد و پس از سلام برای سهوی که کرده سجده کند، و بر بنیاد رکن بودن حمد و سوره در نماز- که چنان چه آگاهت ساختیم گزارش ها می تواند آن را برساند- بایستی گفت هر کس آن را فراموش کند باید نماز را از سر بگیرد همچون کسی که از سر فراموشی نماز را بی وضو خوانده است. پایان
درباره بو حنیفه باید گفت: پیشوای حنفیان در زمینه دستورهای نماز، برداشت های پرت و پلا و پر لغزشی دارد که به سخنان ریشخند کنندگان به نماز می ماند و برای روشن شدن در این باره نمازی را که قفال خواند «1» به یاد آرید که در پیرامون آن برداشت های نسنجیده و ناساز با نامه خدا و آئین نامه پیامبر، در آینده به گستردگی سخن خواهیم راند، آری وی در برابر آن همه دستورهای روشن و یک پهلو، تازه اندیشه خود را به اجتهاد واداشته تا چه راهی به او بنماید! جصاص در احکام القرآن 1/18 می نویسد: همه یاران ما (حنفیان) همداستان اند که در هر یک از دو رکعت نخستین نماز بایستی سوره حمد را با یک سوره دیگر خواند و اگر به جای سوره حمد چیز دیگر بخواند هر چند بد کرده باز هم نمازش درست است پایان.
ابن حجر در فتح الباری می نویسد: راستی این که حنفیان می گویند:«خواندن سوره حمد واجب است با این همه- بر پایه بنیاد خویش- بر آن رفته اند که هر چند واجب است با نخواندن آن هم نماز درست است چون وجوب آن، ازآئین نامه پیامبر گرفته شده و آن چه را درست بودن نماز جز با آن پذیرفته نیست، تنها از راه آن چه در قرآن آمده می توان دریافت و بس و آن گاه خدای برتر از پندار گوید: آن چه از آن بتوانید، بخوانید. پس آن چه قرآن- به تنهائی- بایسته می شمارد خواندن آن اندازه است که شدنی باشد و وجوب خواندن سوره حمد را از راه سخن پیامبر دریافته ایم، پس هر چند پذیرفتن آن، بایسته است و سرباز زدن از آن گناه دارد، باز با نخواندن آن هم نماز درست است.»
زمینه چینی برای این گونه برداشت ها بر بنیاد اندیشه ای تباه است و بازده آن نپذیرفتن بسیاری از آئین نامه های پاک پیامبر و آن هم بی پشتوانه و دست افزاری روشن، که چه بسیار جای ها آئین گذار می گوید: این بسنده نیست، این پذیرفته نیست، این درست نیست، و آن گاه کسانی که به این اندیشه چسبیده اند می گویند:
نه! این بسنده است، پذیرفته است، درست است. و برای همین ها بوده که گذشتگان، از دارندگان رأی می پرهیزیده اند. سخنان بالا را شوکانی هم در نیل الاوطار 2/230 یاد کرده است.
و با نگرش به ارجی که در گزارش ها به خواندن سوره حمد در همه نمازها داده شده، و نیز با پذیرفتن نمای این گزارش: «جز با خواندن سوره حمد، نماز درست نیست» کسانی از بزرگان سنیان بر آن رفته اند که خواندن آن بر پسنماز نیز همه جا- یا در نمازهائی که باید آن را بلند خواند- بایسته است. ترمذی در صحیح 1/42 می نویسد: خداوندان دانش در این باره که آیا پسنماز هم باید حمد و سوره را بخواند یا نه، همداستان نیستند. پس بیشتر خداوندان دانش از یاران پیامبر (ص) و پیروان پس از ایشان بر آن رفته اند که پشت سر پیشنماز هم باید حمد و سوره را خواند و مالک و پسر مبارک و شافعی و احمد و اسحاق نیز بر این رفته اند و آورده اند که عبد اللّه پسر مبارک گفت هم من هنگامی که پسنماز باشم حمد و سوره را می خوانم و هم مردم- به جز گروهی از کوفیان- و بر آنم که هر کس آن را نخواند نمازش درست است. و گروهی از خداوندان دانش،بر کسانی که سوره حمد را نخوانند- هر چند پسنماز باشند- سخت گرفته و گفته اند جز با خواندن سوره حمد نماز درست نیست خواه تنها نماز بخوانی خواه پسنماز باشی. پایان

