امام طبری – محمّد بن جریر- در کتاب (الولایه) حدیثی را باسناد خود آورده از زید بن ارقم روایت می کند که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود ای گروه مردم بگوئید: پیمان بستیم با تو از صمیم قلب و عهد نمودیم با زبان و دست بیعت دادیم بر این امر، عهد و پیمان و بیعتی که اولاد و اهل بیت و کسان خود را بدان وادار نمائیم و بجای این سیره مقدّس روش دیگری را نپذیریم و تو گواه بر ما هستی و خداوند از حیث گواهی کافی است، بگوئید آنچه را بشما تلقین و تعلیم نمودم و سلام کنید بر علی با تصریح بفرماندهی اهل ایمان و بگوئید: الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگی را میشناسد و میشنود و بخیانت هر خائن واقف است، پس هر کس پیمان شکنی کند بزیان خود کرده و کسیکه به پیمان خدائی وفادار بماند خدای پاداش بزرگ باو خواهد داد، بگوئید چیزی را که موجب رضایت خداوند است و اگر ناسپاسی کنید خداوند از شما بی نیاز خواهد بود. زید بن ارقم گفت: در این هنگام مردم رو بطرف رسولخدا صلی اللّه علیه و آله شتافتند درحالیکه همه میگفتند: «سمعنا و اطعنا علی امر اللّه و رسوله بقلوبنا» یعنی: شنیدیم و بر امر خدا و رسولش از صمیم قلب فرمانبرداریم، و اول کسانی که دست خود را بعنوان اطاعت و بیعت بپیغمبر صلی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام رسانیدند، ابی بکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند با باقی مهاجرین و انصار، و سایر مردم تا هنگامیکه نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و این جریان امتداد یافت تا نماز مغرب و عشاء نیز در یک وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بیعت پیوسته ادامه داشت.
– و این روایت را احمد بن محمّد طبری مشهور به (خلیلی) در کتاب «مناقب علی ابن ابی طالب علیه السّلام» که در سال 411 در قاهره تألیف نموده از طریق استادش محمّد بن ابی بکر بن عبد الرحمن آورده و در روایت او چنین مذکور است:در نتیجه (امر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) مردم ببیعت با او شتافتند و گفتند: شنیدیم امر خدا و رسولش را بدل و بزبان و بجمیع جوارح و اعضاء خود فرمانبرداریم سپس خود را با دست های گشاده برای مصافحه و بیعت بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام افکندند و اول کسیکه دست بیعت به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله داد ابو بکر و عمر و طلحه و زبیر بود و سپس باقی مهاجرین و سائر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان، تا اینکه نماز ظهر و عصر در یکوقت بجا آورده شد و همچنین نماز مغرب و عشاء در یک زمان انجام گرفت و تا سه روز پیوسته امر دست دادن خلق و بیعت آنها ادامه داشت. و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله پس از بیعت هر دسته و گروهی میفرمود: الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین و در نتیجه دست دادن و مصافحه سنّت جاریه و رسم متداولی گشت تا آنجا که آن را کسانی بکار بردند که ذی حق نبودند.
و در کتاب «النشر و الطیّ» این داستان چنین ذکر شده: سپس مردم بسوی آنجناب شتافتند در حالتیکه میگفتند بلی. بلی. شنیدیم و امر خدا و رسولش را باایمان قلبی فرمانبرداریم و با دستهائی که برای بیعت گشوده بودند بر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام فرو افتادند و این مراسم ادامه داشت تا اینکه نماز ظهر و عصر در یکوقت خوانده شد و بقیه روز نیز ادامه داشت. تا اینکه نماز مغرب و عشاء نیز در یکوقت انجام یافت، و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله پس از آمدن هر دسته از مردم و بیعت آنها میفرمود: الحمد لله الذی فضلنا علی العالمین.
– مولوی، ولیّ اللّه لکهنوی در «مرآت المؤمنین» در ذکر داستان غدیر باین مضمون نگاشته: سپس عمر آنجناب را ملاقات نمود و باو گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب صبح و شام نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی. و پیوسته هر یک از اصحاب با آنجناب روبرو میشد و او را تهنیت میگفت.
– مورخ، ابن خاوند شاه- متوفای 903 در «روضة الصّفا» جزء دوم از جلد 1 ص 173 بعد از ذکر حدیث غدیر باین مضمون نگاشته: سپس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در خیمه اختصاصی خود جلوس فرمود و بر حسب امر آنحضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خیمه دیگر نشست، و امر فرمود بطبقات مردم که بخیمه آنجناب روند و او را تهنیت بگویند و پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بمادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که آنها نیز بنزد آنحضرت روند و تهنیت بگویند و آنان نیز باین وظیفه اقدام نمودند، و از جمله کسانی که از صحابه بآنحضرت تهنیت گفت: عمر بن خطاب بود که بآنجناب گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب صبح نمودی در حالیکه مولای من و مولای تمام مردان و زنان با ایمان هستی.
