اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

اسناد واقعه غدیر خم در کلام محدثین، مورخین، متکلمین و مفسرین

متن فارسی

در نظر هیچ خردمندی تردید پذیر نیست که شرف و برتری هر چیزی بسته به فایده و نتیجه آن چیز است.
بنا بر این قاعده: در میان موضوع های تاریخی نخستین امری که میتواند متضمن مهمترین فواید و نتایج باشد موضوعی است که دین الهی بر آن پایه گذاری شده و کیش و آئینی بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه های مذهبی بر آن نصب و امّتی از آن بوجود آمده باشد و دولتهائی بر آن مبنی و اساس متشکل وصیت شهرت آن مداوم و ذکر آن جاودانی گردیده باشد.
به همین جهت است که پیشوایان تاریخ در ثبت مبادی و تعالیم ادیان فداکاری نموده و وقایع تابعه و شئون مربوطه به آن از قبیل- کیفیت پیدایش و نحوه دعوت و مبارزات و حکومات و سایر تشکیلات مترتّبه به آن را که روزگاران دراز و قرنهای متمادی بر آن گذشته همه را ثبت و قید نموده اند.

سنة الله فی الذین خلوا و لن تجد لسنة الله تبدیلا.

بدیهی است که، در چنین موارد چنانچه مورخ نسبت بامری از امور مربوطه باین موضوع مسامحه و یا در ثبت و ضبط آن اهمال نماید در رشته تاریخی و طومار تألیفش فاصله و شکافی تولید شود که هیچ امری آنرا پر نمیکند؛ و تاریخی که آغاز و مبدء آن در اثر چنین غفلت و اهمالی مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود که خواننده چنین تاریخی نسبت بسرانجام و پایان آن نیز دوچار سرگردانی و جهل گردد!!

واقعه تاریخی «غدیر خم» از جمله همین قضایای مهمّه و خود خطیرترین موضوع تاریخی در جهان اسلام است. زیرا. این واقعه مهمّ با بسیاری از براهین قاطعه (مرتبط به آن) مبنی و اساس مذهب آنهائی است که از آثار خاندان پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله پیروی مینمایند که شامل ملیونها. از نفوس مسلمانان است؛ در این گروه عظیم مظاهر دانش و بزرگی نمایان و از میان آنها دانشمندان بنام حکما. فلاسفه. مردان بزرگ. نوابغ در علوم و فنون متنوّعه. سلاطین. سیاستمداران. فرماندهان. ادبا. فضلا. برخاسته اند و کتب و مؤلّفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابر این اگر مورّخ. خود از این گروه باشد، بر او فرض و واجب است که اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوی صلّی اللّه علیه و آله را بوسیله ثبت و ضبط در تاریخ خود بطور تفصیل در دسترس استفاده هم کیشان خود قرار دهد.
و اگر مورّخ از غیر این گروه (یعنی غیر از گروه پیروان آثار خاندان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله) باشد، باز هم ضمن بررسی در تاریخ جمعیت بزرگی مانند این گروه ناچار است که نسبت به چنین واقعه مهمی (اگر چه با سادگی و بساطت هم شده) ذکری بنماید و یا چنانچه تحت تأثیر عواطف قومی و مسخّر هیجانات فتنه جویانه طایفه خود شده ذکر این قضیه تاریخی را با اموری که در پیرامون این قضیه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نماید.
(اینکه گفتیم: انتقاد در دلالت … این تنها جهتی است که ممکن است دستاویز ایجاد اختلاف قرار گیرد!) زیرا برای مورّخین از این قبیل مقدور و میسّر نخواهد بود که بر سند و مدارک این قضیه طعنی وارد کنند و یا آن را ضعیف بشمارند؟ زیرا با آن جهد و مشقتی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در کیفیّت (زمانی و مکانی) ابلاغ این امر در روز غدیر خم بر خود هموار فرمود وقوع این قضیّه طوری است که حتی دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائی که بر افراد آگاه و بینا پوشیده نیست در مدلول و مفاد آن تشکیل اختلاف داده اند …؛؛
اینک، به ذکر و خصوصیات مؤرخینی که واقعه غدیر خم را در آثار و کتب تاریخی خود ثبت نموده اند مبادرت میشود:

