ابن ابی حاتم از زبان یعلی بن مرة آورده است که رسول (ص) گفت «بنی امیه را دیدم بر منبرهای زمین، و زود است که بر شما سلطنت نمایند و بیابید که ایشانصاحبان بدی ها هستند» و از همین روی بود که رسول اندوهگین شد تا خدا این آیت فرستاد رؤیائی که به تو نشان دادیم و نیز شجره ی ملعونه در قرآن را تنها آزمایشی قرار دادیم برای مردم، ما بیمشان می دهیم اما جز طغیان سخت نمی افزایدشان سوره ی اسراء آیه ی 60.
و ابن مردویه آورده است که حسین بن علی گفت: یک روز رسول (ص) اندوهگین بود، گفتندش ای رسول تو را چه می شود گفت: در خواب به من چنان نمودند که گویا بنی امیه این منبر مرا دست به دست می گردانند گفتند ای رسول اندوه مخور که این دنیائی است که به ایشان می رسد پس خدا این آیت فرستاد:
رویائی که به تو … تا پایان آیه.
و ابن ابی حاتم و ابن مردویه و بیهقی و ابن عساکر آورده اند که سعید بن مسیب گفت رسول در خواب امویان را بر منبرها دید و این او را بد آمد پس خدا به او وحی فرستاد: این تنها دنیائی است که به ایشان داده شده پس دیده ی او روشن شد و همین است که خدا می گوید: رؤیائی را که به تو … تا پایان آیه.
و طبری و قرطبی و دیگران از طریق سهل بن سعد آورده اند که رسول (ص) در خواب بنی امیه را دید مانند بوزینه ها بر منبر او بر می جهند پس او را ناخوش آمد و دیگر خنده بر لب او آشکار نشد تا در گذشت و خدا این آیه فرستاد:رؤیائی را که به تو … تا پایان آیه.
و قرطبی و نیشابوری آورده اند که ابن عباس گفت: مقصود از شجره ی ملعونه در قرآن، امویان اند.
ابن ابی حاتم از زبان پسر عمرو «1» آورده است که پیامبر (ص) گفت در خواب فرزندان حکم را دیدم که مانند بوزینگان از منبرها بالا می رفتند پس خدا این آیه فرستاد: رؤیائی را که به تو نشان دادیم و نیز شجره ی ملعونه- یعنی حکم و فرزندان او- را تنها آزمایشی گردانیدیم برای مردم.
و در یک عبارت: پیامبر (ص) در خواب دید که فرزندان حکم اموی منبر او را چنان دست به دست می گردانند که کودکان توپ را، پس او را بد آمد.
و به گزارشی از حاکم و بیهقی در الدلائل- و ابن عساکر و ابو یعلی از طریق بو هریره، پیامبر گفت: «در خواب به من چنان نمودند که گویا فرزندان حکم مانند بوزینگان بر منبر من بر می جهند» و از آن پس، دیگر پیامبر را خندان ندیدند تا در گذشت
مدارک گزارش های ما: تفسیر طبری 15/77، تاریخ طبری 11/356، مستدرک حاکم 4/48، تاریخ خطیب 8/28 و 9/44، تفسیر نیشابوری در کنار تفسیر طبری 15/55، تفسیر قرطبی 10/283، 286 النزاع و التخاصم از مقریزی ص 52، اسد الغابة 3/14- از طریق ترمذی- تطهیر الجنان از ابن حجر در کنار صواعق ص 148- که می نویسد: میانجیان این گزارش از رجال صحیح اند مگر یکی شان که موثق است- الخصایص الکبری 2/118،
الدر المنثور 4/191، کنز العمال 6/90، تفسیر خازن 3/177، تفسیر شوکانی 3/230 و 231، تفسیر آلوسی 15/107. آلوسی می نویسد:در این آیه «وَ ما جَعَلْنَا… إِلَّا فِتْنَةً»
مقصود از جعل فتنه آن است که آن را برای ایشان وسیله ی آزمایش و ابتلا گردانیده و ابن مسیب نیز آیه را به همین گونه تفسیر کرده- و این امر را به نسبت با آن تعداد از خلفایشان باید در نظر گرفت که کردند آن چه کردند و از راه سنت های حق بگردیدند و دادگری ننمودند و سپس نیز باید آن را- گذشته از خلفایشان- نسبت به کارگزاران تبهکارشان در نظر گرفت یا نسبت به دستیارانشان در هر لباس. و شاید هم مقصود آیه این باشد که: «ما خلافت ایشان و خود ایشان را قرار ندادیم مگر وسیله ای برای فتنه و آزمایش.» که در این فراز مذمت بسیاری از ایشان شده و ضمیر «نخوفهم» را که بر این نهاده از آن بوده که او فرزندان یا شجره ای داشته- به اعتبار آن که مقصود از آن، امویان اند- و لعنت بر ایشان به خاطر کارهائی بود که از ایشان سرزد از ریختن خون های بیگناهان و تعرض ناروا به نوامیس و دست درازی ناسزا به اموال و جلوگیری مردم از رسیدن به حقوق خویش، و دگرگون کردن احکام و حکم دادن بر خلاف آن چه خدا نازل کرده و دیگر زشت کاری های سهمناک و رسوائی های سترک که تا شب و روز بپاید از یادها نمی رود و لعنت بر ایشان کهدر قرآن آمده یا به صورت خاص است چنان که شیعه می پندارند یا به وجه عام- چنان که ما می گوئیم- زیرا خدا می گوید: «به راستی کسانی که خدا و رسول او را بیازارند خدا در دنیا و آخرت، ایشان را لعنت کرده است و هم می گوید: توانید بود که اگر روی بگردانید در زمین تباهی کنید و روابط خویشاوندی تان را ببرید همان کسان اند که خدا لعنتشان کرده و کرشان کرده و دیدگانشان را کور کرده است» و نیز آیات دیگر که اشتمال حکم آن بر ایشان را می توان سزاوارتر دانست تا دیگران. تا آخر سخن او که باید به کتابش بنگرید.