و با همه این ها، از زبان عباده پسر صامت نیز آورده اند که پیامبر گفت:می بینم که شما پشت سر پیشنمازتان نماز را می خوانید، چنین نکنید مگر در خواندن سوره حمد باشد. زیرا هر کس آن را نخواند نمازش درست نیست.
و به گزارش بوداود: چون من نماز را بلند خواندم شما چیزی از قرآن را نخوانید مگر سوره حمد را.
و به گزارش نسائی و ابن ماجه: چون من نماز را بلند خواندم هیچ یک از شما آن را نخوانید مگر سوره حمد را.
و به گزارش حاکم: چون پیشنماز می خواند شما نخوانید مگر سوره حمد را زیرا هر کس آن را نخواند نماز نکرده است.
و به گزارش طبرانی: هر کس پشت سر پیشنماز نماز می گزارد باید سوره حمد را بخواند.
و از زبان انس پسر مالک آورده اند که پیامبر گفت: آیا در نمازتان پشت سر پیشنماز و هنگامی که او می خواند شما نیز قرآن می خوانید؟ چنین نکنید و هر یک از شما آهسته و در پیش خود سوره حمد را بخوانید.
و از زبان بوقلابه- بی زنجیره ای پیوسته- آورده اند که پیامبر گفت:آیا هنگامی که من می خوانم شما نیز پشت سر من می خوانید؟ چنین نکنید و هر یک از شما در پیش خود و آهسته سوره حمد را بخوانید «1»
ابن حزم در المحلی 3/239 می نویسد: یاران ما برداشت های گونه گوندارند گروهی گفته اند پسنماز بایستی در همه رکعت ها سوره حمد را بخواند خواه پیشنماز آن را بلند بخواند خواه آهسته. و گروهی گفته اند، این کار تنها در هنگامی برگردن او بایسته است که پیشنماز آن را آهسته بخواند و اگر پیشنماز آن را بلند خواند او نباید بخواند و در این که پیشنماز یا کسی که به تنهائی نماز می خواند باید در همه رکعت ها سوره حمد را بخوانند همه همداستان اند.
و بیهقی گزارش هائی درست آورده است که می رساند خواندن سوره حمد از گردن کسانی که پشت سر پیشنمازند برداشته شده است خواه او آن را بلند بخواند و خواه آهسته، و سپس سخن کسانی را یاد می کند که گویند همیشه بایستی آن را پشت سر پیشنماز خواند، سپس می گوید: بر بنیاد آئین نامه پیامبر، این درست ترین برداشت ها است و نزدیک ترین آن ها به استوار کاری.برگردید به السنن الکبری 2/159 تا 166.
این جا سخن در پیرامون زمینه نخست از دو زمینه ای که دو خلیفه در نماز، آئین نامه ارجمند پیامبر را پایمال نمودند به پایان می رسد و از لابلای آن، هم دستور زمینه دوم دانسته می شود و هم این که توده همداستان اند که بازیافت آن چه جایش گذشت- دوبار خواندن حمد در یک رکعت به جای رکعت دیگر- در آئین نامه پیامبر نیامده است و برداشت عمر و عثمان بر بنیادی استوار نیست، نه شایسته به کار بستن است و نه سزاوار پشتگرمی و نه هیچکس از بازگو گران دستورها آن را شیوه گردانیده است.
و درستی برای پیروی سزاوارتر است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 248)

متن عربی

رأی الخلیفة فی القراءة

قال ملک العلماء فی بدائع الصنائع (1/111): إنّ عمر رضی الله عنه ترک القراءة فی المغرب فی إحدی الأُولیین فقضاها فی الرکعة الأخیرة و جهر، و عثمان رضی الله عنه ترک القراءة فی الأولیین من صلاة العشاء فقضاها فی الأُخریین و جهر.

و قال فی صفحة (172): روی عن عمر رضی الله عنه أنّه ترک القراءة فی رکعة من صلاة المغرب فقضاها فی الرکعة الثالثة و جهر. و روی عن عثمان رضی الله عنه أنّه ترک السورة فی الأُولیین فقضاها فی الأُخریین و جهر.

قال الأمینی: إنّ ما ارتکبه الخلیفتان مخالف للسنّة من ناحیتین، الأولی: الاجتزاء برکعة لا قراءة فیها. و الثانیة: تکریر الحمد فی الأخیرة أو الأُخریین بقضاء الفائتة مع صاحبة الرکعة، و کلاهما خارجان عن السنّة الثابتة لا یجتزأ بالصلاة التی یکونان فیها، أمّا الناحیة الأولی فإلیک نبذة ممّا ورد فیها:

1-

عن عبادة بن الصامت مرفوعاً: «لا صلاة لمن لم یقرأ بأمّ القرآن فصاعداً».

و فی لفظ: «لا صلاة لمن لم یقرأ بفاتحة الکتاب إمام أو غیر إمام».

و فی لفظ الدارمی: «من لم یقرأ بأمّ الکتاب فلا صلاة له».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 249

راجع «1»: صحیح البخاری (1/302)، صحیح مسلم (1/155)، صحیح أبی داود (1/131)، سنن الترمذی (1/34، 41)، سنن النسائی (2/137، 138)، سنن الدارمی (1/283)، سنن ابن ماجة (1/276)، سنن البیهقی (2/38، 61، 164)، مسند أحمد (5/314، 321)، کتاب الأُمّ (1/93)، المحلّی لابن حزم (3/236)، المصابیح للبغوی (1/57) و صحّحه، المدوّنة الکبری (1/70).

 

2-

عن أبی هریرة مرفوعاً: «لا صلاة لمن لا یقرأ فیها بأمّ القرآن فهی خداج، فهی خداج، فهی خداج، غیر تمام».

و فی لفظ: «من صلّی صلاة لم یقرأ فیها بفاتحة الکتاب، فهی خداج- ثلاثاً- غیر تمام».

و فی لفظ الشافعی: «کلّ صلاة لم یقرأ فیها بأمّ القرآن فهی خداج». الحدیث.