– مورّخ- غیاث الدین، متوفّای 942 در «حبیب السیر» «2» در جزء سوم از جلد 1 ص 144 به این مضمون نگاشته، سپس امیر المؤمنین علیه السّلام بر حسب امر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در خیمه که مخصوص آنجناب بپا شده بود قرار گرفت و مردم بدیدار و تهنیت او شتافتند و در میان آن عمر بن خطاب بود که به آنحضرت گفت: به. به ای پسر ابی طالب، صبح کردی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی، سپس پیغمبر صلی اللّه علیه و آله بمادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که بر امیر المؤمنین علیه السّلام داخل شوند و او را تهنیت گویند.
– خصوص داستان تهنیت شیخین را تعداد بسیاری از پیشوایان حدیث و تفسیر و تاریخ اهل سنّت که عدّه آنان قابل توجه است روایت نموده اند، چه آنها که این داستان را بطور مرسل تردید ناپذیر روایت نموده اند و چه آنها که آنرا بمسانید صحیح- و رجال ثقه و مورد اعتماد روایت نموده اند که سلسله ناقلین منتهی میشود به تعدادی از صحابه مانند ابن عباس و ابی هریره و براء بن عازب و زید بن ارقم.
و از جمله پیشوایان حدیث و تفسیر که داستان مزبور را روایت کرده اند:
1- حافظ ابو بکر عبد اللّه بن محمّد بن ابی شیبه متوفّای 235 در (المصنّف) باسناد خود از براء بن عازب روایت نموده که گفت: در سفری با رسولخدا صلی اللّه علیه و آله بودیم و در غدیر خم فرود آمدیم، در این هنگام بانگ نماز جماعت بلند شد وزیر درختی برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله از خار و خاشاک روفته شد، و آنحضرت نماز ظهر را خواند سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و (خطاب بمردم) فرمود: آیا میدانید که من اولی هستم بهر مردم و زن مؤمن از خودش؟ گفتند: آری پس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: بار خدایا! هر کس، من مولای اویم، علی مولای او است، بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را. پس از این جریان عمر آنجناب را ملاقات کرد و گفت:گوارا باد تو را، ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.
2- امام و پیشوای حنبلیان، احمد بن حنبل متوفّای 241 در جلد 4 مسندخود در ص 281 از عفّان، از حمّاد بن سلمه، از علیّ بن زید، از عدیّ بن ثابت، از براء بن عازب روایت نموده که گفت: ما با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بودیم. تا پایان روایتی که بلفظ مذکور از طریق ابن ابی شیبه ذکر شد، با این فرق که در روایت مزبور در آغاز اعلام ولایت کلمه اللهمّ- (بار خدایا) ذکر نشده است.
3- حافظ ابو العباس شیبانی نسوی، متوفّای 303 گوید: حدیث نمود ما را هدبه، از حماد بن سلمه، از زید، و ابو هارون، از عدیّ بن ثابت، از براء که گفت: با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در سفر «حجة الوداع» بودیم چون بغدیر خم آمدیم، زیر دو درخت برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روفته شد و بانگ نماز جماعت بلند شد و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام را طلبید و دست او را گرفت و در طرف راست خود او را بپاداشت، سپس فرمود: آیا من بهر فردی اولی (سزاوارتر) نیستم از خودش؟ گفتند: آری. هستی. فرمود پس این مولای کسی است که من مولای اویم، بار خدایا، دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را، سپس عمر بن خطاب با او ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.
4- حافظ، ابو یعلی موصلی متوفای 307 این داستان را در مسند خود از هدبه، از حماد تا پایان سند و متن مذکور در طریق شیبانی روایت نموده است.
5- حافظ ابو جعفر، محمّد بن جریر طبری، متوفای 310 در جلد 3 تفسیرش در ص 428 بعد از ذکر حدیث غدیر گوید: سپس عمر او را ملاقات نمود و گفت:گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی و این گفته ابن عباس و براء بن عازب و محمّد بن علی است.
6- حافظ احمد بن عقده کوفی، متوفای 333 در کتاب الولایة که آن اول کتاب است از استاد خود ابراهیم بن ولید بن حمّاد از یحیی بن یعلی از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل، از ابن جدعان، از سعید بن مسیّب روایت نمودهکه گفت: به سعد بن ابی وقاص گفتم: من میخواهم راجع بامری از تو سؤال کنم ولی پرهیز میکنم، گفت: آنچه میخواهی سؤال کن، همانا من عموی تو هستم، گفتم: سؤال من از بر پا ایستادن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است در میان شما در روز غدیر خم، گفت: بلی هنگام ظهر در میان ما ایستاد و دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و فرمود:من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،سپس ابو بکر و عمر گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن با ایمان.
