اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

نظر اصحاب و تابعین درباره اولین مسلمان

متن فارسی

نظریه اصحاب و تابعین درباره اولین مسلمان

1- انس بن مالک گوید: پیامبر (ص) دوشنبه مبعوث شد و على روز سه شنبه آن اسلام آورد، و در تعبیر دیگر: پیامبر (ص) روز دوشنبه مبعوث شد و على سه شنبه آن نماز گزارد.
ترمذى در جامعش 2/214، طبرانى، حاکم در مستدرکش 3/112، ابن عبد البرّ در استیعاب 3/32، ابن اثیر در جامع الاصول بنابر آنچه در تلخیص او تیسیر الوصول 3/271 آمده است، حمویى در فرائد السمطین باب 48، این حدیث را نقل کرده اند، و عراقى در التقریب بدان اشاره کرد و در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 3/258 و تذکرة السبط 63 و سراج المنیر شرح جامع الصغیر 2/424 و شرح المواهب 1/241 یافت مى شود.

2- بریده أسلمى گوید: روز دوشنبه به پیامبر (ص) وحى رسید و روز سه شنبه على (ع) نماز گزارد.
حاکم در مستدرک 2/112 آنرا نقل کرده و اعتراف به صحتش نموده و ذهبى نیز آنرا پذیرفته است.

3- زید بن ارقم گوید: اول کسى که بخدا بعد از پیامبر (ص) ایمان آورد على بن ابیطالب است، تاریخ طبرى با دو سند صحیح که هر دو سند رجالش مورد وثوقند، مسند احمد 4/368، مستدرک حاکم 4/336 صحت آنرا اعتراف کرده اند و ذهبى آنرا پذیرفته است (کامل ابن اثیر 2/22)

4- زید بن ارقم گوید: اول کسى که با رسول خدا نماز گزارد على (ع) بود، احمد و طبرانى بر طبق آنچه در مجمع هیثمى 9/103 آمده، این جمله را از او نقل کرده اند و هیثمى گوید: رجال احمد، همان رجال صحیحین است، و نیز ابو عمرو در استیعاب 2/459 آنرا نقل کرده است.

5- زید بن ارقم گفته است: اول کسى که بعد از پیامبر خدا (ص)، بخدا ایمان آورد، على بن ابیطالب بود. (الاستیعاب 2/459).

6- عبد اله بن عباس گوید: اول کسى که نماز گزارد على (ع) بود. (جامع ترمذى 2/215، تاریخ طبرى 2/241 با سندهاى صحیح، کامل ابن اثیر 2/22، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 3/256).

7- عبد اله بن عباس گوید: على (ع) را چهار خصلت بود که دیگران از آن محرومند: او اول مردى از عرب و عجم است که با پیامبر خدا (ص) به نماز ایستاد.(مستدرک حاکم 3/111، استیعاب 2/457).

8- عبد اله بن عباس گوید: مجاهد گفته است: اول کسى که با پیامبر (ص) رکوع کرد على بن ابیطالب بود و درباره او این آیه نازل گردید:
أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ. «1» (تذکره سبط ص 8.)

9- عبد اله بن عباس در سخنانش گفت: فرزند جگر خوار، از میان مردم شام، گروهى اراذل و اوباش را براى مخالفت با على بن ابیطالب، پسر عم و داماد پیامبر خدا و اولین مردى که با او نماز خواند، با خود همدست کرد. (کتاب صفین ابن مزاحم 360 شرح ابن ابى الحدید 1/504، حمیرة الخطیب 1/175).

10- عبد اله بن عباس گوید: براى على طلب غفران را خداى بزرگ در قرآن بر هر مسلمانى واجب کرده است آنجا که گوید: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ
«2» از اینرو بر هر مسلمانى که بعد از على به اسلام گرویده، واجب است براى على استغفار کند (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 3/256).

11- و نیز عبد اله بن عباس گوید: اول کسى که اسلام آورده، على بن ابیطالب است (الاستیعاب 2/458، مجمع الزوائد 9/102).

