اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

در حالی که سوره بقره را می خوانی کشته خواهی شد

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :

15 – حاکم در ” مستدرک ” روایتی ثبت کرده است از طریق احمد بن کامل قاضی از احمد بن محمد بن عبد الحمید جعفی از فضل بن جبیر وراق از خالد بن عبد الله طحان مزنی از عطاء بن سایب از سعد بن جبیر از ابن عباس – رضی الله عنهما – به این مضمون : ” در خدمت پیامبر (ص) نشسته بودم . عثمان بن عفان – رضی الله عنه – فرا رسید . چون نزدیک آمد به او فرمود : عثمان ! تو در حالیکه سوره بقره را می خوانی کشته خواهی شد و قطره ای از خونت بر آیه « خدا در عوض تو آنها را کیفر داده به سزایشان خواهد رساند و او شنوایی دانا است » خواهد ریخت . و در رستاخیز در جایی که بر همه خوار ماندگان پیشوایی برانگیخته خواهی شد و مردم شرق و غرب‌ گیتی به تو رشک می برند ، و از جمعیتی بسیار به شماره افراد دو قبیله ربیعه و مضر شفاعت خواهی کرد. “

امینی گوید : حاکم نیشابوری از صحت این روایت دم نزده است و ذهبی درباره ‌آن انصاف داده و گفته : دروغ محض است . در سند آن نام احمد بن محمد بن عبدالحمید جعفی است که مورد اتهام می باشد . ” بعلاوه شیخ و استاد جعفی نیز چنانکه عقیلی گفته و ذهبی و ابن حجر نقل کرده اند روایت و نقلش قابل پیروی نیست . عجیب است که هیچیک از اصحاب عادل و راست رو این حدیث را از پیامبر اکرم (ص) نشنیده اند پنداری ‌در جلسه ای که آن را بر زبان آورده کسی از آنان حضور نداشته است. همچنین شگفت آور است که هیچ کدامشان – به فرض این که شنیده باشند – برای دیگری نقل نکرده اند تا بر سر زبان ها بیفتد و بگردد و از اتفاق و وحدتشان علیه عثمان و در کشتن او جلوگیری نماید. آری، هیچیک از آنها چنین حدیثی از او نشنیده اند جز ” ابن عباس ” که در حیات پیامبر (ص) کودکی نابالغ بوده است . هنگام درگذشت رسول اکرم (ص) او – بنابر گفته واقدی و زبیر و به تصدیق ابو عمر در ” استیعاب ” – سیزده سال بیش نداشته یا – بنابر گفته خود ابن عباس ‌که از چندین طریق به دست ما رسیده – ده‌ساله یا کمی بزرگتر بوده است . شاید در این که قادر به فهم و حفظ حدیث پیامبر (ص) بوده تردد باشد . حتی ممکن است خودش در فهم و حفظ آن سخن تردید داشته که روز عرفه و در حالیکه ‌برای حاجیان نطق می کرد وقتی استغاثه و استمداد عثمان را در نامه مخصوص او شنید اعتنایی به آن ننمود ، و همین که نافع به طریف فرستاده مخصوص عثمان ‌نامه اش را حاوی استمداد برخواند به نطق خود ادامه داده و هیچ اشاره ای به مددخواهی و بیچارگی او نکرد در حالی که همه می دانستند عثمان آخرین دقایق زندگی را می گذراند و انقلابیون ‌مسلح به او مجال ادامه حیات نمی دهند ، و وی از طرف عثمان ” امیر الحاج ” بود. با این همه، هیچ لزومی برای دفاع از جان او یا حکومت و خلافتش ندید ، و هیچ تلاشی برای باقیماندن “خلعت ” خلافت بر تن او بروز نداد، چرا؟ برای اینکه با انقلابیون درباره عثمان هم رأی و همراه بود . اگر چنین چیزی از پیامبر اکرم (ص) شنیده بود او – که به عقیده آن جماعت صحابی ای عادل و راست رو است – منظره ارشاد و حدیث پیامبر (ص) را به یاد می آورد و در طنین آن سخن را دگر باره ‌احساس می نمود و بی درنگ به دفاع کمر می بست و حاجیان و همه مسلمانان را به این وظیفه اسلامی دعوت می کرده است . این اقتضای عدالت و دینداری او بود . شاهد دیگری وجود دارد و دلیلی بر اینکه ابن عباس به کلی از چنین حدیثی بی خبر بوده و به گوشش نخورده است. و آن عکس العملی است که در برابر سخن‌عایشه در راه مکه نشان داده است. وقتی با سمت سرپرستی کاروان حاجیان – از طرف عثمان – به مکه می رفته به عایشه بر می خورد . عایشه به او می گوید : ابن عباس ! خدا به تو عقل و فهم و قدرت بیان داده است . مبادا مردم را از مخالفت با این دیکتاتور قانون شکن  -یعنی عثمان – بازداری و پراکنده سازی . ابن عباس از سخن عایشه یکه نمی خورد و حیرتی نشان نمی دهد و چنان می نماید که با نظر و رویه او موافقت دارد. در حالیکه هم او حرف عایشه را دایر بر تمایل به زمامداری طلحه رد می کند . بنابراین طبیعی است هر گاه چنین حدیثی از پیامبر (ص) شنیده بود و به یاد داشت به استناد آن، حرف عایشه را در موردعثمان به شدت رد می کرد . از اینها نتیجه می گیریم که ” علامه امت ” – یعنی عبد الله بن عباس – هرگز چنین حدیثی که به او نسبت روایتش را می دهند نشنیده، و این روایت از ساخته ها و جعلیات دوره اموی و پس از درگذشت ابن عباس است.

