اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

خلیفه حکم الهی را از «اُبَیّ» فرا می گیرد

متن فارسی

19 خلیفه حکم خدا را از ابی فرا می گیرد
بیهقی در السنن الکبری 7/417 به اسناد از بو عبیده آورده است که عثمان به نزد ابی فرستاد و پرسید مردی زنش را طلاق داده و سپس در هنگامی که او برای بار سوم خون دیده با وی در آمیخته، اینک تکلیفش چیست ابی گفت: به نظر من تا آن گاه که از سومین خون پاک نشده و نماز بر او واجب نشود، شوهر به گرفتن او سزاوارتر است. راوی گفت فکر نمی کنم که عثمان جز همین نظر را به کار گرفته باشد.
امینی گوید: صریح روایت آن است که خلیفه حکم این مسأله را نمی دانسته تا آن را از ابی آموخته و فتوای او را به کار گرفته و بی تردید آموزگار وی از خودش بهتر است پس چرا پایگاه خود را به او یا کسی برتر از او وا نگذارده- که برتر از هر دانائی، دانائی هست- و اگر کار را به کسی وامی گذارد که- در هیچ یک از مسائل دین- ناچار به سؤال از دیگری نبود البته به شهر دانش گام می نهاد- و آن هم از در آن (علی)-
برای آگاهی از اندازه دانش عثمان همین ترا کفایت می کند که بدانی عینی در عمدة القاری 2/733 نوشته: «عمر داناتر و فقیه تر از عثمان بوده» و آن گاه ما در ج 6 تو را از چون و چند دانش عمر آگاه ساختیم و آثار نادری در زمینه دانش او آوردیم، آن جا را بنگر تا چه می بینی!

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 293)

متن عربی

19- الخلیفة یأخذ حکم اللَّه من أُبیّ

أخرج البیهقی فی السنن الکبری (7/417) بالإسناد عن أبی عبیدة قال: أرسل عثمان رضی الله عنه إلی أُبیّ یسأله عن رجل طلّق امرأته ثمّ راجعها حین دخلت فی الحیضة الثالثة. قال أُبیّ: إنّی أری أنّه أحقّ بها ما لم تغتسل من الحیضة الثالثة، و تحلّ لها الصلاة. قال: لا أعلم عثمان رضی الله عنه إلّا أخذ بذلک.

قال الأمینی: صریح الروایة أنّ الخلیفة کان جاهلًا بهذا الحکم حتی تعلّمه من أُبیّ و أخذ بفتیاه، و لا شکّ أنّ الذی علّمه هو خیر منه، فهلّا ترک المقام له أو لمن هو فوقه؟ و فوق کلّ ذی علم علیم، و لو ترک الأمر لمن لا یسأل غیره فی أیّ من مسائل الشریعة لدخل مدینة العلم من بابها.

و حسبک فی مبلغ علم الخلیفة قول العینی فی عمدة القاری «3» (2/733): إنّ عمر کان أعلم و أفقه من عثمان. و قد أوقفناک علی علم عمر فی الجزء السادس و ذکرنا نوادر الأثر فی علمه، فانظر ما ذا تری؟

الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 293