خلیفه به عموزاده و شوهر دخترش ام ابان که مروان بن حکم بن ابو العاص باشد یک پنجم از همه ی غنائم افریقیه را که 500000دینار طلا می شد بخشید .ابن قتیبه در المعارف ص 84 و ابو الفدا در تاریخ خود 168:1 ، گزارشی به گونه ی بالا دارند و بلاذری در الانساب 38:5 شعرهائی شبیه شعرهای عبدالرحمن را آورده و آن را از اسلم بن اوس بن بجره ی ساعدی خزرجی دانسته و او همان است که از دفن عثمان در بقیع جلوگیری کرد .و بلاذری از طریق عبد الله بن زبیر آورده است که عثمان در سال 27 ما را به جنگ افریقیه فرستاد و عبد الله بن سعد بن ابی سرح غنائم زیادی به چنگ آورد پس عثمان خمس غنائم را به مروانبن حکم بخشید و در روایت بو مخنف می خوانیم که وی: آن خمس را به مبلغ 200000 دینار طلا بخرید و چون با عثمان به گفتگو پرداخت وی آن را به او بخشید ولی مردم این کار را بر عثمان ناپسند شمردند و به گونه ای که ابن کثیر یاد کرده واقدی آورده است که بطریق افریقیه با او مصالحه کرد با دادن دو هزار هزار دینار و بیست هزار دینار طلا و عثمان همه ی آن ها را با گشاده دستی یک روزه به خانوادهی حکم- و به قولی به خانواده ی مروان واگذاشت. و در روایت طبری از واقدی از اسامه بن زیداز ابن کعب می خوانیم که چون عثمان، عبد الله بن سعد را به افریقیه فرستادمبلغی که بطریق افریقیه (جر جیر) با پرداخت آن با ایشان مصالحه کرد ( 2520000 ) دینار بود پس شاه روم نیزپیکی بفرستاد و بفرمود تا همانگونه که عبد الله بن سعد از ایشان گرفته بود او هم 300 قنطار پول از آنان بگیرد- تا آن جا که می گوید: مبلغی که عبد الله بن سعد با گرفتن آن با ایشان مصالحه کرد 300 قتطار طلا بود که عثمان دستور داد آن را به خاندان حکم دادند. گفتم: یا به مروان؟ گفت: نمی دانم. و ابن اثیر در الکامل 38:3 می نویسد: خمس افریقیه را به مدینه حمل کردند و مروان آن رابه ( 500000 ) دینار طلا بخرید و عثمان آن را از غنائم بکاست و این از آن عیب ها بود که بر او گرفته شد .و این نیکوتر سخنی است که درباره ی خمس افریقیه گفته شد زیرا بعضی از مردم گویند عثمان خمس افریقیه را به عبد الله بن سعد بخشید و برخی گویند آن را به مروان حکم بخشید و با این تفصیل ظاهر می شود که خمس غنائم جنگ اول را به عبد الله بخشیده و خمس غنائم جنگ دوم را- که در طی آن تمامی افریقیه فتح شد- به مروان بخشید و خدا داناتر است.
و بلاذری وابن سعد آورده اند که عثمان سند مالکیت یک پنجم از غنائم مصر را به مروان بخشید و خویشانش را ثروت بخشید واین کار خود را با تاویل هائی همان صله ای دانست که خدا دستور آن را داده است و خود مال ها برگرفت و از بیت المال قرض گرفت و گفت ابوبکر و عمر آن چه را از این اموال، مال ایشان بود رها کردند و من آن را برگرفتم و میان خویشانم بخش کردم. ومردم این کار را بر او ناپسند شمردند. و بلاذری در الانساب 28:5 از طریق واقدی آورده است که ام بکر بنت مسور گفت: چون مروان خانه ی خود را در مدینه بساخت مردم را به سور آن دعوت کرد و مسور نیز از مدعوین بود پس مروان هنگام گفتگو با ایشان گفت: به خدا که برای ساختن این خانه ام یک درهم و بیشتر از مال مسلمانان خرج نکرده ام. مسور گفت: اگر غذایت را می خوردی و چیزی نمی گفتی برایت بهتر بود تو با ما به جنگ افریقیه آمدی و از همه ی ما اموال و کمک کاران و بردگانت کمتر بود و بارت سبک تر پس پسر عفان- عثمان- خمس افریقیه را به تو بخشید و تو را کارگزار صدقات گردانید و تو اموال مسلمانان را برگرفتی. مروان شکایت او را به عروه برد و گفت با آنکه من او را اکرام می کنم با من درشتی می نماید.
ابن ابی الحدید در شرح 67:1 می نویسد: عثمان بفرمود تاصد هزار سکه از بیت المال به مروان دادند و دختر خویش ام ابان را به همسری او درآورد و زید بن ارقم ماموربیت المال با کلیدهای بیت بیامد و آنرا پیش روی عثمان نهاد و بگریست عثمان گفت: گریه می کنی که من صله رحم کرده ام گفت نه ولی گریه می کنم چون به گمانم تو این مال را عوض مالی گرفته ای که در روزگار پیامبر در راه خدا خرج کردی. اگر صد درهم نیز به مروان بدهی زیادی است. گفت: پسر ارقم کلیدها را بیند از که ما کسی جزتو را پیدا می کنیم. و بوموسی با ثروت هائی کلان از عراق بیامد و همه ی آنها را عثمان میان امویان بخش کرد.و حلبی در سیره 87:2 می نویسد: ازجمله اموری که مقدمه ی نکوهش عثمان گردید آن بود که وی به پسر عمویش مروان بن حکم صد و پنجاه هزار اوقیه ببخشید.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 364