در روایت سخن از ” پیشوایی خوار ماندگان ” است و اینکه عثمان در رستاخیز سرور همه ستمدیدگان بلا دفاع خواهد بود. این هم چیز شگفت انگیزی است و معلوم نیست‌چگونه پیشوایی و سروری است ؟! همچنین درک شخصیت های ستمدیده و بلا دفاع و خوار مانده ای که وی پیشوا و در راس آنها است و شناختن آنها کار دشواری است . آیا در میان جمع ایشان آن اصحاب برجسته و عالی قدر پیامبر اکرم (ص) و تابعان نامی امثال ابوذر و عمار یاسر و ابن مسعود و مالک اشتر و زید بن صوحان و صعصعه بن صوحان و کعب ‌بن عبده و عامر بن قیس و دیگر شخصیت های اسلامی مدینه و کوفه و بصره ‌که عثمان و دار و دسته اش مورد ستم واهانت و خواری قرار دادند وجود دارند یا نه ؟ شاید هم در جمع ” خوار ماندگان ” کسانی باشند از قماش حکم و مروان و خانواده آنها و عبد الله بن ابی سرح و ابو سفیان و اولاد و امثالش که اسلام خوارشان گردانید و عثمان به عزت و اقتدارشان رساند و برگردن امت اسلامی سوار کرد و بر شایسته ترین شخصیت هایش و بر اصحاب پیشاهنگ و تابعان نیک رفتار و پایبند و دیندار مسلط ساخت. در روایت، سخن‌ از شفاعت عثمان است . ما یقین داریم که سیره عثمان احتمال آن را نفی می نماید و هیچ دلیلی هم بر صحتش نیست‌ و با قرآن منافات دارد . هر گاه به فرض ‌محال چنین چیزی به وقوع پیوندد عثمان با شفاعت گریش و با وارد ساختن عناصر آلوده و کثیف اموی به بهشت ، آن سرای زیبا و پاک را خواهد آلود ، زیرا خودش گفته است : ” اگر کلیدهای بهشت به دستم باشد به بنی امیه خواهم داد تا همه شان به بهشت درآیند  “

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 416 )

متن عربی

15- و أخرج الحاکم فی المستدرک «7» (3/103) من طریق أحمد بن کامل القاضی، عن أحمد بن محمد بن عبد الحمید الجعفی، عن الفضل بن جبیر الورّاق، عن خالد بن عبد اللَّه الطحّان المزنی، عن عطاء بن السائب، عن سعید بن جبیر، عن ابن

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 416

عبّاس قال: کنت قاعداً عند النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم إذ أقبل عثمان بن عفّان رضی الله عنه، فلمّا دنا منه، قال: یا عثمان تُقتل و أنت تقرأ سورة البقرة، فتقع قطرة من دمک علی (فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

) «1» و تُبعث یوم القیامة أمیراً علی کلّ مخذول، یغبطک أهل الشرق و الغرب، و تشفع فی عدد ربیعة و مضر.

قال الأمینی: سکت الحاکم عن صحّة الحدیث، و أنصف الذهبی فقال فی تلخیصه: کذب بحت، و فی الإسناد أحمد بن محمد بن عبد الحمید الجعفی، و هو المتّهم به. انتهی.

و شیخ الجعفی أیضاً لا یتابع علی حدیثه، کما قاله «2» العقیلی و حکاه عنه الذهبی فی المیزان و ابن حجر فی لسانه (4/438).

