حافظ ابن عساکر در ج 7 ص 330 . تاریخ شام روایت نموده که عمرو بن عاص در مجلس معاویه به عبدالله بن جعفر از راه تحقیر گفت: ای پسر جعفر، عبدالله در جواب گفت: تو مرا به جعفر نسبت دادی که نه زنازاده ام و نه ابتر (بلا عقب) و سپس از او روی گرداند و این دو شعر بخواند:
عرضت قرن الشمس وقت ظهیره
لتستر منه ضوه بظلامکا
کفرت اختیارا ثم آمنت خیفه
و بغضک ایانا شهید بذلکا
تو، در نیمروز با تیرگی که داری متعرض خورشید شدی تا مانع تابش آن گردی، به اختیار و رضا کافر شدی و سپس ازترس ایمان آوردی، کینه و دشمنیت نسبت به ما، خود بر این ادعا، گواه است.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 187