اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۱ خرداد ۱۴۰۲

ولادت و وفات سید رضى

متن فارسی

به اتفاق مؤرخین، شریف رضى، به سال 359 در بغداد، متولد گشت، و در همانجا بالید و بزرگ شد. «1» و در همان بغداد، بروز یکشنبه، ششم محرم «2» سال 406 دیده بر جهان بست، چنانکه در رجال نجاشى، تاریخ بغداد، عمدة الطالب، خلاصة الرجال و غیر آن آمده است.

در «شذرات الذهب» نوشته «در صبح روز پنجشنبه درگذشت» و گویا اشتباه از کاتب باشد، زیرا مدرک گفته‌اش را کتاب «ابن خلکان» معرفى کرده، و در تاریخ ابن خلکان می‌نویسد: «صبح روز یکشنبه» نه پنجشنبه.

در «دائره وجدى» ج 4 ص 253 سال وفات را 404 نوشته، گویا از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید گرفته، یا خطائى است که از کاتب رخ داده، چون می‌بینیم، همین فرید وجدى در ج 9 ص 487 دائره‌اش تاریخ صحیح را یاد آور شده و نوشته: «ششم محرم سال 406». یکى از معاصرین شریف، ابو الحسن احمد بن على بتى، در گذشته شعبان سال 405، پیش از مرگ، قصیده در سوگ و رثاى شریف سروده است که در دیوان او ج 1 ص 138 دیده می‌شود، گرد آورنده دیوانش می‌گوید: بعد از تاریخ این سروده چند ماه گذشت که شریف رضى در گذشت. رضوان خداى بر او باد.

در مرگ «شریف رضى»، وزیر، ابو غالب، فخر الملک، و سایر وزراء و اعیان و اشراف و قضاة، همگان با پاى برهنه، برسم عزا، در خانه او حضور یافتند، فخر الملک بر او نماز خواند، و در همان خانه‌اش که در محله کرخ ردیف مسجد اهل انبار بود، دفن شد.

برادرش شریف مرتضى، بر جنازه برادر حاضر نشد و در مراسم نماز هم شرکت ننمود، از بی‌قرارى و جزع نتوانست به جنازه برادر بنگرد، به روضه امام موسى بن جعفر علیهما السلام پناه برد، و در پایان روز، فخر الملک، شخصا به روضه امام مشرف شده شریف مرتضى را به خانه‌اش فرستاد.

بسیارى از مؤرخین نوشته‌اند که: «جسد او را، بعد از آنکه در خانه‌اش به امانت خاک کردند، به کربلاء مشرفه منتقل ساختند و در کنار پدرش ابو احمد حسین بن موسى بخاک سپردند و از تاریخ چنین برمی‌آید که در قرون وسطى، مزارش در کربلاء مشهور بوده است، صاحب عمدة الطالب می‌نویسد: «مرقد شریف رضى، در کربلاء آشکار و معروف است». و نیز در شرح حال برادرش مرتضى می‌نویسد: «نزد پدر و برادرش بخاک رفت، و مرقد آنان آشکار و معروف است». رفاعى، در گذشته 885، در کتاب «صحاح الاخبار» ص 62 می‌گوید: «جنازه شریف مرتضى را به کربلاء حسینى بردند، مانند پدرش و برادرش، و در آنجا بخاک سپردند، و مرقدش در آنجا ظاهر و مشهور است».

این موضوع، با اعتبار عقل هم سازگار است، زیرا فرزندان «ابراهیم مجاب» در حائر قدس جوار حضرت سید الشهدا سکونت اختیار کردند، ابراهیم نامبرده در نزدیکى حائر از جانب بالاسر مبارک دفن شد، و فرزندانش مرقد او را گورستان شخصى خود گرفته، در اطراف او دفن شدند، و هر کس از این خاندان در بغداد یا بصره سکونت داشت، همچون فرزندان «موسى ابرش» بعد از مرگ، به کربلاء منتقل و در کنار جدشان بخاک رفتند، ضمنا قطعى است که جنازه پدر شریف رضى، به حائر حسینى منتقل و در همانجا دفن شد.

اضافات چاپ دوم: [و شاید، ابتدا در خانه‌اش دفن شده باشد، و بعد او را به کربلاء برده باشند، چنانکه ابن جوزى در «منتظم ج 7 ص 247 یاد کرده است‏].