7- حافظ ابو عبد اللّه مرزبانی بغدادی متوفای 384 این داستان را باسنادش از ابی سعید خدری در کتاب خود (سرقات الشعر) روایت نموده است.
8- حافظ علی بن عمر دار قطنی بغدادی، متوفای 385- حدیث غدیر را باسناد خود روایت نموده و در آن مذکور است که: چون ابابکر و عمر جریان را شنیدند باو گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن با ایمان، ابن حجر در صواعق ص 26 این حدیث را از او حکایت کرده و از طریق خطیب بغدادی نیز در ص 119- بلفظ دیگر از او ذکر شد.
9- حافظ ابو عبد اللّه ابن بطّه حنبلی متوفای 387، این داستان را باسنادش در کتاب خود «الابانه» از براء بن عازب بلفظ حافظ ابو العباس شیبانی (که مذکور افتاد) با اسقاط جمله (امسیت «گردیدی») روایت نموده.
10- قاضی ابو بکر باقلانی بغدادی، متوفای 403 داستان مزبور را در کتاب خود «التمهید فی اصول الدین» ص 171 با دقت در سند روایت نموده است.
11- حافظ ابو سعید خرکوشی، نیشابوری متوفای 407، این حدیث را در تألیف خود (شرف المصطفی) باسنادش از براء بن عازب بلفظ احمد بن حنبل، وباسناد دیگر از ابی سعید خدری روایت نموده و لفظ او چنین است: سپس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: مرا تهنیت بگوئید. مرا تهنیت بگوئید. همانا خداوند مرا مخصوص فرمود به نبوّت و اهل بیت مرا مخصوص فرمود بامامت، پس از این جریان عمر بن خطاب امیر المؤمنین علیه السّلام را ملاقات نمود و گفت: خوشا بحال تو یا ابا الحسن، گردیدی مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان.
12- حافظ احمد بن مردویه اصفهانی، متوفای 416 حدیث مزبور را در تفسیر خود از ابی سعید خدری روایت کرده در آن مذکور است: سپس عمر بن خطاب علی را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان هستی.
13- ابو اسحق ثعلبی، متوفای 427 در تفسیر خود (الکشف و البیان) روایت نموده گوید: خبر داد ما را، ابو القاسم یعقوب بن احمد سری، از ابو بکر محمّد بن عبد اللّه بن محمّد، از ابی مسلم ابراهیم بن عبد اللّه کجی، از حجاج بن منهال از حمّاد (ابن سلمه)، از علی بن زید، از عدّی بن ثابت، از براء بن عازب که گفت چون با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در حجة الوداع در غدیر خم فرود آمدیم، نماز جماعت را اعلام کرد و زیر دو درخت برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله از خار و خاشاک رفته شد، سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: آیا من اولی بمؤمنین از خودشان نیستم؟گفتند: بلی. هستی. فرمود این مولای کسی است که من مولای اویم. بار خدایا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را. گفت: پس از این جریان عمر او را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، گردیدی مولای هر مرد و زن با ایمان.
14- حافظ، ابن سمان رازی، متوفّای 445 این حدیث را باسناد خود از براء بن عازب بلفظ مذکور از احمد بن حنبل روایت نموده و روایت مزبور را محبّ الدین طبری در «الریاض النضره» جلد 2 ص 169 و شنقیطی در (حیاة علی بن ابی- طالب علیه السّلام) در ص 28 از او حکایت نموده اند.
15- حافظ ابو بکر بیهقی، متوفّای 458، حدیث مزبور را بدون ذکر رجال سند از براء بن عازب- بطوریکه در (الفصول المهمّه) ابن صبّاغ مالکی مکی ص 25 مذکور است روایت نموده و چنانکه در (درر السمطین) جمال الدین زرندی حنفی مذکور است همین حدیث را بسندیکه بعدا خواهد آمد از ابی هریره روایت نموده و از طریق خوارزمی هم خواهد آمد که از او، از براء و از ابی هریره روایت نموده است.
16- حافظ، ابو بکر، خطیب بغدادی متوفّای 463، روایت از او بدو سند صحیح از ابی هریره در ص 119 گذشت.
17- فقیه، ابو الحسن، ابن المغازلی، متوفّای 483 در کتاب «المناقب» گوید: خبر داد ما را ابو بکر احمد بن محمّد بن طاوان از ابو الحسن احمد بن حسین بن سمّاک، از ابو محمّد جعفر بن محمّد بن نصیر خلدی، از علی بن سعید بن قتیبه رملی از ضمره … تا آخر سند و لفظ مذکور از طریق خطیب بغدادی ص 119.