نام مورّخ/ تاریخ فوت او/ نام کتاب او
1- بلاذری/ 279 هجری/ انساب الاشراف
2- ابن قتیبه/ 276 «المعارف» و «الامامة و السیاسه»
3- طبری/ 310 هجری/ کتابی در خصوص اینموضوع نوشته
4- ابن زولاق لیثی مصری 278 هجری/ در تألیف خود
5- خطیب بغدادی 463 هجری در تاریخ خود
6- ابن عبد البرّ 464 هجری الاستیعاب
7- شهرستانی 548 هجری الملل و النحل
8- ابن عساکر 571 هجری تاریخ شام
9- یاقوت حموی 626 هجری جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخیر
10- ابن اثیر 630 هجری أسد الغابه
11- ابن ابی الحدید 656 هجری شرح نهج البلاغه
12- ابن خلکان 582 هجری وفیات الأعیان
13- یافعی 768 هجری مرآت الجنان
14- ابن الشیخ البلوی حدود 605 هجری در «الف باء»
15- ابن کثیر شامی 74؟؟؟ هجری البدایة و النهایه
16- ابن خلدون 808 هجری در مقدمه تاریخ خود
17- شمس الدین ذهبی 748 هجری تذکرة الحفّاظ
18- نویری حدود 833 هجری نهایة الارب فی فنون الادب
19- ابن حجر عسقلانی 852 هجری «الاصابه» و «تهذیب التهذیب»
20- ابن صباغ مالکی 855 هجری الفصول المهمّه
21- مقریزی 845 هجری الخطط
22- جلال الدین سیوطی 911 هجری در کتب متعدده
23- قرمانی دمشقی 1019 هجری اخبار الدول
24- نور الدین حلبی 1044 هجری السیرة الحلبیّه و غیر اینها از مشاهیر فنّ تاریخ

این از نظر علم تاریخ و شأن مورّخ. و امّا فن حدیث. در این فنّ نیز موضوع استدلال، بهمان و تیره که در علم تاریخ بیان شد بی کم و کاست وارد است. زیرا:
محدّث. نیز به هر جانب و هر دسته از حدیث با توسعه که در دامنه آن وجود دارد توجّه نماید. روایات صحیحه و مسندی خواهد یافت که مشعر بر این مزیّت و تقدم برای ولیّ دین (علی علیه السّلام) میباشد بطوری که هر طبقه از طبقه قبل از خود این حدیث را دریافت نموده تا دور منتهی میشود بطبقه صحابه یعنی آنان که خود حضور داشته و و این خبر را از منبع وحی صلّی اللّه علیه و آله شنیده اند:
و در عین اینکه طبقات متعدده روات فاصله طولانی تشکیل داده اند، همان نورانیّت خیره کننده این واقعه باقی و احساس میشود.:
با چنین کیفیّت اگر محدّث از ذکر چنین حدیثی (که تا این حدّ از اهمیّت و عظممت را واجد است) اهمال یا غفلت نماید از ایفاء حق امّت اسلامی کاسته و مسلمین را از یک قسمت زیاد حقایق پاکیزه که پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از گنجینه وسیع مواهب و احسان خود بملّت اسلام روا داشته و عنایت فرموده محروم و بی نصیب نموده، و از راه یافتن بشاهراه روشنی که پیغمبرشان راهنمائی فرموده است امّت اسلامی را باز داشته است.!!
اکنون نام جمله از محدثین بزرگ، آنها که واقعه غدیر خم را حدیث نموده اند:

1- پیشوای مذهب شافعی- ابو عبد اللّه محمّد بن ادریس شافعی (وفات 204)- طبق مذکور در «النهایه» ابن اثیر
2- پیشوای مذهب حنبلی- احمد بن حنبل (متوفی 241) در (مسند) و (مناقب)
3- ابن ماجه (متوفی 273) در (سنن)
4- ترمذی (متوفی 279) در (صحیح) خود
5- نسائی (متوفی 303) در (خصایص)
6- ابو یعلی موصلی (متوفی 307) در (مسند) خود
7- بغوی (متوفی 317) در (مصابیح السنه)
8- دولابی (متوفی 320) در (الکنی و الآسماء)
9- طحاوی (متوفی 321) در (مشکل الآثار)
10- حاکم (متوفی 405) در (مستدرک)
11- ابن المغازلی شافعی (متوفی 483) در (مناقب)
12- ابن منده اصفهانی (متوفی 512) در تألیف خود بطرق متعدده
13- خطیب خوارزمی (متوفی 568) در (مناقب) و در (مقتل ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام)
14- گنجی (متوفی 658) در (کفایت الطالب)
15- محبّ الدین طبری (متوفی 694) در (الریاض النضره) و (ذخایر العقبی)
16- حموینی (متوفی 722) در (فراید السمطین)
17- ذهبی (متوفی 748) در (تلخیص)
18- هیثمی (متوفی 807) در (مجمع الزواید)
19- جزری (متوفی 830) در (اسنی المطالب)
20- ابو العباس قسطلانی (متوفی 923) در (المواهب اللدنیّه)
21- متّقی هندی (متوفی 975) در (کنز العمّال)
22- هروی قاری (متوفی 1014) در (المّرقاة فی شرح المشکات)
23- تاج الدین مناوی متوفی 1031) در (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلایق) و (فیض القدیر)
24- شیخانی قادری- در (الصراط السویّ فی مناقب آل النبیّ صلّی اللّه علیه و آله)
25- با کثیر مکی (متوفی 1047) در (وسیلة المآل فی مناقب الآل)
26- ابو عبد اللّه زرقانی مالکی (متوفی 1122) در (شرح المواهب)
27- ابن حمزه دمشقی حنفی در (البیان و التعریف)
– و غیر اینها از محدثین-

این هم از لحاظ فن حدیث. و همین طور است حال و شأن علماء تفسیر. زیرا:
آیاتی از قرآن کریم که در مورد این قضیه نازل شده در برابر دیدگان مفسّر نمایان میشود «1» و بر مفسّر لازم و واجب است که آنچه از مصدر وحی درباره نزول آن آیات و تفسیر آن رسیده بیان کند، و روا نمیداند که کار او نارسا و کوشش او ناقص باشد.:
اینک قسمتی از مفسّرین بنام که در تفسیر خود بذکر این واقعه پرداخته اند:

1- طبری (متوفای سال 310) در تفسیر خود
2- ثعلبی (متوفای سال 427- یا- 437) در تفسیر خود
3- واحدی (متوفای سال 468) در «اسباب النزول»
4- ابو محمد بغوی (متوفای سال 516)
5- قرطبی (متوفای سال 567) در تفسیر خود
6- فخر رازی (متوفای سال 606) در تفسیر کبیر
7- قاضی بیضاوی (متوفای سال 685) در تفسیرش
8- ابن کثیر شامی (متوفای سال 774) در تفسیرش
9- نیشابوری (متوفای در قرن هشتم) در تفسیرش
10- جلال الدین سیوطی متوفای سال 911 در تفسیرش
11- ابو السعود العمادی (متوفای سال 972)
12- خطیب شرمینی (متوفای سال 977)
13- قاضی شوکانی (متوفای سال 1173) «1»
14- آلوسی بغدادی (متوفای در سال 1270) در تفسیرش
– و غیر اینها از مفسّرین.:

و امّا علمای علم کلام- در مورد اقامه دلیل و برهان در هر یک از مسائل کلام- وقتی که بموضوع امامت میرسند: برای غلبه بر مدعی و یا بمنظور نقل دلیل و برهان طرف خود ناگزیرند که متعرض واقعه غدیر خم شوند- هر چند که در عین این اقدام بزعم خود در چگونگی دلالت حدیث مزبور بمناقشه پردازند
اینک جمله از متکلّمین بنام که در کتب خود بذکر واقعه غدیر خم پرداخته اند:

1- قاضی ابو بکر باقلانی بصری (متوفی 403) در (التمهید)
2- قاضی عبد الرحمن ایجی شافعی (متوفی 756) در (المواقف)
3- سید شریف جرجانی (متوفی 816) در (شرح المواقف)
4- بیضاوی (متوفی 685) در (طوالع الانوار)
5- شمس الدین اصفهانی در (مطالع الانظار)
6- تفتازانی (متوفی 792) در (شرح المقاصد)
7- قوشچی- المولی علاء الدین (متوفی 879) در (شرح تجرید)
و عین الفاظ نامبردگان بطوری است که ذیلا ترجمه و ذکر میشود.

