اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۴ مهر ۱۴۰۲

شبهه «آلوسی» درباره آیه ولایت

متن فارسی

یک ایراد مردود

سید «حمید الدین عبد الحمید آلوسی» در کتابش «نثر اللئالی علی نظم الامالی» صفحه 169، وقتی به آیه ولایت می رسد، می گوید: «این آیه نزولش، چنان چه پنداشته اند تنها در حق علی نبوده است، بلکه درباره مهاجرین و انصار نازل شده و علی یکی از آنها می باشد. زیرا «الذین» در آیه، صیغه جمع است پس نمی تواند علی به تنهایی مقصود از آیه باشد.»

پاسخ: امینی می گوید: این مرد، در این گفتارش به آهنگ ابن کثیر دمشقی می نوازد و بر بافته های او می بافد، و از چاه او این آب را می کشد، او که در تاریخش درباره این آیه – چنان که به همین زودی خواهد آمد«1» – می گوید: در خصوص علی، هیچ آیه ای از قرآن نازل نشده است …

گروه غفلت زدگان این حقیقت را فراموش کرده اند که هر گاه حکمی به عنوان عموم صادر شود، به طوری که در یک جریان طبیعی قرار گیرد تا دیگران را به آوردن نظیرش تشویق، یا از آوردن شبیهش باز دارند، خصوصا که موضوع را با خصوصیات مورد، بر حسب تطبیق خارجی معین کنند، بلیغ تر و برای صدق قضیه کلی، بر آن فرد، از توجه سخن شخصا به سوی او، مؤکدتر است و برای آن، نظایر فراوانی در قرآن کریم وجود دارد، و اینک چند نمونه آن:

1- الّذین قالوا إنّ اللّه فقیر و نحن اغنیاء: آنها که گفتند خدا فقیر است و ما بی نیاز.

حسن (در این باره) می گوید که گوینده این سخن (ان الله فقیر و نحن اغنیاء) حییّ بن اخطب است. و (اما) عکرمه، سدّی، مقاتل و محمد بن اسحاق می گویند که او فنحاص بن عازوراء بوده است. خازن می گوید این سخن را هر چند یک نفر یهودی گفته ولی چون همه آنها به این سخن راضی بودند، به همه آنها نسبت داده شده است. مراجعه کنید به تفسیر قرطبی 4/294، تاریخ ابن کثیر 1/434 تفسیر خازن 1/322.

2- و منهم الّذین یؤذون النّبی و یقولون هو اذن: پاره ای از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار داده و می گویند او گوش محض است.

این آیه درباره مردی از منافقان نازل شده که جلاس بن سوید یا نبتل بن حارث یا عتاب بن قشیر است، مراجعه کنید تفسیر قرطبی 8/192، تفسیر خازن 2/253، الاصابه 3/549.

3- و الّذین یبتغون الکتاب ممّا ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا: از بردگانتان آنها که مایل به بستن قرار داد مکاتبه اند، با آنها قرارداد ببندید مشروط به اینکه در آنها خیری دانسته باشید.

این آیه درباره صبیح مولی حویطب بن عبد العزی نازل شد. وی می گوید: من غلام حویطب بودم، از او خواستم با من قرار داد مکاتبه ببندد. آنگاه درباره من این آیه نازل شد. این روایت را ابن منده و ابو نعیم و قرطبی به نقل از تفسیر قرطبی 12/244، اسد الغابة، 3/11 و الاصابه 2/176 نقل کرده اند.

4- انّ الّذین یأکلون اموال الیتامی ظلما انما یأکلون فی بطونهم نارا: آنان که اموال یتیمان را از روی ظلم می خورند، تنها آتش در شکم خود کرده اند.

مقاتل بن حبان می گوید این آیه درباره مرثد بن زید الغطفانی نازل شده. مراجعه کنید به تفسیر قرطبی 5/53 و الاصابه 3/397

5- لا ینهاکم اللّه عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم: خداوند شما را نهی نمی کند درباره کسانی که با شما نمی جنگند و از خانه هایتان بیرون نمی کنند، به نیکی رفتار کنید.

