اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مهر ۱۴۰۲

نگاهی به کتاب «عثمان بن عفان» نوشته صادق عرجون

متن فارسی

نظری به کتاب « عثمان بن عفان » و دروغ پردازی هایش

کتاب ” عثمان بن عفان “-  نوشته ” صادق عرجون ” مدرس دانشکده زبان عربى در مصر – را باید مورد بررسى قرار داد – در مقدمه می نویسد :” این نوعى تحقیق در زندگانى خلیفه سوم عثمان – رضى الله عنه-  است که بوسیله آن تصویرى از زندگانى وى رسم کرده ام . آنجا که اختصار به حقیقت لطمه نمی زد به اجمال برگذاشتم و جائى که تفصیل باعث می شد حجتى آشکار گردد یا شبهه اى زدوده شود به تفصیل برگزار کرده ام . عوامل اجتماعى و سیاسى که سیره اسف انگیز او را در برگرفته است ، عواملى که جامعه اسلامى را به شدت و با قوت به خطرناک ترین انقلابى که تاریخ اسلام به خود دیده راند مورد توجه و بررسى من قرار گرفته است. زندگانى عثمان-  رضى الله عنه-  را بایستى در کمال آرامش و دقت نظر بررسى کرد تا فضائلى که در لابلاى افسانه هاى بیهوده اى که حقایق را به بازى گرفته است پوشیده مانده بر ملا شود و محاسن و مکارمى که به وسیله روایات غلط از دیده دور مانده آشکار گردد و حقائقى که به نادرستى آلوده متمایز شود و دروغ هائى که جاعلان ساخته اند و داستان هائى بى اساس با آب و تاب شناخته گردد. تمام کوشش خود را بکار برده ام تا خطوط اصلى و اصیل زندگانى عثمان-  رضى الله عنه-  را مشخص نمایم و میان آنها سازگارى و ربط دهم تا چنین تصویرى پدید آید. امیدوارم تصویرى که از زندگانى او رسم کرده ام سنگى شود از سنگهاى بناى بررسى زندگانى رجال اسلام و سیره قهرمانان پر شکوه آن، و مایه روشنگرى و عبرت آموزى مسلمانان باشد، و خدا توفیق رسان است. “

آنگاه نگاهى به موضوعات کتابش باید افکند و دید که به هیچ وجه با آنچه در مقدمه گفته مطابقت ندارد و عبارت است از نعره هاى کینه توزانه فرقه اى، و فضائل ساختگى که از راه غلو و مبالغه تعبیه کرده اند، و روایات جعلى که به انگیزه شهوت و نفع جوئى ساخته اند، و افسانه هاى بافته قدیم را با زرق و برق سخن آراسته است و اباطیل پیشینیان را با بیانى مزورانه تکرار کرده است. در نوشته هایش اثرى از این نیست که اسناد روایات را یا متن سست و نادرست بسیارى از آنها را سنجیده و بررسى کرده یا حدیث شناسى خود را نموده باشد. موضوعات مهمى از فقه و دین شناسى عثمان تا اشتباهات و بدعت هایش را به بحث کشیده و در هر مورد خواسته آنها را توجیه نماید و توجیهاتش به یاوه می ماند به ویژه در مسائل فقهى، و عذرهاى بی مزه و خنک برایش آورده یا عذرهاى بدتر از گناه، که باید با همه این حرفهایش بزرگوارانه برخورد کرد و گذشت. کتابى که منابع و ماخذش عبارت باشد از ” فجر الاسلام ” احمد امین-  آن دروغ ساز حقه باز-  و کتاب خضرى-  آن اموى مسلک خیره سر-  و کنفرانس هاى کرد على-  عثمانى مسلک مخالف اهل بیت-  و امثال آنها که پر است از غلط گوئى و یاوه سرائى و دغلکارى حقه بازان و جیره خواران دستگاههاى حاکمه، معلوم است چگونه کتابى است. از حیرت آورترین حرف هایش یکى زیر عنوان ” دروغ بستن به پیامبر خدا ” است. می گوید : در این مرحله از تاریخ فرقه ها و احزاب جامعه اسلامى شروع کردند به دروغ ساختن به منظور دشمنى و آسیب رسانى به مخالفان خویش، و رفته رفته این دروغها به صورت استدلال هائى درآمد که با احادیث مستحکم و مستند می گشت احادیثى که سران فرقه ها و احزاب از زبان پیامبر “ص” می ساختند. رایج ترین اینگونه احادیث ساختگى آنها بود که ادعا می شد درباره ائمه وخلفا گفته شده است. هر که طرفدار کسى بود درباره مراد و رهبر خویش و نیز مخالان و رقیبانش به جعل حدیث پرداخت و چنان جعل کرد که مقصد و غرضش را مفید افتد . پس دو گونه مدح و ذم افراطى و تفریطى درباره هر یک از ائمه و خلفا پدید آمد و شرح زندگانى آنان را با پرده اى از ابهام و غموض بپوشانید و از دیده حقیقت نگران مستور داشت.