و هم قطعى است که جنازه شریف علم الهدى را بعد از اینکه در خانه‌اش بخاک سپردند، به حائر حسینى منتقل نمودند، تولیت آن تربت مقدس در کف آنان بود و هیچ کس، جز با اجازه آنان در حائر حسینى دفن نمی‌شد، همان طور که ضمن شرح حال وزیر، ابو العباس ضبى، در همین جلد صفحه 181 گذشت.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 289

متن عربی

ولادته و وفاته:

وُلد الشریف الرضی ببغداد سنة (359) بإطباق من المؤرِّخین، و نشأ بها ( «3») و توفّی بها یوم الأحد (6) محرّم ( «4») سنة (406) کما فی فهرس النجاشی ( «5»)، و تاریخ بغداد للخطیب ( «6»)، و عمدة الطالب ( «7»)، و الخلاصة ( «8»)، و غیرها.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 289

فما فی شذرات الذهب ( «1»): أنَّه توفّی بکرة الخمیس، فهو من خطأ النسّاخ، فإنّه نقله عن تاریخ ابن خلّکان، و فی التاریخ بکرة یوم الأحد لا الخمیس. و أمّا ما فی دائرة المعارف لفرید وجدی (4/253) من أنّه توفّی (404) فأحسبه مأخوذاً من شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، أو أنّه خطأ من الناسخ، و قد أرّخه فرید وجدی صحیحاً فی دائرة المعارف (9/487) ب (6) محرم سنة (406)، و قد رثى الشریف الرضی معاصره أبا الحسن أحمد بن علیّ البتّی المتوفّى سنة (405) فی شعبان بقصیدة توجد فی دیوانه ( «2») (1/138)، و قال جامع الدیوان: و بعده بشهور توفّی الرضی رضى الله عنه.

و عند وفاته حضر إلى داره الوزیر أبو غالب فخر الملک و سائر الوزراء و الأعیان و الأشراف و القضاة حفاة و مشاة، و صلّى علیه فخر الملک و دُفن فی داره الکائنة فی محلّة الکرخ بخطِّ مسجد الأنباریّین ( «3»)، و لم یشهد جنازته أخوه الشریف المرتضى و لم یصلِّ علیه، و مضى من جزعه علیه إلى [مشهد] الإمام موسى بن جعفر علیهما السلام، لأنّه لم یستطع أن ینظر إلى تابوته، و مضى فخر الملک بنفسه آخر النهار إلى أخیه المرتضى بالمشهد الکاظمی فألزمه بالعود إلى داره.

ذکر کثیر من المؤلِّفین نقل جثمانه إلى کربلاء المشرّفة بعد دفنه فی داره بالکرخ فدُفن عند أبیه أبی أحمد الحسین بن موسى، و یظهر من التاریخ أنّ قبره کان فی القرون الوسطى مشهوراً معروفاً فی الحائر المقدّس.

قال صاحب عمدة الطالب ( «4»): و قبره فی کربلاء ظاهر معروف.

و قال ( «5») فی ترجمة أخیه المرتضى: دُفن عند أبیه و أخیه، و قبورهم ظاهرة مشهورة.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 290

و قال الرفاعی المتوفّى (885) فی صحاح الأخبار (ص 62): نُقل المرتضى إلى مشهد الحسین بکربلا کأبیه و أخیه و دُفن هناک، و قبره ظاهر معروف.

و هذا قریبٌ إلى الاعتبار؛ لأنّ بنی إبراهیم المجاب قطنوا الحائر المقدّس و جاوروا الإمام السبط- سلام اللَّه علیه- فدفن فیه إبراهیم المذکور بمقربة ممّا یلی رأس قبر الإمام علیه السلام فاتّخذ بنوه تربته مدفناً لهم، و کان من قطن منهم بغداد أو البصرة کبنی موسى الأبرش یُنقل بعد موته إلى تربة جدِّه، و قد ثبت أنّ والد الشریف المترجَم نُقل إلى الحائر المقدّس قبل دفنه و دُفن بها، أو دُفن فی داره أوّلًا ثمّ نُقل إلى مشهد الحسین کما فی المنتظم لابن الجوزی ( «1») (7/247)، و صحَّ أیضاً نقل جثمان الشریف علم الهدى المرتضى إلى الحائر بعد دفنه فی داره، و کانت تولیة تلک التربة المقدّسة بیدهم، و ما کان یُدفن هناک أیّ أحد إلّا بإجازةٍ منهم، کما مرَّ فی ترجمة الوزیر أبی العبّاس الضبّی فی هذا الجزء (ص 106).