اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۶ خرداد ۱۴۰۴

آیا علی(ع) در حجه الوداع بود؟!

متن فارسی

22- حافظ شهاب الدین، ابن حجر هیتمی، مکی، متوفای 974 در «الصواعق المحرقه» ص 25 در ردّ استدلال شیعه به حدیث غدیر می گوید:

و جواب این شبهه که قوی ترین شبهات آنها (یعنی شیعه) است محتاج به مقدمه ای است و مقدمه مزبور، بیان حدیث و مخرج آن است، بیان آن این است که حدیث مزبور، حدیثی است صحیح و شکی در آن نیست، زیرا که جماعتی (از علمای حدیث) مانند: ترمذی و نسائی و احمد با بررسی و دقت در اسناد، آن را روایت کرده اند، و طرق آن خیلی زیاد است، و از اینجا است که شانزده نفر از صحابه (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) آن را روایت نموده اند، و در روایتی از احمد مذکور است که این حدیث را سی نفر از صحابه از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنیده اند و در زمان خلافت علی علیه السلام، هنگامی که با او معارضه و منازعه شد، به مدلول آن درباره او شهادت دادند، و به زودی خواهد آمد، و بسیاری از اسنادهای آن صحیح و نیکو است، و آنکه در صحت این حدیث قدح روا داشته، نباید مورد توجه باشد و همچنین سخن آنکه در ردّ آن، حدیث ایراد کرده به استناد این که (در آن هنگام) علی علیه السّلام در یمن بوده، در خور توجه و قابل اعتنا نیست، زیرا که بازگشت آن جناب از یمن و درک حج با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به اثبات رسیده است، و سخن بعضی از معترضین مبنی بر این که اضافه جمله: اللهم وال من والاه … الی آخر ساختگی است، مردود است، زیرا این جمله (از سخنان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) از طرقی روایت شده که بیشتر آن طرق را ذهبی صحیح دانسته، سپس (ابن حجر) در خصوص رد بر این داستان در مقامی و رد بر تواتر آن در مقام دیگر، می گوید: «و لفظ (حدیث مزبور) در نزد طبرانی و غیر او به سند صحیح چنین است که: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله در غدیر خم زیر درختان خطبه ایراد نمود و سپس فرمود: ای مردم، همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود … تا آخر حدیث که در ج 1 ص 58- 59 ذکر شد.

و در ص 73 «صواعق» در مقام تعداد مناقب امیر المؤمنین علیه السّلام می گوید: حدیث چهارم- روز غدیر خم پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،». تا پایان حدیث، و به تحقیق در شبهه یازدهم گذشت، و همچنین این مطلب بررسی شد که سی تن از صحابه آن را از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت نموده اند «1» و این که بسیاری از طرق آن صحیح- یا- حسن است، و سخن در پیرامون معنای حدیث به طور کامل در آنجا اشاره شد. و در شرح قصیده همزیه بوصیری در ص 221 در شرح این بیت از قصیده او: و علی صنو النبیّ و من دین فؤادی و داده و الولاء «2» می گوید: یعنی یاری او و دفاع از مقام او و ردّ بر آن که با او در امر خلافت نزاع و معارضه نمود و ردّ آنان که اجماع بر خلافت آن جناب را منظور ننمودند و آنان که بر او خروج نمودند و در امر خلافت با او ستیزه کردند و نسبتهای ناروایی به آن جناب دادند، در حالی که از آن نسبت ها پاک بود، و رعایت (دوستی و یاری) آن جناب به منظور عمل نمودن به مدلول سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است چه به صحّت پیوسته که فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ان علیا منی و أنا منه، و هو ولی کل مؤمن بعدی .. و به منظور تأکید دفاع از آن جناب، به واسطه زیادی دشمنان او از بنی امیه و خوارج که در دشنام دادن و نکوهش او مدت هزار ماه حتی بر منبرها کوتاهی نکردند، (شاعر مذکور) این معنی را به خصوص در شعر خود آورده است. و ولایت او را آئین خود قرار داده و برای تأمین همین منظور، بزرگان حفّاظ، نشر فضایل آن جناب را به کار بستند تا نسبت به امت خیراندیشی نموده و حق را یاری نموده باشند، و از همین نقطه نظر است که احمد می گوید: به مانند فضایلی که درباره علی(ع) به دست آمده درباره احدی (از صحابه) نیامده، و اسماعیل قاضی، نسائی و ابو علی نیشابوری گفته اند: اغلب آنچه که به اسناد صحیح و نیکو درباره علی(ع) رسیده، در حق هیچ یک از صحابه وارد نشده است. از جمله آنها روایتی صحیح است که:«انّ اللّه تعالی یحبّه و انّ رسول اللّه یحبّه»یعنی همانا خدای تعالی دوست میدارد او (علی علیه السّلام) را و همانا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله دوست میدارد او را، بلکه، ترمذی روایت نموده که: (علی علیه السّلام) محبوبترین مردم بود در نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله تا آنجا که گوید: چون آیه مباهله (آیه 60 از سوره آل عمران) نازل گشت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی و فاطمه و دو فرزندش را به سوی خود خواند و سپس گفت: بار خدایا، اینان اهل (خانواده) من هستند، و نیز فرموده است که: من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب است، لکن از طرف بعضی به تصحیح محدّث معروف حاکم، نسبت به این حدیث اعتراض شده است و نیز به صحّت رسیده که (رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. این حدیث را سی نفر از صحابه روایت نموده اند، و نیز از جمله روایاتی که به درستی رسیده است این است که خدای متعال امر فرمود پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را که: چهار نفر را دوست بدارد و خبر داد پیغمبرش را که ذات اقدس او نیز آنها را دوست می دارد، و ازجمله آن چهار نفر علی علیه السّلام است، و نیز به درستی رسیده است اینکه دوست نمی دارد او را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد او را مگر منافق، و این که هر کس به او ناسزا بگوید، به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله گفته، و اینکه او (علی علیه السّلام) نبرد می کند بر تأویل قرآن همان طور که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نبرد فرمود بر تنزیل قرآن، و اینکه دو گروه در مورد علی علیه السّلام هلاک می شوند، دوستی که افراط در دوستی او کند (یعنی دوستی را منتهی به غلو نماید) و دشمنی که در دشمنی او شدت و عناد بورزد، و همانا کشنده آن جناب (ابن ملجم «لع») شقی تر آخرین است همانطور که پی کننده ناقه (صالح) شقی تر اولین است.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 552

متن عربی

22- الحافظ شهاب الدین بن حجر الهیتمیّ، المکّیّ: المتوفّی (974).

