اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

درگذشت عمرو عاص

متن فارسی

به سال چهل و سه هجری در شب عید فطر بنا به نقل صحیح ترین تاریخ، عمرو بدرود زندگی گفت و روایت دیگری هم در تاریخ وفات او هست، نزدیک نود سال زندگی کرد و به قول عجلی نود و نه سال زندگی نمود.
یعقوبی در ج 2 ص 198 تاریخش گوید: همین که مرگ عمرو بن عاص فرا رسید، به پسرش گفت: پدر تو دوست داشت که در جنگ ” ذات السلاسل” مرده باشد، من در اموری دخالت نمودم و نمی دانم آیا چه حجت و دلیلی در محاکمه خدا خواهم داشت،
سپس نظر به اموال و ثروت خود کرد و دید که چقدر فراوان است، گفت: کاش ثروت من، پشکل شتر بود، و ای کاش سی سال قبل از این مرده بودم.
من دنیای معاویه را آباد و مهیا کردم در حالی که دین خود را باختم، دنیا را مقدم داشتم و آخرتم را رها نمودم، در طریق رشد و صلاح بودم و نابینا شدم تا اجلم فرا رسید گوئی می بینم معاویه مال و ثروت مرا در اختیار خود خواهد گرفت و بعد از مردنم، نسبت به شما بدرفتاری خواهد نمود.
ابن عبدالبر در ج 2 ص 436 ” الاستیعاب ” نگاشته: هنگامی که عمرو بن عاص در بستر مرض بود، ابن عباس به دیدن او آمد و پس از سلام جویای حالش شد، در جواب گفت: در مرحله ای قرار گرفتم که احساس می کنم، کمی از امر دنیایم را آباد ساختم و بسیاری از دین خود را تباه ساختم و اگر آنچه را که تباهش نموده ام اصلاح کرده و آنچه را که اصلاح کرده ام تباه ساخته بودم، هر آینه قرین رستگاری می شدم، اکنون اگر می توانستم جبران گذشته را بکنم و بحالم سودی داشت، این کار را می کردم و اگر می توانستم از این مهالک فرار کنم، فرار می کردم، اکنون خود را بین زمین و آسمان معلق می بینم، نه با نیروی دستانم می توانم بالا روم و نه قدرت آن را دارم که به زمین فرود آیم و روی پای خود قرار گیرم اکنون ای برادرزاده مرا پندی ده تا از آن بهره گیرم.
ابن عباس در جواب عمرو گفت: هیهات، چقدر دور است که به مقصد برسی اینک، برادرزاده تو نیز برادر و همانند تو است، تو گریه نخواهی کرد مگر آنکه من هم خواهم گریست، چگونه کسی که خود را مقیم این دنیا می داند به رفتن به سرای دیگر ایمان می آورد؟
عمرو گفت: حتی در این هنگام که به هشتاد و چند سال رسیده ام و مرگم فرا رسیده، مرا از رحمت خدا مایوس می کنی؟ بار خدایا ابن عباس مرا از رحمت تو مایوس می سازد، آنچه می خواهی از من بگیر تا خشنود گردی.
ابن عباس گفت: هیهات این آرزوئی دور و دراز است، تو، نو را می گیری و کهنه و فرسوده را می دهی. عمرو گفت: ای ابن عباس از جان من چه می خواهی؟ کلامی نگفتم مگر اینکه عکس آن را از تو شنیدم.
عبدالرحمن بن شماسه گوید: چون زمان مرگ عمرو عاص رسید، گریست، فرزندش عبدالله گفت: چرا گریه می کنی؟ آیااز مرگ هراسانی؟
گفت: نه بخدا قسم، بلکه از بعد از مرگ می ترسم، فرزند شروع به دلداری پدر نمود و گفت: پدر سوابق تو خوب بوده است، تو از صحابه رسول خدا بودی وپیروزی های شامش را به او یادآور نمود.
عمرو گفت: برتر از همه این مطالب را از دست داده ام، شهادت به وحدانیت خدا که من سه دوره را سپری کردم که در هر دوره ای حالت و روحیه خود را می دانستم، در آغاز امر کافر بودم و سخت ترین دشمنان رسول خدا (ص) اگر در آن زمان مرده بودم، آتش دوزخ بر من واجب می شد و چون با رسول خدابیعت کردم، حیا و شرم من از تمام مردم نسبت به حضرت بیشتر بود و هیچگاه از فرط شرم، چشم خود را از صورت حضرت پر نکردم و اگر در آن موقع مرده بودم می گفتید: برعمرو گوارا باد اسلام آورد و خیر و سعادت به او روی آورد و در بهترین حالات مرد،امید بهشت برای او هست.
سپس به حکومت رسیدم و مبتلا به قضایائی شدم، نمی دانم که به نفع من بود یا بر ضررم، هنگام مرگ که کسی بر من نگرید و جنازه امرا مشایعت نکند، بند کفنم را محکم ببندید، من مورد خصومت خواهم بود، خاک را بر من بریزید به هر طرف که قرار بگیرم، جانب راست من سزاوارتر از طرف چپ من نخواهد بود که بر خاک قرار گیرد.