12- باز از عبد اله بن عباس است: على اول کسى بود که از میان مردم بعد از خدیجه رضى اله عنه، ایمان آورد (استیعاب 2/457).
و گوید: ابو عمرو- رضى الله عنه- گفته: این نسبت را احدى در صحت و وثاقت نقلش تردید ندارد و زرقانى در شرح المواهب به صحت آن اعتراف کرده است 1/242

13- ابن عباس در جانب زمزم در مکه سخن میگفت و ما نزد او بودیم هنگامیکه سخنش بپایان رسید مردى برخاست گفت: اى ابن عباس من مردى از اهل حمص شام میباشم، از مردمى هستم که از على بن ابیطالب رضوان اله علیه بیزارى جسته، او را لعن میکنند، ابن عباس گفت: خدا آنان را در دنیا و آخرت لعن کند و عذاب خوار کننده اى براى آنها فراهم سازد. آیا بخاطر فاصله اى که از نظر انتساب با پیغمبر دارد!؟ یا بخاطر اینکه او اولین مرد مسلمانى بود که در جهان بخدا و پیامبرش گروید!؟ و یا او اول کس بود که نماز گزارد و رکوع کرد و به کارهاى نیک پرداخت؟ مرد شامى گفت بخدا سوگند اینان قرابت و سابقه ى او را انکار نمیکنند چیزى که هست مى پندارند او مردم را بکشتن داد … تا آخر حدیث (المحاسن و المساوى بیهقى 1/30).

14- عفیف گوید: در زمان جاهلیت بمکه آمدم میخواستم براى خانواده ام از لباسها و عطریات مکه خریدارى کنم، نزد عباس بن عبد المطلب که مرد بازرگانى بود نشسته بودم و به کعبه مینگریستم، در آنوقت خورشید در وسط آسمان در نهایت اوج خود بود ناگاه جوانى پدیدار شد، دیده بر آسمان گشود و در برابر کعبه ایستاد آنگاه دیرى نپائید پسرى آمد پهلوى او قرار گرفت و سپس مدتى نگذشت، که زنى آمد پشت سر آنها ایستاد. جوان رکوع کرد، پس جوان و آن زن با او به رکوع رفتند، جوان سر برداشت و آندو سر برداشتند، جوان سجده کرد، پسر و زن هم بسجده افتادند. گفتم: اى عباس! امر عظیمى روى داده! عباس گفت: آرى امر عظیمى روى داده است. آیا میدانى این جوان کیست؟ گفتم: نه، گفت: این جوان محمد بن عبد الله پسر برادر من است. و آیا میدانى این پسر کیست؟ این پسر على، برادر زاده من است، و آیا میدانى این زن کیست؟ این زن خدیجه دخت خویلد همسر آن جوان است، این برادر زاده من، بمن خبر داده است پروردگارش، پروردگار آسمان و زمین، او را به دینى که اظهار میکند، امر کرده است. بخدا سوگند در تمام روى زمین کسى جز این سه تن بر این دین نگرویده اند.
(خصائص نسائى 3، تاریخ طبرى 2/21، ریاض النضرة 2/158 استیعاب 2/459 عیون الاثر 1/93، کامل ابن اثیر 2/22، سیرة الحلبیة 1/288).

15- سلمان فارسى گوید: اول کسى که از این امت بر پیامبرش در حوض کوثر وارد شود اولین اسلام آورنده، على بن ابیطالب رضى اله عنه خواهد بود (استیعاب 2/457، مجمع الزوائد 9/102). و اشاره کرده که رجالش همه مورد وثوق اند و این راویان را در ردیف کسانى که اولین اسلام آورنده را على بن ابیطالب معرفى میکنند، این عده بر شمرده اند. (اسکافى در رساله اش بر عثمانیه، ابو عمر در استیعاب، عراقى در شرح التقریب 1/85، قسطلانى در مواهب 1/45).

16- ابو رافع گوید: پیامبر (ص) روز دوشنبه اى که مبعوث شد، اول روز خودش نماز گزارد و آخر همان روز خدیجه و روز شنبه فرداى آنروز على (ع).
این روایت را طبرانى طبق اظهار شرح المواهب 1/240 و عیون الاثر 1/92 نقل کرده است و با روایت قبلى هر دو را در ریاض النضرة 2/158 و شرح ابن ابى الحدید 3/258 میتوان یافت.

17- ابو رافع گوید: على (ع) تا مدت هفت سال و چند ماه مخفیانه پیش از آنکه دیگرى نماز گزارد بنماز مى پرداخت. (طبرانى، هیثمى در مجمع 9/103 و حمویى در فرائد باب 47 روایت فوق را نقل کرده اند.)

18- از کسانى که روایت کرده اند على بن ابیطالب (ع) اولین مسلمان بود یکى ابوذر غفارى را نقل کرده اند (استیعاب 2/452، التقریب و شرح آن 1/85 مواهب اللدنیة 1/45).

19- خباب بن الأرت گوید: دیدم على (ع) را که پیش از دیگر مردم با پیغمبر (ص) نماز میگزارد، او در آنروز بطور کامل بالغ شده بود.
رساله اسکافى، و در استیعاب خباب را در ردیف کسانى که اولین مسلمان را على روایت کرده اند بر شمرده 2/452، و المواهب اللدنیة 1/45.