به تحقیق پیوسته که پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در روز غدیر خم که در محلی است بین مکه و مدینه بنام جحفه- هنگام بازگشت از حجة الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسیار گرم و سوزان بود بحدّی که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا میگذاردند از شدت گرمی زمین. پس از گرد آمدن خلق- آنحضرت در جایگاه بلندی خطبه ایراد فرمود و از جمله فرمود: ای گروه مسلمانان. آیا من اولی (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نیستم؟ گفتند: آری بخدا قسم. آنگاه فرمود: هر کس که من مولای اویم پس از من علی علیه السّلام مولای او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، و یاری کن یاران او را و خوار کن خوار کنندگان او را «1» و از جمله متکلّمین- قاضی النجم محمّد شافعی (متوفی 876) است که در (بدیع المعانی) این واقعه را ذکر کرده است، و جلال الدین سیوطی در اربعین خود و مفتی شام حامد بن علی عمادی در (الصّلاة الفاخره بالاحادیث المتواتره) و آلوسی بغدادی (متوفی 1324) در (نثر اللئالی) و غیر اینها.

علماء علم لغت نیز در آنجا که به لغاتی از قبیل. مولی. خم. غدیر. ولی بر خورد نمایند ناچار بحدیث غدیر خم اشاره مینمایند- مانند: ابن درید محمّد بن حسن (متوفی 321) در جلد 1 «جمهره» ص 71 «2»- و ابن اثیر در «النهایه» و حموی در «معجم البلدان» در بیان (خم) و زبیدی حنفی در «تاج العروس» و نبهانی در «المجموعة النبهانیّه».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 25

متن عربی

أهمیّة الغدیر فی التاریخ

لا یستریب أیّ ذی مُسْکة «1» فی أنَّ شرف الشی ء بشرف غایته، فعلیه أنَّ أوّل ما تکسبه الغایات أهمیّة کبری من مواضیع التاریخ هو ما أُسِّس علیه دین، أو جرت به نِحلة، و اعتلت علیه دعائمُ مذهب، فدانت به أُمم، و قامت به دول، و جری به ذکرٌ مع الأبد، و لذلک تجد أئمة التاریخ یتهالکون فی ضبط مبادئ الأدیان و تعالیمها، و تقیید ما یتبعها من دعایات، و حروب، و حکومات، و ولایات، التی علیها نَسَلت الحُقُب و الأعوام، و مضت القرون الخالیة (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا) «2»، و إذا أهمل المؤرِّخ شیئاً من ذلک فقد أوجد فی صحیفته فراغاً لا تسدّه أیّة مهمّة، و جاء فیها بأمر خِداج «3»؛ بُتِر أوّلُه، و لا یُعلم مبدؤه، و عسی أن یوجب ذلک جهلًا للقارئ فی مصیر الأمر و منتهاه.

إنَّ واقعة غدیر خُمّ هی من أهمّ تلک القضایا؛ لما ابتنی علیها- و علی کثیر من الحُجج الدامغة- مذهبُ المقتصِّین أثر آل الرسول- صلوات اللَّه علیه و علیهم- و هم معدودون بالملایین، و فیهم العلم و السؤدد، و الحکماء، و العلماء، و الأماثل، و نوابغ فی علوم الأوائل و الأواخر، و الملوک، و الساسة، و الأمراء، و القادة، و الأدب الجمّ،

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 26

و الفضل الکُثار، و کتب قیِّمة فی کلّ فنّ، فإنْ یکن المؤرِّخ منهم فمن واجبه أن یفیض علی أمّته نبأ بَدْء دعوته، و إن یکن من غیرهم فلا یعدوه أن یذکرها بسیطة عندما یسرُد تاریخ أمّة کبیرة کهذه، أو یشفعها بما یرتئیه حول القضیّة من غمیزة فی الدلالة، إن کان مزیج نفسه النزول علی حکم العاطفة، و ما هنالک من نعرات طائفته، علی حین أنّه لا یتسنّی له غمزٌ فی سندها، فإنَّ ما ناء به نبیّ الإسلام یومَ الغدیر من الدعوة إلی مفاد حدیثه لم یختلف فیه اثنان، و إن اختلفوا فی مؤدّاه؛ لأغراضٍ و شوائبَ غیر خافیة علی النابه البصیر.