– و نیز نامبرده (ابن مغازلی) گوید: خبر داد ما را: ابو الحسن احمد بن مظفر عطّار از ابو محمّد ابن سقّاء و خبر داد ما را، ابو الحسن علی بن عبد اللّه قصّاب بیّع واسطی از جمله اخباری که بمن اذن داد روایت نمودن آنرا، که او گفت: حدیث نمود مرا، ابو بکر محمّد بن حسن بن محمّد بیاسری، از ابو الحسن علی بن محمّد بن حسن جوهری، از محمّد بن زکریّا عبدی، از حمید طویل، از أنس، در ضمن حدیثی که گفت: سپس (رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) دست او را (علی علیه السّلام) گرفت و او را ببالای منبر برد و فرمود: بار خدایا، این از من است، و من از اویم، آگاه باشید، همانا او از من بمنزله هارون است از موسی، آگاه باشید هر کس من مولای اویم، علی مولای او است، گوید: پس از این داستان علی با مسرت و شادمانی برگشت و عمر ابن خطّاب بدنبال او آمد و باو گفت: به به ای ابو الحسن، گردیدی مولای من و مولای هر مسلم.
18- ابو محمّد احمد عاصمی، در تألیف خود «زین الفتی» گوید: خبر دادمرا استادم محمّد بن احمد رحمه اللّه، از ابو احمد همدانی، از ابو جعفر محمّد بن ابراهیم ابن محمّد بن عبد اللّه بن جبله قهستانی از ابو قریش محمّد بن جمعة بن خلف قاینی، از ابو یحیی محمّد بن عبد اللّه بن یزید مقری که گفت: حدیث نمود مرا پدرم، از حمّاد بن سلمه، از علی بن زید بن جدعان، از عدیّ بن ثابت، از براء بن عازب که گفت: چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه، عمر گفت:گوارا باد تو را ای ابو الحسن، گردیدی مولای هر مسلم.
– و نیز عاصمی گوید: خبر داد ما را محمّد بن ابی زکریّا رحمه اللّه از ابو الحسن محمّد بن عمر بن بهته بزّاز «2» بوسیله قرائت ابو الفتح ابن ابو الفوارس حافظ بر او در بغداد که بدان اقرار نموده گفت: خبر داد ما را، ابو العباس احمد بن محمّد بن سعید بن عبد الرحمن بن عقده همدانی (وابسته بنی هاشم) بوسیله قرائت بر او از اصل کتابش در سال 330 هنگامی که در بغداد بر ما ورود نمود، گفت: حدیث کرد ما را ابراهیم ابن ولید بن حمّاد و گفت پدرم ما را خبر داد از یحیی بن یعلی. تا آخر خبر مذکور در ص 183 از طریق حافظ ابن عقده از جهت متن و سند.
19- حافظ، ابو سعد سمعانی متوفّای 562 در کتاب خود (فضایل الصحابه) باسناد از براء بن عازب بلفظ احمد بن حنبل که در ص 182 ذکر شد، داستان تهنیت را ذکر نموده.
20- حجة الاسلام، ابو حامد غزالی، متوفّای 505 در تألیف خود (سرّ العالمین) ص 9 گوید: جماهیر مسلمین اجماع دارند بر متن حدیث از خطبه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در روز غدیر خم باتفاق همگان که فرمود: من کنت مولاه، فعلی مولاه، و سپس عمر گفت: به به برای تو ای ابو الحسن هر آینه بتحقیق گردیدیمولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن.
21- ابو الفتح اشعری شهرستانی، متوفّای 548 در «الملل و النحل» چاپ شده در حاشیه کتاب فصل ابن حزم جلد 1 ص 220 گوید: و مانند آنچه جریان یافت در کمال اسلام و انتظام حال هنگام نزول قول خدای تعالی: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ، و چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بغدیر خم رسید بامر آن جناب خار و خاشاک رفته و زدوده شد و نماز جماعت را اعلام نمودند، سپس آن حضرت در حالیکه بر جهاز شتران قرار داشت فرمود:«من کنت مولاه فعلی مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحقّ معه حیث دار»و سپس سه بار فرمود: آیا ابلاغ نمودم؟؟ امامیّه مدّعی هستند که این نصّ صریحی است، چه آنکه می بینیم:
(بمدلول این فرموده) هر کس که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله مولای او است به هر معنی که برای مولی قائل شویم شامل علی علیه السّلام میشود، و صحابه از تولیت همان را که ما فهمیده ایم فهمیده اند تا آنجا که عمر وقتی با علی علیه السّلام روبرو شد باو گفت: خوشا بحال تو یا علی، گردیدی مولای هر مرد و زن با ایمان.