20- مقداد بن عمرو کندى، یکى از کسانى است که روایت اولین مسلمان بودن على (ع) را نقل کرده. (استیعاب 2/456، تقریب و شرح آن 1/85، مواهب اللدنیه 1/45.)

21- جابر بن عبد اله انصارى گوید: پیامبر (ص) روز دوشنبه مبعوث گردید و على (ع) روز سه شنبه نماز گزارد.
طبرى 2/211، کامل ابن اثیر 2/22، شرح ابن ابى الحدید 3/258 و ابو عمرو، عراقى، قسطلانى جابر را از کسانى که اولین اسلام آورنده على بن ابیطالب را معرفى کرده است، نام برده اند.

22- ابو سعید خدرى روایت کرده که على بن ابیطالب اولین اسلام آورنده است (استیعاب 2/456، شرح تقریب 1/85، مواهب اللدنیة 1/45.)

23- حذیفة بن الیمان گوید: روزى که ما سنگ را پرستش میکردیم و مشروب مى نوشیدیم، على (ع) چهارده ساله فرزندى بود که ایستاده شب و روز با پیامبر (ص) نماز میگزارد. در آنروز قریش پیامبر (ص) را نا بخرد میخواندند و هیچکس جز على (ع) از او دفاع نمیکرد. (شرح نهج ابن ابى الحدید 3/360).

24- عمر بن الخطاب یکى دیگر از این راویان است. عبد اله بن عباس گوید:
شنیدم وقتى گروهى نزد عمر بودند، سخن از سابقین در اسلام بمیان آمد، عمر گفت: اما درباره على شنیدم رسول خدا (ص) سه خصلت درباره او مى گفت، که بسیار آرزو میکردم یکى از آن خصلتها براى من بود. رسیدن به این آرزو از هر چه خورشید بر آن بتابد براى من محبوبتر است. من و ابو عبیده و ابو بکر و گروهى از اصحاب پیغمبر (ص) در نزد آنحضرت بودیم که دست به پشت على رضى اله عنه میزد، و بدو میگفت: یا على! تو اول مؤمنى هستى که ایمان آورده و اول مسلمانى که به اسلام گرویده و نسبت تو به من، مانند نسبت هارون به موسى است. (رساله اسکافى، مناقب خوارزمى، و شرح ابن ابى الحدید 3/258).

25- عبد اله بن مسعود گوید: اول حدیثى که در امر پیامبر خدا (ص) دانستیم این بود که با بنى اعمامم به مکه آمدیم … آنگاه حدیث عفیف را که در صفحه قبل متذکر شدیم نقل کرده است. (مراجعه کنید به رساله اسکافى).

26- از ابو ایوب انصارى، طبرانى روایت کرده که گفت: اول الناس اسلاما على بن ابیطالب (ع) (شرح تقریب 1/85، شرح زرقانى 1/242).

27- ابو مرازم یعلى بن مرة کسى است که زرقانى در شرح المواهب 1/242، او را یکى از آنان که على را نخستین مسلمان میداند نامبرده است.

28- هاشم بن عتبة مرقال به على گفت: شما اى امیر مؤمنان! از همه مردم نسبت به رسول خدا (ص) نزدیکتر و سابقه ات از همه برتر و مقدم تر است. (کتاب نصر 125 جمهرة الخطب 1/151).

29- در گفتارى از هاشم بن عتبه، در روز صفین آمده است که گفت: همانا امیر ما اول کسى است که با رسول خدا نماز خواند و داناترین فرد در دین خدا و مقدم از دیگران نسبت به رسول خدا است. (کتاب نصر 403، تاریخ طبرى 6/24، کامل ابن ایثر 3/135).
و این هاشم بن عتبه در روز صفین گفته است:
پسر عم احمد بزرگوار که پیامبر از راه هدایت در او تجلى کرده است، او اولین تصدیق کننده اش، و اولین نماز گزارى است که تا حد درگیرى سخت با کفار جنگیده است. «1»

30- مالک بن حارث اشتر، در یکى از سخنرانى هایش گوید: با ما است پسر عم رسول خدا (ص) و شمشیرى از شمشیرهاى او، على بن ابیطالب. او که با پیامبر (ص) نماز گزارد و هیچ مردى در نماز گزاران با پیامبر بر او پیشى نگرفت. در همه دوران زندگى، از کودکى تا کهولت هیچگونه اثرى از حالات کودکى و کوتاهى ها و لغزش هاى جوانى در او دیده نشده، او همیشه در دین خدا دانا و بحدود الهى عالم بوده است. (کتاب نصر 268، شرح ابن ابى الحدید 1/484، جمهرة الخطب 1/183).