و فی لفظ أحمد: «أیّما صلاة لا یقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهی خداج، ثمّ هی خداج، ثمّ هی خداج».

راجع «2»: مسند أحمد (2/241، 285)، کتاب الأُمّ للشافعی (1/93)، موطّأ مالک (1/81) المدوّنة الکبری (1/70)، صحیح مسلم (1/155، 156)، سنن أبی داود (1/130)، سنن ابن ماجة (1/277)، سنن الترمذی (1/42)، سنن النسائی (2/135)،

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 250

سنن البیهقی (2/38، 39، 40، 159، 167)، مصابیح السنّة (1/57).

3-

عن أبی هریرة قال: إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم أمره أن یخرج فینادی: لا صلاة إلّا بقراءة فاتحة الکتاب. فما زاد.

أخرجه «1» أحمد فی المسند (2/428)، الترمذی فی صحیحه (1/42)، أبو داود فی سننه (1/130)، البیهقی فی سننه (2/37، 59)، و الحاکم فی المستدرک (1/239) و قال: صحیح لا غبار علیه.

4-

عن عائشة مرفوعاً: «من صلّی صلاة لم یقرأ فیها بأمّ القرآن فهی خداج».

أخرجه «2» أحمد فی مسنده (6/142، 275)، و ابن ماجة فی سننه (1/277). و یوجد فی کنز العمّال (4/95، 96) من طریق عائشة، و ابن عمر، و علیّ، و أبی أمامة نقلًا عن أحمد، و ابن ماجة، و البیهقی، و الخطیب، و ابن حبّان، و ابن عساکر، و ابن عدی.

 

5-

عن أبی سعید الخدری مرفوعاً: «لا صلاة لمن لم یقرأ فی کلّ رکعة الحمد و سورة فی فریضة أو غیرها» «3». صحیح الترمذی (1/32)، سنن ابن ماجة (1/277)، کنز العمّال (5/95).

6-

عن أبی سعید قال: أمرنا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أن نقرأ بفاتحة الکتاب و بما تیسّر «4».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 251

سنن البیهقی (2/60)، سنن أبی داود (1/130)، تیسیر الوصول (2/223).

7-

عن أبی قتادة قال: إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم کان یقرأ فی الرکعتین الأُولیین من الظهر و العصر بفاتحة الکتاب و سورة، و فی الأُخریین بفاتحة الکتاب.

و فی لفظ لمسلم و أبی داود: کان یصلّی بنا فیقرأ فی الظهر و العصر فی الرکعتین الأُولیین بفاتحة الکتاب و سورتین.

راجع «1»: صحیح البخاری (2/55)، صحیح مسلم (1/177)، سنن الدارمی (1/296)، سنن أبی داود (1/128)، سنن النسائی (2/165، 166)، سنن ابن ماجة (1/275)، سنن البیهقی (2/59، 63، 66، 193)، مصابیح السنّة (1/57) و صحّحه.

 

8-

عن سمرة بن جندب قال: حفظت سکتتین فی الصلاة. و فی لفظ: حفظت سکتتین عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: سکتة إذا کبّر الإمام حتی یقرأ، و سکتة إذا فرغ من فاتحة الکتاب و سورة عند الرکوع «2».

سنن أبی داود (1/124)، صحیح الترمذی (1/34)، سنن الدارمی (1/283)، سنن ابن ماجة (1/278)، سنن البیهقی (2/196)، مستدرک الحاکم (1/215)، مصابیح السنّة (1/56)، تیسیر الوصول (2/229).

9-

عن رفاعة بن رافع قال: جاء رجل یصلّی فی المسجد قریباً من رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ثمّ جاء فسلّم علی النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال له النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم: «أعد صلاتک

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 252

فإنّک لم تصلّ». فعاد فصلّی کنحو ممّا صلّی، فقال النبیّ، صلی الله علیه و آله و سلم: «أعد صلاتک فإنّک لم تصلّ». فقال: علّمنی یا رسول اللَّه کیف أُصلّی؟ قال: «إذا توجّهت إلی القبلة فکبّر ثمّ اقرأ بأمّ القرآن و ما شاء اللَّه أن تقرأ، فإذا رکعت فاجعل راحتیک علی رکبتیک و مکّن رکوعک و امدد ظهرک فإذا رفعت فأقم صلبک، و ارفع رأسک حتی ترجع العظام إلی مفاصلها، فإذا سجدت فمکّن سجودک، فإذا رفعت فاجلس علی فخذک الیسری، ثمّ اصنع ذلک فی کلّ رکعة و سجدة حتی تطمئنّ» و فی لفظ أحمد: «فإذا أتممت صلاتک علی هذا فقد أتممتها، و ما انتقصت من هذا من شی ء فإنّما تنقصه من صلاتک» «3».

سنن أبی داود (1/137)، سنن البیهقی (2/345)، مسند أحمد (4/340)، کتاب الأُم للشافعی (1/88)، مستدرک الحاکم (1/241، 242)، المحلّی لابن حزم (3/256).