22- اخطب خطبای خوارزمی حنفی، متوفّای 568 در کتاب مناقب خود ص 94 با دقت در سند از ابی الحسن علی بن احمد عاصمی خوارزمی، از اسمعیل بن احمد واعظ، از حافظ ابی بکر بیهقی، از علی بن احمد بن حمدان، از احمد بن عبید از احمد بن سلیمان مؤدب از عثمان (ابن ابی شیبه) از زید بن حباب از حمّاد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان از عدیّ بن ثابت، از براء بن عازب روایت نموده که گفت: در سفر حج با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمدیم تا در بین مکه و مدینه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرود آمد و بامر آنجناب نماز جماعت اعلام شد، سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:آیا من اولی (سزاوارتر) بمؤمنین از خود آنها نیستم؟ گفتند آری هستی.فرمود: پس این (اشاره بعلی علیه السّلام) ولیّ کسی است که من ولیّ اویم، بار خدایا! دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را من کنت مولاه، فعلی مولاه، این جملات را با صدای بلند می فرمود بعد از این اعلام، عمر بن خطاب با او روبرو شد و گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، گردیدی مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان.
– و نیز باسناد مذکور از حافظ ابی بکر بیهقی، از حافظ ابی عبد اللّه حاکم، از ابی یعلی زبیر بن عبد اللّه ثوری «1» از ابی جعفر احمد بن عبد اللّه بزّاز، از علی بن سعید، از ضمره، از ابن شوذب تا آخر حدیث مذکور از طریق خطیب بغدادی در ص 119 از حیث سند و متن روایت شده است.
23- ابو الفرج ابن جوزی حنبلی متوفّای 597 در مناقب خود از طریق احمد بن حنبل باسناد از براء بن عازب بلفظ او چنانکه مذکور افتاد روایت نموده است.
24- فخر الدین رازی شافعی، متوفّای 606 داستان تهنیت را در تفسیر کبیر خود جلد 3 ص 636 و در چاپ دیگر ص 443 بلفظی که در ص 97 ذکر شد روایت نموده است.
25- ابو السعادات، مجد الدین ابن اثیر شیبانی متوفّای 606 در جلد 4 «النهایة» ص 246 بعد از شمردن معانی مولا گوید: و از این قبیل است حدیث:من کنت مولاه فعلی مولاه، تا آنجا که گوید: و سخن عمر به علی علیه السّلام: «اصبحت مولی کلّ مؤمن».
26- ابو الفتح محمّد بن علی نطنزی در کتاب خود- الخصائص العلویّة- باسناد خود داستان تهنیت را از ابی هریره بلفظ آن از طریق خطیب بغدادی که درصفحه 119 ذکر شد روایت نموده است.
27- عزّ الدین ابو الحسن ابن اثیر شیبانی متوفّای 630 داستان تهنیت را باسناد خود از براء بن عازب بلفظی که در صفحه 33 ذکر شد روایت نموده است.
28- حافظ، ابو عبد اللّه گنجی شافعی، متوفّای 658 در «کفایة الطالب» ص 16 گوید: خبر داد ما را حافظ یوسف بن خلیل دمشقی در حلب، گفت: خبر داد ما را شریف ابو المعمّر محمّد بن حیدره حسینی کوفی در بغداد، و خبر داد ما را، ابو الغنائم محمّد بن علی بن میمون نرسی در کوفه، از ابو المثنّی دارم بن محمّد بن زید نهشلی بحدیث از ابو حکیم محمّد بن ابراهیم بن سریّ تمیمی از ابو العباس احمد بن محمّد بن سعید همدانی (مشهور به ابن عقده) از ابراهیم بن ولید بن حمّاد که او گفت پدرم بمن خبر داد باخبار از یحیی بن یعلی از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل … تا آخر آنچه که از ابن عقده در ص 183 ذکر شد از متن و سند.
29- شمس الدین، ابو المظفّر، سبط ابن جوزی حنفی، متوفّای 654 در تذکره خود در ص 18 از فضائل احمد بن حنبل حکایت نموده، باسنادش از براء بن عازب بلفظ و سندی که در ص 182 ذکر شد.
30- عمر بن محمّد ملّا، داستان تهنیت را در «وسیلة المتعبّدین» از براء بن عازب بلفظ احمد روایت نموده.
31- حافظ، ابو جعفر محبّ الدین طبری شافعی، متوفّای 694 در (الریاض النضره) جلد 2 ص 169 بطریق احمد بن حنبل از براء بن عازب و زید بن ارقم بلفظ مذکور روایت کرده، و در «ذخائر العقبی» ص 67 از طریق احمد بلفظ براء بن عازب داستان تهنیت را روایت نموده.