نکته‏اى سودمند:
نام پدر عمرو، در بسیارى از کلمات اصحاب (عاصى) آمده و در شعر امیر المؤمنین هم بهمین کیفیت آمده است.
لا وردنّ العاصى بن العاصى سبعین الفا عاقدى النّواصى‏

و در رجزى که مالک اشتر خوانده چنین آمده است:
ویحک یابن العاصى تنحّ فى القواصى‏

وعدّه‏اى از حفاظ در کتب خود (عاصى) ذکر کرده‏اند.
و حافظ نووى در ج 2 ص 30 تهذیب الاسماء و اللّغات گوید: که بر این قرائت (عاصى) جمهور اتفاق دارند و در نزد اهل عربیت فصیح همین است سپس گوید:
و در بیشتر کتب حدیث وفقه بلکه اغلب آنها بدون یاء (عاص) آمده و اینهم لغتى است و در اصطلاح قراء سبعه نیز نظیر آن در قرآن چنین خوانده شده مثل:
الکبیر المتعال و الداع، که آخرش بدون یاء است.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 256

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 256

وفاته:

توفّی لیلة الفطر سنة (43) على ما هو الأصح عند المؤرِّخین، و قیل غیر ذلک، و عاش نحو تسعین سنة، و قال العجلی عاش تسعاً و تسعین سنة. قال الیعقوبی فی تاریخه «1» (2/198): لمّا حضرت عمراً الوفاة قال لابنه: لودَّ أبوک أنَّه کان مات فی غزاة ذات السلاسل؛ إنّی قد دخلت فی أمور لا أدری ما حجّتی عند اللَّه فیها. ثمَّ نظر إلى ماله فرأى کثرته، فقال: یا لیته کان بعراً، یا لیتنی متُّ قبل هذا الیوم بثلاثین سنة، أصلحت لمعاویة دنیاه و أفسدت دینی، آثرت دنیای و ترکت آخرتی، عَمِی علیَّ رشدی حتى حضرنی أجلی، کأنّی بمعاویة قد حوى مالی و أساء فیکم خلافتی.

قال ابن عبد البرّ فی الاستیعاب «2» (2/436): دخل ابن عبّاس على عمرو بن العاص فی مرضه فسلّم علیه، و قال: کیف أصبحت یا أبا عبد اللَّه؟ قال: أصبحت و قد أصلحت من دنیای قلیلًا، و أفسدت من دینی کثیراً، فلو کان الذی أصلحت هو الذی أفسدت، و الذی أفسدت هو الذی أصلحت لفُزت، و لو کان ینفعنی أن أطلب طلبت، و لو کان ینجینی أن أهرب هربت، فصرت کالمنخنق بین السماء و الأرض، لا أرقى بیدین و لا أهبط برجلین، فعظنی بعظة أنتفع بها یا ابن أخی.

فقال له ابن عبّاس: هیهات یا أبا عبد اللَّه صار ابن أخیک أخاک، و لا تشاء أن تبکی إلّا بکیت، کیف یؤمن برحیل من هو مقیمٌ؟ فقال عمرو: و على حینها «3» حین ابن بضع و ثمانین سنة تقنطنی من رحمة ربّی؟ اللهمَّ إنَّ ابن عبّاس یقنطنی من رحمتک، فخذ منّی حتى ترضى. قال ابن عبّاس: هیهات یا أبا عبد اللَّه أخذت جدیداً و تعطی خَلقَاً! فقال عمرو: مالی و لک یا ابن عبّاس؟ ما أرسلت کلمة إلّا أرسلت نقیضها.

قال عبد الرحمن بن شماسة: لمّا حضرت عمرو بن العاص الوفاة بکى، فقال له

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 257

 ابنه عبد اللَّه: لِمَ تبکی أ جزعاً من الموت؟ قال: لا و اللَّه و لکن لما بعده. فقال له: قد کنت على خیر. فجعل یُذَکّرُه صحبة رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و فتوحه الشام، فقال له عمرو: ترکت أفضل من ذلک: شهادة أن لا إله إلّا اللَّه. إنّی کنت على ثلاثة أطباق لیس منها طبقٌ إلّا عرفت نفسی فیه، کنت أوّل شی‏ء کافراً فکنت أشدَّ الناس على رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم، فلو متُّ یومئذ وجبت لی النار. فلمّا بایعتُ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم کنت أشدَّ الناس حیاءً منه فما ملأت عینی من رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم حیاءً منه، فلو متُّ یومئذ قال الناس: هنیئاً لعمرو أسلم و کان على خیر، و مات على خیر أحواله، فترجى له الجنّة. ثمَّ بُلیت بعد ذلک بالسلطان و أشیاء فلا أدری أ علیَّ أم لی؟! فإذا متُّ فلا تبکینَّ علیَّ باکیةٌ، و لا یتبعنی مادح و لا نار، و شدّوا علیّ إزاری فإنّی مخاصم، و شنّوا علیَّ التراب [شنّا] «1»، فإنَّ جنبی الأیمن لیس بأحقّ بالتراب من جنبی الأیسر.

فائدة:

یوجد اسم والد المترجَم له فی کثیر من کلمات الأصحاب العاصی بالیاء، و کذا ورد فی شعر أمیر المؤمنین:

          لأُوردنَّ العاصیَ ابن العاصی             سبعین ألفاً عاقدی النواصی‏

و فی رجز الأشتر:

          ویحک یا ابن العاصی             تنحَّ فی القواصی‏

و یُذکر بالیاء فی کتب غیر واحد من الحفّاظ، و قال الحافظ النووی فی تهذیب الأسماء و اللغات «2» (2/30): و علیه الجمهور و هو الفصیح عند أهل العربیّة. ثمَّ قال: و یقع فی کثیر من کتب الحدیث و الفقه أو أکثرها بحذف الیاء و هی لغة، و قد قُری فی السبع نحوه کالکبیر المتعال، و الداع.

                        الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 259