در کنار جعل حدیث به تاویلات و تحریفات معنوى در آیات قرآن پرداختند تا معنى آنها را دگرگونه جلوه دهند، و خطر این از جعل حدیث کمتر نبود. از این دو رشته تلاش مزورانه و دروغ پردازانه یک سلسله روایات و مطالب ساختگى و خرافات و افسانه به وجود آمد که مسلمانان را به بلا انداخت و شبهه هاى گیج کننده در میانشان پراکند و چهره دل آراى شریعت پاک اسلام را تیره ساخت و کتاب هاى خیلى از مولفان قدیم و جدید را بیالود، و بلائى شد براى دین و شرى براى مسلمین، و مانعى در راه نهضت و پیشرفتشان و حربه اى به دست دشمنان اسلام و سدى بر راه کسانى که در پى وصول به حقایق تاریخى و علمى و دینى اند. اگر توفیق خداى متعال نبود و مددى به عده اى از پیشوایان برگزیده و نیک سیرت اسلامى نرسانده بود که به نقد سند روایات و سنجش متون آنها و تمیز سره از ناسره همت گمارند و نگذارند از هر بدعت گذارى روایت شود چهره اسلام از درخشندگى می افتاد و بدان دلارائى که در قرآن حکیم و تعالیم پیامبر عظیم جلوه گر است نمی ماند. “

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 347 )

متن عربی

کتاب: عثمان بن عفّان

و اعطف على کتاب عثمان بن عفّان للمدرّس فی کلّیة اللغة العربیّة بمصر الأستاذ صادق إبراهیم عرجون نظرة ممعنة حیث یقول فی فاتحته: فهذا طراز من البحث فی سیرة ثالث الراشدین عثمان رضى الله عنه، صوّرت به حیاته صورة لا أعیذها من

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏9، ص: 347

إجمال غیر مجحف بحقّ، و لا أعضها عن تفصیل یظهر حجّة أو یدفع شبهة.

و قد احتفلت فیه بتحقیق ما احتفّ بهذه السیرة الأسیفة من عوامل اجتماعیّة و سیاسیّة، دفعت المجتمع الإسلامی دفعاً عاصفاً إلى أخطر انقلاب عرفه التاریخ فی الإسلام.

و سیرة عثمان رضى الله عنه حریّة بالبحث الممحّص الهادئ، لیکشف منها ما سترته الأقاصیص العابثة من فضائل، و ما شوّهته الروایات الغالطة من محاسن، و یصحّح ما غالطت فیه من حقائق، و یزیّف ما بهرجه المتقوّلون من أکاذیب مزوّرة و حکایات باطلة.

و قد حاولت جهدی أن أتتبّع الخطوط الأصیلة فی حیاة عثمان رضى الله عنه، فلاءمت بینها حتى ارتسمت منها هذه الصورة التی أرجو أن تکون لبنة بین لبنات متساندة فی دراسة حیاة رجالات الإسلام، و سیر أبطاله الغرّ المیامین، تبصرة و ذکرى للمؤمنین. و اللَّه ولیّ التوفیق. انتهى.

ثمّ ألق نظرة أخرى على مواضیع کتابه تجدها غیر منطبقة على ما تقوّل فی شی‏ء منها، و إنّما هی نعرات طائفیّة ممقوتة، و فضائل مفتعلة دسّتها ید الغلو فیها، و سفاسف موضوعة حبّذت الشهوات اختلاقها. کلّل أساطیر السلف بزخرف القول، و زخرف أباطیل الأوّلین بالبیان المزوّر، لم نجد له فحصاً عن حال الأسانید، و تهافت المتون، و فقه الحدیث، و طرق مواضیع مهمّة من فقه عثمان و أغالیطه و أحداثه و هو یروقه التفصّی عنها، فلم یتفصّ إلّا بالتافهات لا سیّما فی المسائل الفقهیّة التی هو بمجنب عنها، فنحت لها أعذاراً باردة، أو أنّها أعظم من تلکم المآثم، فلنمرّ علیها کراماً.

و ما ظنّک بکتاب یکون من مصادره کتاب فجر الإسلام لأحمد أمین ذلک المتحذلق المختلق، و کتاب الخضری ذلک الأمویّ المباهت، و محاضرات کرد علی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏9، ص: 348

العثمانی الشامی المناوئ لأهل بیت الوحی، و أمثال هذه من کتب السلف و الخلف ممّا لا یعرّج علیه؟ و فیه الخلط و الخبط، و ضوضاء الدجّالین، و لغط المستأجرین.

