74. «رفاعی» دست پیغمبر (ص) را می بوسد
«ابو محمّد ضیاء الدین و تری» در ص 54 «روضه الناظر» می نویسد: «در این (سال 555) سید احمد رفاعی با اشاره معنوی که به وی رسیده بود، به حج مشرف شد و قبر جد بزرگوارش صلّی اللّه علیه و آله را زیارت کرد و در برابر تربت پاکش این شعر را خواند: آنجا که از تو دور بودم، روان خود را از جانب خود به خاک بوسی تو می فرستادم اینک گردش روانها پیرامون تو پیدا است. دست مبارکت را در آر تالبان من به فیض بوسه نائل شود «2».
. آنگاه دست مبارک جدش صلّی اللّه علیه و آله ظاهر شد و او آنرا بوسید و مردم همه تماشا می کردند. این قصه بطور متواتر نقل شده و بین مردم مشهور و اسانید آن صحیح است و حفاظ و محدثان و بسیاری از مورخان و صاحبان طبقات آنرا نقل کرده اند.
این موضوع را کسی انکار ندارد، مگر آنکه جاهل به دانش روایت یا حاسد به مقام نبوت و ظهور معجزه محمّدیه باشد، یا اینکه غیر از امت احمدیه و معدوز بوده باشد. بعلاوه، ظهور این معجزه از پیغمبر، آن هم در چنان عصری که انواع بدعتها و فتنه ها و هواپرستی ها در آن رونق گرفته و اهل باطل مذاهب گوناگونی همچون الحاد و زندقه و دیگر فرقه های ضاله را برگزیده بودند، به انگیزه اعلاء کلمه حق و شریعت و دین، آن هم به دست این سید جلیل که خدا و رسولش به داشتن این خدمت و نعمت مخصوص داشته اند، چیزی لازم بوده است، چرا که در آن عصر شخصی که در میان اولیا و سادات و صالحان روزگار به پایه این سید بزرگوار برسد، وجود نداشته است. خداوند ما را از وجود اینان بهره مند گرداند!
و در ص 62 می نویسد: «در مقام مقایسه کرامات رجال با سید احمد رفاعی همین کرامت کافی است که در میان گروه زیادی از مسلمانان، او دست پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را بوسیده است، چندانکه این واقعه را همه جا مشهور شده است. و دست انس و جن از این افتخار کوتاه است و ملاء اعلی بر این کرامت غبطه می خورد، چنانکه این موضوع درباره شیخ عبد القادر گیلانی علیه الرحمه نیز آمده است». در «العقود الجوهریه ص 5» از بنده صالح عارف الهی «عبد الملک بن حماد» روایت شده که گفت: «خداوند در سال 555، حج را بر من مقدر کرد. سپس به مدینه آمدم و به زیارت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله موفق شدم و در همان هفته سید عارفان امام امت سید احمد رفاعی رضی اله عنه نیز با قافله بزرگی از زوّار برای زیات قبر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله به مدینه آمده بود. هنگامی که وارد حرم شریف پیغمبر شد، در برابر قبر مبارک ایستاد. در حالی که هنگام پس از عصر بود و حرم مبارک از زائران پر شده بود و در حالی که از خود غائب و در محضر محبوب حاضر بود، چنین خواند:فی حاله البعد روحی کنت ارسلها – تقبل الارض عنی و هی نائبتی دست مبارک پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در حالی که نور از آن می تابید، ظاهر شد، گویی درخشش برق بود و او دست مبارک را بوسید و مردم همگی نظاره می کردند. این نعمت را خداوند بر من نصیب فرمود، که دیدم که چگونه دست آن حضرت را بوسید. من این مشاهده پر برکت را ذخیره روز معاد خود می دانم و توشه روزی می شمارم که پیش خدا حاضر خواهم شد». سپس می گوید: «در همان قافله، شیخ احمد زعفرانی و شیخ عدی بن مسافر اموی و سید عبد الرزاق حسینی واسطی و شیخ عبد القادر گیلانی و شیخ احمد زاهد و شیخ حیوة بن قیس حرانی و شیخ عقیل منجی عمری و گروهی از مشاهیر اولیای روزگار حضور داشتند و همه اینان به دیدار دست مبارک و پاک پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله مشرف شدند و همگی تحت بیعت این شیخ بزرگ جمع شدند. و خبر این ماجرا متواتر و مشهور است و بسیاری از اعیان رجال بتفصیل آنرا نقل کرده اند که باید مراجعه شود». شیخ «تقی الدین فقیه نهروندی» متوفی به سال 594 در قصیده ای که با این ابیات شروع می شود «کجا پیغمبران چنین رازی را آشکار و اولیا چنین سخنی را روایت کرده اند؟ و کجا سادات بزرگ و پیشوایان پاک چنین افتخاری را داشته اند؟ دستی که طراوت او رودخانه ها را تازه کرده و فروغ آن خاک کعبه را منوّر داشته است، چرا که پیغمبر دست راستش را بسوی رفاعی دراز کرد و با نور آن همه چیزها بر او روشن گشت». تا اینکه می گوید: «مپرس از اینکه این چگونه ممکن است و یقین داشته باش که خدا هر چه بخواهد می کند. از مارقان دوری کن و کور نابینایی، هرگاه خورشید را انکار کند، باور مکن. آیا پیامبر مرده است؟ نه مگر در قرآن شهیدان پیش خدا زنده گانند. اینکه پیغمبر دست خود را بر رفاعی دراز کرده، برهانی روشن بر مقام اوست. این شرافت را از او به هنگام شام هزاران نفر از نزدیکان و بزرگان دیده اند. آن شامی بود که صبح روشن شد و نشگفت اگر شامی، صبح روشن شود. صاحب «عقود الجوهریه» او را در قصیده ای چنین می ستاید: «این رفاعی کسی است که بر ناقدان دشوار است که کار او را ارزیابی کنند. بسا شیر که سوار شده و بسا سواره که از شیر نمایان تحقیر و خواری دیده است. او کسی است که دست رسول اللّه را بوسیده و از آن رهگذر و در برابر کافران به مقام افتخار نائل گردیده است. او دست مبارک خود را بسوی وی از قبر دراز کرد و بر همه حاضران این دست نمایان شد. حافظ حاج ملا «عثمان موصلی» نیز در قصیده ای «سید رفاعی» را چنین مدح کرده «ماران و شیران جنگل، بفرمان او گردن می نهند و جن از آیات و اوصاف او در شگفت است. آیا نمی بینی که هر کس را نسبت به او برسد، از شعله های آتش هم باک ندارد؟! در افتخار او این بس که دست پیامبر هاشمی پدر زهرا را بوسیده و دیگران از این فیض بهره نبرده اند». «سید محمّد ابو الهدی رفاعی» در تخمیس قصیده «سراج الدین مخزومی» چنین سروده است : «آنجا که به درگاه پیغمبر طه پناه شدی، بر بوسیدن دست جنابش مفتخر شدی، تو در میان دوستداران پیامبر بداشتن این افتخار مخصوص گشتی و نوری بر تو تابید که همواره بدان زنده خواهی بود، تا خوار شود هر آنکه در گمراهیها و ظلمات غوطه ور است. در قصیده دیگری او را چنین ستوده است : «در شرافت او این بس که بهین آدمیان و سرور موجودات با او سخن گفته و در پیش مردم دست خود را بسوی او دراز کرده، و شگفت نیست از کسی که راه دوستی او پوید، این چنین نسبت بزرگی داده شود، این کرامتی بر حق است که شایسته او است و معجزه ای از جانب پیغمبر بهترین هدایت یافتگان است». «بهاء الدین سید محمّد رواس» در قصیده ای او را چنین می ستاید : «در مقام او این بس که دست رسول اللّه به نشانه قبول بسوی او دراز شد و چه گل با طراوتی در روزگار ما شکفته است، و گفت که از جد بزرگوارش که اشرف مخلوقات است، ای نهمه احترام و گرامیداشت بر وی ارزانی شده است. «عبد الحمید افندی طرابلسی» در قصیده ای که او را مدح می کند گفته است : «برای کسی که قیام به وظایف می کند، او حجت بزرگ و نمونه ارجداری است (بیهوده) نیست که دست پیغمبر برگزیده، پیش همگان به سوی او دراز شد. از این رو باید گفت که این خدا است که او را برکشید. آری در میان مردم نمی توان او را بطور شایسته شناخت و قدر دانی کرد.«سید عبد الغفار اخرس» در قصیده ای چنین گفته است:«از تبار رسول اللّه شیر مردی بدنیا آمد که همه شیران و درندگان پیش او اظهار فروتنی کردند. او دست پدر بزرگوارش را پیش مردم بوسید و نور در عالم پرتو افکند. همه بزرگان و ثقات و عموم مردم به تنهائی و در بین مردم این امر را مشاهده کردند. این مزیتی است که بجز او از بزرگ و کوچک، کسی را نصیب نشده است.» «ابو الفرج سید احمد شاکر آلوسی» در قصیده ای چنین می گوید : «او قطب عالم هستی و پناهگاه خلایق است. بارانی است که همواره چشم امید مردم به آمدن آن دوخته شده. مناقب و فضایل او در آفاق همچون ماه در گردش و جریان است. او از جد بزرگوارش پایگاهی اندوخته است که پیوسته در طول روزگار آوازه خواهد داشت، آنجا که پیمبر را زیارت کرد و دست مبارکش را بوسید و اذن دیدار داد.» «فقیه یحیی بن عبد اله واسطی» در قصیده ای او را چنین مدح می کند : «دست پیغمبر طه بسوی او دراز شد و او آنرا بوسید و او نخواست که در دام دیگران بیفتد. از این رو است که مصطفی نامه آزادی به وی بخشید. و وقتی دعا کرد، خدا ماهی را برای وی بدان آورد و زنده کرد.» «صفی الدین یحیی بن مظفر بغدادی حنبلی» در