از ” عبدالرحمن بن ابی عمیره ” به روایت مرفوع نقل شده “: در بیت المقدس بیعت هدایتی صورت می گیرد “. ” ابن سعد” از ” ولید بن مسلم ” از شیخی از اهل دمشق و او از ” یونس بن میسره بن جلیس ” و او از ” عبدالرحمن ” روایت کرده است.
به سلسله شامیان در اسناد این دروغ دقت کنید: “ولید مولی بنی امیه” عالم شام که پیوسته اشتباه و خطا می کرد روایت می کند، از دروغگویان نقل می نماید، آنگاه به نیرنگ کاری شروع می کند “. اوزاعی ” از احادیث ضعیف و ناشناخته نقل کرده، سپس ” ولید ” همه آنها را از روایت ساقط و فقط «اوزاعى» را ذکر کرده است. و او مردى دفّاع بود که شنیده ها و ناشنیده ها بر علیه او درآمیخته است و منکراتى از او از طریق شیخی از اهل شام که هیچ انس و جنی او را نمی شناسد، نقل شده است، از ” یونس ” نابینای شامی که ” معاویه ” را درک کرده و از او روایت کرده و بخششهایش را گوارا و لذیذ یافته است، از ” عبدالرحمن ” که احادیثش ثابت نیست و چنانکه” ابن عبدالبر ” گفته، سخنش قابل اعتماد نیست.
پس آیا نظیر این خرافات را جز بوسیله راویان مثل چنین اشخاصی می توانند نقل کنند؟ و آیا جز با این اسنادهای نارسا روایت می شوند؟ و آیا می دانی که العیاذ بالله کدام بیعت ستمگرانه را پیغمبر صلی الله علیه و آله بیعت هدایت نامیده است؟! بیعتی که حکومتی را تجویز می کند که قرآن کریم از آن تنفر دارد و پیغمبر اصحاب خود را به پیکار با دارنده چنان حکومتی تشویق می کند، و همه می دانیم که بیعت این ” آزاد شده فرزند آزاد شده، ” چیزی است که بر اساس تبری از ولایت کبری خداوند و ولایت “امیر المومنین” – که کتاب خدا آن را سفارش کرده و بدان وسیله دین را تکمیل فرموده و نعمت خود را به مردم تمام کرده – صورت گرفته است، دشمنی با ولایتی که خدا آنرا با ولایت خود و ولایت رسول الله صلی الله علیه و اله مقرون دانسته است، بیعتی که فساد آن اسلام را در بر گرفته و در دل هوادارانش بذر گناهان را افشانده است، حلال را با حرام در آمیخته و اموال و خون مردم را بر آزاد شدگان و نفرین شدگان مباح کرده است، و بر عترت محمد صلی الله علیه و آله و بر امت پیامبر تا به امروز مصیبتها فراهم آورده است.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 124)