اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

برترى ابوذر

متن فارسی

1- از زبان بریده آورده‌اند که پیامبر گفت: خدا به من دستور داده که چهار تن را دوست بدارم و مرا آگاه کرد که خود ایشان را دوست می‌دارد: على، ابوذر، سلمان، مقداد
این گزارش را هم ترمذى در صحیح خود 2/213 آورده است و هم ابن ماجه در سنن خود 1/66 و هم حاکم در مستدرک 3/130- که جداگانه نیز حکم به صحت آن داده- و هم ابو نعیم در حلیة 1/172 و هم بو عمر در استیعاب 2/557 و هم ابن حجر در اصابة 3/455 چنان که سیوطى نیز در جامع الصغیر آن را آورده و جداگانه نیز حکم به صحت آن داده و حکم او را مناوى نیز در شرح جامع الصغیر تصدیق کرده 2/215، و سندى در شرح سنن ابن ماجه می‌نویسد: ظاهر آن است که دستور خدا در این مورد، حکم واجب است و شاید هم که مستحب باشد و در هر یک از دو صورت آن دستورى که به پیامبر داده شده امت وى نیز باید فرمان برند و براى مردم سزاوار چنان است که به ویژه این چهار تن را دوست داشته باشند.

2- ابن هشام در سیره 4/179 مرفوعا آورده است که پیامبر گفت: خدا بیامرزد ابوذر را تنها می‌رود تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود
و ابن هشام در سیرة و ابن سعد در طبقات کبرى 4/170 در ضمن گزارش دفن ابوذر می‌نویسند: در آن هنگام عبد اللّه بن مسعود به آواى بلند گریست و مى گفت: راست گفت پیامبر، تنها می‌روى و تنها می‌میرى و تنها بر انگیخته مى شوى. این گزارش را بو عمر در استیعاب 1/83 و ابن اثیر در اسد الغابه 5/188 و ابن حجر در اصابه 4/164 نیز آورده‌اند.

3- بزار از طریق انس بن مالک مرفوعا آورده است که پیامبر گفت: بهشت مشتاق سه کس است: على و عمار و ابوذر
این گزارش را هم هیثمى در مجمع الزوائد 9/330 یاد کرده و می‌نویسد:
اسناد آن نیکو است.

4- بو یعلى از طریق حسین بن على آورده است که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: اى محمد خدا سه تن از یاران تو را دوست دارد تو هم ایشان را دوست بدار: على، ابوذر مقداد بن الاسود. مجمع الزوائد 9/330

5- طبرى آورده است که چون ابو درداء، ابوذر را یاد کرد گفت: رسول هنگامى او را امین می‌شمرد که هیچ کس را امین نمی‌شمرد و هنگامى با او راز می‌گفت که با هیچ کس راز نمی‌گفت کنز العمال 8/15
و احمد در مسند 5/197 آورده است که عبد الرحمن بن غنم گفت: من ابو درداء را در حمص ملاقات کرده چند شب نزد او ماندم و آن گاه گفتم تا خرم را آورده پالان نهادم و ابو درداء گفت من نیز باید در پى تو بیایم پس دستور داد خرش را آورده زین کردند و آن گاه هر دو سوار بر خر راه افتادند تا مردى که دیروز در جابیه، جمعه را نزد معاویه درک کرده بود آندو را بدید و بشناخت ولى آن دو وى را نشناختند پس آن دو را از گزارش کارهاى مردم آگاه کرد و سپس مرد گفت: خبر دیگرى هم هست که خوش ندارم از آن آگاهتان کنم زیرا شما خود نیز آن را خوش نمی‌دارید ابو درداء گفت: شاید خبر تبعید ابوذر است؟ گفت آرى به خدا. پس ابو درداء و یار همراهش نزدیک ده مرتبه گفتند انا للّه و انا الیه راجعون سپس ابو درداء گفت: مواظبشان باش و شکیبائى کن (و این همان سخن خدا است به صالح پیامبر در مورد پى کنندگان آن ناقه.) خدایا اگر ایشان ابوذر را تکذیب کردند من او را تکذیب نمی‌کنم خدایا اگر ایشان به او تهمت زدند من به او تهمت نمی‌زنم خدایا اگر ایشان او را خیانت کار شمردند من او را خیانتکار نمی‌شمارم زیرا پیامبر هنگامى او را امین می‌شمرد که هیچ کس را امین نمی‌شمرد و هنگامى با او راز گوئى می‌کرد که با هیچ کس راز گوئى نمی‌کرد سوگند به آن کس که جان ابو درداء در دست او است که اگر ابوذر دست راست مرا هم می‌برید او را دشمن نمی‌گرفتم آن هم پس از آن که شنیدم رسول می‌گفت: آسمان سایه بر سر نیفکند …
خلاصه‌ى گزارش بالا را حاکم نیز در مستدرک 3/344 آورده و جداگانه نیز حکم به صحت آن داده و ذهبى هم گوید: سندى نیکو دارد.