و أخرج البخاری مثله من طریق أبی هریرة فی صحیحه (1/314)، و کذلک مسلم فی صحیحه (1/117)، و ذکره البیهقی فی سننه (2/37، 62، 122) نقلًا عن الشیخین.

10-

عن وائل بن حجر قال: شهدت النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و أُتی بإناء- إلی أن قال: فدخل فی المحراب فصفّ الناس خلفه و عن یمینه و عن یساره ثمّ رفع یدیه حتی حاذتا شحمة أذنیه، ثمّ وضع یمینه علی یساره و عند صدره، ثمّ افتتح القراءة فجهر بالحمد، ثمّ فرغ من سورة الحمد فقال: آمین. حتی سمع من خلفه، ثمّ قرأ سورة أخری، ثمّ رفع یدیه بالتکبیر حتی حاذتا بشحمة أُذنیه، ثمّ رکع فجعل یدیه علی رکبتیه- إلی أن قال: ثمّ صلّی أربع رکعات یفعل فیهنّ ما فعل فی هذه. مجمع الزوائد (2/134).

11-

عن عبد الرحمن بن أبزی قال: ألا أریکم صلاة رسول اللَّه؟ فقلنا: بلی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 253

فقام فکبّر ثمّ قرأ، ثمّ رکع فوضع یدیه علی رکبتیه حتی أخذ کلّ عضو مأخذه، ثمّ رفع حتی أخذ کلّ عضو مأخذه، ثمّ سجد حتی أخذ کلّ عضو مأخذه، ثمّ رفع حتی أخذ کلّ عضو مأخذه، ثمّ سجد حتی أخذ کلّ عضو مأخذه، ثمّ رفع فصنع فی الرکعة الثانیة کما صنع فی الرکعة الأولی. ثمّ قال: هکذا صلاة رسول اللَّه.

أخرجه أحمد فی المسند «1» (3/407)، و ذکره الهیثمی فی مجمع الزوائد (2/130)

 

فقال: رجاله ثقات.

12-

عن عبد الرحمن بن غنم قال: إنّ أبا مالک الأشعری قال لقومه: قوموا حتی أُصلّی بکم صلاة النبیّ، صلی الله علیه و آله و سلم، فصففنا خلفه و کبّر ثمّ قرأ بفاتحة الکتاب فسمع من یلیه، ثمّ کبّر فرکع، ثمّ رفع رأسه فکبّر، فصنع ذلک فی صلاته کلّها.

صورة مفصّلة بلفظ أحمد:

إنّ أبا مالک الأشعری جمع قومه فقال: یا معشر الأشعریّین اجتمعوا و اجمعوا نساءکم و أبناءکم أعلّمکم صلاة النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم صلّی لنا بالمدینة. فاجتمعوا و جمعوا نساءهم و أبناءهم، فتوضّأ و أراهم کیف یتوضّأ، فأحصی الوضوء إلی أماکنه حتی لمّا أن فاء الفی ء و انکسر الظلّ قام فأذّن، و صفّ الرجال فی أدنی الصفّ، و صفّ الولدان خلفهم، و صفّ النساء خلف الولدان، ثمّ أقام الصلاة فتقدّم فرفع یدیه و کبّر فقرأ بفاتحة الکتاب و سورة یسرّ بهما «2»، ثمّ کبّر فرکع فقال: سبحان اللَّه و بحمده. ثلاث مرّات ثمّ قال: سمع اللَّه لمن حمده، و استوی قائماً، ثمّ کبّر و خرّ ساجداً، ثمّ کبّر فرفع رأسه، ثمّ کبّر فسجد، ثمّ کبّر فانتهض قائماً، فکان تکبیره فی أوّل رکعة ستّ تکبیرات و کبّر حین قام إلی الرکعة الثانیة، فلمّا قضی صلاته أقبل علی قومه بوجهه

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 254

فقال: احفظوا تکبیری و تعلّموا رکوعی و سجودی؛ فإنّها صلاة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم التی کان یصلّی لنا کذی الساعة من النهار.

أخرجه «1» أحمد فی المسند (5/343)، و عبد الرزّاق و العقیلی کما فی کنز العمّال (4/221)، و ذکره الهیثمی فی المجمع (2/130).

13-

أخرج أبو حنیفة و أبو معاویة و ابن فضیل و أبو سفیان عن أبی نضرة، عن سعید، عن النبیّ علیه السلام قال: «لا تجزی صلاة لمن لم یقرأ فی کلّ رکعة بالحمد للَّه و سورة فی الفریضة و غیرها». أحکام القرآن للجصّاص «2» (1/23).

 

14-

عن أنس بن مالک: کان النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و أبو بکر و عمر یستفتحون القراءة بالحمد للَّه ربّ العالمین. کتاب الأُمّ للشافعی «3» (1/93).

 

15-

عن علیّ بن أبی طالب قال: «من السنّة أن یقرأ الإمام فی الرکعتین الأُولیین من صلاة الظهر بأمّ الکتاب و سورة سرّا فی نفسه، و ینصت من خلفه و یقرءون فی أنفسهم، و یقرأ فی الرکعتین الأُخریین بفاتحة الکتاب فی کلّ رکعة و یستغفر اللَّه و یذکره و یفعل فی العصر مثل ذلک».

