اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

عمر و حکم طلاق

متن فارسی

از قتاده روایت شده که گفت عمر بن خطاب را از مردی پرسیدند که زنش را طلاق داده بود در جاهلیت دو طلاق و در اسلام یک طلاق، پس گفت: من تو را نه امر میکنم و نه نهی، پس عبد الرحمن گفت: لکن من تو را امر میکنم که طلاق تو در حال شرک ارزشی ندارد و چیزی نیست.عمر(خلیفه)نبود که دوری از امر و نهی کند در موقع حاجت و نیاز مسائل به شناخت حکم مسئله مگر برای عدم شناخت و ندانستگی و جهل و نادانی او کمتر از جهل و نادانی پسرش عبد الله به حکم طلاق در حال حیض نیست و انتقام این را از او پدرش گرفت و از وی نفی صلاحیت برای خلافت را نمود در گفتگوئی که میان او و ابن عباس جریان یافت و ما در جزو پنجم ص 360 آنرا بازگو کردیم.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 377

متن عربی

81- سکوت الخلیفة عن حکم الطلاق

عن قتادة، قال: سُئل عمر بن الخطّاب عن رجل طلّق امرأته فی الجاهلیّة تطلیقتین و فی الإسلام تطلیقة، فقال: لا آمرک و لا أنهاک. فقال عبد الرحمن: لکنّی آمرک لیس طلاقک فی الشرک بشی ء «1».

لم یکن تحاشی الخلیفة عن الأمر و النهی عند حاجة السائل إلی عرفان الحکم إلّا لعدم معرفته به، و لیس جهله به بأقلّ من جهل ابنه عبد اللَّه بحکم الطلاق فی حال الحیض، و قد نقم منه ذلک أبوه و نفی عنه صلاحیّته للخلافة بذلک فی محاورة جرت بینه و بین ابن عبّاس و قد أسلفناها فی الجزء الخامس (ص 360).