31- عدى بن حاتم در سخنرانى اش خطاب به معاویه گوید: ما تو را میخوانیم به مردى که برترین این امت از نظر سابقه و بهترین آنان از لحاظ تأثیر در اسلام است بپیوندى. (کتاب نصر 221، تاریخ طبرى 6/2، شرح ابن ابى الحدید 1/344) و در تعبیر ابن اثیر در کامل: پسر عم تو، سرور مسلمانان و از لحاظ سابقه از همه برتر است.

32- عدى بن حاتم در سخن دیگرش گوید: اگر او را بر شما فضیلت است، شما را یاراى همانندى با او نیست بنابر این یا تسلیم او گردید و یا در مقابلش پیکار کنید، بخدا سوگند اگر از لحاظ علم به کتاب و سنت بنگرید، او داناترین افراد به کتاب و سنت است، و اگر از لحاظ اسلام بررسى کنید، او برادر پیامبر خدا (ص) و سر سلسله اسلام است. (الامامة و السیاسة 1/103).

33- محمد بن الحنفیه، سالم بن ابى الجعد گوید به محمد گفتم: آیا ابو بکر اسلامش از همه مقدم بود؟ گفت: نه. (استیعاب 2/458)
و وقتى ثابت شد ابو بکر اولین مسلمان نبوده بى تردید اول مسلمان على (ع) بوده است.

34- طارق بن شهاب احمسى در سخنانش آمده: آنگاه گفتم على را، که اول مؤمنان در ایمان بخدا و پسر عم پیامبرش و وصى اوست، فرا خوانید، این برتر است …
تا آخر (شرح ابن ابى الحدید 1/76).

35- عبد اله بن هاشم مر قال در سخنرانى اش گوید: ایها الناس همانا هاشم در راه اطاعت پسر عم رسول خدا و اولین مؤمن به او، و داناترین مردم در دین خدا، به جهاد پرداخت. (کتاب نصر 405).

36- عبد اله بن حجل گفت: اى امیر مؤمنان! شما در میان ما اولین ایمان آورنده و آخرین کسى هستى که تا دم آخر با پیامبر (ص) همدم بوده اى (الامامة و السیاسة 1/103 کتاب نصر).

37- ابو عمرة بشیر بن محصن در اجتماعى از اصحاب على و معاویه گفت:
سرور ما (على (ع)) از همه خلق از لحاظ فضیلت، و دیندارى، و سابقه در اسلام، و نزدیکى با پیامبر به امر خلافت شایسته تر است. (کتاب نصر 210)

38- عبد اله خباب بن الأرت- ابن قتیبه درباره اش گوید: گروهى از خوارج که بر على (ع) خروج کرده بودند در حال حرکت به مردیکه زنش را بر الاغى سوار کرده و آنرا هدایت میکرد، رسیدند در آنوقت او، رود فرات را عبور میکرد به او گفتند: کیستى تو؟ گفت: مردى از مؤمنانم، گفتند: درباره على بن ابیطالب (ع) چه میگوئى؟ گفت: مردى از مؤمنانم، گفتند: درباره على بن ابیطالب (ع) چه میگوئى؟ گفت میگویم او امیر مؤمنان بود و نخستین کسى است که بخدا و رسولش ایمان آورد، گفتند: نامت چیست؟ گفت: من عبد اللّه بن خباب بن الأرت یکى از صحابه رسول خدا ام (الامامة و السیاسة 1/122).

39- عبد اله بن بریده گوید: از مردان اولین کسیکه اسلام آورد على بن ابیطالب است و آنگاه گروه سه نفرى: ابوذر، بریده و یکى از پسر عموهاى ابوذر میباشند.
این حدیث را محمد بن اسحاق مدنى در جلد اول مغازى نقل کرده است.

40- محمد بن ابى بکر- در قسمتى از نامه اى که به معاویه نوشت، چنین آمده است:
نخستین کسى که اسلام را پذیرفت و بدرگاه خدا رو آورد و تصدیق و موافقت رسول خدا (ص) را نموده و اسلام آورده و تسلیم او گردید، برادر و پسر عمش على بن ابیطالب بود … تا آنجا که گوید:
او از میان همه مردم، در اسلام مقدم و در اندیشه راستگوتر بود … تا آنجا که گوید:
واى بر تو (اى معاویه)! تو خود را با على همطراز میخوانى و حال آنکه او وارث پیامبر (ص) و وصى او، و پدر فرزندانش، و اولین پیروانش بود، و او آخرین کسى است که با پیامبر (ص) ملاقات داشت، پیامبر اسرار خود را با او در میان نهاد و در کار خود تنها او را شریک گردانید. (کتاب صفین 115. جمهرة الخطب 1/149)