إنّ ممّا یُقضی منه العجب أنّ أحداً من الصحابة العدول لم یسمع هذا الحدیث عن النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، کأنّ المجلس الذی ألقی صلی الله علیه و آله و سلم فیه هذه الکلمة کان خلواً عنهم جمیعاً، و من العجیب أیضاً أنّه لم یروه أحد منهم لصاحبه- إن کان سمعه أحد- حتی تتداوله الألسن، فعسی أن یکون رادعاً عن التجمهر علی عثمان و الاتّفاق علی نبذه و الجرأة علی قتله، نعم؛ لم یسمعه أحد منه صلی الله علیه و آله و سلم عدا ابن عبّاس الذی کان صبیّا فی عهد النبوّة لم یبلغ الحلم، و قد توفّی صلی الله علیه و آله و سلم و ابن عبّاس ابن ثلاث عشرة سنة کما قاله الواقدی و الزبیر، و صحّحه أبو عمر فی الاستیعاب، أو عشر سنین کما روی عن ابن عبّاس نفسه من وجوه «3» أو أکثر منها، و ربما یُشکّ فی أنّه هل کان یحسن التحمّل عندئذٍ أو لا؟ و لعلّه هو أیضاً کان شاکّا فی تحمّله هذا الحدیث حیث جاءته استغاثة

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 417

عثمان «1» و هو یخطب الحاجّ یوم عرفة فتلاها نافع بن طریف، فلمّا أتمّها مضی ابن عبّاس فی خطبته غیر مکترث لاستغاثة الخلیفة و هو بین الناب و المخلب، علی حین أنّه کان منصوباً من قبله لإمارة الحاجّ، فلم یعرض لشی ء من شأنه و لا للزوم الدفاع عنه، و ما ذلک إلّا لإصفاقه مع المجهزین علیه فی الرأی و إلّا لکان من واجبه الحثّ علی الذبّ عنه، و بیان وجوب إغاثته، و مل ء سمعه هذا الحدیث الذی عُزی إلیه و مل ء فیه روایته- و حاشاه عن روایته- و کأنّ الحضرة النبویّة نصب عینیه یتلقّی منه الروایة، و هو الذی یقتضیه عدله و تقواه.

و هناک شاهد آخر لعدم إخباته إلی مضمون هذه الروایة و هو أنّه لمّا بعثه عثمان أمیراً علی الحاجّ لقیته عائشة فی بعض المنازل فقالت له: یا ابن عبّاس إنّ اللَّه قد آتاک عقلًا و فهماً و بیاناً فإیّاک أن تردّ الناس عن هذا الطاغیة «2» تعنی عثمان، فلم یُبد ابن عبّاس لها تجاه تلک الشدّة تجهّماً و لا قولًا لیّناً کمن یوافقها علی النزعة، کما ردّ علیها فی حثّها علی عدم التخذیل عن طلحة و جنوحها إلی تولّیه الأمر، فلو کان ابن عباس یعرف فی شأن عثمان شیئاً من هذه الروایة لرواه لها و اتّخذه مستنداً فی الدفاع عنه، فجامع القول أنّ الحبر لم یسمع ممّا تُقوّل علیه شیئاً، و إنّما هو من موالید العهد الأمویّ بعد عهد ابن عبّاس.

و لیس من المستسهل الکشف عن إمارة المخذولین یوم القیامة، کما أنّ من المستصعب جدّا عرفان أعیانهم و أشخاصهم، أ فیهم أُولئک الصفوة الأبرار من الصحابة و التابعین أمثال أبی ذر و عمّار و ابن مسعود و مالک الأشتر و زید و صعصعة ابنی صوحان و کعب بن عبدة و عامر بن عبد قیس و آخرین من صلحاء المدینة و الکوفة و البصرة الذین خذلهم عثمان و أبناء بیته؟

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 418

و لعلّ فی المخذولین الحکم و مروان و آلهما و عبد اللَّه بن أبی سرح و أبا سفیان و ولده و أضرابهم الذین خذلهم الإسلام و آواهم عثمان و عزّزهم و سلّطهم علی صلحاء الأمّة من الصحابة الأوّلین و التابعین لهم بإحسان.

و نحن علی یقین من أنّ الشفاعة المزعومة التی لا تصدّقها سیرة عثمان و لا تساعدها البرهنة و یضادّها نداء الکتاب الکریم إن حقّقت تُدنّس ساحة الجنّة المقدّسة بإدخال عثمان أرجاس آل أُمیّة فیها کما یعرب عنه قوله الثابت المذکور فی الجزء الثامن (ص 291):

لو أنّ بیدی مفاتیح الجنّة لأعطیتها بنی أُمیّة حتی یدخلوا من عند آخرهم.