قال فی الصواعق المحرقة «3» (ص 25) عند ردِّ استدلال الشیعة بحدیث الغدیر: و جواب هذه الشبهة التی هی أقوی شُبَهِهم یحتاج إلی مقدِّمة، و هی بیان الحدیث و مُخرجه.

و بیانه: أنَّه حدیثٌ صحیحٌ لا مِرْیة فیه، و قد أخرجه جماعة کالترمذی و النسائی و أحمد، فطرقه کثیرة جدّا، و من ثمّ رواه ستة عشر صحابیّا، و فی روایة لأحمد أنَّه سمعه من النبیّ صلی الله علیه و سلم ثلاثون صحابیّا، و شهدوا به لعلیّ لمّا نوزع أیّام خلافته، کما مرّ و سیأتی، و کثیرٌ من أسانیدها صحاح و حسان، و لا التفات لمن قدح فی صحّته، و لا لمن ردّه بأنّ علیّا کان بالیمن لثبوت رجوعه منها و إدراکه الحجَّ مع النبیّ صلی الله علیه و سلم. و قولُ بعضهم: إنَّ زیادة

 «اللّهمّ والِ من والاه…»

إلی آخره، موضوعةٌ، مردودٌ، فقد ورد ذلک من طرق صحّح الذهبیّ کثیراً منها.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 553

ثمّ تکلّم فی مقام الردّ علیه فی تواتره تارةً، و فی مفاده أخری،

فقال: و لفظه عند الطبرانی و غیره بسند صحیح أنَّه صلی الله علیه و سلم خطب بغدیر خُمّ تحت شجرات، فقال: «أیُّها الناس إنَّه قد نبّأنی اللطیف الخبیر…»

إلی آخر ما مرّ (ص 26، 27).

و قال فی (ص 73) فی عدِّ مناقب أمیر المؤمنین علیه السلام:

الحدیث الرابع:

قال صلی الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه». الحدیث،

و قد مرّ فی حادی عشر الشُبَه، و أنَّه رواه عن النبیّ صلی الله علیه و سلم ثلاثون صحابیّا «1»، و أنَّ کثیراً من طرقه صحیحٌ أو حسنٌ، و مرّ الکلام ثَمّ علی معناه مستوفیً «2».

و قال فی شرح همزیّة البوصیری «3» (ص 221) فی شرح قوله:

و علیٌّ صِنْوُ النبیِّ و من             دینُ فؤادی ودادُه و الولاءُ

 

أی مناصرته و الذبُّ عنه و الردّ علی من نازع فی خلافته، و لم یبالِ بوقوع الإجماع علیها و علی من خرجوا علیه، و نازعوه الأمر، و رموه بما هو بری ءٌ منه، و ذلک عملًا بما

صحّ عنه صلی الله علیه و سلم و هو: «اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، إنّ علیّا منّی و أنا منه، و هو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ بعدی»،

و لتأکید الذبّ عنه لکثرة أعدائه من بنی أمیّة و الخوارج الذین بالغوا فی سبّه و تنقیصه مدّة ألف شهر علی المنابر، خصّه الناظم بذلک، و لهذا اشتغل جهابذة الحفّاظ ببثّ فضائله رضی الله عنه نصحاً للأُمّة و نصرةً للحقّ، و من ثَمّ قال أحمد: ما جاء لأحد من الفضائل ما جاء لعلیّ. و قال إسماعیل القاضی و النسائی و أبو علیّ النیسابوری: لم یَرِدْ فی حقّ أحد من الصحابة بالأسانید الصحاح الحسان أکثر ممّا ورد فی حقّ علیّ، فمن ذلک ما صحّ: أنَّ اللَّه تعالی یحبّه، و أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یحبّه،

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 554

بل روی الترمذی: أنَّه کان أحبّ الناس إلی رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم… إلی أن قال: و إنّ آیة المباهلة (سورة آل عمران 60) لمّا نزلت دعا صلی الله علیه و سلم علیّا و فاطمة و ابنیها، و قال: «اللّهمّ هؤلاء أهلی»، و أنَّه قال: «أنا سیّد ولد آدم و علیٌّ سیّد العرب»، لکن اعترض تصحیح الحاکم لهذا، و أنَّه قال: «من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه»، رواه ثلاثون صحابیّا،

و أنَّ اللَّه تعالی أمره أن یحبّ أربعة، و أخبره بأنّه یحبّهم منهم علیّ، و أنَّه لا یحبّه إلّا مؤمن و لا یبغضه إلّا منافق. و أنَّ من سبّه فقد سبّ النبیّ صلی الله علیه و سلم، و أنَّه یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتل صلی الله علیه و سلم علی تنزیله، و أنَّه یَهلک فیه اثنان: محبّ مفرط، و مبغض مبهت، و أنَّ قاتله اللعین ابن ملجم أشقی الآخرین، کما أنَّ عاقر الناقة أشقی الأوّلین.