این آیه درباره اسماء دختر ابی بکر نازل شد، زیرا مادرش، قتیله بنت عبد العزی، با هدایایی در مدینه به پیش او آمد در حالی که مشرک بود. اسماء گفت من هدیه ای از تو نمی پذیرم و نباید به خانه من وارد شوی تا از رسول خدا(ص) اذن دریافت کنم. وقتی از پیغمبر(ص) پرسید، خداوند این آیه را نازل کرد. پیغمبر(ص) دستور داد او را به منزلش وارد کند و هدیه اش را بپذیرد و از احترام و نیکی نسبت به او دریغ ننماید.

این حدیث را بخاری، مسلم، احمد، ابن جریر و ابن ابی حاتم بر طبق تفسیر قرطبی 18/59، تفسیر ابن کثیر 4/349 و تفسیر خازن 4/272 نقل کرده اند.

6- یا أَیهَا الرَّسُولُ لا یحْزُنْک الَّذِینَ یسارِعُونَ فِی الْکفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ : ای پیامبر آنان که به سوی کفر می شتابند و لفظا ایمان ابراز داشته اند، نباید باعث اندوه تو شوند.

مکی در تفسیرش می گوید: این آیه درباره عبد اللّه بن صوریا نازل شده است. تفسیر قرطبی 6/177، الاصابه 2/326.

7- قال الّذین لا یعلمون لو لا یکلّمنا اللّه او تاتینا آیة: گفتند چرا خدا با ما حرف نمی زند و یا نشانی را که ما می خواهیم برای ما نمی آورد.

این آیه در مورد رافع بن حریملة نازل شد و محمّد بن اسحاق از ابن عباس روایت کرده که گفت: رافع به پیغمبر خدا(ص) گفت: یا محمّد! اگر چنان که میگویی رسول خدایی، پس بگو خدا خود با ما سخن گوید تا کلامش را بشنویم. خداوند در این مورد، آیه فرستاد. تفسیر ابن کثیر 1/161

8- الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً: آنان که در راه خدا پس از ستم ها که دیده اند مهاجرت کردند، در این دنیا در جایگاه خوبی مستقر خواهیم کرد.

ابن عساکر در تاریخش 7/133 از طریق عبد الرزاق و او از داود بن ابی هند، آورده است که آیه در مورد ابی جندل ابن سهیل عامری نازل شد و قرطبی در تفسیرش 1/107 این قول را از جمله اقوال وارد در آیه، ذکر کرده است.

9- إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ… : کسانی که کتاب خدا را خوانده، نماز به پا می دارند و از آنچه آنان را روزی کردیم انفاق می کنند…

این آیه درباره حصین بن مطلب بن عبد مناف نازل شده است. مراجعه کنید به الاصابه 1/33.

10- و العصرِ إِن الإِنسان لفی خسرٍ الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر: سوگند به عصر که انسان در زیانکاری است مگر کسانی که ایمان آورده کارهای شایسته انجام دهند و به حق و صبر سفارش کنند.

از ابیّ بن کعب روایت است که می گوید: سوره والعصر را بر پیامبر(ص) خواندم و گفتم: پدر و مادرم به فدایت، تفسیرش چیست؟ گفت: و العصر، سوگندی است از خدای، به آخر روز، که انسان – ابو جهل بن هشام – در زیانکاری است، مگر کسانی که ایمان آورده اند – ابوبکر صدیق – و کارهای شایسته کردند – عمر بن خطاب – و به همدیگر سفارش به حق کردند – عثمان بن عفان – و سفارش به شکیبایی کردند – علی بن ابی طالب -. مراجعه کنید به ریاض النضرة 1/34

امینی می گوید: ما بر این تأویلات تحریف آمیز و مردود با این قوم به عنوان موافق کف نمی زنیم ولی این مطالب را برای اقامه حجت، از طریق خودشان بر آنان می آوریم.

11- إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِک لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ: کسانی که پیمان با خدا و سوگندهای خود را به پول ناچیزی معامله می کنند، اینان در آخرت نصیبی نخواهند داشت

این آیه درباره عیدان بن اسوع حضرمی نازل شده است. این مطلب را مقاتل در تفسیرش به نقل «الاصابه» 3/51 اظهار کرده است.

12- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ : ای کسانی که ایمان آورده اید، خدای را فرمان برید و پیامبرش را اطاعت کنید و اولی الامری که از خودتان است.

بخاری در صحیحش در کتاب تفسیر 7/60 و احمد در مسندش 337 و مسلم در صحیحش به نقل از تاریخ ابن عساکر 7/352 و بنا به تفسیر قرطبی 5/260 و دیگران، همگی می گویند نزول این آیه درباره عبد اللّه بن حذافة السهمی است.

13- یقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَی ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یبدون لک یقولون لو کان من الاأمر شی ء ما قتلناها هنا: می گویند آیا از فتح برای ما نصیبی خواهد بود، بگو فتح و نصرت همه اش از آن خداست، در دل خود چیزهایی را پنهان می دارند تا بر تو آشکار نشود. می گویند اگر ما را نصیبی از فتح بود اینجا کشته نمی شدیم.

گوینده ای سخنان، عبد اللّه بن ابی بن سلول، رأس منافقان است و درباره او این آیه نازل شده است. ابن ابی حاتم از طریق زیر نقل می کند که آیه، درباره معتّب بن قشیر نازل گردیده است. مراجعه کنید تفسیر قرطبی 4/262، تفسیر ابن کثیر 1/418، تفسیر الخازن 1/306

14- الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکمْ : کسانی به مردم گفتند، مردم برای شما متحد شدند.

مراد از ناس اول، نعیم بن مسعود اشجعی است، نسفی در تفسیرش  می گوید: از این لفظ جمع، مراد یکی است، یا او را پیروانی بوده است که مانند او تأخیر و درنگ می کردند. و خازن می گوید: از لفظ عام، اراده خاص شده است. ابن مردویه به اسنادش از ابی رافع آورده که نبی اکرم(ص)، علی را با عده ای به دنبال ابوسفیان فرستاد، مردی از اعراب خزاعه، آنان را دید و گفت: این قوم برای شما دست به اتحاد زده اند. گفتند: حسبنا اللّه و نعم الوکیل. آنگاه درباره آنها این آیه نازل شد. تفسیر قرطبی 4/279، تفسیر ابن کثیر 1/430، تفسیر خازن 1/318.

15- یسْتَفْتُونَک قُلِ اللَّهُ یفْتِیکمْ فِی الْکلالَةِ: از شما درباره کلاله (خواهران و برادران) اظهار نظر می خواهند بگو خدای نظر می دهد.

درباره جابر بن عبد اللّه انصاری نازل شده است. او بود که اظهار نظر می خواست و می گفت این آیه درباره من نازل شده است. تفسیر قرطبی 6/28، تفسیر خازن و تفسیر نسفی، حاشیه تفسیر خازن 1/447.

16- یسْئَلُونَک ما ذا ینْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیرٍ: از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند بگو هر چیزی که انفاق کنید.

درباره عمرو بن جموح نازل شده است. او پیرمردی بزرگ و ثروتمند بود. گفت یا رسول اللّه چه چیز بهتر است تصدق کنیم؟ و بر چه کسی انفاق نماییم؟ پس این آیه نازل شد. تفسیر قرطبی 3/36، تفسیر خازن 1/148

17- وَ هُمْ ینْهَوْنَ عَنْهُ وَ ینْأَوْنَ عَنْهُ : کفار مردم را از پیروی پیامبر(ص) نهی کرده و خود از او دوری می کنند.

