اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ خرداد ۱۴۰۲

نه تنها خلیفه، بلکه بعضی از عرفا نیز محدث هستند

متن فارسی

نکته قابل توجه:
غزالى می گوید: بعضى از عرفاء گفته اند: از برخى از «ابدال» درباره بعضى از «مقامات نفس» پرسیدم، او به طرف راست و چپش نگریست و گفت: خدا شما را رحمت کند چى می گوئید؟ آنگاه به سینه اش توجه کرد و گفت: شما چه می گوئید؟ آنگاه جواب سؤال را داد، از او پرسیدم به چه جهت به طرف راست و چپ توجه نمودید؟ پاسخ داد: جواب سؤالت را نمی دانستم از دو فرشته که در دو طرفم قرار داشتند پرسیدم آنان نیز بلد نبودند آنگاه از دلم پرسیدم آنطور که پاسخ دادم به من خبر داد، بنابراین او از دو فرشته داناتر بوده است. غزالى اضافه می کند: گویا همین معنى این حدیث است».
انسان جستجوگر در کتب تراجم افرادى را می یابد که فرشتگان با آنان سخن گفته اند از قبیل: عمران بن حصین خزاعى، متوفى در سال 52 هجرى که درباره اش نوشته اند: فرشتگان حفاظت کننده را می دیده و با آنها سخن می گفته تا اینکه سوخت و داغ شد «1» و «2».
ابن کثیر در تاریخش جلد 8 صفحه 60 آورده است که: فرشتگان بر او سلام می کردند تا آنکه داغ شد در این وقت سلامشان قطع گردید، آنگاه پیش از چند لحظه قبل از مرگ دوباره پیشش آمدند و به او سلام می گفتند.
و در شذرات الذهب جلد 1 صفحه 58 آمده است: «سلامى که فرشتگان به او می گفتند می شنید تا آنکه با آتش سوخت دیگر به مدت یکسال سلامشان را نشنید پس خداوند به او لطف فرمود: دوباره این نعمت را بر او ارزانى داشت».
حافظ عراقى در «طرح التثریب» جلد 1 صفحه 90 و ابو الحجاج المزى در «تهذیب الکمال» چنانکه در تلخیص التهذیب آمده: جریان سلام گفتن فرشتگان را به او نقل کرده اند.
ابن سعد و ابن جوزى در «صفة الصفوة» جلد 1 صفحه 283 و ابن حجر در تهذیب التهذیب جلد 8 صفحه 128 گفته اند که: «فرشتگان با او مصافحه می کردند».
از جمله کسانى که فرشتگان با آنان سخن گفته اند، ابو المعانى صالح متوفى در سال 427 ه است.
ابن جوزى و ابن کثیر نقل کرده اند که: ابو المعالى در ماه رمضانى گرفتار بیچارگى شدیدى شد، تصمیم گرفت برود پیش یکى از بستگانش تا مقدارى قرض بگیرد. او می گوید: همینکه داشتم می رفتم پرنده اى روى شانه ام نشست و گفت:اى ابو المعالى! من فلان فرشته ام، به آنجا مرو، او را پیش تو خواهیم آورد، او می گوید: فردا همان مرد پیشم آمد «1».
ابو سلیمان خطابى می گوید: رسول خدا فرموده است: «در امتهاى پیشین مردمى بودند «محدث» و اگر در امتم کسى باشد او عمر است» و من می گویم:
اگر در این عصر کسى باشد او ابو عثمان مغربى است «2».
و از این قبیل است سخن گفتن «حورا» با «ابى یحیى ناقد» خطیب بغدادى و ابن جوزى از «ابى یحیى زکریا ابن یحیى ناقد» متوفى در سال 285 ه نقل کرده اند که او گفته است: از خدا با چهار هزار ختم قرآن حوریه اى خریدم هنگامى که در ختم آخر بودم خطابى از حوریه اى شنیدم که می گفت: «تو به عهدت وفا کردى و اینک من همانم که مرا خریدى» «3».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 72

متن عربی

تنبیهٌ:

قال الغزالی «3»: قال بعض العارفین: سألت بعض الأبدال عن مسألة من مشاهد النفس فالتفت إلى شماله و قال: ما تقول رحمک اللَّه؟ ثمّ إلى یمینه کذلک، ثمّ أطرق إلى صدره فقال: ما تقول؟ ثمّ أجاب. فسألته عن التفاته، فقال: لم یکن عندی علمٌ فسألت الملکین فکلٌّ قال: لا أدری، فسألت قلبی فحدَّثنی بما أجبت، فإذا هو أعلم منهما. قال الغزالی: و کأنّ هذا معنى هذا الحدیث. انتهى.

و یجد الباحث فی طیّ کتب التراجم جمعاً ممّن کلَّمتهم الملائکة، منهم: عمران بن الحصین الخزاعی المتوفّى سنة (52)، أخرج أبو عمر فی الاستیعاب «4» (2/4 55): إنّه کان یرى الحفظة و کانت تکلّمه حتى اکتوى. و ذکره ابن حجر فی الإصابة (3/26).

و قال ابن کثیر فی تاریخه «5» (8/60): قد کانت الملائکة تسلّم علیه فلمّا اکتوى

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 73

انقطع عنه سلامهم، ثمّ عادوا قبل موته بقلیل، فکانوا یسلّمون علیه رضى الله عنه.

و فی شذرات الذهب «1» (1/58): إنّه کان یسمع تسلیم الملائکة علیه؛ ثمّ اکتوى بالنار فلم یسمعهم عاماً، ثمّ أکرمه اللَّه بردّ ذلک.

و ذکر تسلیم الملائکة علیه: الحافظ العراقی فی طرح التثریب (1/90)، و أبو الحجّاج المزّی فی تهذیب الکمال کما فی تلخیصه «2» (ص 250)، و قال ابن سعد «3» و ابن الجوزی فی صفة الصفوة «4» (1/283): کانت الملائکة تصافحه. و ذکره ابن حجر فی تهذیب التهذیب «5» (8/126).

و منهم: أبو المعالی الصالح المتوفّى (427)، أخرج الحافظان ابنا الجوزی و کثیر: أنّ أبا المعالی أصابته فاقةٌ شدیدة فی شهر رمضان، فعزم على الذهاب إلى رجل من ذوی قرابته لیستقرض منه شیئاً، قال: فبینما أنا أریده فنزل طائرٌ فجلس على منکبی و قال: یا أبا المعالی أنا الملک الفلانی، لا تمضِ إلیه نحن نأتیک به. قال: فبکر إلیّ الرجل «6». صفة الصفوة (2/2 80)، المنتظم (9/136)، البدایة و النهایة (12/163).

و قال أبو سلیمان الخطّابی: قال النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم: قد کان فی الأمم ناسٌ محدَّثون، فإن یکن فی أمّتی فعمر، و أنا أقول: فإن کان فی هذا العصر أحدٌ کان أبا عثمان المغربی. تاریخ بغداد (9/113).

و من هذا القبیل تکلّم الحوراء مع أبی یحیى الناقد، أخرج الخطیب البغدادی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 74

و ابن الجوزی عن أبی یحیى زکریا بن یحیى الناقد المتوفّى (285)- أحد أثبات المحدَّثین- قال: اشتریت من اللَّه حوراء بأربعة آلاف ختمة، فلمّا کان آخر ختمة، سمعت الخطاب من الحوراء و هی تقول: وفیتَ بعهدک فها أنا التی قد اشتریتنی «1».