فذکرها من أئمّة المؤرِّخین: البلاذری: المتوفّی سنة (279) فی أنساب الأشراف، و ابن قتیبة: المتوفّی (276) فی المعارف و الإمامة و السیاسة، و الطبریّ: المتوفّی (310) فی کتاب مفرد، و ابن زولاق اللیثی المصری: المتوفّی (287) فی تألیفه، و الخطیب البغدادی: المتوفّی (463) فی تاریخه، و ابن عبد البَرّ: المتوفّی (463) فی الاستیعاب، و الشهرستانی: المتوفّی (548) فی الملل و النحل، و ابن عساکر: المتوفّی (571) فی تاریخه، و یاقوت الحَمَوی [المتوفّی سنة 626] فی معجم الأدباء (18/84) من الطبعة الأخیرة، و ابن الأثیر: المتوفّی (630) فی أُسد الغابة، و ابن أبی الحدید: المتوفّی (656) فی شرح نهج البلاغة، و ابن خلّکان: المتوفّی (681) فی تاریخه، و الیافعی: المتوفّی (768) فی مرآة الجنان، و ابن الشیخ البَلَوی [المتوفّی سنة 604] فی ألف باء، و ابن کثیر الشامی: المتوفّی (774) فی البدایة و النهایة، و ابن خلدون: المتوفّی (808) فی مقدّمة تاریخه، و شمس الدین الذهبی [المتوفّی سنة 748] فی تذکرة الحفّاظ، و النویری: المتوفّی حدود (833) فی نهایة الأَرَب فی فنون الأَدَب، و ابن حجر العسقلانی: المتوفّی (852) فی الإصابة و تهذیب التهذیب، و ابن الصبّاغ المالکی: المتوفّی (855) فی الفصول المهمّة، و المقریزی: المتوفّی (845) فی الخطط، و جلال الدین السیوطی: المتوفّی (910) فی غیر واحد من کتبه، و القرمانی الدمشقی: المتوفّی (1019) فی أخبار الدول، و نور الدین الحَلَبی: المتوفّی (1044) فی السیرة الحَلَبیّة، و غیرهم.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 27

و هذا الشأن فی علم التاریخ لا یقلّ عنه الشأن فی فنّ الحدیث، فإنَّ المحدِّث إلی أیّ شطرٍ ولّی وجهه من فضاء فنِّه الواسع، یجد عنده صحاحاً و مسانیدَ تثبت هذه المَأثُرة لولیّ أمر الدین علیه السلام، و لم یزل الخَلَف یتلقّاه «1» من سلفه حتی ینتهی الدور إلی جیل الصحابة الوعاة للخبر، و یجد لها مع تعاقب الطبقات بَلَجاً و نوراً یَذهب بالأبصار، فإن أغفل المحدِّث ما هذا شأنه، فقد بخس للأمّة حقّا، و حرمها عن الکثیر الطیّب ممّا أسدی إلیها نبیُّها نبیّ الرحمة من برّه الواسع، و هدایته لها إلی الطریقة المثلی.

فذکرها من أئمّة الحدیث: إمام الشافعیة أبو عبد اللَّه محمد بن إدریس الشافعی: المتوفّی سنة (204) کما فی نهایة ابن الأثیر، و إمام الحنابلة أحمد بن حنبل: المتوفّی (241) فی مسنده و مناقبه، و ابن ماجة: المتوفّی (273) فی سننه، و الترمذی: المتوفّی (279) فی صحیحه، و النسائی: المتوفّی (303) فی الخصائص، و أبو یعلی الموصلی: المتوفّی (307) فی مسنده، و البغوی: المتوفّی (317) فی السنن، و الدولابی: المتوفّی (320) فی الکنی و الأسماء، و الطحاوی: المتوفّی (321) فی مشکل الآثار، و الحاکم: المتوفّی (405) فی المستدرک، و ابن المغازلی الشافعی: المتوفّی (483) فی المناقب، و ابن مندة الأصبهانی: المتوفّی (512) بعدّة طرق فی تألیفه، و الخطیب الخوارزمی: المتوفّی (568) فی المناقب و مقتل الإمام السبط علیه السلام، و الکنجی: المتوفّی (658) فی کفایة الطالب، و محبّ الدین الطبریّ: المتوفّی (694) فی الریاض النضرة و ذخائر العقبی، و الحمّوئی: المتوفّی (722) فی فرائد السمطین، و الهیثمیّ: المتوفّی (807) فی مجمع الزوائد، و الذهبی: المتوفّی (748) فی التلخیص، و الجَزْری: المتوفّی (830) فی أسنی المطالب، و أبو العبّاس القسطلانی: المتوفّی (923) فی المواهب اللدنیّة، و المتّقی الهندی: المتوفّی (975) فی کنز العمّال، و الهَرَویّ القاری: المتوفّی (1014) فی المرقاة فی شرح المشکاة، و تاج الدین المناوی: المتوفّی (1031) فی کنوز الحقائق فی حدیث خیر الخلائق و فیض القدیر، و الشیخانی القادری فی الصراط