بهذا اللفظ حکاه السیوطی عن البیهقی کما فی کنز العمّال «4» (4/251) و فی السنن الکبری للبیهقی (2/168) لفظه: إنّه کان یأمر أو یحثّ أن یقرأ خلف الإمام فی الظهر و العصر فی الرکعتین الأُولیین بفاتحة الکتاب و سورة، و فی الرکعتین الأُخریین بفاتحة الکتاب. و قریباً من هذا اللفظ أخرجه الحاکم فی المستدرک «5» (1/239).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 255

16-

عن عائشة قالت: کان النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم یفتتح الصلاة بالتکبیر و القراءة بالحمد للَّه ربّ العالمین.

راجع «1»: صحیح مسلم (1/142)، سنن أبی داود (2/125)، سنن ابن ماجة (1/271)، سنن البیهقی (2/113).

17-

عن أبی هریرة قال: فی کلّ الصلاة یُقرأ، فما أسمعنا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أسمعناکم، و ما أخفی علینا أخفینا علیکم. و فی لفظ: فی کلّ صلاة قراءة «2».

مسند أحمد (2/348)، صحیح مسلم (1/116)، سنن أبی داود (1/127)، سنن النسائی (2/163)، سنن البیهقی (2/40) عن مسلم، و فی (ص 61) عن البخاری، تیسیر الوصول (2/228).

18-

عن أبی هریرة قال: إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم کان یفتتح القراءة بالحمد للَّه ربّ العالمین. أخرجه «3» ابن ماجة فی سننه (1/271).

 

و أخرجه الدارمی من طریق أنس بن مالک مع زیادة فی سننه (1/283)، و النسائی فی سننه (2/133)، و الشافعی فی کتاب الأمّ (1/93).

19-

عن عمرو بن شعیب، عن أبیه، عن جدّه عبد اللَّه بن عمرو بن العاصی مرفوعاً: «کلّ صلاة لا یُقرأ فیها بفاتحة الکتاب فهی خداج، فهی خداج، فهی خداج». و فی لفظ أحمد: «فهی خداج، ثمّ هی خداج، ثمّ هی خداج».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 256

أخرجه «1»: أحمد فی المسند (2/204، 215)، و ابن ماجة فی سننه (1/278).

 

20-

أخرج أبو داود فی سننه «2» (1/119) من طریق علیّ بن أبی طالب رضی الله عنه عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أنّه کان إذا قام إلی الصلاة کبّر و رفع یدیه حذو منکبیه، و یصنع [مثل ] «3» ذلک إذا قضی قراءته و إذا أراد أن یرکع.

21-

کان أبو حمید الساعدی فی عشرة من أصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم منهم أبو قتادة، فقال أبو حمید: أنا أعلمکم بصلاة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، کان رسول اللَّه إذا قام إلی الصلاة یرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه، ثمّ یکبّر حتی یقرّ کلّ عظم فی موضعه معتدلًا، ثمّ یقرأ ثمّ یکبّر فیرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه ثمّ یرکع- ثمّ ذکر کیفیّة الرکوع و السجدتین- فقال: ثمّ یصنع فی الرکعة الأخری مثل ذلک «4».

سنن أبی داود (1/116)، سنن الدارمی (1/313)، سنن ابن ماجة (1/283) و ذکر شطراً منه، سنن البیهقی (2/72)، مصابیح السنّة (1/54).

22-

عن جابر بن عبد اللَّه قال: یقرأ فی الأُولیین بفاتحة الکتاب و سورة و فی الأُخریین بفاتحة الکتاب. قال: و کنّا نحدّث أنّه لا صلاة إلّا بفاتحة الکتاب فما فوق ذاک. و فی لفظ الطبرانی: سنّة القراءة فی الصلاة أن یقرأ فی الأُولیین بأُمّ القرآن و سورة، و فی الأخریین بأُمّ القرآن.

سنن البیهقی (2/63) فقال: و روینا ما دلّ علی هذا عن علیّ بن أبی طالب و عبد اللَّه بن مسعود و عائشة. و أخرجه «5» ابن أبی شیبة کما فی کنز العمّال: (4/209،

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 257

250)، و رواه الطبرانی باللفظ المذکور کما فی مجمع الزوائد (2/115).

23- عن جابر بن عبد اللَّه: من صلّی رکعة لم یقرأ فیها بأُمّ القرآن فلم یصلّ، إلّا وراء إمام «1».

صحیح الترمذی (2/42)، و صحّحه، موطّأ مالک (1/80)، المدوّنة الکبری لمالک (1/70)، سنن البیهقی (2/160)، تیسیر الوصول (2/223).

24-

عن عبد اللَّه بن عمر مرفوعاً: «من صلّی مکتوبة أو سبحة فلیقرأ بأُمّ القرآن و قرآن معها، و من صلّی صلاة لم یقرأ فیها فهی خداج- ثلاثا-».

أخرجه» عبد الرزاق کما فی کنز العمّال (4/96) و حسّنه.

 

25-

عن أبی هریرة مرفوعاً: «لا تجزئ صلاة لمن لم یقرأ فیها بفاتحة الکتاب».

