شگفت از عثمان !
مطرود پسر مطرود، یا چنانکه پیامبر راست رو و پاک فرموده : قورباغه پسر قورباغه، و ملعون ملعونزاده، مروان بن حکم آن قدر در روحیه عثمان نفوذ داشته و وی چندان تحت تاثیر آن بوده که مروان به قول مولا امیرالمومنین (ع) دین و عقل عثمان را ربوده و دزدیده و او را به صورت شتر مهار گشته ای درآورده و به هر سوی که خواسته کشانده است، و من جمله بارها به نقض عهد واداشته و به زیر پا نهادن تعهدات موکد و تضمین دار، و با این عمل او را به پرتگاه گمراهی و گناه در انداخته است. از عثمان شگفت باید بود که چطور گوش هوش به وسوسه چنین موجود پلیدی سپرده و عنان خویش به دست مروانی داده که می دانسته ذره ای از دین و ایمان بهره ندارد و نه از راستگویی و امانت، و باز می دانسته که همه بدبختی ها را او و دار و دسته اش بر سر او درآورده اند و کارش را به آنجا کشانده اند، و یقین داشته که او را به چاه مشکلات و بحران در انداخته و بیرونش نمی آورند، اینها همه را می دانسته و در عین حالی که خود را در چنگال حوادث و بحران گرفتار می دیده و اجلش را نزدیک، باز گوش و اختیارش را از چنگ مروان بیرون نکشیده تا آنچه باید بر سرش بیاید بر سرش آمده است.
شگفت تر این که عثمان با همه بی ارادگی و تاثیر پذیریش به هیچ وجه تحت تاثیر نصیحت ها و راهنمایی های حکیمانه مولا امیر المومنین (ع) و عده کثیری از اصحاب راست رو و پاکدامن – که با تمام قدرتشان در هدایت و ارشادش می کوشیده اند – قرار نگرفته و استدلالات محکم و راهنمایی های مشفقانه آنان را نشنیده گرفته است، با این که می دانسته آنان دل سوز او هستند و در ارشادش پا از وظیفه امر بمعروف و نهیاز منکر فرا نمی نهند و جز خیر و صلاح او و امت نمی خواهند و او را به کاری دعوت می کنند که متضمن نجات او و سعادت امت اسلامی است.
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 263 )