عقیده بر این است که این آیه درباره ابی طالب نازل شده و تفصیل آن را در جلد 8 ص 8-3بیان داشته ایم.

18- لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَه: قومی را مؤمن به خدا و روز قیامت نمی یابی که در عین حال به آنان که از خدا و رسولش رو گردانند، مهربان باشند.

در مورد ابی عبیده جراح که پدرش در جنگ بدر کشته شد نازل گردید یا درباره عبد اللّه بن ابیّ، تفسیر قرطبی 17/307، نوادر الاصول حکیم ترمذی 157

19- وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً: و دیگران به گناه خود اعتراف کرده، کار شایست و ناشایست را بهم مخلوط کردند.

در خصوص ابی لبابه انصاری نازل شد است. تفسیر قرطبی 8/242، الروض الانف 2/196

20- یحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکمْ لِیرْضُوکمْ : برای شما به خدا سوگند یاد می کنند تا رضایت شما را جلب کنند

مردی از منافقان گفت: به خدا سوگند اینان از نیکان و اشراف ما هستند و هرگاه آنچه محمّد می گوید حقیقت داشته باشد باید اینان از الاغ ها بدتر باشند، یکی از مسلمین این جمله را شنید و گفت: به خدا سوگند آنچه محمّد می گوید حق است و تو بدتر از الاغی. مرد شکایت او را نزد پیامبر برد و پیغمبر او را احضار کرد، فرمود: برای چه این سخن را بر زبان راندی؟ او شروع به لعن و نفرین کرد و به خدا سوگند خورد که من چنین نگفته ام. مرد مسلمان گفت خدایا، راستگو را تصدیق، و دروغ گو را، تکذیب کن. آن گاه این آیه آمد. تفسیر قرطبی 8/193، تفسیر ابن کثیر 2/366

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 231

متن عربی

إشکال مزیَّف
قال السیّد حمید الدین عبد الحمید الآلوسی فی کتابه نثر اللآلی علی نظم الأمالی (ص 169) عند ذکره آیة الولایة: إنَّ الآیة لیس نزولها فی حقّ علیّ خاصّة کما زعموا، بل نزلت فی المهاجرین و الأنصار و هو من جملتهم، فإنّ قوله: (الَّذِینَ) صیغة جمع، فلا یکون علیٌّ هو المراد وحده.
قال الأمینی: کأنَّ الرجل یضرب فی قوله هذا علی وتر ابن کثیر الدمشقی و ینسج علی نوله، و یمتح من قلیبه، حیث قال فی تاریخه حول الآیة- کما یأتی بُعید هذا «2»: و لم ینزل فی علیٍّ شی ءٌ من القرآن بخصوصیّته…
و قد عزب عن المغفَّلین أنّ إصدار الحکم علی الجهة العامّة، بحیث یکون مصبّه الطبیعة- حتی یکون ترغیباً فی الإتیان بمثله، أو تحذیراً عن مثله- ثمَّ تقیید الموضوع بما یخصِّصه بفرد معیّن حسب الانطباق الخارجیِّ، أبلغ و آکد فی صدق القضیّة من توجیهه إلی ذلک الفرد رأساً، و ما أکثر له من نظیر فی لسان الذکر الحکیم، و إلیک نماذج منه:
1- (الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ) «3».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 232

ذکر الحسن: أنّ قائل هذه المقالة هو حیی بن أخطب. و قال عکرمة و السدّی و مقاتل و محمد بن إسحاق: هو فنحاص بن عازوراء. و قال الخازن: هذه المقالة و إن کانت قد صدرت من واحد من الیهود لکنّهم یرضون بمقالته هذه، فنسبت إلی جمیعهم.
راجع تفسیر القرطبی «1» (4/294)، تفسیر ابن کثیر (1/434)، تفسیر الخازن «2» (1/322).
2- (وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ) «3».
نزلت فی رجل من المنافقین: أمّا فی الجلّاس بن سوید، أو: فی نبتل بن الحارث أو: عتّاب بن قشیر.
راجع تفسیر القرطبی «4» (8/192)، تفسیر الخازن «5» (2/253)، الإصابة (3/549).
3- (وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً) «6».
نزلت فی صبیح مولی حویطب بن عبد العزّی، قال: کنت مملوکاً لحویطب فسألته الکتابة، ففیَّ أنزلت (وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ ).
أخرجه ابن مندة، و أبو نعیم، و القرطبی کما فی تفسیره «7» (12/244)، أسد

