خود پسر عمر از کسانی بود که ابتدا حاضر به بیعت با یزید نشد «1»، اما وقتی یکصد هزار رشوه یزید زیر دندانش مزه انداخت اصول و واقعیات را ندیده گرفت و دگرگونه جلوه داد. ابتدا در مخالفت با بیعت یزید به عنوان ولیعهد معاویه به اصول اعتقادی و سیاسی اسلام تکیه می کرد و می گفت: «این خلافت (یعنی خلافت اسلامی) مثل نظام هراکلیوسی (امپراطوری رم شرقی) یا نظام قیصری (امپراطوری رم غربی) یا نظام شاهنشاهی ایران نیست که حکومت را پسر از پدر به ارث ببرد». «1» بعد از گرفتن آن رشوه کلان میان دو کار دشوار گرفتار شد، یکی این که عقیده سابق خویش را در باره یزید تغییر داده و رسوائی این تغییر عقیده را بپذیرد و دیگری مخالفت با یزید و قبول عواقب آن مخصوصا پس از دریافت رشوه! به همین جهت تا مدتی با یزید مدارا نمود و بالاخره همانطور که با پدرش- معاویه- بیعت کرده بود با آن موجود هرزه و پلید بیعت کرده و گفت: اگر خوب بود مایه رضایت خواهد بود و اگر مایه گرفتاری و ناراحتی بود شکیبائی و مدارا خواهیم کرد. «2» و برای رفع رسوائی تغییر عقیده اش این بهانه را تراشید که تا بحال به خاطر وجود پدرش- معاویه- از بیعتش امتناع می کردم و حالا چون آن مانع برطرف گشت اقدام به بیعت کردم! یزید می توانست بهانه او را برای تأخیر بیعت این طور رد و تخطئه نماید که پدرم بیعت را در عرض بیعتش نمی خواست تا بگوئی دو بیعت برای دو حاکم در آن واحد درست نیست، بلکه بیعت ولایتعهدی مرا در طول بیعت خویش برای پس از خود می خواست. لکن چون مقصود را حاصل می دید به استدلال و بحث با وی نپرداخت!چنین بود ماهیت بیعت یزید و چگونگی انجامش در زمان معاویه. وقتی معاویه مرد، جاه طلبان و پولپرستانی مثل پسر عمر دورش را گرفته با تهدید و تطمیع از این و آن برایش بیعت گرفتند، و با تقریر بیعت آن تبهکار بی شرم و همکاری در راه گناه و تجاوز و انحراف- در حالیکه خدا می فرماید: در راه نیکی و پرهیزکاری همکاری کنید نه بر سر گناهکاری و تجاوز- و فراهم ساختن اختلاف و تجزیه امت و مخالفت با اصحاب صالح و تابعان نیکو سیرت سبب گشتند که تخت سلطنت یزید استوار گردد و به انجام نقشه های شیطانی و جنایاتش قادر آید، و بتواند سپاه مسلم بن عقبه را مجهز و اعزام دارد و خون و مال ساکنان مدینه و حرم پیامبر خدا (ص) را برای آنها حلال سازد و اجازه دهد به مدت سه روز هر که را خواستند بکشند وهر چه را خواستند بدزدند و بربایند، و در جریان آن هفتصد تن از پیروان و حاملان قرآن به قتل رسیدند.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 52