41- عمرو بن حمق به على (ع) گفت: من براى پنج خصلت بشما ارادت میورزم و شما را دوست دارم: شما پسر عم رسول خدا (ص)، و اول مؤمن به او، (و در تعبیر دیگر اولین اسلام آورنده) و پدر فرزندان پیامبر (ص)، در میان ما هستى و از نظر جهاد بزرگترین مردان مهاجر میباشى (کتاب صفین 115، جمهرة الخطب 1/149)

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 317

متن عربی

  الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 317

رأی الصحابة و التابعین فی أوّل من أسلم:

1-أنس بن مالک، قال: نُبِّئ- بُعث- النبیُّ صلى الله علیه و سلم یوم الإثنین، و أسلم علیٌّ یوم الثلاثاء- و فی لفظ له-: بُعث رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم الإثنین و صلّى علیٌّ یوم الثلاثاء.
أخرجه «2»: الترمذی فی جامعه (2/214)، الطبرانی، الحاکم فی المستدرک (3/112)، ابن عبد البرّ فی الاستیعاب (3/32)، ابن الأثیر فی جامع الأصول کما فی تلخیصه تیسیر الوصول (3/271)، الحمّوئی فی فرائد السمطین الباب ال (47)، و أوعز إلیه العراقی فی التقریب (1/85)، و یوجد فی شرح ابن أبی الحدید (3/258)، تذکرة السبط (ص 63)، السراج المنیر شرح الجامع الصغیر (2/424)، شرح المواهب (1/241).
2-بُریدة الأسلمیّ، قال: أُوحیَ إلى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم یوم الإثنین، و صلّى علیٌّ یوم الثلاثاء. أخرجه الحاکم فی المستدرک «3» (3/112) و صحّحه هو و أقرّه الذهبی.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 318

3-زید بن أرقم قال: أوّل من أسلم مع رسول اللَّه علیّ بن أبی طالب.
تاریخ الطبری بإسنادین صحیحین رجالهما ثقات، مسند أحمد (4/368)، مستدرک الحاکم (3/136) و صحّحه هو و أقرّه الذهبی، الکامل لابن الأثیر (2/22) «1».

4-زید بن أرقم، قال: أوّل من صلّى مع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم علیٌّ.
أخرجه أحمد «2» و الطبرانی «3» کما فی مجمع الهیثمی (9/103) و قال: رجال أحمد رجال الصحیحین، أبو عمر فی الاستیعاب «4» (2/459).

5-زید بن أرقم، قال: أوّل من آمن باللَّه بعد رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم علیُّ بن أبی طالب. الاستیعاب (2/459).

6-عبد اللَّه بن عبّاس، قال: أوّل من صلّى علیٌّ.
جامع الترمذی (2/215)، تاریخ الطبری (2/241) بإسناد صحیح، الکامل لابن الأثیر (2/22)، شرح ابن أبی الحدید (3/256) «5».

7-عبد اللَّه بن عبّاس، قال: لعلیٍّ أربع خصال لیست لأحد: هو أوّل عربیٍّ و أعجمیٍّ صلّى مع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم …
مستدرک الحاکم «6» (3/111)، الاستیعاب «7» (2/457).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 319

8- عبد اللَّه بن عبّاس،
قال مجاهد: إنّه قال: أوّل من رکع مع النبیِّ صلى الله علیه و آله و سلم علیُّ ابن أبی طالب، فنزلت فیه هذه الآیة: (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ‏) «1»). تذکرة السبط «2» (ص 8).

9-عبد اللَّه بن عبّاس، قال فی خطبة له: إن ابن آکلة الأکباد قد وجد من طغام أهل الشام أعواناً على علیِّ بن أبی طالب، ابن عمّ رسول اللَّه و صهره، و أوّل ذَکَرٍ صلّى معه.
کتاب صفِّین لابن مزاحم (ص 360)، شرح ابن أبی الحدید (1/504)، جمهرة الخطب (1/175) «3».

10-عبد اللَّه بن عبّاس، قال: فرض اللَّه تعالى الاستغفار لعلیّ فی القرآن على کلّ مسلم، بقوله تعالى: (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ‏) «4». فکلُّ من أسلم بعد علیٍّ فهو یستغفر لعلیٍّ. شرح ابن أبی الحدید «5» (3/256).

11-عبد اللَّه بن عبّاس، قال: أوّل من أسلم علیُّ بن أبی طالب.
الاستیعاب «6» (2/458)، مجمع الزوائد (9/102).

12-عبد اللَّه بن عبّاس، قال: کان علیٌّ أوّل من آمن من الناس بعد خدیجة.
الاستیعاب «7» (2/457)

و قال: قال أبو عمر رحمه الله: هذا إسنادٌ لا مطعن فیه

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 320

لأحد، لصحّته و ثقة نَقَلَته.
و صحّحه الزرقانی فی شرح المواهب (1/242).