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 233

الغابة «1» (3/11)، الإصابة (2/176).
4- (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً) «2».
قال مقاتل بن حیّان: نزلت فی مرثد بن زید الغطفانی.
تفسیر القرطبی «3» (5/53)، الإصابة (3/397).
5- (لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ) «4».
نزلت فی أسماء بنت أبی بکر، و ذلک أنّ أمّها قتیلة بنت عبد العزّی قدمت علیها المدینة بهدایا و هی مشرکة، فقالت أسماء: لا أقبل منک هدیّة، و لا تدخلی علیّ بیتاً حتی أستأذن رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم.
فسألته، فأنزل اللَّه تعالی هذه الآیة، فأمرها رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم أن تدخلها منزلها، و أن تقبل هدیّتها، و تکرمها و تحسن إلیها.
أخرجه «5» البخاری، و مسلم، و أحمد، و ابن جریر، و ابن أبی حاتم، کما فی تفسیر القرطبی (18/59)، تفسیر ابن کثیر (4/349)، تفسیر الخازن (4/272).
6- (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ ) «6».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 234

ذکر المکّی فی تفسیره: أنّها نزلت فی عبد اللَّه بن صوریا. تفسیر القرطبی «1» (6/177)، الإصابة (2/326).
7- (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ) «2».
نزلت فی رافع بن حریملة،
و أخرج محمد بن إسحاق عن ابن عبّاس قال: قال رافع لرسول اللَّه صلی الله علیه و سلم: یا محمد إن کنت رسولًا من اللَّه کما تقول فقل للَّه، فیکلّمنا حتی نسمع کلامه، فأنزل اللَّه فی ذلک الآیة. تفسیر ابن کثیر (1/161).
8- (وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً) «3». أخرج ابن عساکر فی تاریخه «4» (7/133) من طریق عبد الرزاق، عن داود بن أبی هند: أنّ الآیة نزلت فی أبی جندل بن سهیل العامری. و ذکره القرطبی فی تفسیره «5» (10/107) من جملة الأقوال الواردة فیها.
9- (إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ ) «6». نزلت فی حصین [بن الحارث ] بن المطّلب بن عبد مناف، کما فی الإصابة (1/336).
10- (وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ). السورة.
عن أُبیّ بن کعب قال: قرأت علی رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم سورة و العصر، فقلت: یا رسول اللَّه بأبی و أمّی أفدیک ما تفسیرها؟
قال: و العصر: قسمٌ من اللَّه بآخر النهار. إنَّ الإنسان لفی خسر: أبو جهل

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 235

ابن هشام. إلّا الذین آمنوا: أبو بکر الصدِّیق. و عملوا الصالحات: عمر بن الخطّاب. و تواصوا بالحقِّ: عثمان بن عفّان. و تواصوا بالصبر: علیّ بن أبی طالب. الریاض النضرة «1» (1/34).
قال الأمینی: نحن لا نصافق القوم علی هذه التأویلات المحرّفة المزیّفة، غیر أنّا نسردها لإقامة الحجّة علیهم بما ذهبوا إلیه.
11- (إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ) «2».
نزلت فی عیدان بن أسوع الحضرمی، قاله مقاتل فی تفسیره. الإصابة (3/51).
12- (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) «3».
أخرج «4» البخاری فی صحیحه فی کتاب التفسیر (7/60)، و أحمد فی مسنده (1/337)، و مسلم فی صحیحه کما فی تاریخ ابن عساکر (7/352)، و تفسیر القرطبی (5/260) و غیرهم «5»): أنَّها نزلت فی عبد اللَّه بن حذافة السهمی.
13- (یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا) «6».
القائل هو عبد اللَّه بن أُبیّ بن سلول رأس المنافقین و فیه نزلت الآیة. و أخرج