32- شیخ الاسلام حموینی، متوفّای 722 در «فراید السمطین» در باب 13 گوید: خبر داد ما را شیخ- امام (استاد و پیشوا) عماد الدین عبد الحافظ بن بدران بوسیله قرائت من بر او در شهر نابلس در مسجد آنجا باو گفتم: قاضی ابو القاسم،عبد الصمد بن محمّد بن ابی الفضل انصاری حرستانی بر سبیل اجازه بتو خبر داد؟نامبرده اقرار بدان نمود، گفت: خبر داد ما را ابو عبد اللّه محمّد بن ابی الفضل عراوی بطور اجازه، گفت: خبر داد: شیخ السنّه، ابو بکر احمد بن حسین بیهقی حافظ، گفت: خبر داد حاکم ابو یعلی زبیر بن عبد اللّه نوری باخبار از ابو جعفر احمد بن عبد اللّه بزّاز باخبار از علی بن سعید برقی باخبار از ضمرة بن ربیعه از ابن شوذب از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب، از ابی هریره بلفظ خطیب بغدادی مذکور در صفحه 119 و گفت: خبر داد ما را پیشوای زاهد. وحید الدین محمّد بن ابی بکر بن ابی یزید جوینی بوسیله قرائت من بر او در خیر آباد در جمادی الاولی سال 663 باخبار از امام سراج الدین محمّد بن ابی الفتوح یعقوبی بطور استماع که گفت: خبر داد ما را پدرم امام فخر الدین ابو الفتوح بن ابی عبد اللّه محمّد بن عمر بن یعقوب که گفت: خبر داد ما را استاد پیشوا محمّد بن علی بن فضل قاری، و خبر داد مرا- سید و پیشوای منزّه فخر الدین مرتضی بن محمود حسینی اشتری بر سبیل اجازه در سال 671 بروایت او از پدرش که گفت: خبر داد مرا پیشوا، مجد الدین ابو القاسم عبد اللّه بن محمّد قزوینی، گفت: خبر داد ما را، جمال السنّه ابو عبد اللّه محمّد بن حمویه بن محمّد جوینی گفت: خبر داد ما را جمال الاسلام ابو المحاسن علی بن شیخ الاسلام فضل بن محمّد فارندی، گفت خبر داد ما را پیشوا عبد اللّه بن علی استاد زمان خود که در طریقت مشار الیه بود و مورد توجه مسلمین و پیشوا در شریعت، گفت: خبر داد ما را ابو الحسن علی بن محمّد بن بندار قزوینی در مکه باخبار از علی بن عمر بن محمّد حبری بر سبیل قرائت بر او باخبار او از محمّد بن عبیده قاضی باخبار از ابراهیم ابن حجاج، از حمّاد، از علی بن زید و ابی هارون عبدی، از عدّی بن ثابت از براء بن عازب که گفت: با رسولخدا صلی اللّه علیه و آله در حجة الوداع همراه بودیم، آمدیم تا بغدیر خم رسیدیم، در آنجا نماز جماعت را اعلام فرمود، وزیر دو درخت برای پیغمبر رفته شد، سپس پیغمبر صلی اللّه علیه و آله دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:آیا من باهل ایمان اولی (سزاوارتر) از خود آنان نیستم؟ گفتند: آری هستی.فرمود: آیا من بهر مؤمنی اولی نیستم از خودش؟ گفتند: آری هستی، فرمود آیا زنهای من مادران مؤمنین نیستند؟ گفتند: چرا فرمود بس این (اشاره بعلی علیه السّلام) مولای کسی است که من مولای اویم- بار خدایا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد، بعد از این جریان عمر بن خطاب او را (علی علیه السّلام را) ملاقات کرد و باو گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای هر مرد و زن با ایمان هستی، سپس (حموینی) گوید: امام حافظ- شیخ السنّه ابو بکر احمد بن حسین بیهقی این حدیث را در فضائل امیر المؤمنین علی رضی اللّه عنه وارد کرده و من آن را از خطّ مبارکش نقل نمودم، و گفت:خبر داد ما را- استاد- پیشوا عماد الدین عبد الحافظ بن بدران بن شبل بن طرحان مقدسی بوسیله قرائت من بر او در شهر نابلس، و شیخ صالح- محمّد بن عبد اللّه انصاری حرستانی بطریق اجازه روایت آن، از ابی عبد اللّه محمّد بن فضل عراوی بطریق اذن روایت آن، از استاد- پیشوا، ابی بکر احمد بن حسین که گفت: خبر داد ما را علی بن احمد بن عبید باخبار از احمد بن سلیمان مؤدّب بحدیث از عثمان و او از زید بن حباب بحدیث او از حمّاد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان، از عدیّ بن ثابت از براء که گفت: با رسولخدا صلی اللّه علیه و آله رو آوردیم تا آخر حدیث که ذکر شد.