و فی لفظ الدارقطنی «3» و صحّحه: «لا تجزئ صلاة لا یقرأ الرجل فیها فاتحة الکتاب». و فی لفظ أحمد «4»: «لا تُقبل صلاة لا یُقرأ فیها بأمّ الکتاب».

کنز العمّال «5» (4/96) نقلًا عن جمع من الحفّاظ.

 

26- عن أبی الدرداء: أقرأ فی الرکعتین الأُولیین من الظهر و العصر و العشاء الآخرة فی کلّ رکعة بأمّ القرآن و سورة، و فی الرکعة الآخرة من المغرب بأمّ القرآن. کنز العمّال «6» (4/207).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 258

27-

عن حسین بن عرفطة مرفوعاً: «إذا قمت فی الصلاة فقل: بسم اللَّه الرحمن الرحیم، ألحمد للَّه ربّ العالمین. حتی تختمها، قل هو اللَّه أحد إلی آخرها». أخرجه الدارقطنی «1» کما فی کنز العمّال «2» (4/96).

28- عن ابن عبّاس: «لا تصلّینّ صلاة حتی تقرأ بفاتحة الکتاب و سورة، و لا تدع أن تقرأ بفاتحة الکتاب فی کلّ رکعة» «3». أخرجه عبد الرزّاق کما فی الکنز (4/208).

29- عن ابن سیرین قال: إنّ ابن مسعود کان یقرأ فی الظهر و العصر فی الرکعتین الأُولیین بفاتحة الکتاب و سورة فی کلّ رکعة، و فی الأُخریین بفاتحة الکتاب.

ذکره الهیثمی فی مجمع الزوائد (2/117) فقال: رجاله ثقات إلّا أنّ ابن سیرین لم یسمع من ابن مسعود.

30- عن زیدین ثابت قال: القراءة سنّة، لا تخالف الناس برأیک. أخرجه الطبرانی فی الکبیر «4». کما فی مجمع الزوائد (2/115).

هذه سنّة نبیّ الإسلام فی قراءة الفاتحة فی کلّ رکعة من الفرائض و النوافل، و علی هذه فتاوی أئمّة المذاهب، و إلیک نصوصها:

رأی الشافعی:

قال إمام الشافعیة فی کتاب الأُم «5» (1/93): سنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أن یقرأ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 259

القارئ فی الصلاة بأُمّ القرآن، و دلّ علی أنّها فرض علی المصلّی إذا کان یحسن أن یقرأها. فذکر عدّة من الأحادیث فقال: فواجب علی من صلّی منفرداً أو إماماً أن یقرأ بأمّ القرآن فی کلّ رکعة لا یجزیه غیرها، و إن ترک من أمّ القرآن حرفاً واحداً ناسیاً أو تساهیاً لم یعتدّ بتلک الرکعة، لأنّ من ترک منها حرفاً لا یقال له قرأ أمّ القرآن علی الکمال.

و قال فی صفحة (89) فیمن لا یحسن القراءة: فإن لم یحسن سبع آیات و أحسن أقلّ منهنّ لم یجزه إلّا أن یقرأ بما أحسن کلّه إذا کان سبع آیات أو أقلّ، فإن قرأ بأقلّ منه أعاد الرکعة التی لم یکمل فیها سبع آیات إذا أحسنهنّ. و قال: و من أحسن أقلّ من سبع آیات، فأمّ أو صلّی منفرداً ردّد بعض الآی حتی یقرأ به سبع آیات أو ثمان آیات و إن [لم یفعل ] «1» لم أر علیه إعادة، و لا یجزیه فی کلّ رکعة إلّا قراءة ما أحسن ممّا بینه و بین أن یکمل سبع آیات أو ثمان آیات من أحسنهنّ.

و قال «2»: و أقلّ ما یجزئ من عمل الصلاة أن یحرم و یقرأ بأم القرآن یبتدئها ب (بسم اللَّه الرحمن الرحیم) إن أحسنها، و یرکع حتی یطمئنّ راکعاً، و یرفع حتی یعتدل قائماً، و یسجد حتی یطمئنّ ساجداً علی الجبهة، ثمّ یرفع حتی یعتدل جالساً، ثمّ یسجد الأخری کما وصفت، ثمّ یقوم حتی یفعل ذلک فی کلّ رکعة، و یجلس فی الرابعة و یتشهّد و یصلّی علی النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و یسلّم تسلیمة یقول: السلام علیکم، فإذا فعل ذلک أجزأته صلاته و ضیّع حظّ نفسه فیما ترک، و إن کان لا یحسن أمّ القرآن فیحمد اللَّه و یکبّره مکان أمّ القرآن لا یجزئه غیره، و إن کان لا یحسن غیر أمّ القرآن قرأ بقدرها سبع آیات لا یجزئه دون ذلک، فإن ترک من أمّ القرآن حرفاً و هو فی الرکعة رجع إلیه و أتمّها، و إن لم یذکر حتی خرج من الصلاة و تطاول ذلک أعاد.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 260

و قال فی کتاب الأُم «1» (1/217): إنّ من ترک أُمّ القرآن فی رکعة من صلاة الکسوف فی القیام الأوّل أو القیام الثانی لم یعتدّ بتلک الرکعة، و صلّی رکعة أخری و سجد سجدتی السهو، کما إذا ترک أمّ القرآن فی رکعة واحدة من صلاة المکتوبة لم یعتدّ بها.

