اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۴ مهر ۱۴۰۲

پاسخ علامه به شبهات و دروغ پردازی های ابن تیمیه درباره زید شهید

متن فارسی

کلام قاطع
. این زید است، و این است مقام پاکی و قداست او نزد عموم شیعیان. اکنون بنگرید تا چه پایه می توان  سخن ابن تیمیه را به حساب حقیقت گذاشت که می گوید “: رافضی ها زید بن علی بن الحسین و دوستانش را طرد کردند و برکفر و فسقشان گواهی دادند “
آنگاه از این سخن واهی، شخصی به نام ” سید محمود آلوسی ” در رساله ای از او که در کتاب ” السنه و الشیعه ” چاپ شده درصفحه 52 پیروی کرده گوید:”رافضیان اسلام مانند رافضیان یهود بسیاری از اولاد فاطمه رضی الله عنها را دشمن داشته تا به آنها ناسزا می گویند مانند زید بنعلی که در علم و زهد پایگاه بلندی داشت. “سپس این دروغ شاخدار را ” قصیمی ” از او گرفته و در کتاب ” الصراع بین الوثنیه و الاسلام ” یاد کرده است.اینان نسبت مجعول خود را به شیعیان در ردیف سایر گناهان و زشتیهای منتسبه مورد تاخت و تاز و حملات سختی قرار داده اند. آیاکسی نیست از اینان بپرسد: چه وقت شیعه به این سخن دهن گشوده؟ چه کسی آن را به شما گفته؟ شما این پندار را نسبت بهشیعیان از چه کتابی نقل می کنید؟ اگر در کتابها نیست چه کی با شما در میان نهاده؟بلی اینان غرضی از این لا طائلات جز شکستن قدر و ارج شیعه ندارند و این شیعیان اند که از سوء نیت آنها در این نسبت هایواژگونه پرده بر می دارند. وقتی نویسنده ای چیزی از احوال و معارف ملتی را نداند یا دانسته آن را بر خلاف حقیقت ارائه دهدمثل اینان را از این مثل عربی باید استفاده کرد که گوید:حن قدح لیس منها:(تیر ناله کرد و صدائی بیرون داد که از خودش نبود).گویا اینان که از ساحت مقدس زید دفاع می کنند خوانندگان خود را جاهل و از تاریخ اسلامی بی خبر می پندارند و گمان میکنند حقیقت سخن فریبنده شان را کسی نمی داند.آیا کسی نیست از اینان بپرسد اگر زید نزد شما و قوم شما مقام بلندی از علم و زهد دارد، باستناد کدام کتاب و سنتی پدران شما بااو جنگیدند، او را کشتند و کشته اش را به دار آویختند، آنگاه سوزاندند و سرش را در شهرها گرداندند؟ آیا فرمانده بد خواهان او و کشنده اس یوسف بن عمر از آنان و قوم آنان نیست؟آیا فرمانده پلیس عباس بن سعد از آنها نبود؟آیا کسی که سر شریفش را از بدن جدا ساخت، ابن حکم بن صلت از آنها نیست؟آیا مژده آور قتل او، حجاج بن قاسم از قوم آنها نیست؟
آیا خراش بن حوشب که پیکر شریفش را از قبر بیرون کشید از آنها نمی باشد؟آیا ولید یا هشام بن عبد الملک که دستور سوزاندنش را صادر کرد از خلفای آنان نیست؟آیا سر مقدسش را زهره بن سلیم یکی از افراد این قوم، نزد هشام نیاورد؟آیا هشام بن عبد الملک از خلفای آنان نیست که سر زید را به مدینه الرسول فرستاد و در برابر قبر پیغمبر یک شبانه روز آویخت؟آیا این هشام بن عبد الملک نبود به خالد قسری با سوگند نوشت زبان و دست کمیت شاعر اهل بیت را بر اثر قصیده ایکه در رثای زید ب علی و فرزندش و در مدح بنی هاشم سروده بود، قطع کند؟آیا این حاکم خلیفه آنان در مدینه محمد بن ابراهیم مخزومی نبود که جلساتی در مدت هفت روز بر پا کرده و در آنها شرکتکرد، خطبا را فرا می خواند تا علی و زید و دوستدارانشان را لعن گویند.؟
آیا این شخص حکم بن اعور از شعرای آنان نیست که مفتخرانه گوید
:صلبنا لکم زیدا علی جذع نخله
و لم نر مهدیا علی الجذع یصلب
و قستم بعثمان علیا سفاهه
و عثمان خیر من علی و اطیب
“این ما بودیم که زید را بر شاخ نخل بدار آویختیم و ما هیچگاه ندیده ایم مهدی ای را بر شاخ نخل بدار زنند.شما ازسفاهت و نادانی علی را با عثمان مقایسه کردید و حال آنکه عثمان از علی بهتر و پاک تر است!”آیا این سلمه بن حر بن حکم شاعر اینان نیست که درکشتار زید افتخار آمیز می گوید:
“ما شخصیت های بزرگ قریش را نابود کردیم تا آنجا که خاطره آنانمانند خاطره دیروز از دلها رفت.مائیم که در دوران قدیم (جاهلیت) اساس سلطنت آنها بودیم، و کدام سلطنت بدون اساس باقی میماند.ما چندی (در جنگهای اسلامی) مورد نکال و اندوه قرار گرفتیم، ولی بالاخره چاره از این نیست که ما هم بدانها اقتدا کنیم.”آیا آن کسی که در برابر سر زید شهید که او را در مدینه بدار کشیده بودند این اشعار را میگوید، از آنان نیست:ای کسی که پیمان بیعت خود را شکستی. ترا بشارت باد بانچه مایه ضعف و سستی است.تو عهد و میثاق خود را شکستی و این شیوه پیشینیان تست.سوگند که شیطان از وعده ریاستی که بتو داده بود تخلف کرد. “این است حقیقت، شما خود هر چه می دانید داوری کنید.
“آیا شما از این گفتار تعجب می کنید و می خندید چرا گریه نمی کنید و همچنان متحیر مانده اید.
یک انتقاد اصلاحی [نمونه هایی از تهمت و افتراء علیه شیعیان ]
از آنجا که نمونه ی تهمت و افترای شنیعی که بر شیعیان در مورد زید شهید زده اند در کتب قدیم و جدید اهل سنت، فراوان دیده می شود، و این خود بذری است برای هر نوع شر و مفسده، و وسیله ایست برای تحریک فریادهای تعصب جاهلانه و سنگ تفرقه بر وحدت اسلامی زدن و نتیجه ای جز گسیختن رشته پیوند دینی مسلمانان ندارد و خلاف مصالح عمومی اسلامی است، لذا بر ما لازم گردید پاره ای از این نمونه ها را از چند کتاب نقل کنیم تا خواننده به جنجال و غوغائی که برای کوباندن عواطف جامعه نسبت به تشیع به پا گردیده، آگاه گردد و موقعیت گروه مقابل را از لحاظ صدق، و امانت در نقل، بشناسد و تا کسانی که در علم کلام و رشته شناسائی عقائد و مذاهب کار می کنند از آن درس بیاموزند و نیز تا مفسر قرآن بداند دست تأویل چگونه آیات کتاب عزیز را از جای خود تحریف و تبدیل می سازد و فقیه بشناسد دست هوا پرستی چگونه با احکام الهی بازی می کند، و محدث از خرابکاری هواهای گمراه کننده با سنت نبوی با خبر شود، و طرفداران فضیلت و اخلاق از قربانیان هوی و هوس و سقوط هتاکانه آن آگاه گردند. تا بدین وسیله هر نویسنده ای در کار نگارش خود، ضوابطی صحیح برگزیند و نقشه ای مترقی برای خود ترسیم و از روشی شایسته، پیروی کند، آداب نویسندگی را بخوبی بیاموزد و بکار برد.
*** و تو هر گاه پیرو هواهایشان با علمی که برایت حاصل شده، باقی بمانی، در اینصورت تو خود از ستمکاران خواهی بود «1».

“الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 112

متن عربی

القول الفصل

هذا زید و مقامه و قداسته عند الشیعة جمعاء، فلست أدری أین یکون إذاً مقیل قول ابن تیمیّة من مستوی الحقیقة: إنّ الرافضة رفضوا زید بن علیّ بن الحسین و من والاه، و شهدوا علیه بالکفر و الفسق؟! «1»

و تبعه علی هذه الهفوة السیّد محمود الآلوسی فی رسالته المطبوعة فی کتاب السنّة و الشیعة (ص 52) و قال: الرافضة مثلهم کمثل الیهود، الرافضة یبغضون کثیراً من أولاد فاطمة- رضی اللَّه عنها- بل یسبّونهم کزید بن علیّ، و قد کان فی العلم و الزهد علی جانب عظیم. و أخذ عنه القصیمی هذه الأکذوبة، و ذکرها فی کتابه الصراع بین الإسلام و الوثنیّة.

ذکر هؤلاء عزوهم المختلق هذا إلی الشیعة فی عداد مساوئهم، فشنّوا علیهم الغارات. ألا من یسائلهم عن أنّ الشیعة متی لهجت بهذه؟ و من ذا الذی حکاها؟ و علی أیّ کتاب تستند مزعمتهم؟ و مَن ذا الذی شافههم بها حیث خلت عنها الکتب؟ نعم، لم یقصدوا إلّا إسقاط محلّ الشیعة بهذه السفاسف، فکشفوا عن سوأة إفکهم.

و إذا کان الکاتب عن أیّ أمّة لا یعرف شیئاً من معالمهم و أحوالهم، أو یعرفها ثمّ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 113

یقلبها ظهراً لبطن، یکون مثل هؤلاء الکتبة مورداً للمثَل: حَنّ قِدحٌ لیس منها «1».

