خیر خواهی معاویه به عثمان !!!
3/ طبری روایت دیگری یا همان سند – که می تواند سند شعیبی نامیدش – یعنی سری از قول ” شعیب ” از زبان سیف… آورده است که می گوید : معاویه در آن صبحگاهی که با عثمان خداحافظی کرده رهسپار گشت به او گفت : ای امیرالمومنین ! بیا پیش از این که شماره کسانی که بر تو هجوم می آورند چندان شود که در برابرشان تاب نیاوری همراه من به شام برویم ، زیرا اهالی شام هنوز مطیع حکومت تواند . عثمان گفت : من همسایگی و اقامت در کنار پیامبر خدا (ص) را با هیچ چیز عوض نمی کنم گرچه در این اقامت و اصرار بر آن به کشتن روم . معاویه گفت : پس بگذار سپاهی از آنان به خدمت تو بفرستم تا در کنار اهالی مدینه بمانند برای روز مبادا. عثمان گفت : من با آوردن سپاه به اقامتگاه مقیمان مزار رسول خدا (ص) و اعطای خواربار و مواجب از حساب عمومی به سپاه باعث تنگی معیشت مردمی شوم که در منطقه هجرت و یاری پیامبر خدا (ص) زندگی می کنند ؟ معاویه گفت : بخدا ای امیرالمومنین ! تو حتما مورد حمله نظامی قرار گرفته به ناگهان به قتل خواهی رسید . گفت : خدا مرا بس است و او بهترین وکیل و پاسدار است . معاویه گفت : کجائی آی جلاد کجاست آن قصاب … ؟
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 308 )