رأی مالک:

و قال إمام المالکیة کما فی المدوّنة الکبری «2» (1/68): لیس العمل علی قول عمر حین ترک القراءة «3» فقالوا له: إنّک لم تقرأ؟ فقال: کیف کان الرکوع و السجود؟ قالوا حسن. قال: فلا بأس إذن. و أری أن یعید من فعل هذا «4» و إن ذهب الوقت.

و قال فی رجل ترک القراءة فی رکعتین من الظهر أو العصر أو العشاء الآخرة: لا تجزئه الصلاة و علیه أن یعید، و من ترک القراءة فی جلّ ذلک أعاد، و إن قرأ فی بعضها و ترک بعضها أعاد أیضاً، و إذا قرأ فی رکعتین و ترک القراءة فی رکعتین، فإنّه یعید الصلاة من أیّ الصلوات کانت.

و قال: من نسی قراءة أُمّ القرآن حتی قرأ السورة فإنّه یرجع فیقرأ أُمّ القرآن ثمّ یقرأ سورة أیضاً بعد قراءته أُمّ القرآن. و قال: لا یقضی قراءة نسیها من رکعة فی رکعة أخری. و قال فیمن ترک أُمّ القرآن فی الرکعتین و قد قرأ بغیر أُمّ القرآن: یعید صلاته. و قال فی رجل ترک القراءة فی رکعة فی الفریضة: یلغی تلک الرکعة بسجدتیها و لا یعتدّ بها.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 261

رأی الحنابلة:

قال ابن حزم فی المحلّی (3/236): و قراءة أُمّ القرآن فرض فی کلّ رکعة من کلّ صلاة إماماً کان أو مأموماً أو منفرداً، و الفرض و التطوّع سواء، و الرجال و النساء سواء. ثمّ ذکر جملة من أدلّة المسألة.

و ذکر فی (ص 243) فعل عمر و ما یعزی إلی علیّ- و حاشاه من ذلک- فقال: لا حجّة فی قول أحد بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم.

و قال فی (ص 250): من نسی التعوّذ أو شیئاً من أُمّ القرآن حتی رکع أعاد متی ذکر فیها و سجد للسهو إن کان إماماً أو فذّا، فإن کان مأموماً ألغی ما قد نسی إلی أن ذکر، و إذا أتمّ الإمام قام یقضی ما کان ألغی، ثمّ سجد للسهو، و لقد ذکرنا برهان ذلک فیمن نسی فرضاً فی صلاته فإنّه یعید ما لم یصلّ کما أُمر، و یعید ما صلّی کما أُمر. قال:

و من کان لا یحفظ أُمّ القرآن [صلّی ] «1» و قرأ ما أمکنه من القرآن إن کان یعلمه، لا حدّ فی ذلک و أجزأه، و لیسعَ فی تعلّم أُمّ القرآن فإن عرف بعضها، و لم یعرف البعض قرأ ما عرف منها فأجزأه، و لیسعَ فی تعلّم الباقی، فإن لم یحفظ شیئاً من القرآن صلّی کما هو یقوم و یذکر اللَّه کما یحسن بلغته و یرکع و یسجد حتی یتمّ صلاته و یجزیه، و لیسعَ فی تعلّم أُمّ القرآن.

و قال الشوکانی فی نیل الأوطار «2» (2/233): اختلف القائلون بتعیّن الفاتحة فی کلّ رکعة هل تصحّ صلاة من نسیها؟ فذهبت الشافعیّة و أحمد بن حنبل إلی عدم

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 262

الصحّة، و روی ابن القاسم عن مالک أنّه إن نسیها فی رکعة من صلّی رکعتین فسدت صلاته، و إن نسیها فی رکعة من صلّی ثلاثیّة أو رباعیّة، فروی عنه أنّه یعیدها و لا تجزئه، و روی عنه أنّه یسجد سجدتی السهو، و روی عنه أنّه یعید تلک الرکعة و یسجد للسهو بعد السلام، و مقتضی الشرطیّة التی نبّهناک علی صلاحیّة الأحادیث للدلالة علیها أنّ الناسی یعید الصلاة کمن صلّی بغیر وضوء ناسیاً. انتهی.

و أمّا أبو حنیفة إمام الحنفیّة فإنّ له فی مسائل الصلاة آراء ساقطة تشبه أقوال المستهزئ بها و حسبک برهنة صلاة القفال «1»، و سنفصّل القول فی تلکم الآراء الشاذّة عن الکتاب و السنّة، و قد اجتهد فی المسألة تجاه تلکم النصوص. قال الجصّاص فی أحکام القرآن (1/18): قال أصحابنا- الحنفیّة- جمیعاً رحمهم اللَّه: یقرأ بفاتحة الکتاب و سورة فی کلّ رکعة من الأُولیین، فإن ترک قراءة فاتحة الکتاب و قرأ غیرها فقد أساء و تجزیه صلاته. انتهی.

