اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ مهر ۱۴۰۴

شرم و حیای خلیفه

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان

3/ طبرانی از قول ابن معشر-  براء بصری – از ابراهیم بن عمر بن ابان بن عثمان از پدرش – عمر بن ابان- از پدرش – ابان پسر عثمان بن عفان چنین ثبت کرده است “: از عبد الله بن عمر شنیدم که می گفت:  رسولخدا (ص) نشسته بود و عائشه پشت سرش.  ابوبکر اجازه ورود خواست و وارد شد.  بعد عمر با کسب اجازه وارد شد.  سپس سعد بن مالک اجازه گرفت و وارد شد.  آنگاه عثمان بن عفان اجازه خواست و به خانه درآمد در حالیکه پیامبر خدا (ص) سرگرم سخن بود و زانوانش بیرون از جامه.  تا عثمان اجازه ورود خواست، وی زانوانش را پوشانده و به همسرش گفت:  اندکی به آن سو برو.  ساعتی باهم سخن گفتند و بعد بیرون رفتند.  عائشه از پیامبر خدا (ص) پرسید:  پدرم و دوستانش آمدند لباست را جمع و جور ننمودی و مرا به اندرون نفرستادی ؟ فرمود:  از مردی که فرشتگان از وی در شرمند شرم ننمایم ؟ سوگند به آنکه جانم در دست او است فرشتگان همان گونه که از خدا و پیامبرش در شرمند از عثمان در شرمند.  در صورتیکه وقتی وارد اطاق شد تو در کنارم می بودی هیچ حرف نمی زد و سرش را بالا نمی کرد تا می رفت بیرون “.

این را ابن کثیر در تاریخش نوشته و می گوید:  روایت غیر عادی و غریبی است و سندش ضعیف.  ذهبی به آن اشاره کرده می گوید : بخاری گفته است که روایت عمر بن ابان محل تامل است .

امینی گوید:  این روایت نظیر همان روایاتی است که از مسلم و احمد بن حنبل آوردیم و دیدیم که بی اساس و نادرست خوانده اند ، اکنون می افزائیم:  براء بصری – ابو معشر – که از رجال این روایت است به عقیده ابن معین ” ضعیف ” است، و ابو داود می گوید:  راوی ای نیست.  دیگر از رجال آن ابراهیم بن عمر بصری اموی است و نواده همان کسی که روایت برای تجلیل او ساخته شده است، و ابوحاتم درباره اش می گوید : روایتش ” ضعیف ” و سست است، و ابن ابی حاتم می گوید:  ابو زرعه روایت هائی را که او نقل کرده ترک نموده و برای ما تقریر ننموده است.  ابن حبان نیز می گوید:  روایت او اگر تنها باشد قابل استناد و استدلال فقهی نیست.  ابن عدی می گوید: ابویعلی از مقدمی از ابی معشر از ابراهیم بن عمر بن ابان احادیثی برای ما نقل کرده که هیچیک درست حفظ نشده اند از جمله این روایت که پیامبر(ص) به عثمان به راز و آهسته گفته است که او ظالمانه و به ناحق کشته خواهد شد.

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 393 )

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 393

3- أخرج الطبرانی «1» من حدیث أبی معشر البراء البصری، عن إبراهیم بن عمر بن أبان بن عثمان، عن أبیه عمر بن أبان، عن أبیه أبان بن عثمان بن عفّان، قال: سمعت عبد اللَّه بن عمر یقول: بینما رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم جالس و عائشة وراءه إذ استأذن أبو بکر فدخل، ثمّ استأذن 3- عمر فدخل، ثمّ استأذن سعد بن مالک فدخل، ثمّ استأذن عثمان بن عفّان فدخل و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یتحدّث کاشفاً عن رکبته فردّ، ثوبه علی رکبته حین استأذن عثمان و قال لامرأته: استأخری، فتحدّثوا ساعة ثمّ خرجوا، فقالت عائشة: یا نبیّ اللَّه دخل أبی و أصحابه فلم تصلح ثوبک علی رکبتک و لم تؤخّرنی عنک، فقال النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم: ألا أستحی من رجل تستحی منه الملائکة؟ و الذی نفسی بیده إنّ الملائکة لتستحی من عثمان کما تستحی من اللَّه و رسوله، و لو دخل و أنتِ قریب منّی لم یتحدّث، و لم یرفع رأسه حتی یخرج.

ذکره ابن کثیر فی تاریخه «2» (7/203) فقال: هذا حدیث غریب و فی سنده ضعف. و أوعز الذهبی إلیه فی المیزان «3» (2/250) فقال: قال البخاری «4»: فی حدیث عمر بن أبان نظر.

قال الأمینی: هذه الروایة لدة ما أسلفناه من مسلم و أحمد مشفوعاً بتفنیده و إبطاله و نزیدک هاهنا: أنّ البراء أبا معشر البصری ضعّفه ابن معین، و قال أبو داود: لیس بذاک «5»، و فیها إبراهیم بن عمر بصریّ أُمویّ حفید الممدوح، قال أبو حاتم «6»: ضعیف الحدیث، و قال ابن أبی حاتم: ترک أبو زرعة حدیثه فلم یقرأه علینا. و قال

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 394

ابن حبّان «1»: لا یحتجّ بخبره إذا انفرد «2»، و قال ابن عدی «3»: حدّثنا أبو یعلی، عن المقدمی، عن أبی معشر، عن إبراهیم بن عمر بن أبان بأحادیث کلّها غیر محفوظة منها: أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم أسرّ إلی عثمان أنّه یقتل ظلماً «4».