13-کان ابن عبّاس بمکّة یحدِّث على شفیر زمزم و نحن عنده، فلمّا قضى حدیثه قام إلیه رجلٌ، فقال: یا ابن عبّاس، إنّی امرؤٌ من أهل الشام من أهل حمص، إنَّهم یتبرَّون من علیّ بن أبی طالب- رضوان اللَّه علیه- و یلعنونه. فقال: بل لعنهم اللَّه فی الدنیا و الآخرة و أعدَّ لهم عذاباً مهیناً، أ لِبُعد قرابته من رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و أنَّه لم یکن أوّل ذکران العالمین إیماناً باللَّه و رسوله؟ و أوّل من صلّى و رکع و عمل بأعمال البرّ؟ قال الشامی: إنَّهم و اللَّه ما یُن کرون قرابته و سابقته، غیر أنَّهم یزعمون أنّه قتل الناس.
المحاسن و المساوئ للبیهقی «1» (1/30).

14- عفیف، قال: جئت فی الجاهلیّة إلى مکّة و أنا أرید أن ابتاع لأهلی من ثیابها و عطرها، فأتیت العبّاس بن عبد المطّلب و کان رجلًا تاجراً. فأنا عنده جالسٌ حیث أنظر إلى الکعبة، و قد حلّقت الشمس فی السماء فارتفعت و ذهبت، إذ جاء شابٌّ فرمى ببصره إلى السماء، ثمَّ قام مستقبل الکعبة، ثمَّ لم ألبث إلّا یسیراً حتى جاء غلامٌ فقام على یمینه، ثمَّ لم یلبث إلّا یسیراً حتى جاءت امرأةٌ فقامت خلفهما، فرکع الشابُّ، فرکع الغلام و المرأة، فرفع الشابُّ فرفع الغلام و المرأة، فسجد الشابُّ فسجد الغلام و المرأة.
فقلت: یا عبّاس أمر عظیم. قال العبّاس: أمرٌ عظیمٌ، أ تدری من هذا الشابُّ؟ قلت: لا. قال: هذا محمد بن عبد اللَّه ابن أخی، أ تدری من هذا الغلام؟ هذا علیٌّ ابن أخی، أ تدری من هذه المرأة؟ هذه خدیجة بنت خویلد زوجته، و إنَّ ابن أخی هذا أخبرنی أنَّ ربّه ربّ السماء و الأرض أمره بهذا الدین الذی هو علیه، و لا و اللَّه ما على الأرض کلّها أحدٌ على هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة.
خصائص النسائی (ص 3)، تاریخ الطبری (2/212)، الریاض النضرة (2/158)،

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 321

الاستیعاب (2/459)، عیون الأثر (1/93)، الکامل لابن الأثیر (2/22)، السیرة الحلبیّة (1/288) «1».
15-سلمان الفارسیّ، قال: أوّل هذه الأمّة وروداً على نبیّها الحوض أوّلها إسلاماً علیّ بن أبی طالب رضى الله عنه.
الاستیعاب (2/457)، مجمع الزوائد (9/102) و قال: رجاله ثقات. و عدّه الإسکافی فی رسالته على العثمانیة، و أبو عمر فی الاستیعاب، و العراقیّ فی شرح التقریب (1/85)، و القسطلانی فی المواهب (1/45) ممّن روى أنّ علیّا أوّل من أسلم «2».

16-أبو رافع، قال: صلّى النبیُّ صلى الله علیه و سلم أوّل یوم الإثنین، و صلّت خدیجة آخره، و صلّى علیٌّ یوم الثلاثاء من الغد.
أخرجه «3» الطبرانی کما فی شرح المواهب (1/240)، عیون الأثر (1/92)، و تجده و سابقه فی الریاض النضرة (2/158)، شرح ابن أبی الحدید (3/258).

17-أبو رافع، قال: مکث علیٌّ یصلّی مستخفیاً سبع سنین و أشهراً قبل أن یصلّی أحدٌ.
أخرجه «4» الطبرانی، الهیثمی فی المجمع (9/103)، الحمّوئی فی الفرائد الباب ال (47).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 322

18- أبو ذرّ الغفاریّ، عُدَّ ممّن روى أنّ علیّ بن أبی طالب أوّل من أسلم.
الاستیعاب (2/456)، التقریب و شرحه (1/85)، المواهب اللدنیّة (1/45) «1».

19-خبّاب بن الأرتّ، قال: رأیت علیّا یصلّی قبل الناس مع النبیِّ و هو یومئذٍ بالغٌ مستحکم البلوغ.
رسالة الإسکافی «2»، و عُدّ ممّن روى أنَّ علیّا أوّل من أسلم فی الاستیعاب «3» (2/4 56)،و المواهب اللدنیّة «4» (1/45).

