اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

سعد بن ابی وقاص، اجل را به تأخیر می اندازد

متن فارسی

14. لشگری به دعای «سعد» از آب گذر می کند.
«عمر بن خطاب رضی اللّه عنه لشکری به مدائن کسری فرستاد. چون لشکر به کنار دجله رسید، کشتی را نیافتند. سعد بن ابی وقاص رضی اللّه عنه که فرمانده لشکر بود، و خالد بن ولید رضی اللّه عنه، گفتند: ای دریا، تو که به فرمان خدا جاری هستی، پس ترا به حرمت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و عدل عمر رضی اللّه عنه
سوگند می دهیم که راه بدهی و ما عبور کنیم. آنگاه همگی، بی آنکه پای اسبان و شترانشان خیس شود، از آن گذشتند» «1».
«امینی» می گوید: چگونه ممکن است که پای اسبان و شتران، در اثر دعای این مرد الهی!- «سعد»- که از بیعت امام معصوم سر تافته بود و اجماع نظر امت را- که هرگز به خطا نمی رود- شکسته بود، حتی تر نشود؟ بخصوص که دعای رفیقش «خالد بن ولید» آن زناکار خونخوار و دارنده انواع اعمال فسق و فجور به دعای او ضمیمه شده است. و سرانجام بر ما روشن نشد که، خدای تعالی چرا قسم او را راست گردانید؟ آیا به حرمت مجموع کسانی است که در دعا به حرمت آنها تکیه شده ( «محمّد» صلّی اللّه علیه و آله و «عمر بن خطاب») و تحقق این دعا بمناسبت شمول برابر این قسم بر نام آن دو بوده است؟ یا اینکه فقط به احترام پیغمبر صورت پذیر است؟ کسی که به کرده ها و نکرده های «عمر» بنگرد، خواهد دید که در کنار پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله، او چه مایه وزنی می تواند داشته باشد و ما پیش از این بخشی از این موضوع را از «نوادر الاثر» در جزء 6 آورده ایم.
15. دعای «سعد»، اجل او را به تأخیر می افکند
«ابن جوزی» در «صفة الصفوه» 1: 140 از طریق «لبیبه» نقل کرده که گفت: «سعد دعا کرد و گفت پروردگارا من بچه های کوچکی دارم، اجل مرا به تأخیر بینداز، تا آنها به سنّ بلوغ برسند. خدا هم اجل او را بیست سال به تأخیر انداخت».
«امینی» می گوید: این اولاد «سعد» که در میان آنها «عمر بن سعد» قاتل «امام سبط شهید»- صلوات اللّه و سلامه علیه- بوده، در پیشگاه خداوند چقدر باید گرامی باشند، و حقا که خداوند باید دعای «سعد» را مستجاب کند
و اجلش را تمدید نماید تا کسی را تربیت کند که در کشتن «ریحانه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله» و هلاکت خاندانش اقدام کند. کاش می دانستم این چه کسی است که «سعد» یا «لبیبه» یا نقل کننده این قصه را خبر کرده است؟ و از کجا تاریخ اجل خود را می دانست؟ اجلی که «چون فرا رسد، نه ساعتی پیش می افتد و نه تاخیر می کند» «1» و همچنین «هیچ نفسی جز به اذن خداوند نمی میرد و هنگام آن نوشته شده است» «2» پس چگونه خدا بیست سال اجل او را به برکت آن دعا به تأخیر می اندازد؟ آیا خنین علمی در بشر عادی مثل «سعد» و «لبیبه» پیدا می شود؟
و آیا کسی از آدمیزادگان راهی بر کشف این امور غیبی دارد؟ آری یک انسان جهول، خواه سعید و خواه شقی، هرگاه بر غیب آگاهی داشته باشد، حتما خداوند از این موضوع اطلاع دارد، و ما در قرآن می خوانیم که «خداوند، غیب خودش را آشکار نمی سازد مگر بر کسی که برگزیده باشد از پیغمبر که بر بعضی از آن اطلاع دهد، پس خدای از پیش روی آن رسول و از پس او نگهبانانی در می آورد که او را حراست کنند.» «3».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 151

متن عربی

14- جیش یعبر الماء بدعاء سعد

أرسل عمر بن الخطّاب رضی الله عنه جیشاً إلی مدائن کسری، فلمّا بلغوا شاطئ الدجلة لم یجدوا سفینة، فقال سعد بن أبی وقّاص رضی الله عنه و هو أمیر السریّة، و خالد بن

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 151

الولید رضی الله عنه: یا بحر إنّک تجری بأمر اللَّه، فبحرمة محمد صلی الله علیه و آله و سلم و عدل عمر رضی الله عنه إلّا ما خلّیتنا و العبور. فعبروا هم و خیلهم و جمالهم فلم تبتلّ حوافرها «1».

قال الأمینی: لیس فی إمکان حوافر الخیل و الجمال أن تبتلَّ بعد دعاء ذلک الرجل الإلهیّ العظیم- سعد- المتخلّف عن بیعة الإمام المعصوم، و الخارق لإجماع الأُمّة و هی لا تجتمع علی الخطأ، و لا سیّما إذا شفعته بزمیله خالد بن الولید الزانی الفاتک الهاتک صاحب المخازی و المخاریق، و إلی الغایة لم یتّضح لنا أنّ اللَّه تعالی بما ذا أبرَّ قسم الرجل؟ أ بمجموع المقسم به من حرمة محمد و عدل عمر؟ بحیث کان إبرار القسم منبسطاً علیهما معاً علی حدٍّ سواء. أم أنّه ولید القسم بحرمة محمد صلی الله علیه و آله و سلم فحسب؟ لما نرتئیه من عدم قیام وزن لعدل عمر عند من أمعن النظرة فی أفعاله و تروکه، و قد أسلفنا نبذاً من ذلک فی نوادر الأثر فی الجزء السادس.

15- دعاء سعد یؤخّر أجله

أخرج ابن الجوزی فی صفة الصفوة «2» (1/140) من طریق لبیبة، قال: دعا سعد فقال: یا ربّ إنّ لی بنین صغاراً فأخّر عنّی الموت حتی یبلغوا، فأخّر عنه الموت عشرین سنة.

قال الأمینی: ما أکرم أولاد سعد علی اللَّه و فیهم عمر بن سعد قاتل الإمام السبط الشهید؟ فحقّا کان علی اللَّه أن یستجیب دعوة سعد و یؤخّر أجله حتی یربّی من له قدمٌ و أیّ قدم فی قتل ریحانة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و إبادة أهله.

و لیتنی أدری من الذی أخبر سعداً أو لبیبة أو من روی القصّة و من حفظها بأنَّ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 152

سعداً قد أتاه أجله المحتوم الذی (إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ

) «1» (وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلًا

) «2» فأخّره اللَّه عنه ببرکة دعائه عشرین عاماً مدّة معیّنة؟ هل تجد مثل هذا العلم عند العادیّین من البشر أمثال سعد و لبیبة؟ و هل لکلّ ابن أُنثی طریق إلی الکشف عن تلکم المغیّبات؟ نعم؛ لیس علی اللَّه بمستنکر أن یطلع علی غیبه أیَّ إنسان خلق جهولًا سعیداً أو شقیّا، (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ* فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً

) «3».

16