33- نظام الدین قمی نیشابوری روایت او بلفظ ابی سعید خدری.
34- ولی الدین خطیب در «مشکاة المصابیح» که در سال 737 تألیف شده در ص 557 داستان تهنیت را بطریق احمد از براء بن عازب و زید بن ارقم بلفظ مذکور وی در ص 182 روایت نموده.
35- جمال الدین زرندی مدنی متوفّای هفتصد و پنجاه و اند، داستان تهنیت را در کتاب خود «درر السمطین» از طریق حافظ ابی بکر بیهقی باسنادش از براء بن عازب بلفظ مذکور از حموینی روایت نموده.
زیادتی چاپ دوم:- و در روایت او مذکور است: تا اینکه در روز پنجشنبه هجدهم ذی الحجة بغدیر خم رسیدیم پس نماز جماعت اعلام شد …
36- ابو الفداء ابن کثیر شامی، شافعی، متوفّای 774 در کتاب خود «البدایة و النهایة» جلد 5 ص 209- 210 داستان تهنیت را بلفظ احمد بن حنبل از براء بن عازب از طریق حافظ ابی یعلی موصلی و حافظ حسن بن سفیان- نامبردگان- و نیز از براء بن عازب از طریق ابن جریر از ابی زرعه، از موسی بن اسماعیل «منقری» از حمّاد بن سلمه، از علی بن زید و ابی هارون عبدی از عدیّ بن ثابت از براء، و از حدیث موسی بن عثمان خضرمی از ابی اسحاق سبیعی از براء و زید بن ارقم روایت نموده و در ص 212 از ابی هریره بلفظ خطیب بغدادی آورده.
37- تقی الدین مقریزی مصری، متوفّای 845 داستان تهنیت را در «خطط» ص 223 بطریق احمد از براء بن عازب بلفظ پیش گفته روایت نموده است.
38- نور الدین- ابن صبّاغ مالکی، مکی، متوفای 855 داستان تهنیت را در «الفصول المهمّه» ص 25 از احمد و حافظ بیهقی از براء بن عازب بهمان لفظ مذکور آنها حکایت نموده.
39- قاضی نجم الدین اذرعی، شافعی، متوفّای 876 در «بدیع المعانی» صفحه 75 گوید: و بتحقیق وارد شده که عمر بن خطاب رضی اللّه عنه هنگامیکه سخن رسولخدا صلی اللّه علیه و آله را شنید که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، بعلی رضی اللّه عنه گفت: گوارا باد تو را، گردیدی مولای هر مرد و زن مؤمن.
40- کمال الدین میبدی در شرح دیوان منسوب به امیر المؤمنین علیه السّلام در صفحه 406 حدیث احمد را از براء بن عازب و زید بن ارقم بلفظ پیش گفته اش ذکر نموده است.
41- جلال الدین سیوطی متوفّای 911 داستان تهنیت را در «جمع الجوامع» بطوری که در کنز العمال جلد 6 ص 397 مذکور است بنقل از حافظ ابن ابی شیبه ذکر نموده.
42- نور الدین سمهودی، مدنی، شافعی، متوفّای 911 داستان تهنیت را در کتاب خود (وفاء الوفا باخبار دار المصطفی) جلد 2 ص 173 نقل از احمد بطریق او از براء و زید روایت نموده است.
43- ابو العباس شهاب الدین قسطلانی، متوفّای 923 در جلد 2 «مواهب اللدنیّة» ص 13 در معنی مولی گوید: و سخن عمر که گفت: اصبحت مولی کلّ مؤمن، یعنی ولیّ کل مؤمن.
44- سید عبد الوهاب حسینی، بخاری، متوفّای 932
45- ابن حجر عسقلانی، هیتمی، متوفّای 973 در «الصواعق المحرقه» صفحه 26 درباره مفاد حدیث گوید: ما این را قبول داریم که او (یعنی علی علیه السّلام) اولی است، ولی تسلیم باین معنی نمیشویم که اولی بامامت است بلکه مراد اینست که او اولی به پیروی و نزدیکی بسوی اوست، تا آنجا که گوید: و همین معنی است که ابو بکر و عمر از حدیث فهمیده اند و فهم این دو نفر کافی است، چه آن دو پس از آنکه (سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را) شنیدند باو (علی علیه السّلام) گفتند گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمن … این حدیث را دار قطنی روایت نموده است.
