پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :
15 – حاکم در ” مستدرک ” روایتی ثبت کرده است از طریق احمد بن کامل قاضی از احمد بن محمد بن عبد الحمید جعفی از فضل بن جبیر وراق از خالد بن عبد الله طحان مزنی از عطاء بن سایب از سعد بن جبیر از ابن عباس – رضی الله عنهما – به این مضمون : ” در خدمت پیامبر (ص) نشسته بودم . عثمان بن عفان – رضی الله عنه – فرا رسید . چون نزدیک آمد به او فرمود : عثمان ! تو در حالیکه سوره بقره را می خوانی کشته خواهی شد و قطره ای از خونت بر آیه « خدا در عوض تو آنها را کیفر داده به سزایشان خواهد رساند و او شنوایی دانا است » خواهد ریخت . و در رستاخیز در جایی که بر همه خوار ماندگان پیشوایی برانگیخته خواهی شد و مردم شرق و غرب گیتی به تو رشک می برند ، و از جمعیتی بسیار به شماره افراد دو قبیله ربیعه و مضر شفاعت خواهی کرد. “
امینی گوید : حاکم نیشابوری از صحت این روایت دم نزده است و ذهبی درباره آن انصاف داده و گفته : دروغ محض است . در سند آن نام احمد بن محمد بن عبدالحمید جعفی است که مورد اتهام می باشد . ” بعلاوه شیخ و استاد جعفی نیز چنانکه عقیلی گفته و ذهبی و ابن حجر نقل کرده اند روایت و نقلش قابل پیروی نیست . عجیب است که هیچیک از اصحاب عادل و راست رو این حدیث را از پیامبر اکرم (ص) نشنیده اند پنداری در جلسه ای که آن را بر زبان آورده کسی از آنان حضور نداشته است. همچنین شگفت آور است که هیچ کدامشان – به فرض این که شنیده باشند – برای دیگری نقل نکرده اند تا بر سر زبان ها بیفتد و بگردد و از اتفاق و وحدتشان علیه عثمان و در کشتن او جلوگیری نماید. آری، هیچیک از آنها چنین حدیثی از او نشنیده اند جز ” ابن عباس ” که در حیات پیامبر (ص) کودکی نابالغ بوده است . هنگام درگذشت رسول اکرم (ص) او – بنابر گفته واقدی و زبیر و به تصدیق ابو عمر در ” استیعاب ” – سیزده سال بیش نداشته یا – بنابر گفته خود ابن عباس که از چندین طریق به دست ما رسیده – دهساله یا کمی بزرگتر بوده است . شاید در این که قادر به فهم و حفظ حدیث پیامبر (ص) بوده تردد باشد . حتی ممکن است خودش در فهم و حفظ آن سخن تردید داشته که روز عرفه و در حالیکه برای حاجیان نطق می کرد وقتی استغاثه و استمداد عثمان را در نامه مخصوص او شنید اعتنایی به آن ننمود ، و همین که نافع به طریف فرستاده مخصوص عثمان نامه اش را حاوی استمداد برخواند به نطق خود ادامه داده و هیچ اشاره ای به مددخواهی و بیچارگی او نکرد در حالی که همه می دانستند عثمان آخرین دقایق زندگی را می گذراند و انقلابیون مسلح به او مجال ادامه حیات نمی دهند ، و وی از طرف عثمان ” امیر الحاج ” بود. با این همه، هیچ لزومی برای دفاع از جان او یا حکومت و خلافتش ندید ، و هیچ تلاشی برای باقیماندن “خلعت ” خلافت بر تن او بروز نداد، چرا؟ برای اینکه با انقلابیون درباره عثمان هم رأی و همراه بود . اگر چنین چیزی از پیامبر اکرم (ص) شنیده بود او – که به عقیده آن جماعت صحابی ای عادل و راست رو است – منظره ارشاد و حدیث پیامبر (ص) را به یاد می آورد و در طنین آن سخن را دگر باره احساس می نمود و بی درنگ به دفاع کمر می بست و حاجیان و همه مسلمانان را به این وظیفه اسلامی دعوت می کرده است . این اقتضای عدالت و دینداری او بود . شاهد دیگری وجود دارد و دلیلی بر اینکه ابن عباس به کلی از چنین حدیثی بی خبر بوده و به گوشش نخورده است. و آن عکس العملی است که در برابر سخنعایشه در راه مکه نشان داده است. وقتی با سمت سرپرستی کاروان حاجیان – از طرف عثمان – به مکه می رفته به عایشه بر می خورد . عایشه به او می گوید : ابن عباس ! خدا به تو عقل و فهم و قدرت بیان داده است . مبادا مردم را از مخالفت با این دیکتاتور قانون شکن -یعنی عثمان – بازداری و پراکنده سازی . ابن عباس از سخن عایشه یکه نمی خورد و حیرتی نشان نمی دهد و چنان می نماید که با نظر و رویه او موافقت دارد. در حالیکه هم او حرف عایشه را دایر بر تمایل به زمامداری طلحه رد می کند . بنابراین طبیعی است هر گاه چنین حدیثی از پیامبر (ص) شنیده بود و به یاد داشت به استناد آن، حرف عایشه را در موردعثمان به شدت رد می کرد . از اینها نتیجه می گیریم که ” علامه امت ” – یعنی عبد الله بن عباس – هرگز چنین حدیثی که به او نسبت روایتش را می دهند نشنیده، و این روایت از ساخته ها و جعلیات دوره اموی و پس از درگذشت ابن عباس است.
در روایت سخن از ” پیشوایی خوار ماندگان ” است و اینکه عثمان در رستاخیز سرور همه ستمدیدگان بلا دفاع خواهد بود. این هم چیز شگفت انگیزی است و معلوم نیستچگونه پیشوایی و سروری است ؟! همچنین درک شخصیت های ستمدیده و بلا دفاع و خوار مانده ای که وی پیشوا و در راس آنها است و شناختن آنها کار دشواری است . آیا در میان جمع ایشان آن اصحاب برجسته و عالی قدر پیامبر اکرم (ص) و تابعان نامی امثال ابوذر و عمار یاسر و ابن مسعود و مالک اشتر و زید بن صوحان و صعصعه بن صوحان و کعب بن عبده و عامر بن قیس و دیگر شخصیت های اسلامی مدینه و کوفه و بصره که عثمان و دار و دسته اش مورد ستم واهانت و خواری قرار دادند وجود دارند یا نه ؟ شاید هم در جمع ” خوار ماندگان ” کسانی باشند از قماش حکم و مروان و خانواده آنها و عبد الله بن ابی سرح و ابو سفیان و اولاد و امثالش که اسلام خوارشان گردانید و عثمان به عزت و اقتدارشان رساند و برگردن امت اسلامی سوار کرد و بر شایسته ترین شخصیت هایش و بر اصحاب پیشاهنگ و تابعان نیک رفتار و پایبند و دیندار مسلط ساخت. در روایت، سخن از شفاعت عثمان است . ما یقین داریم که سیره عثمان احتمال آن را نفی می نماید و هیچ دلیلی هم بر صحتش نیست و با قرآن منافات دارد . هر گاه به فرض محال چنین چیزی به وقوع پیوندد عثمان با شفاعت گریش و با وارد ساختن عناصر آلوده و کثیف اموی به بهشت ، آن سرای زیبا و پاک را خواهد آلود ، زیرا خودش گفته است : ” اگر کلیدهای بهشت به دستم باشد به بنی امیه خواهم داد تا همه شان به بهشت درآیند “
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 416 )