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 28

السویّ فی مناقب آل النبیّ، و باکثیر المکّی: المتوفّی (1047) فی وسیلة المآل فی مناقب الآل، و أبو عبد اللَّه الزرقانی المالکی: المتوفّی (1122) فی شرح المواهب، و ابن حمزة الدمشقی الحنفی فی کتاب البیان و التعریف، و غیرهم.

کما أنَّ المفسِّر نُصْبُ عینیه آیٌ «1» من القرآن الکریم نازلة فی هذه المسألة یری من واجبه الإفاضة بما جاء فی نزولها و تفسیرها، و لا یرضی لنفسه أن یکون عمله مبتوراً، و سعیه مُخدَجاً، فذکرها من أئمّة التفسیر: الطبریّ: المتوفّی (310) فی تفسیره، و الثعلبی: المتوفّی (427، 437) فی تفسیره، و الواحدی: المتوفّی (468) فی أسباب النزول، و القرطبی: المتوفّی (567) فی تفسیره، و أبو السعود فی تفسیره، و الفخر الرازی: المتوفّی (606) فی تفسیره الکبیر، و ابن کثیر الشامی: المتوفّی (774) فی تفسیره، و النیسابوری: المتوفّی فی القرن الثامن فی تفسیره، و جلال الدین السیوطی فی تفسیره، و الخطیب الشربینی فی تفسیره، و الآلوسی البغدادی: المتوفّی (1270) فی تفسیره، و غیرهم.

و المتکلّم حین یقیم البراهین فی کلّ مسألة من مسائل علم الکلام، إذا انتهی به السیر إلی مسألة الإمامة، فلا مُنتدح له من التعرّض لحدیث الغدیر حجّةً علی المُدّعی أو نقلًا لحجّة الخصم، و إن أردفه بالمناقشة فی الحساب عند الدلالة، کالقاضی أبی بکر الباقلانیّ البصری: المتوفّی سنة (403) فی التمهید، و القاضی عبد الرحمن الإیجی الشافعی: المتوفّی (756) فی المواقف، و السیِّد الشریف الجرجانی: المتوفّی (816) فی شرح المواقف، و البیضاوی: المتوفّی (685) فی طوالع الأنوار، و شمس الدین الأصفهانی فی مطالع الأنظار، و التفتازانی: المتوفّی (792) فی شرح المقاصد، و القوشَجی المولی علاء الدین: المتوفّی (879) فی شرح التجرید. و هذا لفظهم:

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 29

إنَّ النبیّ صلی الله علیه و سلم قد جمع الناس یوم غدیر خُمّ- موضع بین مکة و المدینة بالجُحْفة «1»- و ذلک بعد رجوعه من حجّة الوداع، و کان یوماً صائفاً حتی إنَّ الرجل لَیضع رداءه تحت قدمیه من شدّة الحرّ، و جمع الرحال، و صعد علیها، و قال مخاطباً: «معاشرَ المسلمین أ لستُ أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: اللّهمّ بلی.

قال: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصُرْ من نَصره، و اخذُلْ من خَذله» «2».

و من المتکلّمین القاضی النجم محمد الشافعی: المتوفّی (876) فی بدیع المعانی، و جلال الدین السیوطی فی أربعینه، و مفتی الشام حامد بن علیّ العمادی فی الصلات الفاخرة بالأحادیث المتواترة، و الآلوسی البغدادی: المتوفّی (1324) فی نثر اللآلی، و غیرهم.

و اللغویّ لا یجد مُنتدَحاً من الإیعاز إلی حدیث الغدیر عند إفاضة القول فی معنی (المولی) أو (الخُمّ) أو (الغدیر) أو (الولیّ)، کابن دُرَید محمد بن الحسن- المتوفّی (321)- فی جمهرته (1/71) «3»، و ابن الأثیر فی النهایة «4»، و الحموی فی معجم البلدان «5» فی (خُمّ)، و الزبیدی الحنفی فی تاج العروس «6»، و النبهانی فی المجموعة النبهانیة.