ابن اسحاق گوید: برخی از دانشوران گفته اند که رسول خدا (ص)چون هنگام نماز می رسید به سوی دره های مکه بیرون می شد و علی بن ابیطالب هم پنهان از پدرش و از همه عموها و دیگر خویشاوندانش با او بیرون می شد. پس نمازهاشان را می گزاردند و شامگاهان باز می گشتند و این برنامه تا روزگاری چند که خدا میخواست بپایید. سپس ابوطالب روزی آندو را در حال نماز یافت پس به رسول خدا (ص) گفت برادرزاده، این چه کیشی استکه می بینم پای بند آن شده ای؟ گفت عمو این کیش خدا و کیش فرشتگان او و کیش برانگیختگان او و کیش پدرمان ابراهیم است . و گفته اند که او به علی گفت: پسرکم این چه کیشی است که تو برآنی؟ گفت: ” پدر من به خدا و به رسول خدا گرویدم و آنچه را آورده است راست شمردم و برای خدا با او نماز گزاردم و از او پیروی کردم ” پس گمانبرده اند که وی گفت: ” اما او تو را جز به سوی خوبی راهنمایی نمی کند پس با او همراهی کن ” و بر بنیاد گزارشیکه از علی رسیده چون وی اسلام آورد ابوطالب به او گفت با پسر عمویت همراهی کن . سیره ابن هشام 265 / 1، تاریخ طبری 214 / 2، تفسیر ثعلبی، عیون الاثر 94 / 1، الاصابه 116 / 4، اسنی المطالب ص 10.
و در شرح ابن ابی الحدید 314 / 3 می نویسد: از علی روایت شده که پدرم گفت: پسرکم پسر عمویت را همراهی کن، زیرا تو به یاری او از هر گزندی در اکنون و آینده بر کنار خواهی ماند. سپس مراگفت: ” البته آنچه هر کاری را به آن استوار توان ساخت همراهی با محمد است پس ای علی تو هر دو دست خود را در همراهی او سخت به یکدیگر فشار ” و هم می نویسد: از سروده های او که در این باره مناسب است همانست که گوید: ” به راستی علی و جعفر پشتوانه منند در روزهای گرفتاری و درد سر عموزاده تان را یاری کنید و دست از او مدارید در میان برادران منپدر او تنها برادر پدر و مادر من است به خدا نه من و نه هیچکس از فرزندان من که گوهر نیک داشته باشد دست از پیامبر نخواهد داشت . ” این سه بیت در دیوان ابوطالب ص 36 نیز یافت می شود و عسکری هم آن را در کتاب الاوایل آورده و می نویسد: ابوطالب به پیامبر (ص) بگذشت جعفر نیز با او بود پس دید رسول خدا (ص)نماز می گزارد و علی نیز همراهی می کند پس به جعفر گفت پسرکم تو نیز درکنار عموزاده ات نماز بگزار. او هم درکنار علی ایستاد و پیامبر این را دریافت و بر آندو پیش افتاد و هر سه روی به کار خویش آوردند تا چون آن رابه پایان بردند ابوطالب شادمان برگشتو این سروده ها را گفت: ” به راستی علی و جعفر پشتوانه منند در روزگار سختی و گرفتاری . . . ” و بیت هایی را یاد کرده که ابن ابی الحدید نیاورده و از آن میان: ” ماییم و این پیامبر، او را یاری می کنیم و دشمنان را با سر نیزه ها از گرد او می زنیم . . . “
و ابوبکر شیرازی در تفسیر خود آورده که چون وحی بر پیامبر (ص) نازل شده به مسجد الحرام درآمد و به نماز ایستاد، علی(ع) که آن هنگام 9 ساله بود بر او بگذشت، پس وی را آواز داد علی به نزد من آی. او اجابت کرد و روی به وی آورد. پس پیامبر به او گفت: من رسول خدایم بویژه به سوی تو و بر همگان از مردم پس دست راست من بایست و با من نماز بگزار. او گفت ای رسول خدا بروم و از پدرم ابو طالب دستوری بگیرم. وی پاسخ داد برو که او دستورش را به تو خواهد داد. پس به نزد او شد و برای پیروی از وی دستوری خواست. او گفت فرزندم می دانیم که محمد از هنگامی که بوده امین خدا بوده به سویاو رو و از او پیروی کن تا راه یابی و رستگار شوی. پس علی (ع) بیامد و رسول خدا (ص) را دید که در مسجد بهنماز ایستاده. پس در سمت راست او بایستاد و با او نماز گزارد. پس ابوطالب بر آندو گذشت و دید نماز می گزارند. گفت ای محمد چه می کنی؟ گفت خدای آسمان ها و زمین را می پرستم و برادرم علی نیز با من است. آنچه را منمی پرستم او هم می پرستد و من تو را به پرستش خدا یگانه و قهار و می خوانم. ابوطالب از شادی بخندید چنانکه دندان های او نمایان شد و چنین سرود و گفت: ” به خدا سوگند که دست اینانهمه هرگز به تو نرسد تا من در میان خاک ها پنهان و به دست گور سپردم شوم . ” تا آخر شعرهایی که در بخش ” سروده های ابوطالب . . . “آوردیم .
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 7 ص 478)