اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۴ مهر ۱۴۰۲

صعصعه بن صوحان خلیفه را مذمت کرد

متن فارسی

ابن عساکر مینویسد “: عثمان بالای منبر بود. صعصعه برخاسته به او گفت: ای امیرالمومنین از راه اسلام بگشتی بر اثر آن ملت تواز راه اسلام منحرف گشت. به راه راست آی تا ملت به راه راست (اسلام) درآید. روزی دیگر صعصعه سخن گفت و بسیار گفت تا عثمان رو به مردم کرد که آی مردم این پر گوی بیهوده گوی لافزن نمیداند خدا کیست یا خدا کجاست.صعصعه گفت: این که گفتی من نمیدانم خدا کیست، بدان که خدا پروردگار ما و پروردگار اجداد دیرین ما است, در جواب این که گفتی نمیدانم خدا کجاست ، باید بگویم که خدا در کمین ستمگران و گناهکاران است. و سپس این آیه را خواند: به کسانی که ستم دیده اند چون ستمدیده اند اجازه پیکار داده شد، و خدا قادر به یاری و پیروزی ایشان است. عثمان گفت;این آیه فقط درباره ما ودوستانمان نازل شده که از مکه به ناحق بیرون رانده شدیم.” زمخشری این مطلب را در” فائق ” و ابن منظور در ” لسان العرب ” و ابن اثیر در ” النهایه ” و زبیدی در ” تاج العروس ” آورده اند.

امینی گوید: صعصعه که شرح حالش را در همین جلد آوردیم و به فضائل و قهرمانی و پاکی و سلامت نفسش در امور دین و دنیا پی بردیم معتقد است عثمان از راه حق و راه اسلام بگشته و بر اثر انحرافش ملت اسلامی راه انحراف گرفته است و اگر وی به راه راست آید ملت بدان باز خواهد گشت. و با تلاوت آیه قرآن و استناد به آن میرساند که جنگ بر ضد عثمان روا وجایز است، و او و امثالش مورد ستم عثمان قرار گرفته اند و خدا قادر است آنان را یاری داده به پیروزی نائل آورد. این سخنان مستند و استدلال فقهی را در حضور مردم و اصحاب پیامبر (ص) و در حالیکه عثمان بالای منبر است بیان میدارد و هیچکس در برابرش بر نمی خیزد و سخنش را رد و استدلالش را نقض نمی نماید.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 210 و 211

متن عربی

32- حدیث صعصعة بن صوحان

سیّد قومه عبد القیس

أخرج ابن عساکر فی تاریخه «2» (6/424) من طریق حمید بن هلال العدوی، قال: قام صعصعة إلی عثمان بن عفّان و هو علی المنبر فقال: یا أمیر المؤمنین ملت فمالت أُمّتک، اعتدل یا أمیر المؤمنین تعتدل أُمّتک.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 211

قال: و تکلّم صعصعة یوماً فأکثر، فقال عثمان: یا أیّها الناس إنّ هذا البجباج النفّاج ما یدری من اللَّه و لا أین اللَّه. فقال: أمّا قولک: ما أدری من اللَّه: فإنّ اللَّه ربّنا و ربّ آبائنا الأوّلین، و أمّا قولک: لا أدری أین اللَّه: فإنّ اللَّه لبالمرصاد، ثمّ قرأ: (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) «1». فقال عثمان: ما نزلت هذه الآیة إلّا فیّ و فی أصحابنا، أخرجنا من مکة بغیر حقّ.

و ذکره الزمخشری فی الفائق «2» (1/35) فقال: البجباج: الذی یهبر الکلام و لیس لکلامه جهة، و روی: الفجفاج؛ و هو الصیّاح المکثار. و قیل: المأفون المختال. و النفّاج: الشدید الصلف.

و أوعز إلیه ابن منظور فی لسان العرب «3» (3/32)، و قال: البجباج من البجبجة التی تفعل عند مناغاة الصبی، و بجباج فجفاج کثیر الکلام، و البجباج: الأحمق، و النفّاج: المتکبّر.

و کذا ذکره ابن الأثیر فی النهایة «4» (1/72)، و الزبیدی فی تاج العروس (2/6).

قال الأمینی: هذا صعصعة الذی أسلفنا صفحة (43) من هذا الجزء ذکر عظمته و فضله و بطولته وثقته فی الدین و الدنیا، یری أنّ الخلیفة مال عن الحقّ فمالت أُمّته و لو اعتدل اعتدلت، و فی تلاوته الآیة الکریمة فی محاورته إیذان بالحرب، و أنّه و من شاکله مظلومون من ناحیة عثمان منصورون باللَّه تعالی، فهو بذلک مستبیح لمنابذته و مناجزته، لقد لهج صعصعة بهذه علی رءوس الأشهاد و الخلیفة علی المنبر یخطب، فلم یسمع إنکاراً أو دفاعاً من أفاضل الصحابة العدول.