و من أعجب ما رأیت قوله فی (ص 41) من الکتاب تحت عنوان: الکذب على رسول اللَّه: و فی هذه المرحلة من تاریخ الإسلام بُدئت أکاذیب الفرق و الأحزاب فیما یکید به بعضها لبعض، حتى أخذت تلک الأکاذیب صورة الحجاج بأحادیث یتقوّلها زعماء الفرق و رؤساء الأحزاب على سیّدنا رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم، و قد کثر من هذه الأکاذیب ما زعموه کان فی حقّ الأئمّة و الخلفاء، و قالت کلّ شیعة فیمن شایعته و فی منافسیه عندها ما شاء لها الهوى، و تجاذب هذا النوع طرفی الإفراط و التفریط مدحاً و ذمّا، و اختلاقاً و تقوّلا، حتى غشّى سیر هؤلاء الأجلّاء بغشاء من الغموض حجب الحقائق عن کثیر من الناظرین.

و لیس بأقلّ خطراً من ذلک ما اقترفوه فی جنب القرآن الکریم من تأویلات محرّفة لآیات اللَّه تعالى عن مواضعها، و من هنا و هناک تألّفت سلسلة الموضوعات و الخرافات و الأساطیر التی ابتلی بها المسلمون، و انتشرت بینهم التلبیسات الملتویة و الشُّبَه الغامضة، فشوّهت جمال الشریعة المطهّرة، و حُشی بها کثیر من کتب المؤلّفین المتقدّمین و المتأخرین، حتى أصبحت وبالًا على الدین، و شرّا على المسلمین، و حائلًا دون نهضتهم و تقدّمهم، و سلاحاً فی أیدی خصوم الإسلام، و عائقاً عن الوصول إلى کثیر من الحقائق التاریخیّة و العلمیّة و الدینیّة، و لولا توفیق اللَّه تعالى رحمةً بهذه الأمّة، و رعایة لهذا الدین الکریم، لطائفة من أئمّة المسلمین المصطفین الأخیار، انتهضوا لنقد الأسانید و تنقیح الروایات، و بهرجة الزائف منها، و حظر الروایة عن کلّ صاحب بدعة فی الإسلام، لما بقیت للإسلام صورته النیّرة التی جاء بها القرآن الحکیم، و أدّاها رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم إلى أصحابه نقیّة صافیة. انتهى.

هذه نفثات الأستاذ الصادق، و هذه حسراته وزفراته المتصاعدة وراء ضیاع التاریخ الإسلامی، وراء طمس الحقائق تحت أطباق الظلمات، وراء تشویه الأساطیر

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏9، ص: 349

و المخاریق و الأباطیل جمال الشریعة المطهّرة، و لعمر الحقّ لقد أحسن و أجاد، و الرائد لا یکذب، غیر أنّ المسکین هو من أُسراء تلکم السلاسل المتسلسلة من الموضوعات و الخرافات التی أُبتلی بها المسلمون، و عاقته الأغشیة المدلهمّة عن الوصول إلى الحقائق التاریخیّة و العلمیّة و الدینیّة، و ثبّطته التلبیسات الملتویة عن نیل الصحیح الناصع من التاریخ و الحدیث، فما أصاب من الحقّ نیلًا، و ما أسعفته فکرته هذه على الطامّات و لا قدر شعرة، و ما أوضحت له سبل النجاح، و ما هدته إلى المهیع اللائح، فلیته ثمّ لیته کان یأخذ بأقوال أُولئک الأئمّة المصطفین الأخیار فی نقد الأسانید فی الجرح و التعدیل، و کان یعمل بها و یتّخذها دستوراً لنفسه، مقیاساً فیما سطره من الأکاذیب و الأفائک، و لیته کان یرحم هذه الأُمّة، و یرعى هذا الدین الکریم مثلما هم رحموا و رعوا، و ما زرّف «1» فی تألیفه، و ما أعاد لأساطیر الأوّلین الخلقة جدّتها بعد ألف و ثلاثمائة عامٍ من عمرها.

و هل هو بعد ما وقف على هذا الجزء و وجد کتابه مؤلّفاً من سلسلة بلایا و حلقة أباطیل زیّفها أُولئک الأئمّة الذین هو اصطفاهم و اختارهم و أثنى علیهم یقرع سنّ الندم و یتّبع سنن الحقّ اللاحب؟ أو أنّه یلج فیما سوّد به صحائف کتابه أو صحیفة تاریخه و یتمادى فی عیّه ولیّه؟ و ما التوفیق إلّا باللَّه.