20- المقداد بن عمرو الکندیّ، ممّن روى أنَّ علیّا أوّل من أسلم کما فی الاستیعاب (2/456)، و التقریب و شرحه (1/85)، و المواهب اللدنیّة (1/45).

21-جابر بن عبد اللَّه الأنصاریّ، قال: بُعث النبیُّ صلى الله علیه و سلم یوم الإثنین، و صلّى علیٌّ یوم الثلاثاء.
الطبری (2/211)، الکامل لابن الأثیر (2/22)، شرح ابن أبی الحدید (3/258)، و عدّه أبو عمر و العراقی و القسطلانی ممّن روى أنَّ علیّا أوّل من أسلم «5».

22-أبو سعید الخدریّ، روى أنَّ علیَّ بن أبی طالب أوّل من أسلم.
الاستیعاب (2/456)، شرح التقریب (1/85)، المواهب اللدنیّة (1/45).

23-حذیفة بن الیمان، قال: کنّا نعبد الحجارة و نشرب الخمر، و علیٌّ من أبناء

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 323

أربع عشرة سنة قائمٌ یصلّی مع النبیّ لیلًا و نهاراً، و قریش یومئذٍ تسافه رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم ما یذبُّ عنه إلّا علیٌّ. شرح ابن أبی الحدید «1» (3/260).

24- عمر بن الخطّاب، قال عبد اللَّه بن عبّاس: سمعت عمر و عنده جماعةٌ، فتذاکروا السابقین إلى الإسلام، فقال عمر: أمّا علیّ فسمعت رسول اللَّه یقول فیه ثلاث خصال، لوددت أن تکون لی واحدة منهنَّ، و کانت أحبَّ إلیَّ ممّا طلعت علیه الشمس، کنت أنا و أبو عبیدة و أبو بکر و جماعة من أصحابه إذ ضرب النبیُّ صلى الله علیه و سلم على منکب علیٍّ رضى الله عنه فقال له: «یا علیُّ، أنت أوّل المؤمنین إیماناً، و أوّل المسلمین إسلاماً، و أنت منّی بمنزلة هارون من موسى».
رسالة الإسکافی، مناقب الخوارزمی «2»، شرح ابن أبی الحدید «3» (3/258).

25- عبد اللَّه بن مسعود، قال: أوّل حدیث علمته من أمر رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم أنّی قدمت مکّة مع عمومة لی. و ذکر مثل حدیث عفیف المذکور (ص 226). رسالة الإسکافی «4».

26- أبو أیّوب الأنصاریّ،
أخرج الطبرانی عنه أنَّه قال: أوّل الناس إسلاماً علیُّ بن أبی طالب.
شرح التقریب (1/85)، شرح الزرقانی (1/242).

27- أبو مرازم یعلى بن مرّة،
عدّه الزرقانی فی شرح المواهب (1/242) ممّن قال: إنَّ علیّا أوّل الناس إسلاماً.

28-هاشم بن عتبة المرقال، قال: أنت یا أمیر المؤمنین أقرب الناس من

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 324

رسول اللَّه رحماً، و أفضل الناس سابقة و قدماً.
کتاب نصر «1» (ص 125)، جمهرة الخطب «2» (1/151).

29- فی کلام لهاشم بن عتبة یوم صفِّین: إنَّ صاحبنا هو أوّل من صلّى مع رسول اللَّه، و أفقهه فی دین اللَّه، و أولاه برسول اللَّه.
کتاب نصر (ص 403)، تاریخ الطبری (6/24)، الکامل لابن الأثیر (3/135) «3». و قال هاشم یوم صفِّین:
مع ابنِ عمّ أحمدَ المعلّى             فیه الرسول بالهدى استهلّا
أوّلُ من صدّقه و صلّى             فجاهدَ الکفّارَ حتى أبلى «4»

30- مالک بن الحارث الأشتر، قال فی خطبة له: معنا ابن عمّ نبیِّنا، و سیفٌ من سیوف اللَّه علیُّ بن أبی طالب، صلّى مع رسول اللَّه و لم یسبقه إلى الصلاة ذَکَر، حتى کان شیخاً لم یکن له صبوة و لا نبوة و لا هفوة، فقیه فی دین اللَّه، عالم بحدود اللَّه.
کتاب نصر (ص 268)، شرح ابن أبی الحدید (1/484)، جمهرة الخطب (1/183) «5».

