اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

ادب و هنر در شعر ابن حجاج بغدادی

متن فارسی

چنان که قبلا اشاره کردیم، ابن الحجاج، از نوابغ شعراء شیعه و در میان دبیران ممتاز و برجسته بود، تا آنجا که گفته اند: همپایه امری ء القیس شاعر «1» و در چهارصد سال فاصله زمانى میان این دو شاعر هیچکس از شعرا همطراز آنان نگشت.
دیوان شعرش در ده جلد تدوین شده، و اغلب سروده هایش از روانى و سلاست برخوردار و با الفاظ و تعبیراتى سهل و آسان، مضامین نغز و بلند پرداخته و اسلوب بدیع و سبک تازه و مورد توجهى بکار بسته است. در «نسمة السحر» او را معلم دوم شناخته و می گوید: معلم اول یا مهلهل بن وائل است و یا امرء القیس، از این جهت که شیوه نوینى ابداع کرده و دیگران امثال ابو رقعمق و صریع الدلاء از سبک و روش او پیروى کرده اند.
ثعالبى گوید: از اهل بصیرت و ادیبان و سخن‏سنجان شعرشناس، شنیدم که او را در فن و شیوه اختراعیش که بدان مشهور شده یگانه دهر می شناسند زیرا شیوه او بی سابقه بود و هنر او پرمایه، و استعداد و مهارتى بس شگفت در پرداختن معانى داشت، هر چند صعب و دشوار باشد، آنهم با طبعى روان و الفاظى شیرین و ملاحتى تمام و بلاغتى به کمال.
بدیع اسطر لابى، هبة اللّه بن حسن در گذشته سال 534، اشعار ابن الحجاج را در 141 باب تدوین کرده که هر بابى در فنى از فنون شعر مرتب گشته است، نام دیوان را «درة التاج در شعر ابن الحجاج «1»» نهاده که نسخه آن در کتابخانه پاریس تحت شماره 5913 نگهدارى می شود، و ابن الخشاب نحوى مقدمه اى بر آن پرداخته.
شریف رضى هم برگزیده اشعارش را گرد آورده و به نام «الحسن من شعر- الحسین «2»» نامیده که ضمنا بر ترتیب حروف الفباست. این گزینش در زمان زندگى شاعر ابن الحجاج بود، و لذا درباره این حسن توجهى که از شریف رضى نسبت به شعر او بعمل آمد چکامه اى ساخته که در جلد آخر دیوانش ثبت است، بدین شرح:

میدانى سروده ام به که پیوست؟ و اینک در حوزه اختیار اوست!
به ماه تابان، به سرورم شریف ابو الحسن موسوى.
جوانمردى که چون مرا با شعر سخیف و بی مایه ام باژگون دید، دستم بگرفت و قامتم را استوار ساخت.
اندیشیدم و وارسیدم: گاهى شعرم درست و گاهى در عین درستى پیچیده و غامض بود.
پس به لطف و مهربانى، ناموزون و پستش را از بلند و موزون جدا ساخت.
وزن و آهنگش را با علم عروض راست کرد، و قافیه آنرا نیک بپرداخت.
و بعد به استقامت و استوارى هدایت کرد و شیطان شعرم را از گمراهى به راه رشد و صلاح آورد.
آثار سرپنجه زرینش در این بافته خز خسروى آشکار است.
بخداوند سوگند- و البته پیرى چون من سوگند دروغ نیاورد.
که اگر زردشت به استماع شعرش نشیند، بر منطق و گفتار پهلوى خرده گیرد.
سبزه زار سخن رسایم را تشنه و پژمرده یافت.
از این‏رو پیوسته و همواره به آبیاریش پرداخت تا خرمى و طراوت گرفت.
اینک شعرم رو به زندگى جاوید می رود، و دل حسود از خشم بر سرورم داغدار است.
حسودى که جگرش بر آتش تافته کباب و بریان است.
* ثعالبى گوید: براى نسخه دیوانش سرو دست می شکنند و ارزش یک نسخه اش از 60 دینار کمتر نشده است، و هم گوید: دیوان شعرش سریعتر از پند و امثال در آفاق جهان سیر کرده و لطیف‏تر از طیف خیال بر دل نشسته است. در «یتیمه» قسمت مهمى از فنون شعر او را یاد کرده و 62 صفحه از جزء سوم آن در اشغال چکامه هاى اوست.
شعر ابن الحجاج، غالبا با خل‏بازى و لودگى همراه است، گویا این دو، از لوازم احساس و انگیزه ذوق حساس و خمیر مایه طبع و فطرت اوست، هر گاه، طبع شوخ و بی پروایش گل می کرد، نه محضر سلطان و نه هیبت امیران، هیچیک مانع گستاخى و لودگى او نبود، هر چه در دل داشت می گفت، و جز با لطف و مهربانى و پذیرش عموم روبرو نمی گشت، چونان که بیشتر چکامه هایش گواه ولایت خالص و دوستى اهل بیت است و نکوهش و بدگوئى از دشمنانشان.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 133