قال ابن حجر فی فتح الباری «2»: إنّ الحنفیّة یقولون بوجوب قراءة الفاتحة لکن بنوا علی قاعدتهم أنّها مع الوجوب لیست شرطاً فی صحّة الصلاة، لأنّ وجوبها إنّما ثبت بالسنّة، و الذی لا تتمّ الصلاة إلّا به فرض، و الفرض عندهم لا یثبت بما یزید علی القرآن و قد قال تعالی: (فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ

) «3» فالفرض قراءة ما تیسّر، و تعیّن الفاتحة إنّما یثبت بالحدیث فیکون واجباً یأثم من یترکه و تجزئ الصلاة بدونه، و هذا تأویل علی رأی فاسد، حاصله ردّ کثیر من السنّة المطهّرة بلا برهان و لا حجّة نیّرة، فکم موطن من المواطن یقول فیه الشارع: لا یجزئ کذا، لا یقبل کذا، لا یصحّ کذا، و یقول المتمسّکون بهذا الرأی یجزئ، و یقبل، و یصحّ؛ و لمثل هذا حذّر السلف

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 263

من أهل الرأی. انتهی. و ذکره الشوکانی فی نیل الأوطار «1» (2/230).

و نظراً إلی الأهمیّة الواردة فی قراءة أُمّ الکتاب فی الصلوات کلّها، و أخذاً بظاهر:

 «لا صلاة إلّا بفاتحة الکتاب»

، ذهب من ذهب من القوم إلی وجوبها علی المأموم أیضاً مطلقاً أو فی الصلوات الجهریّة؛ قال الترمذی فی الصحیح «2» (1/42): قد اختلف أهل العلم فی القراءة خلف الإمام، فرأی أکثر أهل العلم من أصحاب النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم و التابعین من بعدهم القراءة خلف الإمام، و به یقول مالک و ابن المبارک و الشافعی و أحمد و إسحاق، و روی عن عبد اللَّه بن المبارک أنّه قال: أنا أقرأ خلف الإمام و الناس یقرؤون إلّا قوم «3» من الکوفیّین، و أری أنّ من لم یقرأ صلاته جائزة، و شدّد قوم من أهل العلم فی ترک قراءة فاتحة الکتاب و إن کان خلف الإمام فقالوا: لا تُجزئ صلاة إلّا بقراءة فاتحة الکتاب وحده کان أو خلف الإمام. انتهی.

و قد جاء مع ذلک عن عبادة بن الصامت مرفوعاً: «إنّی أراکم تقرءون وراء إمامکم فلا تفعلوا إلّا بأُمّ القرآن فإنّه لا صلاة لمن لم یقرأها».

و فی لفظ أبی داود: «لا تقرءوا بشی ء من القرآن إذا جهرت إلّا بأُمّ القرآن».

و فی لفظ النسائی و ابن ماجة: «لا یقرأنّ أحد منکم إذا جهرت بالقراءة إلّا بأُمّ القرآن».

و فی لفظ الحاکم: «إذا قرأ الإمام فلا تقرءوا إلّا بأُمّ القرآن فإنّه لا صلاة لمن لم یقرأ بها».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 264

و فی لفظ الطبرانی: «من صلّی خلف الإمام فلیقرأ بفاتحة الکتاب».

و عن أنس بن مالک مرفوعاً: «أ تقرؤون فی صلاتکم خلف الإمام بقرآن و الإمام یقرأ؟ فلا تفعلوا و لیقرأ أحدکم بفاتحة الکتاب فی نفسه».

و عن أبی قلابة مرسلًا: «أ تقرؤون خلفی و أنا أقرأ فلا تفعلوا ذلک، لیقرأ أحدکم بفاتحة الکتاب فی نفسه سرّا» «1».

قال ابن حزم فی المحلّی (3/239): اختلف أصحابنا فقالت طائفة: فرض علی المأموم أن یقرأ أُمّ القرآن فی کلّ رکعة أسرّ الإمام أو جهر، و قالت طائفة: هذا فرض علیه فیما أسرّ فیه الإمام خاصّة و لا یقرأ فیما جهر فیه الإمام، و لم یختلفوا فی وجوب قراءة أُمّ القرآن فرضاً فی کلّ رکعة علی الإمام و المنفرد.

و أخرج البیهقی أحادیث صحاحاً تدلّ علی أنّ القراءة تسقط مع الإمام جهر أو لم یجهر. و ذکر قول من قال: یقرأ خلف الإمام مطلقاً ثمّ قال: هو أصحّ الأقوال علی السنّة و أحوطها. راجع السنن الکبری (2/159- 166).

هذا تمام القول فی الناحیة الأولی من ناحیتی مخالفة عمل الخلیفتین فی الصلاة للسنّة الشریفة، و من ذلک کلّه یُعلم حکم الناحیة الثانیة و أنّ الأُمّة مطبقة علی أنّ تدارک الفائتة من قراءة رکعة فی رکعة أخری لم یرد فی السنّة النبویّة، و أنّ رأی الرجلین غیر مدعوم بحجّة، لا یُعمل به، و لا یُعوّل علیه، و لا یستنّ به قطّ أحد من رجال الفتوی، و الحقّ أحقّ أن یُتّبع.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 265