31- عدیّ بن حاتم، قال فی خطبة له مخاطباً معاویة: ندعوک إلى أفضل الأمّة سابقة، و أحسنها فی الإسلام آثاراً.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 325

کتاب نصر (ص 221)، تاریخ الطبری (6/2)، شرح ابن أبی الحدید (1/344) «1». و فی لفظ ابن الأثیر فی الکامل «2» (3/124): إنَّ ابن عمِّک سیِّد المسلمین أفضلها سابقةً.

32- عدیّ بن حاتم،
قال فی خطبة أخرى له: إن کان له- لعلیٍّ- علیکم فضلٌ فلیس لکم مثله، فسلّموا و إلّا فنازعوا علیه، و اللَّه لئن کان إلى العلم بالکتاب و السنّة، إنَّه لأعلم الناس بهما، و لئن کان إلى الإسلام، إنّه لأخو نبیِّ اللَّه و الرأس فی الإسلام.
الإمامة و السیاسة «3» (1/103).

33- محمد بن الحنفیّة، قال سالم بن أبی الجعد: قلت له: أبو بکر کان أوّلهم إسلاماً؟ قال: لا. الاستیعاب «4» (2/458).
إذا ثبت أنَّ أبا بکر لم یکن أوّل الناس إسلاماً فعلیٌّ علیه السلام هو المتعیِّن سبق إسلامه.

34- طارق بن شهاب الأحمسیّ-
فی کلام له-: ثمَّ قلت: أَ أَدَعُ علیّا و هو أوّل المؤمنین إیماناً باللَّه، و ابن عمّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم و وصیّه؟! هذا أعظم.
شرح ابن أبی الحدید ( «5» (1/76.

35- عبد اللَّه بن هاشم المرقال،
قال فی خطبة له: یا أیّها الناس، إنّ هاشماً جاهد فی طاعة ابن عمّ رسول اللَّه، و أوّلِ من آمن به، و أفقهِهم فی دین اللَّه.
کتاب نصر «6» (ص 405).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 326

36- عبد اللَّه بن حجل،
قال: یا أمیر المؤمنین، أنت أوّلنا إیماناً، و آخرنا بنبیِّ اللَّه عهداً.
الإمامة و السیاسة «1» (1/103)، کتاب نصر.

37- أبو عمرة بشیر بن محصن،
قال فی جمع من أصحاب علیٍّ و معاویة: إنَّ صاحبی أحقُّ البریّة کلّها بهذا الأمر، فی الفضل و الدین و السابقة فی الإسلام و القرابة من رسول اللَّه.
کتاب نصر «2» (ص 210).

38- عبد اللَّه بن خبّاب بن الأرتّ،
قال ابن قتیبة: إنّ الخارجة التی خرجت على علیٍّ، بینما هم یسیرون، فإذا هم برجل یسوق امرأته على حمار له، فعبروا إلیه الفرات، فقالوا له: من أنت؟ قال: أنا رجلٌ مؤمنٌ، قالوا: فما تقول فی علیِّ بن أبی طالب؟ قال: أقول: إنَّه أمیر المؤمنین، و أوّل المسلمین إیماناً باللَّه و رسوله. قالوا: فما اسمک؟ قال: و أنا عبد اللَّه بن خبّاب بن الأرتّ صاحب رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم.
الإمامة و السیاسة «3» (1/122).

39- عبد اللَّه بن بریدة،
قال: أوّل الرجال إسلاماً علیُّ بن أبی طالب، ثمّ الرهط الثلاث: أبو ذرّ، و بریدة، و ابن عمّ لأبی ذرّ.
أخرجه محمد بن إسحاق المدنی فی الجزء الأوّل من المغازی «4».

40- محمد بن أبی بکر،
کتب إلى معاویة کتاباً، منه: فکان أوّل من أجاب و أناب، و صدّق و وافق، و أسلم و سلّم، أخوه و ابن عمِّه علیُّ بن أبی طالب- إلى أن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 327

قال-: أوّل الناس إسلاماً، و أصدق الناس نیّة- إلى قوله- یا لک الویل، تعدل نفسک بعلیٍّ و هو وارث رسول اللَّه، و وصیّه و أبو ولده، و أوّل الناس له اتِّباعاً، و آخرهم به عهداً، یخبره بسرِّه، و یشرکه فی أمره.
نصر فی کتاب صفِّین «1» (ص 133).

41-
عمرو بن الحمق، قال لعلیٍّ: أحببتک لخصال خمس: إنَّک ابن عمِّ رسول اللَّه، و أوّل من آمن به- و فی لفظ: و أسبق الناس إلى الإسلام-، و أبو الذرّیة التی بقیت فینا من رسول اللَّه، و أعظم رجل من المهاجرین سهماً فی الجهاد.
کتاب صفِّین «2» (ص 115)، جمهرة الخطب «3» (1/149)