46- سید علی بن شهاب الدین همدانی داستان تهنیت را در «مودة القربی» بلفظ براء روایت نموده.
47- سید محمود شیخانی، قادری، مدنی در کتاب خود (الصراط السوی فی مناقب آل النبیّ) گوید ابو یعلی و حسن بن سفیان در مسندشان از براء بن عازب رضی الله عنه روایت نموده اند که گفت: در حجة الوداع با رسولخدا صلی اللّه علیه و آله بودیم …تا آخر لفظی که از آندو ذکر شد. و سپس گوید: حافظ ذهبی گفته: این حدیث حسن است و تمام علماء اهل سنت بر آنچه ما گفتیم اتفاق نموده اند .. سپس درباره آنچه که از خطبه غدیر (بعقیده او) درست است گوید: و صحیح از جمله آنچه ذکر کردیم نیز این فراز از فرموده پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است:«الست اولی بکلّ مؤمن من نفسه»یعنی آیا من بهر مؤمنی اولی نیستم از خودش؟ گفتند: آری، هستی. فرمود: همانا این (اشاره به علی علیه السّلام) مولای کسی است که من مولای اویم، بار خدایا، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، پس از این گفتار عمر رضی اللّه عنه او را (علی علیه السّلام را) ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای هر مرد و زن مؤمن هستی، قسمتهای صحیح و حسن پایان یافت و در آنچه ذکر شد چیزی از ساخته ها و افتراآت مدّعی در میان نیست تا آخر … تمام سخن او در مورد: سخنان پیرامون حدیث، خواهد آمد.
48- شمس الدین مناوی، شافعی، متوفّای 1031 در کتاب «فیض القدیر» جلد 6 ص 218 گوید: چون ابو بکر و عمر این را (حدیث الولایه) شنیدند گفتند (طبق آنچه که دار قطنی از سعد بن ابی وقّاص روایت نموده): گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمن.
49- شیخ احمد، با کثیر مکی، شافعی، متوفّای 1047 داستان تهنیت را در (وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل) بلفظ براء بن عازب روایت نموده.
50- ابو عبد اللّه زرقانی، مالکی، متوفّای 1122 در «شرح المواهب» جلد 7 صفحه 13 گوید: دار قطنی از سعد روایت نموده که گفت: چون ابو بکر و عمر این را شنیدند گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمن.
51- حسام الدین بن محمّد با یزید سهارنپوری داستان تهنیت را در (مرافض الروافض) ذکر نموده است.
52- میرزا محمّد بدخشانی داستان تهنیت را در دو کتاب خود (مفتاح النجا فیمناقب آل العبا) و (نزل الابرار بما صحّ فی اهل البیت الاطهار) از براء و زید از طریق احمد ذکر نموده.
53- شیخ محمّد صدر العالم داستان تهنیت را در (معارج العلی فی مناقب المرتضی) از طریق احمد از براء و زید ذکر نموده.
54- ابو ولیّ اللّه احمد عمری دهلوی، متوفّای 1176 لفظ او در ج 1 ص 230 گذشت.
55- سید محمّد صنعانی، متوفّای 1182 در (الروضة الندیة شرح التحفة العلویة) از محبّ الدین طبری حدیثی را که از طریق احمد از براء روایت نموده ذکر کرده است.
56- مولوی محمّد مبین لکهنوی داستان تهنیت را در (وسیلة النجاة) از براء و زید ذکر نموده است.
57- مولوی ولیّ اللّه لکهنوی داستان تهنیت را در (مرآت المؤمنین فی مناقب اهل بیت سید المرسلین) بلفظ احمد ذکر نموده و گفته: … و در روایتی (چنین مذکور است) به به. یا علی صبح و شام نمودی … تا آخر.
58- محمّد محبوب العالم در (تفسیر شاهی) از ابی سعید خدری آنچه را که در صفحه 99 بلفظ نیشابوری گذشت ذکر نموده است.
59- سید احمد زینی دحلان، مکی، شافعی، متوفّای 1304 در جلد 2 «الفتوحات الاسلامیه» ص 306 گوید: عمر رضی اللّه عنه، علی بن ابی طالب و اهل بیت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله را دوست میداشت، و در این مورد مطالب بسیاری از او بدست آمده، و از آنجمله است این مطلب که چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه، ابو بکر و عمر رضی اللّه عنهما گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمن.
60- شیخ محمّد حبیب اللّه شنقیطی، مدنی، مالکی، داستان تهنیت را در (کفایةالطالب فی حیاة علی بن ابی طالب) صفحه 28 از طریق ابن سمّان، از براء بن عازب و از طریق احمد، از زید بن ارقم بلفظ مذکور ذکر کرده است.
(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 508)