و کأنّ هؤلاء المدافعین عن ساحة قدس زید یحسبون القرّاء جهلاء بالتاریخ الإسلامی، و أنّهم لا یعرفون شیئاً منه، و تخفی علیهم حقیقة هذا القول المزوّر.

ألا من مُسائل هؤلاء عن أنّ زیداً، إن کان عندهم و عند قومهم فی جانب عظیم من العلم و الزهد، فبأیّ کتاب أم بأیّة سنّة حاربه أسلافهم، و قاتلوه، و قتلوه، و صلبوه، و أحرقوه، و داروا برأسه فی البلاد؟!

ألیس منهم و من قومهم أمیر مناوئیه و قاتله یوسف بن عمر؟

أ وَ لیس منهم صاحب شرطته العبّاس بن سعد؟

أ وَ لیس منهم قاطع رأسه الشریف ابن الحکم بن الصلت؟

أ وَ لیس منهم مبشّر یوسف بن عمر بقتله الحجّاج بن القاسم؟

أ وَ لیس منهم خراش بن حوشب الذی أخرج جسده من قبره؟

أ وَ لیس من خلفائهم الآمر بإحراقه الولید أو هشام بن عبد الملک؟

أ وَ لیس منهم حامل رأسه إلی هشام زهرة بن سلیم؟

أ وَ لیس من خلفائهم هشام بن عبد الملک، و قد بعث رأس زید إلی مدینة الرسول، فنصب عند قبر النبیّ یوماً و لیلة؟

أ وَ لیس هشام بن عبد الملک، کتب إلی خالد القسری یقسم علیه أن یقطع لسان الکمیت شاعر أهل البیت و یده، بقصیدة رثی بها زید بن علیّ و ابنه، و مدح بنی هاشم؟

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 114

أ وَ لیس عامل خلیفتهم بالمدینة محمد بن إبراهیم المخزومی کان یعقد حفلات بها سبعة أیّام، و یخرج إلیها و یحضر الخطباء فیها، فیلعنون هناک علیّا و الحسنین و زیداً و أشیاعهم؟

أ وَ لیس من شعراء قومهم الحکیم الأعور؟ و هو القائل:

          صَلَبنا لکم زیداً علی جذعِ نخلةٍ             و لم نَرَ مهدیّا علی الجِذعِ یُصلَبُ

             و قِستُم بعثمانٍ علیّا سفاهةً             و عثمانُ خیرٌ من علیٍّ و أطیبُ!!

أ وَ لیس سَلَمةُ بن الحرّ بن الحکم شاعرهم هو القائل فی قتل زید؟:

          و أهلکنا جَحاجحَ من قریشٍ             فأمسی ذکرُهم کحدیثِ أمسِ

             و کنّا أُسّ ملکِهمُ قدیماً             و ما ملکٌ یقومُ بغیرِ أُسِ

             ضمنّا منهمُ نکلًا و حزناً             و لکن لا محالةَ من تأسِ

أ وَ لیس منهم من یقول بحیال رأس زید و هو مصلوبٌ بالمدینة؟:

          ألا یا ناقض المیثا             قِ أبشر بالّذی ساکا

             نقضتَ العهدَ و المیثا             قَ قِدماً کان قُدماکا

             لقد أخلف إبلیسُ ال             ذی قد کان منّاکا

هذه حقیقة الحال، فاقضِ ما أنت قاضٍ.

 (أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ* وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ* وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ ) «1»

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 115

 نقدٌ و إصلاح حول الکتب و التآلیف المزوّرة

و إذ لم تکن هذه الفریة الشائنة علی الشیعة- حول زید الشهید- مجرّدة عن أمثالها الکثیرة فی کتب القوم قدیماً و حدیثاً- و هی بذرة کلّ شرّ و فساد، تُحیی فی النفوس نعرات الطائفیّة، و تفرّق جمع الإسلام، و تُشتّت شمل الأمّة، و تُضادّ الصالح العام.

یهمّنا أن نذکر جملةً منها عن عدّة من الکتب، لیقف القارئ علی ما لهم من هوسٍ و هیاج فی تخذیل عواطف المجتمع عن الشیعة، و لیعرف محلّهم من الصدق و الأمانة، و لیتّخذ به المتکلّم دروساً عالیة فی معرفة الآراء و المعتقدات، و یظهر للمفسّر ما حرّفته ید التأویل من آی الکتاب العزیز عن مواضعها، و للفقیه ما لعبت به أیدی الهوی من أحکام اللَّه، و للمحدِّث ما ضیّعته الأهواء المضِلّة من السنّة النبویّة، و للأخلاقیّ مصارع الهوی و مساقط الاستهتار، و بذلک کلّه یتّخذ المؤلّف دستوراً صحیحاً، و خطّةً راقیةً، و أسلوباً صالحاً، و أدباً بارعاً فی التألیف.

 (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ) «1»

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 116