متن عربی

أمّا أدبه: فهو کما أوعزنا إلیه أحد نوابغ شعراء الشیعة، و المقدّم بین کتّابها، حتى قیل: إنّه کامرئ القیس فی الشعر «1» لم یکن بینهما من یضاهیهما، و یقع دیوانه فی عشر مجلّدات، و الغالب علیه العذوبة و الانسجام، و تأتی المعانی البدیعة فی طریقته

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 133

إلى ألفاظ سهلة، و أُسلوب حسن، و سبک مرغوب فیه.

و فی نسمة السحر «1»: إنّه یُعدّ المعلّم الثانی، و المعلّم الأوّل إمّا المهلهل بن وائل أو امرؤ القیس، اخترع منهجاً لم یُسبَق إلیه و تبعه فیه الناس، و من أتباعه أبو الرقعمق و صریع الدلاء.

قال الثعالبی «2»): سمعت به من أهل البصیرة فی الأدب و حسن المعرفة بالشعر، على أ نّه فرد زمانه فی فنِّه الذی شُهِر به، و أنّه لم یُسبَق إلى طریقته، و لم یُلحَق شأوه فی نمطه، و لم یُرَ کاقتداره على ما یریده من المعانی التی تقع فی طرزه، مع سلاسة الألفاظ و عذوبتها و انتظامها فی الملاحة و البلاغة. انتهى.

رتّب دیوانه البدیع الإسطرلابی هبة اللَّه بن حسن المتوفّى سنة (534) على واحد و أربعین و مائة باب، و جعل کلّ باب فی فنٍّ من فنون الشعر و سمّاه: درّة التاج من شعر ابن الحجّاج «3»، و هی محفوظة فی باریس (رقم 5913) و بها مقدِّمةٌ لابن الخشّاب النحوی.

و للشریف الرضی انتخاب ما استجوده من شعره سمّاه: الحسن من شعر الحسین «4»)، و رتّبه على الحروف، و کان ذلک فی حیاة المترجَم، و له فی ذلک شعر یوجد فی المجلّد الأخیر من دیوانه، و هو قوله:

أ تعرف شعری إلى من ضوى             فأضحى على ملکه یحتوی‏

إلى البدر حُسناً إلى سیّدی             الشریف أبی الحسنِ الموسوی‏

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 134

إلى من أعوِّذه کلّما             تلقّیته بالعزیز القوی‏

فتىً کنتُ مِسْخاً بشعری السخیفِ             و قد ردّنی فیه خَلقاً سوی‏

تأمّلتُه و هو طوراً یصح             و طوراً بصحّتهِ یلتوی‏

فمیّزَ معوجَّهُ و الردیَّ             فیه من الجیِّدِ المستوی‏

و صحّحَ أوزانَهُ بالعروضِ             و قرّرَ فیه حروفَ الروی‏

و أرشدَهُ لطریقِ السدادِ             فأصلحَ شیطانَ شعری الغوی‏

و بیّن موقع کفّ الصناعِ             فی نسج دیباجِهِ الخسروی‏

فأُقسمُ باللَّه و الشیخُ فی             الیمینِ على الحِنثِ لا ینطوی‏

لو أنّ زرادشتَ أصغى له             لأزرى على المنطقِ الفهلوی‏

و صادف زرعَ کلامی البلیغ             فیه شدیدَ الظما قد ذوی‏

فما زال یسقیه ماء الطرا             و ماء البشاشة حتى روی‏

فلا زال یحیا و قلبُ الحسودِ             بالغیظِ من سیّدی مکتوی‏

له کبدٌ فوق جمر الغضا             على النار مطروحةٌ تشتوی‏

قال الثعالبی «1»: إنّ دیوان شعره لا تنحطُّ قیمته عن ستین دیناراً لتنافسهم فی ملحه و وفور رغبتهم فیه، و قال: و دیوان شعره أسْیَرُ فی الآفاق من الأمثال، و أسرى من الخیال، و ذکر فی الیتیمة شطراً مهمّا من فنون شعره فی (62) صحیفة فی الجزء الثالث.

و الغالب على شعره الهزل و المجون، کأنّهما لازِمَا غریزته، و مطبوعا قریحته، و خمرتا طینته، و کان إذا استرسل فیهما فلا یجعجع به حضور ملک أو هیبة أمیر، و یأتی بما عنده غیر مکترث للسامعین، فلا یستقبل منهم إلّا عطفاً و قبولًا، کما أنّ جلّ شعره یعرب عن ولائه الخالص لأهل البیت و الوقیعة فی مناوئیهم.