قصیده ای گفته است : «او بود که پیشوای پیغمبران دست خود را بر او دراز کرد و گنجینه های حقایق قرآن را بر او گشود. و قافله های حاجیان از دیدن این صحنه، همه سرمست و مبهوت و دلباخته شده بودند.» «سید عبد الحی حسینی» مفتی «غزه هاشم» در قصیده خود او را چنین وصف کرده: «او شخصیتی است که در شرق عالم شناخته شده است که پیغمبر برای بزرگداشت او دست خود را دراز کرد. و چقدر افتخار دارد دستی که با دست بزرگمرد عالم مصافحه کرده و آن لبی که ماه را بوسیده است.» «سید ابراهیم راوی رفاعی شافعی» در قصیده ای او را چنین مدح می کند : «او بود که بدرگاه پیامبر شرفیات شد و آشکارا دستهای او را بوسید و خدای تعالی قدرت خود را نشان داد. آنجا که محمّد معجزاتی نشان داد، معجزه ای که بمنظور بزرگداشت احمد انجام گرفت. چگونه می توان گفت نه! در حالی که او فرزند این خاندان پاک است و چنین پدرانی فرزندان خود را اینچنین افتخار می بخشند. «سید سراج الدین مخزومی» در کتاب «صحاح الاخبار» در قصیده ای درباره «رفاعی» چنین سروده است : «ای فرزند آن کسی که قبل از تکوین قالبهای خاکی به مقام پیغمبری برگزیده شده بود. تو در فضای اخلاص و وجد و در حرم پاک، چنان با حقیقت پیوستی که دست حکمت فرقه ها از رسیدن به آن کوتاه است. تو در حالت دوری بر چنان قربی در روضه پیامبر نائل گشتی که نورانیت آن همه جا را گرفت. و این هنگامی بود که دست رسول اللّه علنا دراز شد و بهترین خلعت علنی را نصیب تو کرد. هزاران نفر از کشورهای گوناگون این امر را مشاهده کردند و پرتو برکت آن بر بقاع دور دست نیز رسید. این مجدی است که شنیدن آن گوشواره های گوهرین بر گوش های ما داده است.» این قصه را «قاضی حفاجی حنفی» در «شرح الشفا» 3: 489 و «عدوی حمزاوی» در «کنز المطالب» ص 188 نقل کرده و ضمن آن گفته اند: «پیغمبر دست خود را دراز کرد و او آنرا بوسید». و «ابن درویش حوت» در «اسنی المطالب» ص 299 گفته است: «هرگاه خدا بخواهد دیدار پیغمبرش صلّی اللّه علیه و آله را بر بنده ای کرامت کند، او را بیدار می کند و نور شریف آن بزرگوار را بصورت جسم کریم نشان می دهد. و این حال چنان غلبه می کند که بیننده گمان می کند که جسم شریف پیغمبر را دیده است نمونه این حالتی است که بر سید ما رفاعی رضی اللّه عنه رخ داده است.»
«امینی» می گوید: این بر ما مهم نیست که «سید رفاعی» دست شریف پیغمبر را دیده و آنرا بوسیده است از این بزرگتر هم نقل کرده اند. «شیخ عبد القادر گیلانی» در شب معراج با رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مصاحبت کرده . دیگری- جلال الدین سیوطی – شخص پیغمبر اقدس را در بیداری هفتاد و اند بار دیده است. آن دیگری از او احادیثی نقل می کند و دیگری ادعا کرده که پیغمبر در کارهایش با او مشورت می کرده است. «شیخ حسن عدوی حمزاوی» در «مشارق الانوار» و «کنز المطالب» ص 197 بنقل از «بهجة النفوس و الاسماع» شعرانی، آنجا که از مزایای کمال سخن می گوید، نوشته است: از جمله آن امور، تقرب شدیدی بود که به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله داشتند و لکن پیغمبر شبانه روز از دیده آنها پنهان بود، و عده ای احادیثی از او نقل کرده اند و بعضی حافظان حدیث گفته اند: اینها احادیث ضعیف است. و گفته اند که دیدار پیغمبر را گروهی از جمله «سید علی خواص» و «سید علی مرصفی» و «اخی افضل الدین» و «شیخ جلال الدین سیوطی» و «شیخ نور الدین شوتی» و «شیخ محمّد» صوفی شهر «فیّوم» رضی اللّه عنهم درک کرده اند. می نویسد: «شیخ نور الدین شوتی در کارهای رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مشاور او بود. از جمله پیغمبر در کندن چاهی که در زاویه ما است، با او مشورت کردند و ما سه عدد چاه کندیم که آب هر سه فاسد و بدبو بود، پیغمبر با او مشورت کرد و دستور داد در باب الحوش چاه بکنند، به همین ترتیب عمل کردیم و آب چاه را شیرین یافتیم. سپاس بر خدای عالمیان باد». (نویسنده گوید:) اینها را بخوان و از عقل سلیم بپرس و این فضل خدا است بر هر کس خواهد عطا می کند.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 225 الی 232)