اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

سخن «وتری» در برتری ابوبکر و عمر بر همگان

متن فارسی

سخن وتری در برتری ابوبکر وعمر بر همگان

پس از آن که دانستی این توده، از جانشینی پیامبر چه دریافته اند و از برداشت گذشتگان ایشان-  و پیشتر از همه، خلیفه نخست-  در این باره آگاهی یافتی اکنون با من بیا تا ناسازگاری این گفتارها را با پندارهای دیگری بنگریم که پراکنده گروهی دیگر به آن گرویدند « واگر جز از نزد خدا بود البته ناهماهنگی های بسیار در آن می یافتند » .احمد بن محمد وتری بغدادی در « روضه الناظرین = بوستان نگرندگان » ص 2 می نگارد:  بدان که اهل سنت و جماعت می گویند :پس از پیامبر-  درود و آفرین خدا بر وی-  برترین مردم ابوبکر است سپس عمر سپس عثمان سپس علی-  خدای برتر از پنداراز آنان خشنود باد-  و به راستی هر که در جانشینی پیامبر پیش افتاده در برتری نیز پیشگام بوده زیرا ناشدنی است که کهتر را بر برتر پیشاندازند زیرا ایشان در پیشوائی-  یکی پس از دیگری-  کسانی را برمی گزیدند که برتر باشند، برای روشنگری این برداشت گزارشی راشالوه سخن می گیریم که گوید:  چون ابوبکر-  خدا از وی خشنود باد-  آشکارا گفت که عمر-  خدا از وی خشنود باد-  جانشینی او شودطلحه- خدا از وی خشنود باد –برخاست و گفت “: چه پاسخی به پروردگارت می دهی که تند خوئی درشت را سرپرست ما گردانیدی “ابوبکر- خدا از وی خشنود باد- گفت “: چشمانت را برای من مالیدی و دو پاشنه ات را برای من سائیدی و آمده ای که مرا از برداشت خویش باز داری و از کیش خود بگردانی؟ اگر چنان پرسشی از من کند گویم بهترین مردمان تو را جانشین خود در میان ایشان نمودم “.و این سخن، ما را راهنمائی می کند که ایشان در پیشوائی، یکی پس از دیگری کسانی را بر می گزیدند که برتر باشند. پایان.تو می بینی که در این پندار، دروغی هست که ساده دلان از توده بیچاره را بفریبد و تازه نه با برداشت های این گروه و نگرش هایعقیده شناسانشان سازگار است نه با رفتار یاران پیامبر و سخنان آشکارشان و نه پیش از هر چیز با برداشت خلیفه- ابوبکر- گویا آنچه راناشدنی پنداشته هم بر خلیفه و یاران همکار او پنهان مانده هم بر کسانی که در سده ها و میان مردمان پس از او به امامت برخاستند.و گویا برتری آن مرد تند خوی درشت بر یاران پیامبر پوشیده بوده و هیچکس از آن آگاهی نداشته تا بوبکر آن را بازگو کند و گویا تاریخو آن ” به جا مانده های کمیاب ” در برابر ” وتری ” نبوده تا مردان را با مرز برتری هاشان بشناسد درباره آنان تند نرود، گزاف گوئینکند، سخن بی پایه بر زبان نراند و در گفتار خویش از شاه راه راستی پای فراتر ننهد و بداند که اگر عمر بهترین توده باشد- آن هم باسرگذشت نامه و به جا مانده های کمیابی که از او سراغ داریم- اسلام را بدرود باید گفت!آری خواسته ها و هوس ها است که هر کس گوشه ای از آن را می گیرد و دستورهائی دل به خواه است که هر کدام بر شالوده گرایشهاشان نرم و نیکو در پی آن می روند و اینک ما خرد درست تو را افزاری می گردانیم برای سنجش میان این دو امام، آن که ما منش ویرا باز می نمائیم و آن که اینان می گویند، خرد خویش را بنگر که به سوی کدام یک گرایش می یابد و چه کسی را میان خود و پروردگارپاکش رشته پیوند می گیرد و کدام یک از آن دو را می سزد که آزادی مسلمانان و جان ها و زنان و فرمان های این جهانی و آن جهانیایشان در دست او باشد؟ اگر در ترازوی دادگری او دیده ای یافت نشود « وای بر کم فروشان  »

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 206

متن عربی

قال أحمد بن محمد الوتری البغدادی فی روضة الناظرین (ص 2): اعلم أنّ جماهیر أهل السنّة و الجماعة یعتقدون أنّ أفضل الناس بعد النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم أبو بکر ثمّ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 206

عمر ثمّ عثمان ثمّ علیّ رضی اللَّه تعالی عنهم، و أنّ المتقدّم فی الخلافة هو المقدّم فی الفضیلة لاستحالة تقدیم المفضول علی الفاضل لأنّهم کانوا یراعون الأفضل فالأفضل، و الدلیل علیه أنّ أبا بکر رضی الله عنه لما نصّ علی عمر رضی الله عنه قام إلیه طلحة رضی الله عنه فقال له: ما تقول لربّک و قد ولّیت علینا فظاً غلیظاً؟ قال أبو بکر رضی الله عنه: فرکت لی عینیک، و دلکت لی عقبیک، و جئتنی تکفّنی عن رأیی، و تصدّنی عن دینی أقول له إذا سألنی: خلّفت علیهم خیر أهلک. فدلّ علی أنّهم کانوا یُراعون الأفضل فالأفضل. انتهی.

و أنت تری أنّ هذه المزعمة فیها دجل لإغراء البسطاء من الأمّة المسکینة و هی تصادم رأی الجمهور و نظریّات علماء الکلام منهم، و عمل الصحابة و نصوصهم، و قبل کلّ شی ء رأی الخلیفة أبی بکر، و کأنّ ما حسبه من الاستحالة قد خفی علی الخلیفة و علی من آزره علی أمره، و اعتنق إمامته فی القرون و الأجیال من بعده.

و کأنّ أفضلیّة الرجل الفظّ الغلیظ کانت تخفی علی الصحابة، و لم یکن یعلمها أحد فأعرب عنها أبو بکر، و کأنّ التاریخ و نوادر الأثر لم تکن بین یدی الوتری حتی یعرف مقادیر الرجال، و لا یغلو فیهم، و لا یتحکّم و لا یجازف فی القول و لا یسرف فی الکلام و یعلم بأنّ عمر لو کان خیر الأمّة و تلک سیرته و نوادر أثره فعلی الإسلام السلام.

نعم؛ إنّما هی أهواء و شهوات أخذ کلّ بطرف منها، و فتاوی مجرّدة هملج وراءها کلّ حسب میوله، و نحن نضع عقلک السلیم مقیاساً بین هذین الإمامین: من نصفه نحن، و من یقول به هؤلاء. فراجعه إلی أیّهما یجنح، و أیّا منهما یتّخذه وسیلة بینه و بین ربّه سبحانه، و أیّهما یحقّ له أن یستحوذ علی رقاب المسلمین و نفوسهم و نوامیسهم و أحکامهم فی دنیاهم و أخراهم؟ إن لم تکن فی میزان نصفته عین. فویل للمطفّفین.