6- از طریق ابن حارث آورده‌اند که چون در نزد ابو درداء ابوذر را یاد کردند وى گفت: به خدا که چون او حاضر می‌شد رسول (ص) او- و نه ما را- به خویش نزدیک می‌کرد و چون غایب می‌شد سراغ او را می‌گرفت و راستى که دانستم درباره او گفت: زمین بر روى خود بر نمی‌دارد و آسمان سایه بر سر نمی‌افکند، انسانى را که راستگوتر از ابو ذر باشد
کنز العمال 8/15، مجمع الزوائد 9/330، اصابه 4/63- به نقل از طبرانى و با این عبارت: رسول خدا (ص) هنگامى که ابوذر حاضر بود با او آغاز به سخن می‌کرد و چون غایب بود از او سراغ می‌گرفت

7- احمد در مسند خود 5/181 از طریق ابو الاسود دؤلى آورده است که او گفت: یاران پیامبر را دیدم و همانندى براى ابوذر ندیدم گزارش بالا را حافظ هیثمى در مجمع الزوائد آورده است

8- شهاب الدین ابشیهى در المستطرف 1/166 آورده است که جبرئیل در صورت دحیه‌ى کلبى نزد پیامبر بود که ابوذر بر ایشان بگذشت و سلام نگفت جبرئیل گفت این ابوذر است اگر سلام می‌داد پاسخ او را می‌دادیم گفت: جبرئیل مگر می‌شناسی‌اش؟ گفت: سوگند به آن کس که تو را به راستى به پیغمبرى برانگیخت که او در ملکوت هفت آسمان معروف‏تر است تا در زمین پرسید چگونه خود را به این مقام رسانده گفت با پارسائی‌اش در برابر اموال نابود شونده‌ى جهان. این گزارش را زمخشرى نیز در باب 23 از ربیع الابرار یاد کرده است

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 443

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 443

حدیث فضله:

1-عن بریدة عن النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم: «إنّ اللَّه عزّ و جلّ أمرنی بحبّ أربعة و أخبرنی أنّه یحبّهم: علیّ و أبو ذر و المقداد و سلمان».

أخرجه «1» الترمذی فی صحیحه (2/213)، و ابن ماجة فی سننه (1/66)، و الحاکم فی المستدرک (3/130) و صححه، و أبو نعیم فی الحلیة (1/172)، و أبو عمر فی الاستیعاب (2/557)، و ذکره السیوطی فی الجامع الصغیر و صحّحه و أقرّ تصحیحه المناوی فی شرح الجامع (2/215). و ابن حجر فی الإصابة (3/455)، و قال السندی فی شرح سنن ابن ماجة «2»: الظاهر أنّه أمر إیجاب و یحتمل الندب، و على الوجهین فما أُمر به النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم فقد أمر به أُمّته، فینبغی للناس أن یحبّوا هؤلاء الأربعة خصوصاً.

2-أخرج ابن هشام فی السیرة «3» (4/179) مرفوعاً: «رحم اللَّه أبا ذر یمشی وحده، و یموت وحده، و یُبَعث وحده».

و أخرج ابن هشام فی السیرة «4»، و ابن سعد فی الطبقات الکبرى (4/170) فی حدیث دفنه قال: فاستهلّ عبد اللَّه بن مسعود یبکی و یقول: صدق رسول اللَّه: «تمشی وحدک و تموت وحدک، و تبعث وحدک».