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 236

ابن أبی حاتم عن طریق الزبیر: أنَّها نزلت فی معتّب بن قشیر.
تفسیر القرطبی «1» (4/262)، تفسیر ابن کثیر (1/418)، تفسیر الخازن «2» (1/306).
14- (الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ ) «3».
المراد من الناس الأوّل: هو نعیم بن مسعود الأشجعی. قال النسفی فی تفسیره «4»: هو جمع أُرید به الواحد، أو: کان له أتباع یثبطون مثل تثبیطه. و قال الخازن: فیکون اللفظ عامّا أُرید به الخاصّ.
و أخرج ابن مردویه بإسناده عن أبی رافع: أنّ النبیَّ صلی الله علیه و سلم وجّه علیّا فی نفر معه فی طلب أبی سفیان، فلقیهم أعرابیٌّ من خزاعة، فقال: إنَّ القوم قد جمعوا لکم، فقالوا: حسبنا اللَّه و نعم الوکیل، فنزلت فیهم هذه الآیة.
تفسیر القرطبی «5» (4/279)، تفسیر ابن کثیر (1/430)، تفسیر الخازن «6» (1/318).

15- (یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ) «7».
نزلت فی جابر بن عبد اللَّه الأنصاری و هو المستفتی، و کان یقول: أُنزلت هذه الآیة فیَّ.
تفسیر القرطبی (6/28)، تفسیر الخازن (1/447)، تفسیر النسفی هامش

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 237

الخازن (1/447) «1».
16- (یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ) «2».
نزلت فی عمرو بن الجموح، و کان شیخاً کبیراً ذا مال، فقال: یا رسول اللَّه بما ذا نتصدّق؟ و علی من ننفق؟ فنزلت الآیة.
تفسیر القرطبی «3» (3/36)، تفسیر الخازن «4» (1/148).
17- (وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ ) «5».
ذهب القوم إلی أنَّها نزلت فی أبی طالب، و قد فصّلنا القول فیها فی الجزء الثامن (ص 3- 8).
18- (لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ) «6».
نزلت فی أبی عبیدة بن الجرّاح حین قتل أباه یوم بدر، أو فی عبد اللَّه بن [عبد اللَّه بن ] أُبیّ.
تفسیر القرطبی «7» (17/307)، نوادر الأصول للحکیم الترمذی «8» (ص 157).
19- (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً) «9».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 238

نزلت فی أبی لبابة الأنصاری خاصّة.
تفسیر القرطبی «1» (8/242)، الروض الأُنُف «2» (2/196).
20- (یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ ) «3».
إنّ رجلًا من المنافقین قال: و اللَّه إنَّ هؤلاء لَخیارُنا و أشرافنا، و إن کان ما یقول محمدٌ حقّا لهم شرٌّ من الحمیر. فسمعها رجلٌ من المسلمین فقال: و اللَّه إنَّ ما یقول محمدٌ لحقٌّ و لأنت أشرُّ من الحمار، فسعی بها الرجل إلی النبیِّ صلی الله علیه و سلم فأخبره، فأرسل إلی الرجل فدعاه، فقال: ما حملک علی الذی قلت؟ فجعل یلتعن و یحلف باللَّه بأنَّه ما قال ذلک، و جعل الرجل المسلم یقول: اللهمّ صدِّق الصادق، و کذّب الکاذب. فأنزل اللَّه الآیة.
تفسیر القرطبی «4» (8/193)، تفسیر ابن کثیر (2/366).