و ذکره أبو عمر فی الاستیعاب «5» (1/83)، و ابن الأثیر فی أُسد الغابة (5/188)،

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 444

و ابن حجر فی الإصابة (4/64).

3-أخرج البزّار من طریق أنس بن مالک مرفوعاً: «الجنّة تشتاق إلى ثلاثة: علیّ و عمّار و أبی ذر».

و ذکره الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/330)

فقال: إسناده حسن.

4-أخرج أبو یعلى «1» من طریق الحسین بن علیّ قال: أتى جبریل النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد إنّ اللَّه یحبُّ من أصحابک ثلاثة فأحبّهم: علیُّ بن أبی طالب، و أبو ذر، و المقداد بن الأسود. مجمع الزوائد (9/330).

5-أخرج الطبری «2» من طریق أبی الدرداء أنّه ذکر أبا ذر فقال: إنّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم کان یأتمنه حین لا یأتمن أحداً، و یسرُّ إلیه حین لا یسرُّ إلى أحد. کنز العمّال «3» (8/15).

و أخرج أحمد فی المسند «4» (5/197) من طریق عبد الرحمن بن غنم قال: إنّه زار أبا الدرداء بحمص فمکث عنده لیالی و أمر بحماره فأوکف، فقال أبو الدرداء: ما أرانی إلّا متّبعک، فأمر بحماره فأُسرج فسارا جمیعاً على حماریهما، فلقیا رجلًا شهد الجمعة بالأمس عند معاویة بالجابیة، فعرفهما الرجل و لم یعرفاه فأخبرهما خبر الناس، ثمّ إنّ الرجل قال: و خبر آخر کرهت أن أخبرکما أراکما تکرهانه. فقال أبو الدرداء: فلعلّ أبا ذر نُفی؟ قال: نعم و اللَّه، فاسترجع أبو الدرداء و صاحبه قریباً من عشر مرّات، ثمّ قال أبو الدرداء: ارتقبهم و اصطبر، کما قیل لأصحاب الناقة. اللّهمّ إن کذّبوا أبا ذر فإنّی لا أُکذّبه، اللّهمّ و إن اتّهموه فإنّی لا أتّهمه، اللّهمّ و إن استغشُّوه فإنّی لا أستغشُّه،

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 445

فإنّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم کان یأتمنه حین لا یأتمن أحداً، و یسرُّ إلیه حین لا یسرُّ إلى أحد، أما و الذی نفس أبی الدرداء بیده لو أنّ أبا ذر قطع یمینی ما أبغضته بعد الذی سمعت من رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم یقول: «ما أظلّت الخضراء …»» الحدیث.

و أخرجه الحاکم ملخّصاً فی المستدرک «2» (3/344) و صحّحه و قال الذهبی: سند جید.

 

6-من طریق ابن الحارث عن أبی الدرداء أنّه قال و ذکرت له أبا ذر: و اللَّه إن کان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم لیُدنیه دوننا إذا حضر، و یتفقّده إذا غاب، و لقد علمت أنّه قال: «ما تحمل الغبراء و لا تُظلّ الخضراء للبشر بقولٍ أصدق لهجة من أبی ذر».

کنز العمّال «3» (8/15)، مجمع الزوائد (9/330)، الإصابة (4/63)، نقلًا عن الطبرانی لفظه: کان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم یبتدئ أبا ذر إذا حضر و یتفقّده إذا غاب.

 

7- أخرج أحمد فی مسنده «4» (5/181) من طریق أبی الأسود الدؤلی أنّه قال: رأیت أصحاب النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم فما رأیت لأبی ذر شبیهاً.

و ذکره الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/331).

8-روى شهاب الدین الأبشیهی فی المستطرف «5» (1/166) قال: مرّ أبو ذر على النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم و معه جبریل علیه السلام فی صورة دحیة الکلبی فلم یسلّم فقال جبریل: هذا أبو ذر لو سلّم لرددنا علیه. فقال: «أ تعرفه یا جبریل؟» قال: و الذی بعثک بالحقّ نبیّا لهو فی ملکوت السماوات السبع أشهر منه فی الأرض قال: «بِمَ نال هذه

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 446

المنزلة؟» قال: بزهده فی هذه الحطام الفانیة. و ذکره الزمخشری فی ربیع الأبرار «6» باب 23.